شهردار نباید …
«مهدی شریفی» در یادداشتی تلگرامی با عنوان «شهردار نباید …» نوشت:
این روزها مطبوعات، متنفذین، دلسوزان و دغدغهمندان همه از شاخصهای انتخاب شهردار سخن به میان میآورند. میتوان گفت اکثر رهنمودها نیز درست و کاراست. اما از نبایدهای شهردار کمتر سخن به میان آمده و میآید. نوشتار کوتاه تقدیمی زیر، یکی از نبایدهای شهردار را بیان میدارد.
تفاوت دو رهیافت سنتی و نوین در مدیریت:
اولین «نبایدِ شهردار» به دو رهیافت سنتی و جدید برمیگردد؛ در رهیافت سنتی به مدیریت، مدیر به گمان اینکه انتخاب و بهرهمندی از انسانهای توانمند در پستها و مشاغل حرف اول و آخر را میزند، به تله مدل رهبری سنتی میافتد، در صورتیکه در رهیافت نوین مدل مدیریت، مدیریت استراتژیک است. مدلی که نگرشی فراتر از افراد انسانی دارد و علاوه بر بهرهمندی از نیروهای کارآمد همزمان به روشها، سیستمها، امکانات، تجهیزات، فرآیندها و… توجه مینماید. خلاصه اینکه تفاوت این دو مدل مدیریتی، تفاوت در نگرش به مدیریت است. رهیافت سنتی همه چیز را در منابع انسانی جستجو میکند، در حالیکه در رهیافت نوین، نیروهای انسانی کارآمد بخشی از راهحل مسایل و مشکلات شهری است.
نتیجه اینکه شهردار نباید فاقد نگرش سیستمی باشد.
دومین «نبایدِ شهردار» نوعی بیماری است. این بیماری که از بیماریهای شناختی محسوب میشود «تحویلینگری» نام دارد.
تحویلینگری چیست؟ ظاهر این مفهوم نشان میدهد که این بیماری از جنس نگرش است. نگرش تکبُعدی به جای نگرش چندبُعدی به یک پدیده، احاله یک پدیده کثیرالاضلاع به یک ضلع، تحویل یک کل به جزئی از آن، تحویل یک پدیدار به مقطعی از تاریخ آن.
فرض کنید در یک خواستگاری، جناب آقا داماد به جای نگرشی چندبُعدی به پدیده ازدواج و ویژگیهای سرکار دوشیزه خانم فقط به یک بُعد از آن توجه کند. چه خواهد شد؟ یا وضعیت کسی را در نظر بگیرید که به جای قائل بودن به اضلاع فراوان و عناصر و ارکان متعدد دین فقط به یکی از جنبههای آن همچون مناسک قائل است و بقیه اضلاع آن یعنی ابعاد اخلاقی، معرفتی و ایدئولوژیکی دین را رها میکند.
بیماری شناختی تحویلینگری در شهرداری این است که فکر کنیم اگر پول و سرمایه را به شهر آوردیم کار به سامان است و تمام. تحویلینگری شهردار به این است که خدای ناکرده فکر کند باز کردن گره ترافیکی یک شهر با ساخت و ایجاد تقاطع غیرهمسطح و زیرگذر و روگذر حلشدنی است.
انتهای پیام