عبدالله انوار: بهتر از کابینهی مصدق نمیتوانیم پیدا کنیم
دکتر «عبدالله انوار» در این سالها نسبت به گذشته بیشتر شناخته شده است؛ او بیست سال رییس بخش نسخه شناسی کتابخانه ملی بوده و جزو تهران شناسان مطرح هم به حساب میآید. او تالیفات، ترجمهها و شرحهای زیادی دارد. روی دیوار خانهی او تصویری سیاه و سفید دیده میشود و این تصویر عکسی از پدر عبدالله انوار است که در زمان مشروطه جزو مشروطه خواهان بوده است. دغدغهی انوار خواندن تاریخ و آشنایی جوانان با گذشتهی تاریخی کشور است.
ریحانه حیدری، خبرنگار، به مناسبت صدور فرمان مشروطیت گفتوگویی با استاد عبدالله انوار داشته است. این گفتگو برای انتشار در اختیار انصاف نیوز قرار گرفته است.
او معتقد است: مسالهای که در دوران مشروطیت قابل توجه است این است که ما هنوز آمادگی مشروطه را نداشتیم یعنی فکر از مردم نجوشیده بود و از بیرون این خوراک برای مردم تهیه شد و مردم هم نمیدانستند که به دنبال چه چیزی میروند. مردم در آن زمان با آزادی و با مشروطه آشنا نبودند، هنوز هم با آزادی آشنا نیستیم؛ من فکر میکنم دموکراسی هم که امروز داریم یک کاریکاتوری از دموکراسی واقعی است.
در ادامه متن گفتوگو با استاد عبدالله انوار را میخوانید:
* بعد از تحصنهای متعدد ملیون، مظفرالدین شاه فرمان مشروطه را امضاء کرد. آیا نخبگان یا مذهبیون این واژه را برای جنبش خود انتخاب کردند؟ واژه مشروطه از کجا پدیدار شد؟
انوار: بحث بر سر نام مشروطه بسیار گسترده و پیچیده است، برخی گفتند از کنسرسیوم فرنگی آمده اما مشخص نشد که نام مشروطه را در نهایت چه کسی انتخاب کرد؛ به یادم دارم وقتی آقای تقیزاده نطق میکرد میگفت ما راجع به این اسم اختلاف داشتیم؛ شیخ فضل الله هم اصرار داشت تا نام مشروعه را برای این جنبش انتخاب کنیم؛ اما این لغت با کنسرسیوم فرانسوی همخوانی ندارد، در هر حال کسی نمیداند چه کسی این نام را انتخاب کرده است.
* بعد از شکلگیری مجلس ملی با وجود هزاران مشروطهخواه چه اتفاقی افتاد که مشروطه خواهان از نمایندگان مجلس خود حمایت نکردند و آراء کمی به صندوق نمایندهها ریخته شد؟
انوار: به نظر من چون مشروطیت و آزادی امری بود که مردم هنوز به آن نرسیده بودند تا بتوانند آن را به اختیار خودشان تصاحب کنند، راسل میگوید ادیبان و سیاسیون فرانسه 60 سال برای آزادی زحمت کشیدند اما هنوز نتوانستند آزادی را پیاده کنند.
حاکمان وقت مردم را شکنجه میکردند و آنها نسبت به این مساله اعتراض میکردند بنابراین درخواست ایجاد دستگاه عدلیه را داشتند و به مرور جریان مشروطه شکل گرفت البته از زمانی بود که مردم به سفارت انگلیس رفتند و انگلیسها هم به مردم گفتند حالا که به اینجا آمدید شعار حکومت آزاد را سر بدهید چون مردم در آن زمان با آزادی و با مشروطه آشنا نبودند، هنوز هم با آزادی آشنا نیستیم؛ من فکر میکنم دموکراسی هم که امروز داریم یک کاریکاتوری از دموکراسی واقعی است.
* به نظر شما چه شباهتهایی میتوانیم بین انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی ببینیم؟
انوار: به هیچ وجه شباهتی ندارند. چون مشروطه از طریق دو پیشوای اسلامی هدایت شد اما نظر آنها پیاده کردن مذهب نبود اما در انقلاب اسلامی نظر بر پیاده کردن مذهب بوده است. کسانی که با مشروطه در اوایل دوران مشروطیت آشنایی داشتند قصد نداشتند در انقلاب ملی، مذهب را پیاده کنند. اما بعد از شکل گیری انقلاب اسلامی کسانی که علاقمند بودند تاکید داشتند تا مذهب پیاده شود. مسالهای که در دوران مشروطیت قابل توجه است این است که ما هنوز آمادگی مشروطه را نداشتیم یعنی فکر از مردم نجوشیده بود و از بیرون این خوراک برای مردم تهیه شد و مردم هم نمیدانستند که به دنبال چه چیزی میروند. برای مثال مردم در انقلاب کبیر فرانسه احساس کردند که حکومت لویی پانزدهم قابل دوام نیست اما مردم ما هنوز به این درک نرسیده بودند و تنها به این نتیجه رسیده بودند که حاکمانشان خودکامه هستند.
* در شکل گیری انقلاب مشروطه عواملی مانند بی کفایتی شاهان، شرایط اقتصادی، تأثیر نیروی خارجی دخیل بود و… به نظر شما کدام یک از این عوامل نقش موثرتر و پررنگتری داشتند؟
انوار: برای بررسی هر انقلاب باید فهم مردم انقلابی را هم مد نظر قرار داد؛ در آن زمان مردم عامی درکی از انقلاب نداشتند اما گروه الیت و نخبهی جامعه بودند که وضعیت و شرایط جامعهی آن زمان، آنها را اذیت میکرد به ویژه در تبریز و رشت گروه نخبهی بیشتری حضور داشتند چون عدهای از آنها برای کار به بادکوبه و تفلیس میرفتند و در آنجا آموزشهای انقلابی میدیدند؛ چون بزرگترین انقلاب کارگری در سالهای 1905 در روسیه اتفاق افتاد، بنابراین آنها تحت تأثیر این انقلاب قرار میگرفتند.
روسها به طور کلی در مقابل مردم قرار داشتند و با آنها به مبارزه پرداختند؛ با آمدن کمونیستها، آنها جنایات و قراردادهای بسیار ننگینی را به مردم ایران تحمیل کردند و حتی روسها محمدعلی شاه را تحریک کردند؛ لیاخوف و قزاقخانه بزرگترین دشمن مشروطه و آزادی خواهان بودند.
* بعد از انقلاب مشروطه، مردم ایران با افت و خیزهایی برای رسیدن به دموکراسی مواجه بودند، به نظر شما مردم امروز در ایران با چه موانعی برای رسیدن به دموکراسی روبرو هستند؟
انوار: ما در این زمینه با چند مانع روبرو هستیم، یکی اینکه باید تجارت آزاد داشته باشیم و قوانین تجارت آزاد ایجاب میکند که قوانین اصلاح شود، چون در بسیاری از موارد قوانین اسلامی است و قوانین تکنولوژی با قوانین اسلامی همخوانی ندارد. زنان هم نسبت به گذشته آزاد و مستقلتر شدند اما در قوانین چنین موردی وجود دارد که یک زن متأهل باید برای خروج از کشور اجازهی همسر خود را داشته باشند، بنابراین قوانین ما با تغییرات دنیای امروز همخوان نیست. تا مردم نپذیرند و مطالبات خود را پیگیری کنند، نمیتوانند راه دموکراسی را هموار کنند؛ بر اساس این شرایط جامعهی ایران میتواند به مرور به دموکراسی دست پیدا کند.
* در برخی از روایتها شاهد حضور زنان در تحصنها هستیم و در برخی از روایتها زنان را در بازارها میفروختند و از این وجههی منفی به وضعیت زنان توجه شده است، نقش مثبت و منفی زنان در مشروطه را چطور ارزیابی میکنید؟
انوار: فروختگی زنان در بازارهای بجنورد غیرعادی بوده است و در یک دورهای این اتفاق رخ میدهد. به نظر من هنوز در آن جامعه نقشی برای زنان قائل نمیشدند تا بتوانند در اجتماع حضور داشته باشند و نقش ایفا کنند، حتی مردان هم نقش مشخص و پررنگی نداشتند. البته برخی از زنان در خانوادههایی مانند «ملوک بامداد» بودند که تأثیر گذاری داشته باشند اما تا به امروز هم زنان نقش عمدهای در سیاست ندارند. در انقلابی که منظور من است زنان باید نقش فعالی داشته باشند و بتوانند رأی دهند، نظر داشته باشند و حقوق خود را طلب کنند.
* ما در زمان قاجار امیرکبیر را داریم که بنیان گذار اصلاحات در ایران است و دارالفنون و … را در کارنامهی خود دارد او توسط مهدعلیا به قتل میرسد، اما چندین دهه به جلو میآییم و با دکتر مصدق با این همه دور اندیشی و خدمات مواجه میشویم، چرا در جامعهی ما نخبگان با چنین اوضاعی مواجه میشوند؟
انوار: در هر جامعهای چنین اتفاقاتی رخ میدهد؛ برای اینکه یک تحولاتی ایجاد شود چنین اتفاقاتی را انجام میدهند و چنین ظلمهایی نسبت به نخبههای آن جامعه روا میشود.
* به نظر شما چه عواملی سبب ایجاد کودتای سه اسفند 1299 شد؟
انوار: من برعکس بسیاری دیگر، کودتای رضاشاه را بزرگترین خدمت به مشروطه میدانم، چون خود مشروطه نتوانست خواستها و اهداف مشروطه را پیاده کنند و از طرف دیگر آرامشی هم که وجود داشت از بین رفت؛ به قدری اوضاع به هم ریخت و سران مشروطه هم به این مساله پی بردند که امنیت و ایمنی مهمتر از مشروطیت است. رضاخان هم از همان ابتدا که آمد امنیت را برقرار کرد و با تمام توان در این راه تلاش کرد؛ تا حدی که اغلب آزادی خواهان، صدر مشروطه نیز به او پناه بردند.
حتی آقای دکتر مصدق هم مخالف او بود اما وزیر خارجهی ایشان رییس الورزا شده بود؛ در دههی اول حکومت رضا شاه هم مدرنیته پیاده شد و هم مقاصدی که در دوران مشروطه مطرح میشد، شکل گرفت.
* پس شما کودتا را در دوران مشروطه مثبت میدانید؟
انوار: اتفاق بسیار مثبتی بود، تمام مدرنیتهای که مشروطهخواهان به دنبال آن بودند را او پیاده کرد. برای مثال یکی از خواستههای مشروطه طلبان ایجاد راه آهن یا داشتن بانک ملی و یک قشون 300 نفر بود که حتی «مستوفی الممالک» از سیاسیون دورهی قاجار گفته بود من هم از طرف خودم، هزینههایی برای ایجاد راه آهن پرداخت میکنم؛ به نظر من دیکتاتوری رضاشاه دیکتاتوری خودکامهای نبود که امروز به شدت دربارهی آن تبلیغ میکنند. در همین تهران پیش از آن که رضا به حکومت برسد حدود 5 مدرسه هم نداشتیم و وقتی رضاشاه از ایران رفت تعداد مدرسهها بسیار بیشتر شده بود.
متاسفانه مشروطیت یک مسالهای خارجی بود که به مردم یاد دادند تا انگلیسها بتوانند نقشههای خود را پیاده کنند. چون محمدعلی شاه با تمام نیرو آمد و مربی او هم «سرگئی شاپشال» روسی بود؛ انگلیسها دیدند یگانه راهی که میتوانند حکومت را از دست روسها خارج کنند، کودتا است. بنابراین نقش انگلیسها در شکلگیری کودتا بسیار پررنگتر از روسها است.
* جامعهی انگلستان بعد از سه قرن به دموکراسی که مدنظر آنها بود دسترسی پیدا کردند؛ اما بعد از 111 سال تا چه اندازه با دموکراسی فاصله داریم؟
انوار: دموکراسی جدیدی که بعد از انقلاب فرانسه پیدا شد، یک وابستگی هم به تکنولوژی داشت و مانند آزادی «پریکلس» در یونان نبود و بزرگترین آزادی در یونان در زمان ایشان اتفاق افتاد؛ بنابراین تکنولوژی در رسیدن به دموکراسی و آزادی بسیار مؤثر بود. چون تکنولوژی منجر به افزایش تولید شده بود، تجارت را به راه انداخته بود و این تجارت با قوانین گذشته سازگار نبود. اما در ایران هنوز هم زیربنای تکنولوژی پیدا نشده بود، نه تنها در ایران بلکه خاورمیانه هم چنین تکنولوژی وجود نداشت. وقتی هم زمینههای آزادی در کشورهای خاورمیانه فراهم شد با مشکلات عدیدهای مواجه شدند. برای مثال در ترکیه امروز اردوغان را میبینیم که چطور واقعیتها را قلب میکند. به اضافه کشورهای قدرتمند و امپریالیسم نقشههای زیادی برای کشورهای خاورمیانه دارند و بسیاری از انقلابها منحرف میکنند.
* یک فیلمی اخیراً منتشر شده مبنی بر اینکه آیت الله کاشانی در کودتای 28 مرداد نقش داشته است و بعد از حملهی کودتاگران به خانهی دکتر مصدق میرود؛ با توجه به شناختی که شما از آیت الله کاشانی داشتید تا چه اندازه ایشان را در شکل گیری کودتا مؤثر می دانید؟
انوار: نمیدانم تا چه اندازه با انگلیسها همراهی کرده است اما بر ضد دکتر مصدق نقش پررنگی را ایفا کرد. من با آیت الله کاشانی صحبت کردم، ایشان انسان صاف و سادهای بود اما او دو پسر داشت که با پدرشان همراهی میکردند اما این دو پسر آیت الله کاشانی جزو بدترین افراد بودند که بر روی پدرشان هم نفوذ بسیار زیادی داشتند. در ابتدای ملی شدن صنعت نفت هم بسیاری از دستاوردهای ملی شدن نفت را از بین بردند؛ اما گمان نمیکنم بعد از روز کودتا خود آیت الله کاشانی به خانه دکتر مصدق آمده باشد و به نظر من میرسد که این فیلم ساختگی باشد.
من یک خاطرهای از مصدق و کاشانی دارم، حاجی گلبرگی تاجر بازار بود میخواست بین مصدق و کاشانی را آشتی دهد و هردویشان را به منزل خودش در دزاشیب دعوت کرد؛ ابتدا کاشانی به مصدق گله کرد و دکتر مصدق هم یک توماری به او نشان داد گفت، ببینید پسران شما روزانه چه میکنند و در وقتی که مردم و کشور تحت فشار هستند فرزندان شما چه هزینههایی صرف میکنند، بعد از شنیدن حرفهای مصدق لرزه به تن کاشانی افتاد. من میتوانم این دفاع را نسبت به کاشانی کنم و بگویم که کاشانی ذاتاً انسان خوبی بود اما بچههای او تأثیر زیادی روی پدر خودشان داشتند.
کتاب دوجلدی «اسناد سخن میگوید» حدود 508 سند است که دکتر رجایی آن را ترجمه کرده است. لویی هندرسون سفیر وقت آمریکا در ایران است و در نامههای خود میگوید ما نمیتوانیم با مصدق کنار بیاییم بنابراین باید بر علیه مصدق کودتا کرد. در آخرین نامه هم دو افسر را به نام زاهدی و حجازی معرفی میکند و در نامهی بعدی حجازی را هم کنار میگذارند و نسبت به زاهدی تاکید میکنند.
آمریکاییها هم از این اتفاق آگاه هستند؛ مادلین آلبرایت وزیر امور خارجه آمریکا بعدها اعلام کرد که ما بسیار متأسف هستیم که در این کودتا دست داشتیم. ترومن رییس جمهور آمریکا در زمان ملی شدن نفت بود؛ در آن زمان هیرمن را فرستاد تا واسطه شود، او هم از بزرگترین شخصیتهای سیاسی آمریکا به حساب میآید؛ آیت الله کاشانی به ترومن گفت ما برای افزایش درآمد انقلاب نکردیم بلکه انقلاب کردیم تا از سلطهی شرکت استعماری خارج شویم. در آن زمان هم قیمت نفت نصف به نصف بود. کتابی که در این زمینه باید خواند «زندگی سیاسی مصدق» است که فؤاد روحانی نوشته؛ چون ایشان یکی از بهترین کارشناسان حوزه نفت است. مصدق در اواخر ملی شدن صنعت نفت برای افزایش قیمت نفت صحبت نمیکرد و تاکید او بر بستن قراردادهای نفتی با شرکتهای ملی بود.
* برخی از منتقدین دکتر مصدق را پوپولیسم نفتی میدانند، شما عملکرد دکتر مصدق را چطور ارزیابی میکنید؟
انوار: ممکن است نسبت به مصدق هزار حرف بزنند اما واقعیت ندارد. این حرفها که نسبت به دکتر مصدق زده میشود بسیار بی پایه و اساس است. آنهایی که چنین واکنشهایی دارند از ماجرای نفت اطلاع ندارند. شرکت نفت کثیفترین شرکت استعماری بوده است که در ایران پیاده شد. یعنی هر کاری که میخواستند برای آبادانی خوزستان انجام دهند، به عناوین مختلف با آن مقابله میکردند و شرکت نفت در تمام اوضاع و تخریبهای مملکت دست داشت؛ زمانیکه ما برای ملی شدن صنعت نفت قیام کردیم برای منفعت بیشتر چنین حرکتی نکردیم بلکه میخواستیم از دست این شرکت استعماری رهایی پیدا کنیم، تنها کار موثری که انجام شد توسط دکتر مصدق و تیم همراه ایشان اتفاق افتاد. گمان نمیکنم دیگر بتوانیم چنین کابینهای پیدا کنیم چون پاکترین، شریفترین و باسوادترین انسانها با دکتر مصدق همراهی میکردند. یکی از اعضای کابینهی دکتر مصدق غلامحسین صدیقی از دوستان من بود، همسر دکتر صدیقی به وزارتخانه رفته بود و رییس دفتر او گفت همسر شما آمده و کاری دارد، دکتر صدیقی گفته بود اگر کار ایشان مربوط به خانه است به وزارتخانه نیایید و اگر کار وزارتخانه است، منتظر باشد تا نوبت او برسد.
از دیگر اعضای کابینهی دکتر مصدق، دکتر شایگان، مهندس رجبی و دکتر لطفی بودند که دکتر لطفی عدلیه را زیر رو کردند و یک عدلیهی بسیار خوبی را پایهگذاری کرده بودند. آمریکاییها و انگلیسها ایران را در سال دوم نخست وزیری دکتر مصدق تحریم کردند و ما در آن سال نتوانستیم کمترین میزان نفت را بفروشیم؛ با این وجود کابینه به قدری خوب کار کرد که اصلاً تورم نداشتیم. دکتر مصدق و کابینهی او اگر امروز حضور داشتند بسیار موفقتر عمل میکردند چون او بسیار پیشرو تر از زمان خودش بود.
یکی از عواملی که حکومت پهلوی دوم را لغزان کرد، عملکرد دکتر مصدق بود. در انقلاب سال 57 هم کسانی که مظلومیت دکتر مصدق را دیده بودند، هم حضور داشتند و با محمدرضا شاه کنار نیامدند.
* برای ما از تجربیات و خاطرههای خودتان بگویید.
انوار: یک رفیقی من داشتم و فرصت ترجمهی کتابی را که از فرنگ فرستاده بودند نداشت و از من خواست در ترجمهی یک جلد از کتاب به او کمک کنم، به خانهی دکتر مصدق رفتیم و ایشان در بستر بود و از من خواست تا بخشی از کتاب را برای او بخوانم. دکتر مصدق به من گفت چقدر تند میخوانی و من گفتم چون نمیخواهیم زیاد مزاحم شما باشیم. دکتر مصدق بسیار انسان شریفی بود.
دکتر مصدق را دوبار محاکمه کردند و او گفته بود من قصد داشتم که اگر یک خارجی به شاه بگوید از ایران برو بیرون، شاه به خارجی بگوید تو از کشور من برو. چندین سال بعد خارجیها به رضا شاه گفتند از ایران برو و او گفت من کجا برم! دکتر مصدق چنین نگاه دور اندیشی داشت.
* اگر در پایان صحبتی دارید بفرمایید.
انوار: من بسیار به آقای سیستانی اعتقاد دارم و مقلد ایشان هستم و اگر ایشان در مورد دین اظهار نظری داشته باشند من میپذیرم، چون هم شاگرد آیت الله خویی بودند و هم اندیشهی بسیار روشنی دارند. آیت الله سیستانی را ندیدم اما شنیدم که ایشان بسیار مطلع هستند و ما ایرانیها را بهتر از خودمان میشناسد. ما باید به فکر اتحاد شیعه و سنی باشیم، در گذشته در عراق شیعه و سنی به راحتی در کنار هم زندگی میکردند و حتی با هم ازدواج میکردند اما امروز دشمن هم شدند. این اختلاف زایل کنندهی اسلام است و این دشمنی میان فرقههای اسلامی باید از بین برود.
انتهای پیام
….دغدغهی انوار خواندن تاریخ و آشنایی جوانان با گذشتهی تاریخی کشور است……
درود بر شما جناب انوار عزیز ، زنده باشید
اقایان وقتی به قدرت میرسند معمولا در سنین پیری قرار دارند و امکان کمی برای لذت بردن از قدرت و به تبع آن ثروت دارند ، لذا اقازادگان داد دل خود را از دنیا میستانند و سنگ تمام میگذارند . در همان دوران جراید توصیه نامه مصطفی کاشانی برای استخدام غزال خواننده در رادیو را منتشر کردند !