خرید تور تابستان

این کابینه روحانی است؟

«ملاک روحانی، حسن روحانی است. اگر او می‌تواند در رأس ماشین دولت قرار بگیرد و آن اندازه مشروعیت داشته باشد که با رأی بالایی رئیس‌جمهور شود، چرا وزرایش نتوانند. آن استدلالی که پسِ پشت این کابینه است، ایجاد امنیت و ثبات در نظم موجود است و وزرای تازه‌وارد بیشتر به این کار می‌آیند. کابینه روحانی بیش از هر چیز بیانگر آن است که حسن روحانی قصد دارد آینده سیاسی خود را بسازد، از‌ این‌ رو او نو به نو باید خودش را در این سیاست تثبیت کند. کارایی او و دولتش نیز از این به بعد با همین شیوه سیاست‌ورزی گره خورده است. روحانی‌ای که سیاست نورزد به چه ارزد!»

احمد غلامی، سردبیر روزنامه شرق در سرمقاله این روزنامه نوشت: «روحانی تمام تلاشش را می‌کند که به سرنوشت رؤسای‌ جمهور قبلی دچار نشود. از‌ این‌ رو چرخشی نَرم در سیاست‌ورزی‌اش دیده می‌شود؛ چرخشی که بیش‌ از پیش نشان می‌دهد این روحانی شباهت چندانی به روحانیِ دوره رقابت‌های انتخاباتی ندارد. روحانی با سخنرانی‌ها و موضع‌گیری‌های قبل از انتخابات ٩٦ تقریبا همان مسیری را طی می‌کرد که رؤسای‌ جمهور سابق برگزیده بودند. البته ناگفته پیداست که احمدی‌نژاد در این میان با دیگران تفاوت چشمگیری دارد. تمام هَم‌وغم او این بود تا به خودش، حلقه مریدانش و مردم ثابت کند آدمی اشتباهی در زمان و شرایط اشتباهی نیست. هر چه احمدی‌نژاد در اثبات این امر کوشش کرد، جنبه تراژیک ماجرا بیشتر به‌ سمت کمدی سوق پیدا کرد و کسی افشاگری‌هایش را جدی نگرفت. حرف‌های تلخ و گزنده بقایی پس از زندان هم بیش از آن که دفاع از مردم و انتقاد از وضعیت موجود باشد، نوعی گردن‌کشی در برابر حامیان دیروز بود. هر چه زمان بگذرد و مردم از گفتار رئالیسم جادویی احمدی‌نژاد بیشتر فاصله بگیرند، او به سرنوشت تلخی که در انتظارش است، نزدیک‌تر خواهد شد. احمدی‌نژاد با «منطق استراتژیکِ» جريان‌هاي حامي روی کار آمد و نمک‌خورده تا خواست نمکدان بکشند، منطق استراتژیک گریبانش را گرفت و او را از مسجد و میخانه بیرون راند.

تفاوت چشمگیر روحانی با حسن روحانیِ پیشین در همین‌ جا آشکار می‌شود. او اين منطق استراتژیک را به‌ خوبی می‌شناسد و حتی همان‌ موقع که انتقاد‌ات تلخ و گزنده‌اش را متوجه برخي جريان‌ها می‌کند، در نهان می‌داند که خود برخاسته از همین جريان‌هاست. آن چه بیش از هر چیز وابستگی روحانی را نشان خواهد داد، چینش اعضای کابینه‌ است. پس دور از انتظار نیست کابینه‌ای بر سر کار بیاید که کمترین تعارض و تقابل را با این منطق استراتژیک داشته باشد. گر چه چنین ترکیبی در کابینه‌ روحانی  اجتناب‌ناپذیر به‌ نظر می‌رسد، نباید حامیان روحانی برای دفاع از این ترکیب، دست به توجیه و دستکاریِ مفاهیم سیاسی بزنند؛ همان کاری که اخیرا حامیان ذی‌نفع در دولت دوازدهم انجام می‌دهند. جا انداختنِ «کابینه فراجناحی یا ملی» نوعی دستکاری مفاهیم برای پَس‌ راندن همسویی با منطق استراتژیک است؛ منطقی که رئیس‌جمهور و کابینه‌اش تقابل و تعارضی با آن ندارند. دستکاری این مفاهیم بیش از آن که به کار روحانی بیاید، توجیه‌گرِ حضور افرادی در سیاست است که بدون باور به «منطق استراتژیک» و تنها به‌ خاطر تداوم حضورشان در قدرت دست به تئوریزه‌ کردنِ کابینه فراجناحی می‌زنند و سودای استحاله این منطق استراتژیک را در سر دارند. البته در این میان کار برای روحانی هم چندان ساده نیست. آن چه او را ناخواسته با این منطق استراتژیک در تضاد قرار می‌دهد، جایگاه انتخابی اوست؛ جایگاهی که موجب شد رؤسای‌ جمهور قبلی برای حفظ آن در تضادی جدی با این رویکرد قرار بگیرند. بی‌تردید روحانی با تمام رؤسای‌ جمهور سابق حتی هاشمی‌ رفسنجانی تفاوت دارد و بیش از هر کس می‌تواند این تضادها را به حداقل برساند. راهی را که هاشمی نتوانست برود، شاید روحانی با احتیاط طی کند و تفاوت روحانی و هاشمی صرفا در یک نکته خلاصه می‌شود؛ هاشمی خود از بانیان منطق استراتژیک بود و روحانی برخاسته آن. هاشمی مرد سیاست بود، اسیر جایگاه نمادین خود نشد و بی‌محابا در مجادلات سیاسی وارد گود می‌شد و از‌ این‌ رو ناخواسته بین او و دیگر بانیانِ منطق استراتژیک خط فارقی وجود دارد. این افتراق از تأویل و تفسیر‌هایی نشات می‌گرفت که او از منطق استراتژیک داشت.

روحانی اما از این قاعده مستثنا است. او می‌تواند با شرکت در بازیِ منطق استراتژیک در آن جذب یا هضم یا با آن همسو شود. دور از انتظار نیست که در این مواجهه او گاه دست بالا را داشته باشد و موجب تغییر در این فرآیند شود. دولت دوازدهم بیش از آن که درصدد اقناع مردم و پاسخ‌گویی به ماشین میل آنان باشد، ماشین دولت است. ماشین دولتی که بیش از هر چیز به خودش می‌اندیشد. کابینه این دولت نیز کابینه‌ای خواهد بود که این ماشین برای سهولت در کارهایش برگزیده است؛ کابینه‌ای که وزرایش بی‌شباهت به خود روحانی نیستند؛ وزرایی برخاسته از منطق استراتژیک که بیشترین همسویی را با آن دارند و هرگز درصدد ساختارشکنی یا بدعت‌گذاری در این فرآیند نیستند. این کابینه با اهداف روحانی سازگارتر است، زیرا او در دوره دوم دنبال حل مسائل اقتصادی و اجتماعی در چارچوب نهاد‌های رسمی و همسویی با آنان است. شاید آن چه ذهن روحانی را مشغول کرده، بازگشت به شخصیت حقیقی‌اش است؛ روحانیِ سازگار با منطق استراتژیک، با وزرایی که موجب فرسایش ماشین دولت نمی‌شوند؛ گیرم برخی از این وزرا کاریزماتیک باشند و خود را وامدار جناح‌هایی که دولت را برکشیده‌اند، بدانند. ملاک روحانی، حسن روحانی است. اگر او می‌تواند در رأس ماشین دولت قرار بگیرد و آن اندازه مشروعیت داشته باشد که با رأی بالایی رئیس‌جمهور شود، چرا وزرایش نتوانند. آن استدلالی که پسِ پشت این کابینه است، ایجاد امنیت و ثبات در نظم موجود است و وزرای تازه‌وارد بیشتر به این کار می‌آیند. کابینه روحانی بیش از هر چیز بیانگر آن است که حسن روحانی قصد دارد آینده سیاسی خود را بسازد، از‌ این‌ رو او نو به نو باید خودش را در این سیاست تثبیت کند. کارایی او و دولتش نیز از این به بعد با همین شیوه سیاست‌ورزی گره خورده است. روحانی‌ای که سیاست نورزد به چه ارزد!

اینک دولت روحانی به مرحله‌ای رسیده که ناگزیر است با برخی واقعیت‌های تلخ روبه‌رو شود. اگر چه اصلاح‌طلبان همچنان از دولتش حمایت خواهند کرد و اصولگرایان معتدل نیز بیش از گذشته به او نزدیک خواهند شد، نمی‌توان توقع زیادی از آنان داشت. روحانی هر چه به‌ سوی آینده گام برمی‌دارد، این اتحادها و ائتلاف‌ها شکننده‌‌تر می‌شود. این سؤال اساسی در حال شکل‌گیری است که آیا روحانی آمادگی تنها‌ ماندن را دارد یا نه؟»

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

  1. درود به احمد غلامی عزیز چرا دوباره اخلاق قربانی شد!؟با وعده شعارهای ناشدنی رییس جمهور شدن روش معجزه هزاره سوم بود و تاكتیك شكست خورده گازانبری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا