«مردم به داستان ایرانی بدبین شدهاند»
احمد آرام با بیان اینکه مردم نسبت به داستان ایرانی بدبین شدهاند و اغلب آن را نمیخوانند میگوید: در کتابهایی که منتشر میشود چیزی نیست؛ مردم چه چیزی را مطالعه کنند؟
این نویسنده در گفتوگو با ایسنا با بیان اینکه اغلب نویسندههای ما رغبتی به خواندن تاریخ کشور و دانستن ادبیات کهن ایران ندارند، اظهار کرد: نویسندگان جوان فکر میکنند خواندن چند کتاب خارجی و دوره دیدن در کارگاههایی که سطح نازلی دارند کافی است تا نویسنده شوند. در حالیکه کارگاه اصلی ما همان متون قدیمی است. اغلب این جوانان تاریخ بیهقی، طوطینامه، شاهنامه و.. را نخواندهاند و نمیدانند در ادبیات کهن ما چه ادبیات مدرنی وجود دارد؛ از آن غافل ماندهاند.
او افزود: نویسندگان جوان متون ادبی کهن اروپا را هم نخواندهاند درحالیکه باید بخوانند، زیرا حرفهایی که آنها زدهاند همیشه مدرن است. در کشور ما یک مجموعه داستان بعد از مدتی با وجود هیاهوی بسیار که دوستان نویسنده به راه میاندازند، فراموش میشود، اما از قرن ۱۷ «اُتِللو» یا «هملت» فراموش نشدهاند. اینها چیزهایی است که ادبیات ما ندارد. نویسندگان به دلیل اینکه مطالعه ندارند، موضوعات سطحی انتخاب میکنند و یا نمیتوانند موضوعات را پرورش دهند.
آرام همچنین گفت: من اعتقاد ندارم که نویسنده سیاسی باشد اما معتقدم نویسنده نباید به مسائل سیاسی بیاعتنا باشد. نویسنده باید تاریخ و رویکردهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جامعه را بشناسد. در صورتیکه آنها را بخوبی درک کند میتواند شخصیتسازی و فضاسازی کند، مکان و زمان را به وجود آورد و پیوند قوی در بستر زمان و مکان ایجاد کند تا یک داستان خوب را پدید بیاورد.
این داستاننویس با بیان اینکه مردم هوشیارند و فریب هیاهوهایی را که برای کتاب راه میافتد نمیخورند، اظهار کرد: مردم بدبین شدهاند. اغلب کسانی که به کتاب علاقه دارند، داستان ایرانی نمیخوانند زیرا دوستان نویسنده با راهانداختن هیاهوهای الکی آنها را فریب دادهاند. من خودم فریب این هیاهوها را خوردهام. نقدهایی که برای یک مجموعه داستان و رمان نوشته میشود غلوآمیز و ستایشآمیز است و این نقدها قدرت نگه داشتن کتاب را ندارند، زیرا کتاب پوچ است و چیزی در آن نیست. مردم چه چیزی را مطالعه کنند؟ ما مردم خوبی به لحاظ درک ادبی داریم.
او درباره افزایش تب نوشتن و نویسنده شدن نیز گفت: نوشتن چیز بدی نیست، و نوشتن به هر شکلی که باشد خوب است؛ اما مسئله این است که با چاپ بیرویه کتاب روبهرو هستیم. تب نوشتن جوانان را دستپاچه میکند و این موضوع به دنیای مجازی برمیگردد. قبل از انقلاب، مطبوعات به سختی داستان آدمهای کمتر از ۴۰ سال را چاپ میکردند زیرا معتقد بودند جوانان هنوز پخته نیستند، دنیا را ندیدهاند و تاریخ را نخواندهاند.
آرام بیان کرد: در سالهای اخیر دنیای مجازی خیلی قوی شده است، هر فردی میتواند تصورات و اندیشههای خود را چه خوب و چه بد به دوستانش اعلام کند و شور دروغینی را در این دنیا پخش کند. این شور باعث توهم خاصی در فرد میشود و فکر میکند اگر نوشتهای را در دنیای مجازی میگذارد و دوستانش از او تعریف میکنند، نوشتههایش وحی منزل و درست است و او به یک نویسنده و شاعر بزرگ تبدیل شده است، و جامعه باید او را جدی بگیرد.
او با اشاره به فعالیت تعداد زیای از افراد به عنوان نویسنده در فضای مجازی گفت: زمانی که یکی از آنها کتابی منتشر میکند، دوستان او هیاهو راه میاندازند اما زمانی که به کتاب مراجعه میکنید متأسف میشوید که چرا اجازه چاپ به چنین کتابهایی دادهاند زیرا نویسنده موضوعی را انتخاب کرده که بسیار عادی و معمولی است و هیچ سوژه اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در آن نیست.
این داستاننویس گفت: اگر نویسندهای برای دیده شدن بخواهد بنویسد مطمئنا خراب میکند. این موضوع تنها در نویسندگی نیست بلکه در موسیقی، نقاشی، سینما و تئاتر نیز صدق میکند. نویسنده کسی است که برای نوشتن، مینویسد نه برای دیده شدن. مینویسد تا تصویری شفاف و درخشان از جامعه ارائه دهد. هدف او از نوشتن نشان دادن دردهای اجتماعی است نه نشان دادن خود. هر نویسندهای که اولین کتاب خود را بد شروع کند، مطمئن باشید که مخاطب آثارش را نمیخواند. اگر اولین اثر یک نویسنده تکاندهنده باشد به معنای این است که نویسندگی را برای نویسندگی انتخاب کرده است نه برای دیده شدن.
احمد آرام با بیان اینکه در کشور ما هرازگاهی یک تب عجیب و غریب برای نوشتن راه میافتد، اظهار کرد: زمانی ناشرها آثار عاشقانه را چاپ نمیکردند، اما حالا شروع به چاپ آثار عاشقانه آبکی کردهاند، البته اشکالی ندارد که نویسنده از رابطه عاشقانه دختر و پسر بنویسد زیرا این آثار هم مخاطب خود را دارد.
او خاطرنشان کرد: یکی دیگر از مشکلات ادبیات ما این است که منتقد ادبی باحوصله نداریم که آثار را آنالیز کند. منتقدان در اروپا به نویسنده کار ندارند بلکه به اثر کار دارند و اشتباهات اثر را مشخص میکنند و از چیزی ترس و وحشت ندارند. از دهه ۷۰ که شور و شوق چاپ کتاب بالا گرفته است، آیا نقد درست و حسابی در مورد کتاب خواندهاید؟ آیا کسی جرات میکند درباره کتاب چیزی بنویسد؟ کسی نقد نمینویسد زیرا فضا، فضای ملتهبی است. جوانی که نویسندگی را پیشه خود کرده است به قدری متوهم شده که میگوید من حرف درست را میزنم و منتقد اشتباه میکند.
این نویسنده با تأکید بر اینکه فن نقد ادبی در جامعه ما بسیار ضعیف شده است، گفت: چیزی جز تعریف و تمجید الکی و آبکی در نقدهایی که نوشته میشود، وجود ندارد. منتقد حیثیت خود را از دست نمیدهد که گروهی در فضای مجازی به او بپرند، در نتیجه منتقدان درست و حسابی هم که داریم خاموش هستند و به نقد ادبی بیتوجه میشوند.
آرام درباره تأثیر کارگاههای نویسندگی در افرایش تب نوشتن نیز اظهار کرد: مدرس از لحاظ سنی نباید کمتر از ۵۰ سال داشته باشد زیرا تدریس کردن در کارگاهها منوط به این است که مدرس تجربه خوبی را گذرانده باشد. اگر هوشنگ گلشیری کارگاه نویسندگی داشت و نظریهای را ارائه میکرد نظریههای خود او بود که بر اساس تجربه به دست آورده بود. اما الان نویسندگان جوان که در رزومهشان دو کتاب موفق هم ندارند کارگاه راه میاندازند و نظریههایی به خورد شاگردانشان میدهند که در کتابها دیده میشود. اگر مدرس کارگاه داستاننویسی بر کار خود اشراف نداشته باشد، این کار او شغلی برای درآمدزایی میشود که به ادبیات لطمه میزند.
او با بیان این که یکی از معضلات ادبیات ما کارگاههای داستاننویسی است، خاطرنشان کرد: یک فرد از طریق کلاس و کارگاههای نویسندگی، نویسنده نخواهد شد؛ باید استعداد نوشتن داشته باشد. اینکه فکر کنید در یک کارگاه نویسندگی شرکت کردهاید، داستاننویس خواهید شد اشتباه است. خیلی از افراد این اشتباه را مرتکب میشوند و به جایی راه نمیبرند.
انتهای پیام