سبک زندگی مذهبی – لاکچری
به گزارش انصاف نیوز، یادداشت «محمدامین قانعی راد»، جامعه شناس، با عنوان «سبک زندگی مذهبی – لاکچری و تمایز مکانی معنا در رستورانهای خاص در تهران» در کانال تلگرامی وی که با عنوان «پبوند ایمان و باور با زندگی لاکچری» در روزنامۀ تماشاگران امروز به چاپ رسیده است، در پی میآید:
پدیدهی راه اندازی رستورانها، کافهها و مکانهای پذیرایی مشابه، و منحصر به ورود خانوادههای مذهبی و خانمهای دارای حجاب چادر در تهران و برخی شهرهای دیگر در حال گسترش است. این پدیده در واقع مصرف مکانهای خاص توسط قشر خاص است که آن را میتوان با انگیزهی «تمایز» مشخص ساخت. تمایز پذیری یا تفاوت گذاشتن بین خود و دیگری یکی از سازوکارهای سبک زندگی مدرن است. این پدیده را میتوان بر مبنای لذت تمایز تحلیل کرد؛ لذتی که ناشی از نمایش دادن سبک مصرفی متمایز خود به دیگران است.
تمایز معمولاً جنبهی فرهنگی دارد و از یکسو به افراد هویت میدهد و از سوی دیگری با عنصر «طرد دیگری» همراه است. یعنی زمانی که ما خود را از دیگری متمایز میکنیم به نحوی او را طرد هم میکنیم. در پدیدهی رستورانهای متفاوت، این طرد جنبه جغرافیایی و مکانی هم پیدا میکند. یعنی طرف مقابل و دیگری از ورود به «مکان ما» محروم میشود. گویا در اینجا امتیازی وجود دارد که فقط به ما تعلق دارد و دیگری از آن محروم است. یعنی میتوان وارد یک قلمرویی شد که دیگریِ متمایز با ما، نمیتواند وارد این قلمرو شود.
بروز و رواج این پدیده احتمالاً میتواند نوعی واکنش ناخودآگاه در مقابل برخی از محدودیتهای این قشر هم باشد. مثلاً افراد مذهبی نمیتوانستند برخی جاها ورود پیدا کنند و اگر هم ورود پیدا میکردند راحت نبودند. بنابراین احساس طرد شدگی میکردند و این احساس طرد باعث شد آنها در موقعیتی قرار بگیرند که حالا دیگران اجازهی ورود به مکانهای آنان و شرایط خاص پذیرایی از آنان را نداشته باشند.
هدف چنین مکانهایی حفظ و تقویت سبک زندگی است. افرادی که به این مکانها ورود پیدا میکنند سعی دارند سبک زندگی خودشان را حذف و تقویت کنند. این تقویت از طریق همشکلی رفتار و قرار گرفتن آدمها در موقعیتهای مشابه صورت میگیرد. یعنی انسان یک نوع هم شکلی احساس میکند و این احساس هم رضایت خاطری به او میدهد که ممکن است در سایر موقعیتهای زندگی اجتماعی و روزمره آن را تجربه نکند. فردی که چادری هست ممکن است در بسیاری از موقعیتها با دیگران نوعی ناهمنوایی احساس کند و این ناهمنوایی، اعتماد به نفسش را کم کند. ولی در درون این موقعیت که یک موقعیت هم شکلی است اعتماد به نفس فرد تشدید و رفتارش تقویت میشود. چه بسا که برخی از خانوادههای مذهبی بخواهند فرزندان خود را در یک چنین موقعیتهای هم شکلی قرار دهند که باعث شود هویت و رفتارشان با شکل گیری احساسات و باورهای مشترک بازتولید و بازآفرینی شود. در اینجا سبک زندگی همراه با نوعی هویت است و این هویت از طریق فضای همگون و هم شکل مبتنی بر باورهای مشترک میتواند تقویت شود.
نکتهی دیگری که در این پدیده میتوان دید این است که در این رفتار، یک نوع میل به خلوص و پالودگی و جلوگیری از اختلاط دیده میشود؛ یعنی گویا آدمهایی که به این رستورانها و کافهها میروند میخواهند خودشان را به یک سبک زندگی خالصتر نزدیک کنند و از سبک زندگی التقاطی فاصله بگیرند و لذا حدودشان را مرز گذاری میکنند. دلیل این مرز گذاری ممکن است این باشد که آنان احتمالاً هنگام حضور در موقعیتهای ناهمگون از مشکلاتی از جمله مواجهه با برخوردهای نامطلوب رنج میبرند. آنان ممکن است در موقعیتهای ناهمگون احساس کنند، هویت و سبک زندگی ویژهشان آن طور که باید و شاید پاس داشته نمیشود و با انواع پیشداوریها مواجه میشوند. بنابراین ممکن است برای رها شدن از این پیشداوریها تمایز فرهنگی و مکانی را جست و جو کنند.
این پدیده ممکن است علل دیگری هم داشته باشند. مثلاً اینکه این گروهها در دیگر موقعیتها نمیتوانند از خدماتی با کیفیتهای لازم برخوردار شوند. این دسته از مردم شامل گروههایی هستند که «بورژوازی مذهبی» شامل طبقات متوسط رو به بالا دارای گرایش مذهبی را تشکیل میدهند. در سالهای اخیر، کانون زندگی این گروههای مذهبی از مکانهایی مانند خیابان ایران در مرکز شهر به نحوی به شمال شهر و به مکانهایی مثل دولت، هدایت و…. منتقل شده است. اینها یک نوع رفتار مذهبی به همراه یک نوع سبک زندگی «لاکچری» دارند که نوعی التقاط خاص را بین مذهب و زندگی تجملی ایجاد کرده است. سبک زندگی مذهبی-لاکچری برای بخشی از عامهی مردم ناپذیرفتنی است و نگاه مثبتی نسبت به این سبک از زندگی ندارند و در برخورد با افراد مذهبی دارای سبک زندگی لاکچری، رفتارها و نگرشهای پذیرندهای از خود نشان نمیدهند. کسانی که این سبک از زندگی را دارند احساس میکنند باید در محیطها و قلمروهایی باشند که محفوظتر و ایمنتر باشد و تنها کسانی که به این سبک زندگی نزدیکتر هستند در این مکانها حضور داشته باشند. این مساله باعث میشود این دسته از مردم به سمت این تمایز مکانی حرکت کنند.
بدین ترتیب این رستورانها و کافهها تبدیل به «قلمروی معنا» میشوند. معنا و مکان در قلمروی معنا با همدیگر پیوند پیدا میکنند. گاهی اوقات معنا با مکان نسبت مستقیمی ندارد و در برخی از موارد نیز این دو با یکدیگر پیوند پیدا میکنند. یعنی کسانی که خود را از نظر فرهنگی از «دیگری» متمایز میکنند به تدریج ممکن است فراتر از «تمایز فرهنگی» احساس نیاز به «تمایز مکانی» هم پیدا کنند. این باعث میشود افرادی که دارای اشتراک معنا هستند به این دلیل که بازنمایی کامل هویتشان آن طور که خودشان میخواهند در قلمروهای ناهمگون امکان ندارد، در یک قلمرو مکانی خاص جمع میشوند و بدین ترتیب قلمروهای معنا را میسازند. به نظر میرسد که این قضیه از یک نظر اصل تنوع همراه با یک تفکیک مکانی است. یعنی میگوید تو لباس و سبک خودت را داشته باش، من لباس و سبک خودم را؛ اما تو در مکان خودت و من هم در مکان خودم. اینجا هم یک تنوع پذیرفته میشود و هم تفکیک مکانی گذاشته میشود و در حالی که درجهای از روا داری در آن وجود دارد درجهای از ناروا داری هم در آن هست.
نکتهی مهم این است که این درجه از نارواداری اولیه، میتواند در طی زمان تشدید شود. این نارواداری اولیه که نسبت به تمایز فرهنگی پذیرش دارد، ممکن است کم کم مسیری را طی کند که به «نژادی کردن مکانهای زندگی روزمره» بینجامد. محفلها و گروههای بستهای ایجاد شوند که ممکن است به تدریج نسبت به «هویتهای دیگر» حالت تهاجمی پیدا کنند و بدین ترتیب شکافهای اجتماعی را تقویت کنند. این شکافها زمانی تقویت میشوند که با شکافهای دیگر هم پوشانی پیدا کنند. زمانی که شکافهای فرهنگی، اقتصادی و سیاسی روی هم بیفتند این تلقی گسترش مییابد که موقعیتهای زندگی مذهبی-لاکچری سلطه فرهنگی، سیاسی و اقتصادی را بازنمایی میکنند. یعنی کسانی که به این مکانها رفت و آمد میکنند از نظر فرهنگی مذهبیتر، از نظر سیاسی محافظه کارتر و از نظر اقتصادی برخوردارترند. این بازنمایی مکانی سلطه باعث میشود که زندگی روزمره نژادی شود و فرهنگهای متفاوت در درون قلمروهای معنایی گوناگون به شیوهای ناروادارانه از همدیگر تفکیک شوند.
انتهای پیام