خرید تور نوروزی

آیا مشکل اصولگرایان اسم است؟

«امید حسینی» اصولگرا در یادداشتی تلگرامی با عنوان «آیا مشکل اصولگرایان اسم است؟» نوشت:

جریان اصولگرا تاکنون تغییر و تحولات زیادی (چه در اسم و چه در ماهیت) داشته‌ و متناسب با برخی حوادث (مثلا انتخابات سال ۸۴، ۸۸ و ۹۲) دچار اختلافات درونی و تکثر شده است. با این حال اتفاق خاصی نیفتاده. چرا؟ چون مشکل اصلا در اسم و عنوان نیست. اصولگرایان هرچقدر هم که متکثر شوند، با سوالات و مسائلی مواجه هستند که تا پاسخ آنها را ندهند، مشکلشان حل نمی‌شود.

یکی از اصلی‌ترین این مشکلات، تعریف آنها از سیاست و کار سیاسی است. نگاه بسیاری از اصولگرایان به سیاست، همچنان سنتی، قبیله‌ای و ارباب و رعیتی است. سیاست از بالا به پایین. عقلانیت، سیاست‌ورزی، خردجمعی، رجوع به تحلیل‌ها و آمار و نظرسنجی و نخبگان، معمولا یا نادیده گرفته می‌شود و یا در مراتب بعدی قرار دارد. برخی اصولگرایان رقابت سیاسی را عرصه تقابل حق و باطل می‌دانند و برخی هم صرفا ادای تکلیف، با هر نتیجه و تبعاتی. نتیجه این سیاست و این تکلیف‌گرایی را هم بارها شاهد بوده‌ایم: مقدس‌بازی، مقدس‌سازی و مقدس‌مآبی و دور شدن از واقعیات جامعه. تا جایی که گاهی شرایط کاندیدای اصلح را برای انتخاب رییس‌جمهور آنقدر سخت می‌گیرند که انگار قرار است امام معصوم را انتخاب کنند!

اصولگرایان در طول دوسه دهه گذشته با اصل نظام و انقلاب یکسان پنداشته شده‌اند که این مساله به‌خاطر شخصیت‌هایی است که در این جریان حضور دارند: ائمه‌جمعه، نمایندگان ولی‌فقیه، مسوولان نهادهای انقلابی و انتصابی و فرماندهان سپاه و بسیج و… کسی منکر سلیقه شخصی این افراد نیست، اما بسیاری از آنها میان منافع جناحی و منافع نظام فرقی قائل نیستند و در حقیقت همزمان مشغول دفاع از هردو هستند. درنتیجه این توهم پیش آمده که اصولگرایی مساوی است با خود نظام. به‌هر‌حال تبعات منفی این مساله زیاد است. از خودحق‌پنداری گرفته تا معیار انقلابی بودن و ولایی بودن حتی معیار ایمان و اسلام و دین و دیانت. تا جایی که حمایت یک خواننده عجیب و غریب از کاندیدای اصولگرا، به توبه او از گناهان تعبیر می‌شود اما حضور چنان فردی در اردوگاه رقیب، قطعا نشانه انحراف است!

همین که بسیاری از اصولگراها، مسوول نهادهای انقلابی و حکومتی هستند، حساسیت‌ها را نسبت به آنها چندین برابر کرده. دلیل اینکه اظهارات امام‌جمعه مشهد و اخیرا امام‌جمعه اصفهان در بوق و کرنا می‌شود، همین است. مواضع آنها، خوب یا بد، با مواضع کلیت جریان اصولگرا یکسان تلقی می‌شود و بازخوردهای مثبت و منفی آن نیز متوجه همه اصولگرایان است.

چه بسا یک اظهارنظر امام جمعه محترم، تکلیف جریان اصولگرا را تا سالها مشخص کند و مردم را هم از آنها فراری دهد اما معمولا بخاطر جایگاه و اعتبارخود به کسی پاسخگو نیستند. این افراد سیاست را تخصص ذاتی خود، مواضعشان را حق و بیان آن را هم تکلیف می‌دانند. در این صورت به کسی و جریانی بدهکار نیستند و خود را موظف به پاسخگویی نمی‌دانند. آیا تا به حال یکی از این بزرگان بخاطر اشتباهات سیاسی و ضرر و زیانی که به کلیت جریان خود زده عذرخواهی کرده است؟ آیا تاکنون این مساله بررسی و سهم آن‌ها در شکست‌ اصولگراها مشخص شده است؟ اصولگرایان منتقد آیا تا به حال جرات کرده‌اند که از این شرایط عبور کنند و حد و حدود هرکسی را مشخص و نسبت خود را هم با شخصیت‌های سیاسی و مذهبی معین کنند؟

احترام ریش‌سفیدی و سابقه و جایگاه افراد به جای خود، اما کار سیاسی ملزوماتی دارد که نقد و انتقاد و آسیب‌شناسی از جمله آنهاست. مگر می‌شود کسی وارد عرصه سیاست شود و شب و روز در منابر و محافل و مجالس درباره همه چیز (جوانان، زنان، ورزش، هنر، کنسرت، انتخابات، کاندیدای اصلح و تصمیمات سیاسی) اظهارنظر و دخالت کند اما به کسی پاسخگو نباشد؟

این را با وضعیت اصلاح‌طلبان مقایسه کنید که عقل و تدبیر و سیاست را تمام و کمال به بزرگان خود واگذار نمی‌کنند و از وجود نخبگان و کارشناسان و روان‌شناسان و جامعه‌شناسان و … بهتر و بیشتر استفاده می‌کنند. اما در جریان اصولگرا، نخبگان معمولا در تصمیم‌گیری جایگاهی ندارند و تنها مجری اوامر هستند. در برنامه‌های مختلف سیاسی اجتماعی اصولگرایان آیا جایگاه نخبگان دانشگاهی بالاتر است یا اساتید مشهور منبری و هیاتی؟! دکتر و مهندس همیشه در مراتب پایین‌تری نسبت به آیت‌الله و حجت‌الاسلام قرار دارند! اصولگرایان حتی تحمل امثال خوش‌چهره و افروغ و سبحانی را هم ندارند چه رسد به دیگران. بی‌شک بازتاب این مساله را در جامعه هم می‌بینیم. اگر از مردم بخواهیم که چند آدم اصولگرا را معرفی کنند، فورا یاد چه کسانی می‌افتند؟

به هرحال اصولگرایان تا زمانی‌که در اساس و بنیان خود تغییراتی واقعی را اعمال نکنند و نسبت خود را با فرهنگ و هنر و جامعه و حقوق اساسی مردم و نیازهای جدید جوانان مشخص نکنند، با تغییر اسم و عنوان به جایی نمی‌رسند. حتی اگر به جای نواصولگرا اسم خود را بگذارند نولیبرال.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. خیر، مشکل اصولگرایان اسم نیست، مشکل اصولگرایان رسم است. مشکل اصولگرایان چهره ای است که از خود ساخته اند. مشکل اصولگرایان رفتاری است که از خود بروز داده اند. رفتاری که باعث شده تبدیل شوند به نماد تمام چیزهایی که در نظر اکثریت ناپسند است. نماد اتهام پراکنی و برچسب زنی و مرگ فرستادن بر این و ان، نماد رجزخوانی و شاخ و شانه کشی و تنش افرینی، نماد شعار بیهوده سر دادن و هل من مبارز طلبیدن، نماد انزوا طلبی و دیوار کشی، نماد زهد فروشی و ریاکاری، نماد فیلترینگ و پارازیت و سانسور و لغو کنسرت‌ها و قلع و قمع روزنامه ها و به زیر کشیدن فیلم ها و بر هم زدن همایش ها و سخنرانی‌ها، نماد گشت محسوس و نامحسوس و دخالت های بیجا، نماد تعرض به اماکن دیپلماتیک، نماد انحصار طلبی و اقتدار گرایی و تمامیت خواهی، نماد رد صلاحیت و ممنوع التصویری و حبس و حصر… اصولگرایان تا قبل از انتخابات اخیر فکر میکردند مشکلشان عدم اتحاد است، متحد شدند ولی باز شکست خوردند. حالا فکر میکنند مشکلشان اسم است. در این باره حرف زیاده اما نه حوصله نوشتن نه امید انتشار

    4
    1

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا