کاشانی و کودتای 28 مرداد
«محمد کیانوش راد» فعال سیاسی اصلاح طلب و عضو شورای مرکزی حزب اتحاد، در یادداشتی برای انصاف نیوز دربارهی کاشانی و کودتای 28 مرداد نوشت:
اگر اسنادی از سازمان سیا هم منتشر نمیشد موافقت کاشانی با کودتا و همراهی او برای سقوط دولت محمد مصدق امری روشن و غیر قابل انکار است.
موضوع ساده است. کاشانی در دوره تیرگی روابط با مصدق، به صورتی تمام قد حامی شاه بود و برای حذف مصدق با کودتاگران همراهی و از آنان حمایت کرد.
حمایت کاشانی از شاه امری پوشیده نیست. کاشانی میگوید: «شاه جوان ما خیرخواه ملت و مملکت است. … شاه جوان ما کاملاً سلطان حکومت دموکراسی است».
از نظر کاشانی «ایران سالیان دراز حاجت به سلطنت دارد». اما مصدق هم طرفدار نظام سلطنت بود و در مورد شاه میگفت: «خدا شاهد است آقایان، این شاه وطن خودش را دوست دارد، با حسن نیت است والله شاید کسی از ما به قدر او حسن نیت ندارد». مصدق طرفدار قانون اساسی است. در قانون اساسی مشروطه، شاه قدرت چندانی نداشت. شاه باید سلطنت میکرد و نه حکومت. همهی حرف مصدق این بود که شاه باید سلطنت کند و نه حکومت.
امام خمینی در جایی از مصدق انتقاد میکند که او میتوانست شاه را براندازد ولی مصدق اشتباه کرد، در حالی که این انتقاد بیشتر متوجه کاشانی بود.
مواضع کاشانی قبل و پس از کودتا، بهخوبی نشان دهندهی موافقت او با کودتای ضد ملی و ضد دولت محمد مصدق است.
نزدیکی «مظفر بقایی» به کاشانی در حالی که برای تأسیس حزب زحتمکشان با آمریکاییها مشورت و از آنها برای راه اندازی حزب تقاضای کمک مالی میکند تأمل برانگیز است. ارتباطات پنهانی مظفر بقایی با آمریکاییها و با قوام السلطنه، و ضدیت بقایی با مصدق، باعث جدایی «خلیل ملکی» (نیروی سوم) از حزب زحمتکشان شد. نیروی سوم و خلیل ملکی بر حمایت از مصدق وفادار ماندند و بقایی تا آخر در کنار کاشانی ماند.
کاشانی پس از کودتا گفت: «مصدق بر علیه شاه شورید و موقعیت و نفوذ شاه را در بین مردم فراموش کرد. شاه چهار ماه قبل میخواست مصدق را عزل کند ولی من وساطت کردم تا اینکه وارد نبرد شدیم و پیروز گردیدیم».
حتا اگر هیچ سند محرمانهای در توافق و همراهی کاشانی هم با کودتاچیان نباشد، صراحت کلام کاشانی همه چیز را روشن میکند.
اگرچه در اعتبار نامه کاشانی به مصدق در ۲۷ مرداد قبلاً مورخین تشکیک و آن را جعلی میدانستند. اما امروز با وضوح بیشتری به ساختگی و جعلی بودن میتوان تاکید کرد.
کاشانی پس از کودتا در سخنانی میگوید: مصدق خیانت کرد، به من و کشورش خیانت کرد».
حتا کاشانی پا را فراتر مینهد و با موضعی کینه توزانه از حکم اعدام مصدق دم می زند و، میگوید: «مصدق خیانت کرد و طبق شرع شریف اسلام مجازات کسی که در فرماندهی و نمایندگی کشورش خیانت کند مرگ است».
امام خمینی در جایی با انتقاد از مصدق معتقد است که مصدق میتوانست شاه را سرنگون کند، اما نکرد و این را بهعنوان یکی از اشتباهات مصدق برمیشمارد. در حالی که این کاشانی بود که نه تنها همچون مصدق در جهت محدود کردن قدرت شاه کاری نکرد، بلکه با همراهی با کودتاچیان موجب تثبیت قدرت مطلقهی شاه شد و دوران سیاه استبداد و دیکتاتوری قدرت مطلقه شاه را رقم زد.
نتیجهی اقدام سیاسی کاشانی و همراهی و حمایت از کودتای ضد ملی، را در این سخن امام خمینی به بهترین وجهی میتوان یافت. امام خمینی میگوید «محمدرضا شاه رفت و رضا شاه آمد».
بهرغم حمایت کاشانی از کودتا، کاشانی هم به بازی گرفته نشد.
پس از کودتای ۲۸ مرداد، «فدائیان اسلام» هم که در برابر کودتا سکوت کرده بودند، دستگیر و اعدام شدند، قانون اساسی که برای تقویت قدرت مطلقه در سال ۱۳۳۷ به نفع شاه تغیبراتی کرده بود، حالا توسط شاه بهطور کامل زیر پا گذاشته میشد، روحانیت و مبارزان سرکوب و مصدق به زندان و حصر خانگی مبتلا شدند.
خفقان و استبداد و وحشت در ایران به اوج خود رسید. کاشانی در همهی این حوادث خواسته یا ناخواسته و بهصورت مستقیم و غیر مستیقم دست داشت.
کودتا به نهضتی که پس از ۱۳۲۰ با تلاشهای زیاد به وجود آمده بود خاتمه داد. و شاه را به سوی حکومتی مطلقه و استبدادی خودکامه سوق داد.
فرجام کار کاشانی، پس از کودتای ضد ملی و ضد ایرانی، عزلت و فراموشی بود.
اوج تنهایی او را در این کلام او میتوان فهمید: «آدم زنده را زنده به گور میکنند».
انتهای پیام