ادعاهای عجیب نبویان: سر بسته بگویم، منتظر باشید!
میان تیترها [چرا القاء میکنی که دانشگاهها امنیتی هستند؟ / 126 تا بهایی را وارد کردند / گفتند «هیچ کدام»! / قرار است کارهای عظیمی بکنند / سر بسته بگویم: منتظر باشید! / دربارهی جلسه هفتگی در ستاد رییس جمهور در تهران / این چهار نفر: غریبی، ظریفیان، خانیکی و توفیقی / شبکه اجتماعی با سردستگی موسوی خوئینیها و خاتمی / خب بابا بگو من فتنهگرم / ما که از فتنه گذشتیم، چرا دروغ میگویید / ادعاهای نبویان دربارهی مذاکرات ژنو / نقل قولهایی از روحانی دربارهی سفر نیویورک: آمریکاییها پنج بار تماس گرفتند / تماس اول، نیم ساعت پس از رسیدن به نیویورک / همکاران روحانی به نبویان چه گفتند؟ / صبح تا ظهر جمعه، 5 تماس دیگر کاخ سفید / ادعاهایی دربارهی سوریه: 80 هزار موشک حزبالله آماده شکلیک به سمت اسرائیل / آقای روحانی و آقای ظریف! این خیلی زشت است / «حسن و حسین برادرند، هر دو مطیع رهبرند» / ادعاهای نبویان دربارهی موضع مقامات عالی نظام، علی رغم حمایت علنی رهبری از مذاکره و مذاکره کنندگان / نکتهی مثبت طرح ظریف و دولت جدید / توجیه گرانیها بدون اشاره به کاغذ پاره خواندن قطعنامهها / اشاره به وضعیت وخیم فروش نفت در سال 91: وزرای احمدینژاد گریه میکردند / بابک زنجانی با باج ما یکدفعه پف کرد / احمدینژاد به رویش نمیآورد / آقای وزیز! هوای گردن کلفت ها را داشتی؟ / اصلا تیپهای اینها …]
به گزارش خبرنگار انصاف نیوز از کاشان، بخش دوم سخنرانی طولانی حجت الاسلام سیدمحمود نبویان، نماینده ی مجلس شورای اسلامی در دانشگاه کاشان در بین دانشجویان درباره ی وزارت علوم دولت جدید و مذاکرات دیپلماتیک دولت روحانی در پی می آید؛ آقای نبویان در این سخنرانی ادعاهای ثابت نشده و حرف هایی را به برخی اشخاص و مسوولان نسبت می دهد که امکان تایید آنها وجود ندارد. متن کامل قسمت دوم را در ادامه می خوانید، با این توضیح که قسمت سوم نیز فردا منتشر خواهد شد.
کلا دانشجوی ستارهدار محروم از تحصیل، نداشتهایم که اینها بیاورند. وقتی که این صحبت مطرح شده بود ما رفتیم آقای دکتر خدایی مسئول سنجش کشور را به کمیسیون آوردیم. خوب گوش بدهید چون این حرفها را میزنند، شما هم بدانید. من نمیدانم اینها دولت راستگویانند؟! دولت راستگویان هستند و دیگر هرچه بگویند راست است! آقای خدایی میگفت دانشجویانی که امتحان میدهند در کنکور، خروجی آن دو دسته هستند. بعضی نمره قبولی را نمیگیرند، بعضی نمره قبولی میگیرند. از اینها که نمرهی قبولی میگیرند، سه دسته میشوند؛ بعضیها هیچ مشکلی ندارند، از سه جهت. بعضیها هیچ مشکلی ندارند و وارد دانشگاه میشوند. اینها چند درصد دانشجویان هستند؟ 99 درصد، یعنی تقریبا همهی دانشجویان هستند. یک بخش اندکی دستهی دوم هستند؛ چه کسانی هستند؟ اینها کسانی هستند که یه مقدار نسبت به این سه مساله که میخواهم برایتان بگویم حاشیه دارند. این افراد که یک مقدار حاشیه دارند از زمان آقای معین جلوی اسمشان یک ستاره میزدند؛ که اینها شدند دانشجوی ستارهدار. اینها را میآورند تعهد میگیرند و وارد میشوند. پس دانشجوی ستارهدار محروم از تحصیل کجا بود که شما وارد کنید در دانشگاه؟
اما سومی. آن سه مشکل چیه که واقعاً یکی از این سه مشکل یا هر سه را دارند؟ یک: اگر دانشجویی بهایی باشد، تدین به ادیان انحرافی داشته باشد. اگر بهایی باشد جلوی آن را میگیرند. خوب است شما بدانید، دست خط مستقیم امام(ره) است که بهایی حق تحصیل به ویژه تحصیلات تکمیلی در دانشگاهها را ندارد. چرا؟ خب اگر بهایی بیاید چرا همجنسباز نیاید؟! چرا شیطانپرست نیاید؟! خب بابا اینها را اسمش دین میگویند؟ آن دین نیست. توجه کنید. دین دو تا اصطلاح دارد، یک معنای عام دارد، شامل هر چه از اینها میشود. [از این نظر،] دیگر شیطانپرستی هم دین است، بهایی هم دین است. شاهد قرآنی؛ قرآن میگوید لکم دینکم. لکم به کی میگویند؟ به مشرکین میگوید، به کفار دارد میگوید. کفر و شکر هم دین است. یک دین به معنای خاص داریم. آن یعنی ادیان توحیدی مثل اسلام و مسیحیت و اینها. اگر بهاییت دین است خب همجنسبازی هم دین است، شیطانپرستی و کثافت پرستی هم دین است. خب چرا آنها را نیاوریم؟! دستخط مستقیم امام هست و آقا هم زیر آن نوشته و شورای انقلاب فرهنگی هم قانونی. این یک. دوم: کسانی که مبارزهی علنی با نظام کردند و دستگیر شدند. و سوم: کسانی که مشهور هستند به فساد اخلاقی.
126 تا بهایی را وارد کردند
اولاً چهارصد تا نبود، 389 تا بود. یعنی دروغ اندر دروغ میگویند. به خدا قسم نمیدانم چرا اینها اینطوری هستند. 389 تا هم وارد نکردند، 126 تا از آن را وارد کردند اما 126 تا از این دست افراد را که بهایی بودنش مسلم است، زندانی بودن و مبارزه با نظامش مسلم است، اشتهار به فساد اخلاقیاش هم مسلم است. پرونده دارد، وارد شدند. خب ما مجبور شدیم برخورد کنیم.
گفتند «هیچ کدام»!
در اولین کار، وزیر اطلاعات را خواستیم که مملکت بیصاحب نیست که. شما دارید چهکار میکنید آقای علوی؟ برگشتیم به ایشان گفتیم که آقا … [البته] ایشان روز اول خودش نیامد، معاونینش را فرستاد. معاونینش که آمدند (و جلسهی بعد هم خود علوی آمد)، به آنها گفتیم از این 126 نفر، چند نفرشان را اینها [وزارت علومیها] استعلام کردند؟ گفتند «هیچکدام». گفتم چند نفر از این معاونانی که ایشان [وزیر علوم] نصب کرده استعلام شده؟ گفتند «چند نفر از آنها استعلام شده و اصلا ما جواب منفی دادیم».
قرار است کارهای عظیمی بکنند
اصلا قرار نیست! قرار است طرح و نقشهای که برای دانشگاهها دارند … شما هم اینجا آرام نشستهاید. یک مقدار بجنبید. برای شما میگویم که اینها چه برنامههای وسعی، قرار است کارهای عظیمی [بکنند]. 4 میلیون و 400 هزار دانشجو داریم در سراسر کشور. یعنی 4 میلیون و 400 هزار نفر جوان پرانرژی و پر پتانسیل که میشود هر جور ما اینها را چه کار کنیم؟ … حواسها با بنده هست یا دارید چرت میزنید؟
سر بسته بگویم: منتظر باشید!
مسئول فلان جای امنیتی گفت که نهاد ریاست جمهوری ما را خواست و گوشم را گرفت و گفت تو دیگر حق فضولی در هیچ چیز را نداری! این فرد مسوول امنیتی کشور است! من دیگر مجبور شدم به آقای علوی بگویم، البته شما یادتان نیست. اینکه مجلس ششم، مجلس ششم، … که هزار بار داریم میگوییم که این خرابی را به وجود آوردند، چرا [برای انتخابات مجلس ششم] اینها را تایید صلاحیت کردند؟ چون استعلام باید میرفت در وزارت اطلاعات. وزارت اطلاعات دست خودشان بود، برای همه [تایید زده]. منتظر باشید آقا، منتظر باشید. فقط من سر بسته برای شما بگویم که منتظر باشید!
مجبور شدیم در خود مجلس کاری انجام بدهیم. من رفتم دور زدم، 82 تا تذکر؛ که اینها را چرا آوردی؟ بیانیه دادیم. دیدیم اینها که الزامآور نیست. رفتیم 23 تا امضا جمع کردیم به عنوان سوال و دوباره همین چند روز پیش به کمیسیون آوردیمش. چون کمیسیون تخصصی است، سوالم را مطرح کردم و گفتند قانع شدی؟ گفتم نه خیر قانع نشدم. خواب سوال باید بیاید تا مطرح شود.
دربارهی جلسه هفتگی در ستاد رییس جمهور در تهران
برنامههای آنها چیست؟ توجه فرمایید، بنده الان بعضی از افرادی که فعال شدهاند را برایتان عرض میکنم. سال 87 منافقان برای جذب نیرو در همین داخل کشور در میان دانشجوها شروع کردند. بنده فقط دانشجویان را عرض میکنم. سال 88 اینها را آوردند در کف خیابانها. سال 89 جمع شدند و سرخورده شدند و رفتند در لاک. دوباره الان آمدهاند. از شما سوال میکنم که دانشجوها وضع مالیشان چطور است؟ تو تهران دانشجو خانه اجاره میکند؟ خونههای مجردی، دختر و پسر با چه پولهای کلانی که میرسد! الان دارند جذب نیرو میکنند!
این چهار نفر: غریبی، ظریفیان، خانیکی و توفیقی
از 40 تا دانشگاه نیروهای دانشجوی فتنهگر را هر هفته برایشان در تهران جلسه دارند، در ستاد رییسجمهورمان! از طرف آقای خاتمی کسی هست، آقای موسوی خوئینیها را هم دارند، … چهار نفر هم جهتدهی کلی میکنند؛ «آقای غریبی» از آن افراد فوقالعاده قوی؛ مثل بشیریه. «آقای ظریفیان»، اسمش را شنیدهاید؟ دستگیر شده بود در فتنه. «آقای هادی خانیکی»؛ اسم آن را شنیدهاید؟ و «آقای توفیقی».
[اینها] پیامهایشان به دانشجویان این است: بروید اولا به سراغ نشریات. همین ماه قبل 30 تا مجوز دانشگاه امیرکبیر نشریه صادر کرده. در دانشگاه تهران همین الان سه نشریه مارکسیستی چاپ میشود، اصلا همین الان با تابلوی مارکسیسم چاپ میشود. آقا بیدار باشید، اسم سعید رضویفقیه را شنیدهاید؟ یک مقدار تاریخها را بدانید. آقاجری که دستگیر شد آن فردی که دانشگاهها را بسیج کرد علیه نظام، سعید رضوی فقیه بود؛ زندانی شد، وقتی آمد مرخصی، در رفت؛ مثل علی افشاری و عطیانفر و این تیپ افراد. الان آمده با عزت و احترام به تهران تشریف آورده، سخنرانی هم داشت.
دانشگاههای کشور را به عنوان یک شبکهی اجتماعی در نظر گرفتند؛ اما توصیه کردهاند به دانشجوها که کارهای تند نکنید، نظام با شما برخورد میکند. 8 سال تجربهی اصلاحات را دارند، هشت سال شکست دورهی احمدینژاد را هم دارند، الان قرار است آرام به اسم مقام معظم رهبری؛ از زبان بعضی از اینها نمیافتد. حواستان جمع باشد. همین کارها را که انجام دادند [اطلاعات] چند مورد از آن را من دارم، شروع کردند تا فشار بیاورند، و با نامهپراکنیها جو جامعه را بگیرند و با جو جامعه پیش بروند.
شبکه اجتماعی با سردستگی موسوی خوئینیها و خاتمی
این واجب ماست که جامعه را بیدار بکنیم، قرار است که روی افکار عمومی سوار بشوند. حالا در پخش ژنو من برایتان توضیح خواهیم داد که چه چیزهایی میگذرد. قرار است با تبلیغاتی که انجام میدهند روی جو فکری جامعه سوار بشوند. سایتها دست کیه؟ معلوم است کل سایتهای کشور دست بسیجیهاست؟! یکدهم آن دست بچههای ما هست؟ روزنامهها دست چه کسی هست؟ قرار است افکار عمومی جامعه را ساماندهی کنند. حواستان جمع باشد. یک شبکهی اجتماعی قراره زده شود. قرار است زده شود که هیچ، شروع کردهاند، در کل کشور؛ منتهی پایگاه آن در دل دانشگاه باید باشد. سردستهی آن موسوی خوئینیها و خاتمی و از این تیپ افراد هستند.
فقط بروید به ایام فتنه، کف خیابان، از آن افرادی که دستگیر شدند و ماشین نیروی انتظامی را آتش زدند، ببینید چند درصدشان دانشجو بودند؟ چرا اینقدر روی دانشجویان سرمایهگذاری میکنند؟ این دفعه با تجربهی بسیار قوی سابق برای زدن اصل نظام و ولایت فقیه آمدهاند. منتها خیلی زیبا و آرام. امروز علاوه بر نامهپراکنیها، مثلاً ببینید رفتهاند علیه آقای زاهدی ما نامه زدند که گفته ما با اردنگی بیرون میاندازیم که «توهین به جامعه دانشگاهی شده …». چه کسی سردمدار جمع کردن امضای این نامه بود؟ ظرفیان، خانیکی و توفیقی. هزار تا امضا جمع کردند، فقط برای اینکه فشار بیاورند. به نامههای گوناگون دانشجویان را کار ندارم. امروز هم خبر دارید که هستهی اولیشان 50 نفر، جلوی دانشگاه امیرکبیر، شعار علیه نظام؛ آقا اغتشاشات در بستر جامعه کلید خورد.
خب بابا بگو من فتنهگرم
بیدار باشید، بیدار باشیم، آمدهاند به جنگ نظام. گول مقام معظم رهبری [گفتنهای] اینها را نخورید، به خدا قسم مواردی را من فقط دیدم و به بعضی از این وزرا رفتم گفتم که گفتهاند که «وقتی اصلا آقا گفته «فتنه»، من فتنه را ول کردم». چرا انقدر به ما دروغ میگوید؟ این آقای میلیمنفرد وقتی آمده بود، میگفت «حاج آقا چرا این حرف را میزنید، من در هیچ تحصنی نبودم». فیلم تحصنش را در مجلس نشان دادیم، بهش گفتم چرا دروغ میگویی؟ راستش را بخواهید به من خیلی بر میخورد که اینطور … خب بابا بگو من فتنهگرم. آقای زنگه میگفت «بعد از 29 خرداد که آقا سخنرانی کرده، من دیگر هیچ حرفی نزدم و هیچ نامهای را هم امضا نکردم».
ما که از فتنه گذشتیم، چرا دروغ میگویید
در جلسه با فراکسیون اصولگرایان نشسته بودیم، آقای نادران گفت «آقای زنگنه شما در فراکسیون گفتید بعد از 29 خرداد من هیچ چیز را امضا نکردم»، گفت بله. گفت لطفاً روشن کن همه بشنوند. دوباره سوال را مطرح کرد، گفت شما گفتید از 29 خرداد من چیزی را امضا نکردم. گفت بله. گفت آقایان شنیدید؟ ایشان درجا نامهشان را خواند. بعد از 29 خرداد آقا را متهم میکنند که […]. خب چرا میگویی من بعد از 29 خرداد امضا نکردم؟ ایشان امضا میکند و آقای آخوندی. من دیگر آخرهایش رفتم پیش آقای آخوندی وزیر مسکن. ایشان از آن تندهای درجهی یک ستاد آقای موسوی بود. من با آقای آخوندی گفتم من از فتنه گذشتیم، اماگفتم به ما دروغ نگویید اینقدر. گفتم آقای زنگنه میگوید من بعد از 29 خرداد چیزی را امضا نکردم، آیا این نامه واقعاً امضای زنگنه و تو (آخوندی) هست؟ گفت بله، امضای زنگنه هست. چرا به ما دروغ میگویید؟
چرا القاء میکنی که دانشگاهها امنیتی هستند؟
کاری ندارم، مگر نگفتید اعتدال؟ آوردن افرادی که منشاء اغتشاشات در دانشگاه هستند این یعنی اعتدال؟! متاسفانه رفته در سخنرانی خودش چه گفته؟ «دانشگاهی که امنیتی باشد، …». آقا چرا القاء میکنی که دانشگاهها امنیتی هستند؟ در این بستر باید بین آتش روشن باشدها! پشتش هم میگویند «مقام معظم رهبری». تجربهی آن هشت سال را دارند. بیدارید؟ خوابید؟ من یک مقدار ژنو را برایتان توضیح بدهم.
ادعاهای نبویان دربارهی مذاکرات ژنو
خب ژنو چه ربطی به بنده دارد؟ این در کمیسیون امنیت ملی بود. من چند بار غیبت خوردم. من سه جلسه با [دکتر] ظریف نشسته بودم، دو سه جلسه با عراقچی. همین چند روز پیش با روانچی. یک جلسه با آن حاج خانم؛ خانم افخم. من دارم مستقیماً از اینها برای شما نقل میکنم. بگذارید اندکی از وضع ژنو را برایتان عرض کنم از این توافقنامه و چه دستگلی که به آب دادیم. بعد یادم بیاورید جملات مقام معظم رهبری را هم؛ آخه یک جلسات دیگری هم داریم با به قول شما بچههای بالا که فرمایشات آقا را هم برای شما عرض کنم.
نقل قولهایی از روحانی دربارهی سفر نیویورک: آمریکاییها پنج بار تماس گرفتند
من از سفر نیویورک برایتان بگویم. این سفر نیویورک را خود روحانی بنده کنارش نشسته بودم توضیح میداد و بعدش هم آقای ظریف آمد کاملا توضیح داد. در سفر نیویورک، زمینه را برای ژنو یک آماده کردند. در سفر نیویورک، قبل از اینکه بروند به نیویورک خود آقای روحانی در جلسهای که با نمایندگان داشتیم میگفت «اولاً که من رای آوردم آقای اوباما پیام داد». خب این را که شنیدهایم. «بعد تا قبل از اینکه من بروم پنج بار از کاخ سفید تماس گرفتند که شما اگر آمدید باید با اوباما ملاقات کنید». [نبویان خطاب به دانشجویان:] من از شما سوال میکنم که این سوال یک مقدار در داخل ذهنتان خلجان پیدا بکند، یک تلنگری بخورد. آمریکا قدرت اول دنیا، ما هم کشور عقب افتادهی جهان سوم؛ او چه نیازی دارد پنج بار تماس میگیرد؟ چه نکتهای است؟ آقای روحانی میگوید «از بس که اصرار کردند، گفتم خب بگذار هر وقت که آمدم، آنجا درست میکنیم …».
تماس اول، نیم ساعت پس از رسیدن به نیویورک
[روحانی] میگفت «من نمیخواستم بروم». حالا چرا نمیخواست برود، من یک اخباری شنیدهام چون یقین ندارم به شما نمیگویم. فقط این اخباری که خودم شنیدم و یقین دارم را برایتان میگویم. خب میگوید ما وقتی رفتیم دوشنبه شب به آنجا رسیدیم. رفتیم در هتل و نیم ساعت نگذشت که از کاخ سفید تماس گرفتند و گفتند «آقا! شما گفتید من هر وقت آمدم، … الان آمدید، کی و کجا باید با آقای اوباما ملاقات کنید؟».
همکاران روحانی به نبویان چه گفتند؟
من سوال را یک بار دیگر تکرار میکنم: برای چی آمریکا اینقدر دنبال ملاقات با رییسجمهور ماست؟ ما یک کشور عقب افتاده و [به قول اینها] ضعیف هستیم، این چه نکتهای دارد؟! چه چیزی میخواهد؟! ایشان [روحانی] میگفت «من با همکارها نشستم و به این نتیجه رسیدم که ملاقات نکنیم». من این را برایتان نقل نمیکنم که همکاران چه گفتند ولی حیف هم هست که از آن بگذرم ولی میگذرم. همان هکارانش برایم توضیح دادند که چه چیز آنجا گذشت، ولی ولش کنید. خود روحانی میگوید که فردا بعدازظهر شد؛ خبرنگاران آمدند و گفتند آقای روحانی چرا آمریکا را تحقیر کردید؟ چرا اوباما را تحقیر کردید و درخواست ملاقات را رد کردید؟ من سوال را برای بار سوم مطرح میکنم. او ابرقدرت دنیا، کدخدای دنیا که [روحانی هم] رفته بود کدخدا را ببیند! حداد [عادل] بعدش رفته بود و ازش پرسیده بود که بالاخره کدخدا را دیدی؟ خب آن کدخدای دنیا و ما کشور ضعیف جهان نمیدانم دسته چندم، حالا لطف کردند گفتند جهان سوم؛ او چه نیازی به ما دارد که اگر ما ملاقات نکنیم اوباما تحقیر میشود؟!
صبح تا ظهر جمعه، 5 تماس دیگر کاخ سفید
آدم الان میفهمد که چرا امام هیچ وقت راضی به ملاقات نبود. کاری که جمهوری اسلامی کرده مقابله آمریکا او را مقابل آمریکا تحقیر کرده. اینها از این میسوزند. همه دست به سینه پشتسر هم پشت نوبت هستند که یک بار نوبتشان بشود تا اوباما نوبت بدهد که رییس فلان جا یک ملاقاتی بکند. او دارد ناز ما را میکشد و دست به دامن میافتد ولی ما حاضر نیستیم. آقای روحانی گفت «چهارشنبه هم همین را گفتم، پنج شنبه هم گفتم؛ تا جمعه ظهر وقتی که نهار خوردیم بعد از نماز میخواستیم حرکت کنیم». از اینجا به بعد را آقای ظریف کاملتر توضیح داد که برایتان بگویم. آقای ظریف میگوید «از صبح تا ظهر جمعه پنج بار دیگر باز هم تماس گرفتند که لااقل شما یک تلفن بزنید». من سوال را برای بار چهارم تکرار میکنم، چرا آمریکا نیاز دارد 10 بار با ایران تماس بگیرد؟ این را برایتان توضیح میدهم. این از زبان آن حاج خانم در رفت، سادهتر بود، لو داد. عظمت جمهوری اسلامی را برایتان توضیح بدهم؛ آمریکا آمده بود که به سوریه حمله کند، دوستان ما رفته بودند لبنان و سوریه پیش سید حسن. سید حسن میگفت نمایندهی روسیه آمد پیش من و گفت فردا صبح ساعت 5 آمریکا حمله خواهد کرد. یعنی تمام شده بود حمله آمریکا؛ چرا حمله نکرد؟ آمریکا آمده بود که حداقل اگر حمله نمیکند سوریه را تجزیه کند ولی نتوانست. آمریکا آمده بود که – این را خانم افخم میگفت – در بیانیهی شورای امنیت نسبت به سوریه واژهی توسل به زور را بیاورد، اما نتوانست.
ادعاهایی دربارهی سوریه: 80 هزار موشک حزبالله آماده شکلیک به سمت اسرائیل
کی جلوی آن (آمریکا) [در سوریه] ایستاده بود؟ من برایتان شفاف بگویم. حتماً فکر میکنید روسیه آمده بود ناوهایش را آورده بود. من یک دو ماه پیش با آقای جلیلی جلسه خصوصی داشتم. همین اشکال را به ایشان گرفتم. گفت در جلسات خصوصی سران روسیه و پوتین و دیگران، خودشان مستقیم به ما میگفتند که ما هیچ وقت وارد جنگ روبهرو با آمریکا نخواهیم شد. گفتم پس چرا اینقدر هارت و پورت میکنند و ناو میآورند؟ [جلیلی] گفت میخواهند هزینه باجگیریشان را ببرند بالا. آنی که ایستاده بود، … بهمن پارسال 80 درصد از سوریه دست تروریستها بود، الان که دارم صحبت میکنم بین 10 الی 15 درصد دست آنهاست. چه کسی آن کار را انجام داد؟ […] فقط در لبنان برایتان بگویم 80 هزار موشک حزبالله آماده شکلیک به سمت اسرائیل است. گفت بزنی، میزنیم؛ تمام شد. بشار پارسال آمده بوده که […]؛ آقا فرمود برو وایستا، حتماً موقعیتت برتر از موقعیت سابق خواهد شد. آمریکا دیده از ایران کاملا شکست خورده؛ حتماً یک نفر رییسجمهور شود گروههای مخالفش هم هستند در آمریکا که شروع کردند به تحقیر اوباما که هیچ کار نتوانستی انجام دهی. در عراق، افغانستان، سوریه، لبنان؛ شما از اینها شکست خوردید. او برای اینکه خودش را جا بیندازد نیاز به این مذاکره داشت. دیگه چی میگویید شما؟
آقای روحانی و آقای ظریف! این خیلی زشت است
وجه دوم را آقا در سخنرانی عمومیاش مطرح کردند. آقا فرمودند اینها دنبال مذاکره هستند، یک بار هم شد ما بشنیم با اینها، بعد چی بگویند؟ بگویند مردم شما دیگر بروید کاسه و کوزهتان را در کشورهای مختلف بیداری اسلامی جمع کنید. ایران گردن کلف که 34 سال مرگ بر آمریکا کشید، آخرش مجبور شد با ما صحبت کند؛ شما دیگر چرا هارت و پورت میکنید؟ لذا آمریکا فوقالعاده نیاز داشت که این مذاکره شود. برای همین بلافاصله بعد از تلفن آقای روحانی، اوباما رفته پشت تریبون و به دنیا اعلام کرد من با ایران مذاکره کردم. خیلی زشته و خیلی بد است که ما رییسجمهورمان و وزیر امور خارجهمان به اینها توجه نداشته باشد.
«حسن و حسین برادرند، هر دو مطیع رهبرند»
خب حالا چه گذشت؟ آقای روحانی درباره ی آن تلفن توضیح داد. آقای روحانی گفت من به آقای اوباما گفتم که من وزیر امور خارجه خودم را مامور کردم که بحث هستهای را پیگیری کند و او هم گفت من جانکری را مامور کردم. روحانی بعد گفت که من گفتم ما دنبال سلاح هستهای نیستیم. حرفم تمام شده نشده، اوباما هم گفت که بله مقام معظم رهبری هم میگوید که داشتان سلاح هستهای حرام است و بعد گفت ایشان میخواستند وارد بحث سوریه بشود، اما من نگذاشت که وارد بحث سوریه شود و بعد دیگر صحبت تمام شد و بعد «هو اِ نایس تایم» و «گودبای» و بعد «اوباما» گفت رسیدی ایران یک «اس» بده (با خنده). بین نمایندگان هم خیلی این چیزها فراوان بود که مثلا شعار نماز جمعه هم دارد تغییر میکند! که از این به بعد در نماز جمعه میخواهند شعار بدهند «حسن و حسین برادرند، هر دو مطیع رهبرند» (با خنده). چون اسمش حسین باراک اوباماست.
ادعاهای نبویان دربارهی موضع مقامات عالی نظام، علی رغم حمایت علنی رهبری از مذاکره و مذاکره کنندگان
خب، یک روز آقای ظریف آمد و داشت اینها را توضیح میداد، جالب است من دیدم سرش را گرفته، ایشان گفت من مریضم و بعد لو داد که از پیش آقا میآییم و آقا هم حسابی اینها را مثل اینکه کیسه کشیده بود. گفت آقا دو چیز را خیلی گفت. آقا گفت بخش به جا نبود یادتان هست؟ گفتم چی بود؟ برگشت گفت آقا فرمود اولا آقای روحانی چرا تماس گرفت؟ آخرش هم نمیگویند چه کسی تماس گرفته؟! در کمیسیون امنیت ملی آن حاج خانم افخم آمده بود، یکی از نمایندگان خیلی شوخ است، صداش را آرام کرد و گفت «حاج خانم! به ما اینجا بگویید راست بگویید اول کی زنگ زد؟». آخرش هم معلوم نشد. آقا فرمود برای چه زنگ زدید؟ دوم اینکه طولانی شدن مذاکرات تو با جانکری. بعد، آنجا وزرای خارجهی کشورهای 5+1 با ایران نشستند و صحبتهایی شد. همانجا بود که ایشان با جانکری بیشتر نشسته بود که آقا تذکر داد.
نکتهی مثبت طرح ظریف و دولت جدید
رسید به ژنو یک. مذاکره کنندههای ما آقای عراقچی هست، آقای تخت روانچی، خود ظریف هست و ممکن هست و شاید یکی دو تا دیگر که من نمیدانم. من با اینها زیاد نشستهام، دو سه جلسه با ظریف نشستیم، دو سه جلسه با عراقچی نشستهایم، با روانچی و حاج خانمها و بگذارید پشت پردهها را برایتان بگویم. مسلمان ترین آنها آقای عراقچی است. آقای ظریف کارشناسی دکترای خود را در آمریکا گرفته است. روانچی حداقل تحصیلات تکمیلی خودش را آمریکا گرفته. تنها کسی که فارغالتحصیل داخل است از میان این دو سه نفر، آقای عراقچی هست. آقای عراقچی همراه آقای جلیلی هم برای مذاکرات میرفت. از اینجا به بعد برای آقای عراقچی هست که دارم برایتان توضیح میدهم. آقای عراقچی برگشت گفت که در زمان آقای جلیل اصلا مذاکره انجام نمیشد، مذاکرات الان دارد انجام میشود. گفتیم یعنی چی؟ البته [عراقچی] راست میگفت، این نکته، نکتهی مثبت طرح آقای ظریف و این دوره بود و این طرح مثبت در آن زمان نبود. حالا چی بود؟ میگفت این دفعه که ما رفتیم، گفتیم ابتدا باید سه چیز را با هم تفاهم کنیم و بعد وارد گامهای بعدی شویم. اولا هدف را معین کنیم. هدف از این مذاکرات چه است؟ هدف یک بازی برد برد است. خوب برد ما چه است؟ برد ما رفع کامل تحریمهاست. دوم عادی شدن پروندهی ما در شورای امنیت که بیایید در آژانس.
توجیه گرانیها بدون اشاره به کاغذ پاره خواندن قطعنامهها
اصلاً بگذارید من تحریمها را توضیح بدهم که اصلا تحریمها چه است؟ دوستان ما باید بدانند که تحریمها چه است و چرا در دوران احمدینژاد گرانیها به اوج رسید در آن زمان؟ ببینید بودجهی مملکت دو بخش است؛ من خودم وقتی رفتم مجلس فهمیدم. مثلا بودجهی 92 ما 730 هزار میلیارد تومان بود. دو بخشش چه است؟ یکی بوجهی عمومی است و یکی بودجهی شرکتهای دولتی است. بودجهی عمومی یعنی حقوق یک سالهی کل کارمندان کل کشور. یعنی حقوق کارمندان، بودجههای عمرانی، مثل پزشک خانواده که قرار بود راه بیفتند. بودجهی دیگر، بودجهی شرکتهای دولتی است؛ هر شرکتی که 51 درصد از آن برای دولت باشد میشود شرکت دولتی؛ مثل ایرانخودرو، پست و … ما دو سه جلد فقط اسم شرکتها برایمان چاپ میشود و میآید. خب از این 730 هزار میلیارد تومان، چقدر بودجهی عمومی بود که کل کشور را پوشش بدهد، از بوجهی عمرانی، حقوق کارمندان و … 160 هزار میلیارد تومان بود. اصلا کمر مملکت را این دارد میشکاند. این همه آقا داد زد که اصل 44، خصوصیسازی، … هیچ کس گوشش بدهکار نیست. مملکت دارد له میشود زیر دست بودجهی کلانی که ما باید تامین کنیم و میدهیم به این ایرانخودرو، اما نه کالایش را پایین میآورد، دولت حریفش هم نمیشود و بعد میبینیم پاداشهایی داده میشود، [آنچنانی]. یکی دو تا شرکت نداریم که فقط دو جلد اسم شرکتها را به ما دادهاند. از این 730 هزار میلیارد 163 تا میشود بودجه عمومی، بقیه هم برای بقیهی مخارج. در سال 91 اگر اشتباه نکنم 144 میلیارد تومان بودجهی عمومی مملکت بود، یعنی حقوق کارمندان، عمرانی و … ما این بودجه را میخواهیم تامین کنیم سال 91 بودجهی ما 49 درصد مبتنی بر نفت بود. یعنی نیمی از پول مملکت با فروش نفت بود. بقیه آن هم صادرات غیرنفتی دارید، پسته، ذعفران، پتروشیمی، و … و بخش اعظم آن برای مالیاتهاست. پس ما برای اینکه بودجهی کارمندان خودمان را بتوانیم بدهیم 49 درصد باید نفت بفروشیم. ما روزانه برای اینکه آن بودجه را داشته باشیم باید 2 میلیون و هفصد هزار بشکه نفت میفروختیم؛ اگر میخواستیم به آن بودجه برسیم. از تیرماه پارسال تا الان که دارم با شما صحبت میکنم یک دانه کشتی خارجی به اسکلهی ما نیامده که یک قطره نفت ببرد. حواستان جمع است که آنوقت وضع کشور چه میشود؟ یک دانه کشتی خارجی!
اشاره به وضعیت وخیم فروش نفت در سال 91: وزرای احمدینژاد گریه میکردند
خدا شاهده، شما نبودید، پارسال وزرای احمدینژاد چطور در جلسات علنی گریه میکردند که شما نمایندگان که وضع را خبر دارید چرا در جلسات علنی همین طور حرف میزنید؟! آقای قاسمی میگفت که ما یک دانه کشتی داشتیم – حالا جمهوری اسلامی چرا به فکر نیفتاد که از قبل کشتی برای خودش تهیه کند؟ -، شما اگر میخواستید یک محمولهی نفت میفرستادید به کره جنوبی، دو ماه طول میکشید. ما روزانه باید دو میلیون 700 نفت میفروختیم. اینها را قاسمی میگفت. البته به تدریج میگفت ما یک کشتی خریدیم، … آمار بگویم، تیر ماه 730 هزار تا فروختیم، مرداد ما 780 هزار تا فروختیم، خلاصه یواش یواش هم راه این تحریمها را یاد گرفتیم، حالا میگویم چه کارهایی انجام شده؛ میانگینش که شش ماه اول میتوانستیم دو میلیون و 700 بفروشیم با بعدش که نمیتوانستیم بفروشیم، میانگینش یک میلیون بشکه بود. ما بقیهی پولها را از کجا گیر میآوردیم؟ 144 هزار میلیارد تومان بودجهی عمومی بود. از این 144 هزار میلیارد تومان فقط حقوق کارمندان دولت سراسر کشور 101 هزار میلیارد تومان است. بودجهی عمرانی را حالا بگذارید کنار و این همه جاده سازی که احمدینژاد انجام داد. درآمد کل دولت در سال 91، 91 یا 92 هزار میلیارد تومان بود. یعنی اگر فقط میخواست حقوق کارمندان را بدهد پولش را از کجا میآورد؟ کشور چرا به آشوب کشیده نشد؟ خود آمریکاییها میگویند در طول تاریخ بشریت هیچ کشور را ما به این اندازه ما تحریم نکردیم.
بابک زنجانی با باج ما یکدفعه پف کرد
از اینها بگذریم و اینها زیاد مهم نیست؛ تحریمی که فوقالعاده شدید است تحریم بانکی است. من رشتهام فلسفه است و راستش را بخواهید نمیفهمیدم که بانک تحریم شود چه مشکلی پیش میآید. تا یک جلسهای که با احمدینژاد داشتیم، بعد دیدم نمایندگان اقتصادی مجلس مثال زدن و برای من شیرفهم شد. شما فرض کنید که فردا اول برج است، فیشهای حقوقی کارمندان دولت آمده، خب بازار هم چک دارد و اگر فردا اعلام کنند کل بانکهای کاشان تعطیل است، شما فکر کنید چه پیش میآید؟ اگر اعلام کنند کل بانکهای استان اصفهان قرار است یک هفته تعطیل شود، چه پیش میآید؟ اگر اعلام کنند یک ماه قرار است کل بانکهای ایران تعطیل شود چه میشود؟ توجه، توجه! از تیر ماه پارسال تا الان که دارم با شما صحبت میکنم کل بانکهای دنیا را به ما تعطیل کردند، ما قادر به جابهجایی یک دلار نیستیم. شما اگر نفت را میفروختید مثلا 2 میلیون و 700 ؛ با قیمت 100 دلار، میشد 270 میلیون دلار در روز باید میآوردید؛ غیر از صادرات چیزهای دیگر. خب پول آن را چطور میخواستید بیاورید؟ باید بریزید در چمدان و چارهای دیگر هم نداریم. یکی از هواپیماها را پایین آورده اند، پر از چمندان دلار. کی برایمان میآورد؟ این را همین آدمهای ضدانقلاب به قول گفتنی یقه باز، گردن طلا. گفت گربه که برای رضای خدا موش نمیگیرد؛ به او باج میدهیم. بابک زنجانی یکدفعه چرا پف کرد؟ بابک زنجانی یکی از آن کسانی بود که خیلی از پولهای ما را وارد کرد، منتی درصدی هم برای خودش.
اما احمدینژاد به رویش نمیآورد
اگر یادتان باشد مرغ در ماه مبارک رمضان پارسال از دو تومان به سه دومان، چهار تومان، پنج تومان، شش تومان؛ چرا؟ وزیر اقتصاد اینجا بود که گریه میکرد. میگفت ما دان مرغ را کشتی خریدیم آوردیم، پول را نمیتوانیم به دست فروشنده برسانیم. میگفت ما 20 میلیون دلار را میخواهیم جابهجا کنیم حداقل باید 4 دست عوض کنیم که به اسم ایران نباشد. خب آن فرد اولی چند درصد میگیرد؟ آن فرد دوم چند درصد میگیرد؟ تازه اگر آخرش یک مقدار بماند! میگفت شش ماه حق دموراژ میدادیم به کشتی خارجی در آب خلیج فارس، اما پول را نتوانستیم به دست فروشنده برسانیم که این دان ما را خالی کند. میگفت از ارمنستان 100 ها تن مرغ همان زمان که فشار داشتیم خریدیم، اما پول را نمیتوانستیم برسانیم دستشان و آخرش هم نتوانستیم برسانیم. اصلا ایران را کاملا در فشار و منگنه قرار داده بودند، اما احمدینژاد به رویش نمیآورد. به خدا قسم چهار پنج وزیر را میدیدم مثل بلدوزر شبانه روز نداشت؛ منتهی [راهش را] فهمیدند بالاخره. اگرچه باج بایستی میدادیم، اما کشور را باید نگه میداشتیم. در این زمان [موضوع] حزبالله را داریم، سوریه را داریم، عراق را داریم و این رشد داخل کشور را داریم. افرادی آمدند که اهل بخیه نیستند؛ حالا برایتان خواهم گفت.
آقای وزیز! هوای گردن کلفت ها را داشتی؟
بگذارید یک نمونه برایتان بگویم. یکی از دوستانمان از وزیر اقتصاد سوال کرد که آقای وزیر اقتصاد! آقای سیف چرا نگذاشت که دلار پایین بیاید؟ یادتان هست. سیف رییس بانک مرکزی فحش میدادند به آقای احمدینژاد که شما ارزش پولی ملی را با دلار پایین آوردید. خب این چرا نگذاشت؟ به نظر شما این چه جواب داد؟ به خدا قسم آدم شاخ در میآورد. ایشان آمدند در کمیسیون اقتصادی، گفت که آقای وزیر اقتصاد، طیبنیا میگوید که ما فکر میکردیم آقای روحانی که رفته سفر نیویورک، همه دشمنیهای این سالها تمام میشود، دلار با سر سقوط میکند و چون 18 میلیارد دلار دست مردم هست، مردم ضرر میکردند، برای همین دلار را در همان قیمت نگه داشتیم. من دو تا نکته میگویم اولا که یک وزیر مملکت چقدر باید ساده اندیش باشد، دشمنی از کودتای 32 که 16 آذر به خاطر همین بود، بعد از انقلاب، جنگ و تحریمها و فتنهها و الان تحریم بانکی و غیره، الان وزیر مملکت با یک سفر اینطور فکر میکند؟! دوم، من میگویم حالا واقعاً اگر راست بود، این 18 میلیارد دلار دست چه کسی است؟ من و تو هم اگر بخواهیم دلار بخریم، 1000 دلار یا 5 هزار دلار. 18 میلیارد دلار یعنی دست گردن کلفهاست. سوال: آقای وزیر! هوای اینها را داشتی؟
اصلا تیپهای اینها …
بسیار جای نگرانی دارد به خدا قسم. آدم اصلا تیپهای اینها را نگاه میکند، … شما زیاد خبر ندارید. حالا کار نداریم. این وضع تحریمهای ماست، کشور را هم داشتند اداره میکردند. میگفتند که این گرانیها 80 درصد اصلا چه ربطی به تحریمها دارد؛ گفتند 80 درصد آن به خاطر سوء مدیریت است و 20 درصد برای تحریم است. شما که الحمدالله با کلید که نه، با داس که نه، با بلدوزر مدیر جابهجا کردید، تا الان نزدیک به 1500 تا مدیر. خب 80 درصد مگر به خاطر سوء مدیریت نبود پس چرا اینقدر فشار آوردید به مذاکره؟ مثل اینکه حل مشکل مذاکره شده 100 درصد کار. خب آن 80 درصد یعنی مدیریت که الان دست خودتان است.
انتهای پیام