خرید تور نوروزی

دنیایی با اندیشه‌ی زمستانی

 

«شهاب اکوانیان»، «منتقد کتاب» در یادداشت ارسالی برای انصاف نیوز با تیتر « دنیایی با اندیشه‌ی زمستانی، نگاهی به مجموعه داستان «جستجوگران در‌هٔ نیستی» اثر انریکه ویلاماتاس» نوشت:

 

«انریکه ویلا ماتاس» نویسنده‌ی اکنون شصت و هشت ساله‌ی اسپانیایی است؛ در بارسلون به دنیا آمده، در جوانی دو سالی در پاریس زندگی کرد و مستأجر مارگریت دوراس بود. «جستجو گران درۀ نیستی» اولین کتابی از اوست که به فارسی ترجمه شده است. این کتاب، به نقل از مترجمین در مقدمه،  بعد از بیماری کلیوی حادی که نویسنده را تا پای مرگ می‌کشاند، نوشته می‌شود و به همین دلیل فضای حاصل از تجربه‌ی مرگ در سرتاسر کتاب طنین دارد. همه چیز انگار در پرتو مرگ است که روایت می‌شود و هیچ قطعیتی در هیچ زمینه‌ای در داستان‌ها به چشم نمی‌خورد. حتی به درستی نمی‌توان گفت داستان‌ها چه خط سیری را دنبال می‌کنند. ویلاماتاس را از نویسندگان خلاق نسل بعد از جنگ دوم خوانده‌اند که موفق‌ترین روایت‌ها را در ژانر فراداستان (metafiction) ارائه داده است؛ ژانری که بیش از هر چیز به شکلی خودآگاه و نظام‌مند، توجه خواننده را به ماهیت یا وضعیت خود به عنوان امری ساختگی و مصنوع معطوف می‌کند تا از این طریق پرسش‌هایی را در مورد رابطه میان داستان و واقعیت مطرح سازد. چنین نوشته‌هایی صرفاً به بررسی و آزمون ساختارهای بنیادی داستان روایی بسنده نمی‌کنند بلکه «داستان‌وارگی» یا خیالی‌بودن محتمل جهان خارج از متن داستانی ادبی را نیز مورد کنکاش قرار می‌دهند.

مبهم شدن مرز بین داستان و زندگی عادی همواره یکی از دلمشغولی‌های این ژانر ادبی و همینطور خود ویلاماتاس بوده است. برای او نوشتن در حکم تصحیح کردن زندگی است و به قول خودش:  تنها چیزی است که از ما در مقابل جراحات و ضربه‌های زندگی محافظت می کند.

اما در کنار مرگ، تنهایی نیز یکی از مضامین تکرار شونده‌ی این داستان‌ها است. در داستان ــ مقاله‌ی «شکوه انزواطلبی»، که شاید کمتر از همه‌ی داستان‌های دیگر به داستان در شکل مألوف آن وفادار باشد، نویسنده تجربه‌اش را در خصوص اثرات و اهمیت تنهایی در زندگی هنرمندانه شرح می‌دهد. او با قرائت فیگورهایی مانند کافکا که به نوعی سنبل انزوای ادبی شناخته می‌شود، شروع می‌کند و دامنه‌ی بحث را به سایر مدیوم‌های هنری نیز می‌کشد. از «مایلز دیویس» مهم‌ترین موزیسین جاز قرن بیست می‌گوید که هنگام قرار گرفتن روی صحنه در بیشترین فاصله از تماشاگران قرار می‌گرفت و گاهی پشت به آن‌ها می‌کرد. همه‌ی این‌ها برای او از این رو واجب بود که حتیٰ روی صحنه نیز انزوای خود را حفظ کند. در ادامه نویسنده رد تنهایی را در زندگی هنرمندانی مانند «توماس برنهارد» نمایشنامه‌نویس اتریشی، «دان دلیلو» نویسنده‌ی آمریکایی، «روبرت والزر» نویسنده‌ی بی‌نهایت منزوی سوئیسی و فیگورهای مهم دیگری از ادبیات دنیا پی می‌گیرد. در انتها نیز داستان را با این جمله مرموز دلیلو به پایان می برد: هنرمند معتاد به تنهایی، در لبه‌ی دنیایی یخ‌زده زندگی می‌کند، دنیایی با اندیشه‌ی زمستانی.

داستان «نینیو» روایت حیات خانواده‌ای است که پدر و پسر بزرگ در مرکزیت آن قرار گرفته‌اند. نینو پسر بزرگ خانواده که در هنگام شروع داستان و به نقل از راوی که در ضمن پدر او هم هست، شصت و سه ساله است و اکنون (به نظر می‌رسد هم‌سن نویسنده در زمان نوشتن داستان) در بیمارستان بستری است. راوی ــ پدر به مرور خاطراتی از گذشته نینو می‌پردازد و در این یادآوری‌ها همیشه خود را در برابر این پرسش مهلک او می‌بیند که: چرا منو به وجود آوردی؟ این سؤال که در طول حیات شصت و سه ساله نینو همیشه از پدر پرسیده می‌شود، به نوعی تناظری بین نویسنده و متن را نیز در ذهن تداعی می‌کند. سؤالی که انگار همیشه از جانب داستان‌های نصفه و نیمه و یا ناقص‌الخلقه از نویسنده پرسیده می‌شود. در این جا «منِ ادبی» و می‌توان گفت «منِ تنهای با میل معطوف به مرگِ» ویلاماتاس است که «من اجتماعی» او را خطاب قرار می‌دهد و از چرایی وارد کردنش به این هاویه سؤال می‌کند. در جایی از داستان پدر به شکل واضح از تجربه‌ی مرگ برای بچه‌هایش می‌گوید و همین سبب استنطاق شدید او از سوی نینیو، پسر بزرگ خانواده می‌شود. استدلال نینو این است که پدر در آن روز دوست داشته تمامی بچه‌هایش را مرده و مدفون ببیند! از طریق همین دیالوگ می‌توان تا حدودی به دنیای مرگ‌اندیش حاکم بر این داستان‌ها پل زد. نویسنده که این مجموعه را بعد از بیماری مهلکی که از سر گذرانده می‌نویسد، به کمک تجسم مرگ در تک‌تک داستان‌ها به نوعی خود را از تجربه‌ی مرگ حقیقی جدا می‌سازد. او به سراغ یکی از کارکرد‌های همیشگی ادبیات رفته و این بار به نظر می‌رسد به قصد ادامه زندگی‌: همانطور که تجسم بچه‌های مرده به نظر نینیو، سبب ادامه حیات پدر می‌گردد، تجسم مرگ در داستان‌ها نیز استراتژی انریکه ویلاماتاس برای ادامه زندگی است.

انتهای پیام

بانک صادرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا