عمادالدین باقی: تعیین تکلیف بازندگان انتخابات برای روحانی تحقیر مردم است
«عمادالدین باقی» در گفتگویی به مناسبت روز حقوق بشر اسلامی و کرامت انسانی گفت: اگر کسی را به خاطر عقایدش و انتقاداتش زندانی کنند ضد کرامت است. اینکه سیستم آموزشی غیردموکراتیک باشد ضدکرامت است. اینکه کسی رأی اکثریت مردم را به دست میآورد و بعد کسانی که رأی نگرفتهاند برای او تعیین تکلیف میکنند تحقیر مردم است و باعث سردی و القای یاس میشود.
باقی در گفتوگو با خبرنگار انصاف نیوز دربارهی باور برخی کارشناسان مبنی بر اینکه میتوان از تعالیم و سیرهی اهل بیت مبانی نظری حقوق بشر را استخراج کرد، گفت: برخی معتقد به تخصیص زمانی نظریهها هستند و تعمیم ایدهها و نظریههای نوین را به گذشته، نوعی «زمان پریشی» میدانند. چون نه تنها در موضوع حقوق بشر بلکه در نظریههای جامعه شناسی هم این تلقی وجود دارد.
باقی با اشاره به کتاب «جامعه شناسی کوفه»ی خود، ادامه داد: بحثی در پیوستهای چاپ جدید این کتاب دارم که ادلهی نادرستی این نظریه را بیان میکند لذا از تکرار آن میگذرم و با این فرض که میتوان به بازیابی این شاخصها در متون سنتی پرداخت، میگویم که اولاً حقوق بشر برآمده از امتزاج جریانات فکری شرق و غرب در طول سدههای پیشین است و در نتیجه از اندیشههای شرقی نیز متأثر بوده اما در عصر روشنگری در اروپا اوج گرفته و به یک پارادیم بدل شده است. دوم اینکه اتفاقاً در متون سنتی گزارهها، حکمتها و سخنان فراوانی یافت میشود که نشان از دلایل استواری بر امکان سازگاری با حقوق بشر دارند.
وی با برشمردن نمونههایی از متون سنتی که متناسب با حقوق بشر است گفت: برخی کلمات نهج البلاغه، نامهی بینظیر امام علی به مالک اشتر، قاعدهی طلایی «آنچه برای خود میپسندی برای دیگران هم بپسند» که روح حقوق بشر است و در همهی ادیان هم آمده است و در عصر روشنگری از مشهورترین جملات و قاعدهی اول اخلاقی کانت بود، از نمونههای آن هستند.
باقی ادامه داد: در صحیح مسلم و صحیح بخاری از پیامبر اسلام نقل شده که «ایمان هیچ یک از شما کامل نمیشود، تا هنگامی که آنچه را برای خود میپسندد، برای دیگری نیز بپسندد. در جلد 15 کتاب وسایل الشیعه در فصل مربوط به جهاد با دشمنان نیز بابی از روایات وجود دارد تحت عنوان: «واجب است مؤمن آنچه بر خود میپسندد و برای دیگران هم بپسندد و آنچه برای خود ناخوش میدارد برای دیگران هم بد بداند»، امام علی هم در تعریف عادل گفته است عادل کسی است که برای دیگران بپسندد، آنچه راکه برای خودش میپسندد و نپسندد برای دیگران آنچه برای خودش پسندیده نیست.
او افزود: دربارهی آزادی بیان هم یکبار در گفتگویی دربارهی اندیشههای فقهی و انسانگرای آیت الله منتظری عرض کردم «برخلاف اینکه عدهای فکرمیکنند که آزادی بیان یعنی حرفهای بهداشتی و درستزدن؛ ما در اصول کافی روایتی از امام صادق (ع) داریم که بنیامیه را توصیف میکند و میگوید یکی از خصوصیات بنیامیه این بود که تعلیم ایمان را آزاد گذاشتند و تعلیم شرک را ممنوع کردند، امام صادق (ع) میگوید این کار را کردند برای اینکه اگر فردا جامعه به شرک آلوده شد مردم شرک را نشناسند و به آن آلوده شوند. امام صادق (ع) میگوید آزادی یعنی آزادی ایمان و شرک توأمان». واقعاً اگر این سخن طلایی را یک متفکر غرب 1400 سال پیش دربارهی آزادی بیان گفته بود امروز با آب طلا نمینوشتند؟ و واقعاً وضع موجود ما چه سنخیتی با این نظریه دارد؟ از این نوع عبارات، افزون بر قرآن در گنجینهی روایی ما فراوان وجود دارند. البته این پرسش هم به وجود میآید که چرا با وجود این گزارهها، حقوق بشر مدرن در این خطه نبالید که در جای دیگری به آن پرداختهام.
باقی در پاسخ به این پرسش که چه تفاوتی بین فقه سنتی و فقه حقوق بشری در نگاه به کرامت انسانی وجود دارد، گفت: در فقه سنتی هزار سال بود که به خطا اصل بر کرامت مؤمن نهاده شده بود نه کرامت انسان و این دو تفاوت ماهوی دارند. گرچه در میان فقهای پیشین از آخوند خراسانی و نایینی تا آیت الله سیدابوالفضل زنجانی و مهدی حایری به ویژه مطهری، توجه به حقوق انسان کم و بیش مطرح بوده است اما آیت الله منتظری نخستین فقیه شیعی بود که به صراحت از لزوم تحول مبانی فقه از مؤمن محوری به انسان محوری سخن گفت و ادلهی درون دینیاش را بیان کرد که در در کتاب «فلسفهی سیاسی اجتماعی آیت الله منتظری»، فصل «حقوق بشر یا حقوق مؤمنان» به تفصیل مورد بحث قرار گرفته است.
باقی با اشاره به تفاوت کرامت مؤمن و کرامت انسان تصریح کرد: هنوز عدهای فرق کرامت مؤمن و کرامت انسان را نمیفهمند. کرامت انسان یعنی هر کس با هر عقیده و مرامی محترم است ولو اینکه عقیدهی او را باطل بدانیم اما واقعاً در عمل وضعیت چیست؟
این جامعه شناس با اشاره به مبانی نظری جامعهی مدنی و نسبت آن با شاخصهای کرامت انسانی از دیدگاه اسلامی متذکر شد: چند سالی است که پیوسته از فقه حقوق بشر سخن میگوییم و خوشبختانه دیدهام اخیراً یکی از بزرگواران با همین عنوان درسهایی را در حوزه شروع کردهاند. گرچه فقط یک آغاز است ولی نشان میدهد این دغدغه در حال به بار نشستن است.
وی افزود: بدون شک اگر فقه حقوق بشر به همت این دست از پیروان مکتب فکری آیت الله منتظری بالنده شود و حوزههای علمیه رکود و درجا زدگی طولانی خود را جبران کنند و از دل دفینهها و گنجینههای فرهنگی و فقهی و روایی ملاکهای استنباط فقهی را منقح کنند و آرای روزآمدی را عرضه کنند و شاخصهای کرامت انسانی از دیدگاه اسلامی را تبیین نمایند این امر میتواند تسهیلگر و گشایشگر پیشرفت جامعهی مدنی و اندیشهی آزادی شود.
عمادالدین باقی با اشاره به تلاش برخی برای تحقق آزادی و حقوق بشر از راه حذف دین و فقه گفت: به گمان من از منظر یک دین شناس و جامعه شناس، این کار نوعی سدسازی و مشکل افرینی و بسیج مقاومت در برابر آرمانهای انسانی است و القای بیگانگی و غیر دینی یا ضد دینی بودن این آرمانها همان است که دشمنان حقوق بشر میپسندند. در بستر یک جامعهی دینی هم میتوان دین را سرمایهی فربه سازی حقوق بشر قرار داد و هم وسیلهی فرسایش آن.
باقی در پاسخ به این پرسش که کرامت انسانی چه جایگاهی در اندیشهها و آرمانهای انقلاب اسلامی داشت و تا چه اندازه این آرمانها تحقق پیدا کردهاند، گفت: در آرمانهای انقلاب 57 بحث استقلال و عدالت و آزادی شاخصیت داشت اما چون متأثر از فضای چپ گرای مسلط بر جهان بود، اگر نگویم نسبت چندانی با حقوق بشرنداشت دست کم نسبت روشنی نداشت. حتی مفهوم دموکراسی هم با دموکراسی سنتی حکومت اکثریت بر اقلیت بیشتر تناسب داشت که در آن اقلیت تحت خشنترین نوع استبداد یعنی استبداد مشروعیت یافته با رأی اکثریت قرار میگرفت.
وی با اشاره به وجود جریان باریکی چون مهندس بازرگان و مصطفی رحیمی و نهضت آزادی که سخن دیگری داشتند، گفت: جو به شدت ضد لیبرال زمانه نمیگذاشت صدای این جریان فهمیده شود. لیبرال کشی و شعار مرگ بر لیبرال، شعار مشترک پوزیسیون و اپوزیسیون بود و آن را با خیانت، غربی بودن، آمریکایی بودن و مزدور بودن یکی میگرفتند. بعد اقتصادی این گرایش در فصل چهارم قانون اساسی (اقتصاد و امور مالی) تبلور پیدا کرد. داستان پر درد مصادرههای اول انقلاب و حذفها نیز از آثار آن بود در عین حال در فصل حقوق ملت قانون اساسی شالودههای حقوق بشر راه یافت و عمده اصول این فصل متضمن حقوقبشر بودند نه ضامن و تضمین کننده آن.
باقی دربارهی میزان تحقق آرمانهای انقلاب در کرامت انسانی هم گفت: بر اثر تجربیات چند دههی اخیر به نظر میرسد خلاء باور و پایبندی عملی به حقوق بشر هرچه بیشتر احساس میشود و برجسته سازی فصل سوم قانون اساسی محسوستر است. در حالی که اصول قانون باید هموزن باشند اما در سالهای گذشته یکی دو اصل بر کل اصول قانون اساسی برتری یافتند.
وی افزود: ظرفیت تحقق آرمانهای حقوق بشری انقلاب در حدی که مندرج در قانون اساسی بود وجود دارد اگر قوای سه گانه عزم آن را داشته باشند و گرنه صرف وجود قوانین، ضامن اجرای آن نیست. در فرانسه پس از صدور اعلامیه حقوق بشر و شهروند که نقطهی عطف تغییرجهان مدرن بود اما در خود فرانسه چه جنایتهایی که صورت نگرفت.
عمادالدین باقی دربارهی ارزیابی از دستگاههای مختلف در زمینهی کرامت انسانی و راهکارهای تحقق و ارتقای عملکرد آنها گفت: با حلوا حلوا گفتن دهان شیرین نمیشود. با کرامت، کرامت کردن و دهه درست کردن هم کرامت حفظ نمیشود. اصلاً دهه و سده و نامگذاری نیست که کرامت را تأمین میکند بلکه باور و عمل است که کرامت انسان را تجلی میبخشد حتی اگر دهه و هفتهای در کار نباشد. برای تأمین کرامت باید از وادی شعار و کلیات به مصادیق آمد. برای مثال اینکه شعار جنگ طلبانه بدهیم ضد کرامت است چون در جنگ اصلاً موجودیت انسان نابود میشود و موضوعی برای کرامتش نمیماند. تاکید میکنم که این واقع بینی را داریم که قدرتهای بزرگی در جهان دنبال راه نداختن جنگ هستند تا اقتصاد کارتل ها و صنایع وابسته به جنگ را آباد کنند اما ما نباید در دام آنها بیفتیم. تبلیغ دفاع غیرتمندانه غیر از جنگ طلبی است.
وی در پایان با ذکر نمونههایی از نادیده گرفته شدن کرامت انسانی گفت: اینکه با ادبیات قدرت با مردم حرف بزنیم ضد کرامت است. یا اینکه اگر کسی را به خاطرعقایدش و انتقاداتش زندانی کنند ضد کرامت است. اینکه سیستم آموزشی غیردموکراتیک باشد ضدکرامت است. اینکه کسی رأی اکثریت مردم را به دست میآورد و بعد کسانی که رأی نگرفتهاند برای او تعیین تکلیف میکنند تحقیر مردم است و باعث سردی و القای یاس میشود. این فهرست را میشود همچنان ادامه داد. پس اگر دههی کرامت راست است کرامت باید در سرلوحه برنامهها و کارهای همهی قوا و مسوولان کشور باشد.
[فیلم گفتگو «عمادالدین باقی با انصاف نیوز به زودی منتشر می شود]
انتهای پیام