صفحه آخر؛ جذاب یا جدی؟
شفقنا: صفحه اولها همیشه ستارهی بحثها و گفتوگوها هستند اما کمتر دربارهی صفحه آخر نوشتهایم. جایی که روزنامهنگاران معتقدند میتواند نقطه عطف یک روزنامه باشد برای جذب مخاطب. اما هویت صفحه آخر چیست؟ تریبون آزاد است یا خبری؟ نویسندگانش چه ویژگیهایی باید داشته باشند؟ و مخاطبانش چه کسانی هستند؟
مستقل یا وابسته؟
محمدیاسر هدایتی، دبیر صفحه آخر «همشهری»، تم صفحه آخر هر روزنامه را مبتنی بر خطمشی آن رسانه میداند و توضیح میدهد: اصولاً صفحات آخر تعریفی مثل صفحات دیگر روزنامه مبتنی بر یک حوزه عمومی خبر یا یک حوزه مفهومی ندارد. این صفحه قرار نیست شکل و تم واحدی را در همهی رسانهها تجربه کند. برای همین نامش متفاوت از صفحات دیگر و مبتنی بر شکلش است یعنی آخرین صفحه هر جریده است. پس وقتی حول یک مفهوم یا حوزه خبری نیست، لاجرم باید اساس و بنیادش مبتنی بر خطمشی آن روزنامه باشد.
پژمان موسوی، دبیر فرهنگ و هنر «ایران» هم میگوید: ما سعی کردیم تجربه تازهای داشته باشیم. صفحه آخر و فرهنگ و هنر تلاقی یک حوزه است و این صفحه، زیرمجموعه این بخش است. به این خاطر این تجربه جدید را مثبت ارزیابی میکنم چون طبق تجربیاتم در روزنامههای دیگر همیشه برای صفحات آخر تداخل موضوع پیش میآمد و شاید با سوژههای مناسبتی تداخل پیدا میکرد. همین باعث اختلاف و گاهی باعث ناراحتی بعضی همکاران به خاطر تداخل حوزهها میشد. برای همین من فکر میکنم اگر این صفحه با سرویس دیگری -ترجیحاً در حوزه فرهنگ و هنر- یکی باشد، جذابیت و اختلافهای کمتری هم پیش میآید.
نه تلخ و نه تند
موسوی ادامه میدهد: اصولاً رویکرد این صفحه به تعریف اولیه هر روزنامه از خودش برمیگردد، مثلاً وقتی در روزنامه سرمایه بودم، سعی میکردیم سوژههای اقتصادی در معنای واژههای خشک نباشد ولی حال و هوای اقتصادی در آن غالب باشد. مثلاً دربارهی اقتصاد هنر، فرهنگ و سینما کار میکردیم یا ستونی به اسم عدد داشتیم -که در روزنامه ایران هم این کار را میکنیم- و هر روز دو عدد شاخص را در میآوردیم مثلا خبرهایی از این دست ۲۰ کتابفروشی به فلان دستگاه یا تکنولوژی تجهیز شدند یا مثلاً در روزنامهای کاملا سیاسی سعی میکردیم بعد فرهنگ را به سیاست نزدیک کنیم. مثلا از چهرهای سیاسی دغدغههای فرهنگی را میپرسیدیم.
صوفیا نصراللهی، دبیر صفحه آخر «هفت صبح» هم با هدایتی موافق است و میگوید: چون برای صفحه آخر تعریف مشخصی وجود ندارد، تعیین سوژه و تعریف محتوا برای آن کار سختی است. در نتیجه هر روزنامهای با توجه به عملکرد خودش آن صفحه را تعریف میکند. معمولاً چون صفحه آخر، آخرین چیزی است که روزنامه با آن بسته میشود مخاطب موقع ورق زدن و بسته شدن نباید حس تلخ و تندی بهش دست دهد.
مهران عباسی، دبیر صفحه آخر «صبح نو» هم با دیگر دبیران در تعریف این صفحه همنظر است: شاید این صفحه بعد از صفحه اول از پربازدیدترین صفحات باشد. در مواجهه اول مخاطب بعد از دیدن صفحه اول، اگر جذب شد حتماً صفحه آخر را هم نگاه میکند و روزنامه را میخرد. در این مواجهه باید مخاطب در همان نگاه اول درگیر روزنامه شود و مکث یا صبر چند لحظهای کند و بهنوعی مخاطب نگهداشته شود.
چند ستون؟چرا؟
هدایتی با توضیح درباره صفحه آخر همشهری بیان میکند: مخاطب این روزنامه را برای آن انتخاب نمیکند که روزنامه سیاسی است یا روزنامهای که صرفاً به دغدغههای قشر نخبه جامعه میپردازد. بلکه میخواهد روزنامهای را بخواند که سطح وسیعی از مخاطبان را دربرمیگیرد که دارای تحصیلات دانشگاهی و غیردانشگاهیاند و عمده دغدغههای مخاطبان آن به مسائل شهر و جامعه گرهخورده است. برای همین به جذاب بودن، کاربردی بودن و کوتاه بودن مطالب خیلی اهمیت میدهیم تا مخاطبان بتوانند به بهترین نحو ممکن از این مطالب استفاده کنند و درگیر خواندن مطالب بلند و تخصصی نشوند.
او ادامه میدهد: شبکههای اجتماعی تا حد زیادی مخاطبان را کم حوصله کردهاند و مطالب کوتاه منتشر میکنند، برای همین ما سعی میکنیم برای سلیقههای مختلف، ستونهای گوناگون داشته باشیم که کاربردی هم باشد. در واقع همسطح دانشافزایی را دربربگیرد و هم مهارتافزایی را. اما درعینحال اصالت فرهنگی و روزنامهنگاریمان نیز خدشهدار نشود. بهعنوانمثال در صفحه آخر ستونی به نام «زیر آسمان شهر» داریم که در این بخش چهرههای مختلف از حوزههای مختلف علمی-فرهنگی یا حتی سیاسی یادداشت شفاهی[گفتار] یا کتبی به ما میدهند که دربارهی دغدغههای شهری و اجتماعی و فکریشان صحبت کردند و این ستون بهشدت موردتوجه مخاطب است.
هدایتی دربارهی بخشهای دیگر صفحه آخر «همشهری» میگوید: با توجه به همین رویکرد، بخش دیگری دربارهی خبرهای جذاب از حوزه شگفتیها داریم که از رسانههای خارجی رصد و منتشر میکنیم. سعی ما در این صفحه در وهله اول کاربردی بودن و در وهله دوم آموزشی بودن است. یعنی تلاش میکنیم سه وجه روزنامهنگاری یعنی سرگرمی، آموزش و کاربردی بودن را در این ستونهای کوچک ارائه دهیم. همچنین ستونهایی داریم که به مسائل حقوقی کارآمد یا درستنویسی و فارسینویسی در نوشتار و گفتار میپردازد.
موسوی هم درباره صفحه آخر «ایران» میگوید: سعی بر این است تا سوژههای ملیتری در این صفحات به کار ببریم. یک ستون «ایران ما» داریم که هر روز نقاط خاص و کمتر شناختهشده ایران را معرفی میکنیم. ستون دیگری داریم که با توجه به سراسری بودن روزنامه و بالا بودن تیراژ هر روز یک مجله بخش خصوصی معرفی میشود. علاوه بر اینها موضوعهایی را منتشر میکنیم که با توجه به عمومی بودنش با روزنامه سازگار باشد. بعضی مناسبتها را شاید در روزنامههای دیگر کار نمیکردم ولی در این صفحه کار میشود چون بالاخره مخاطبان عام بیشتری دارد. پس برای کار در صفحه آخر این که در کدام رسانه هم هستی، مهم و تعیینکننده است.
نصرالهی هم دربارهی «هفت صبح» توضیح میدهد: یک سری بخشها بهطور ثابت است. مثلاً ستون توئیتها، ستون داستانکهای فانتزی و درباره زندگی و ستون زندگیهای روزمره از بخشهای ثابت در این صفحه است.
عباسی هم دو نکتهی «بهروز بودن» و «قابلیت تکثیر و انتشار آن در فضای مجازی» را برای «صبح نو» مهم میداند و بیان میکند: برای صفحه آخر هم تقریباً ستونهای ثابت داریم. یک ستون اینستاغرام داریم که شوخی با متن، عکس و بازتاب مسائل روز در حوزههای مختلف است. ستون «توئیتگاه» هم داریم؛ هرچند خود توییتر بهانه است که لاجرم باید به آن واکنش داشته باشیم. در این ستون دو نوع توئیت تولید و تجمیعی داریم و به دوستان رسانهای خود گفتهایم اگر واکنشی نسبت به مسائل روز دارند، در فرمت توئیت برای ما بفرستند که ما هم به نام خودشان منتشر میکنیم. میتوان گفت این دو ستون جدیترین ستونهای صفحه آخر است. البته ستون «خودنویس» هم تقریباً جدی است. در اینجا شهرتی هم برای نویسندهها در نظر میگیریم تا اسمشان بهنوعی ثبت شود. محدودیت موضوعی در آن نداریم و هر هفته در اختیار یک نفر است و معمولاً به خاطرات روزنوشت، سفرنامه و مسائلی از این قبیل اختصاص دارد. ما در صفحه آخر این فرصت را به افراد مختلف میدهیم که میتواند ترانهسرا، شاعر، نویسنده، کارگردان یا روزنامهنگار باشد تا هم نگاه و واکنش آنها را نسبت به بسیاری از مسائل بدانیم و هم بهنوعی مخاطب را درگیر کنیم. به نظرم این ستون یک زمین بازی گسترده را میتواند در صفحه آخر تعریف کند. تجربه بسیار خوبی است و تا الآن هم بازخوردهای خوبی را از این ستونها داشتهایم.
صفحه آخر، ایستگاه تنفس
چه باید کرد مخاطب به خواندن صفحه آخر علاقهمند بماند؟ هدایتی با اشاره به ویژگیهای این صفحات برای جلب خواننده میگوید: البته کلیاتی دربارهی صفحات آخر همهی روزنامهها حاکم است؛ این که معمولاً در این صفحات مطالب کپسولیتر ارائه میشود، معمولاً تحلیلهای تخصصی نیست و مطالب جذاب کوتاه در این صفحات بیشتر مورد توجه قرار میگیرد.
نصرالهی هم داشتن زبان نرم در این صفحات را مهم میداند: به نظرم اگر قرار است این صفحه یک نکته خبری برای مخاطب داشته باشد، باید دارای یک تحلیل هم باشد یعنی مخاطب یک حس شگفتی و شیرینی دریافت کند و با خود بگوید چه باحال چه بامزه. من معتقدم اگر دیگر صفحات روزنامه زبان خشک و کلاسیکتری دارد، این صفحه باید زبانش خیلی نرمتر باشد. حوزهی فرهنگ و سوژههایش در بین حوزههای دیگر شیرینتر است و تنوع موضوع آن هم بیشتر است ولی باز هم هر روزنامه به فراخور کارکرد خود ممکن است ابعادی از حوزه فرهنگ را کار کند. همچنین عکس، کارتون و طرح در صفحه آخر هم بسیار مرسوم است.
موسوی صفحه آخر را قلب روزنامه میداند و معتقد است: این صفحه جایی است که مخاطب میتواند در آن تنفس کند، بخندد و گریه کند. مخاطب باید در این صفحه همهچیز را پیدا کند و مثلاً در صفحه آخر ایران ستون طنز، کاریکاتور و عکس نوشت داریم. و هر مخاطبی از خاص و عام – که دنبال مطالب مختلف هستند- میتوانند در این صفحه آن را پیدا کنند. درواقع جنس این صفحه فیچر و تولید است یعنی نه خبر محور است و نه خیلی بهاتفاق های روز کار دارد. مثلاً برای خود من خواندن صفحات آخر روزنامههای هفته پیش هم جذابیت دارد. من فکر میکنم همین ویژگیها باعث میشود مخاطب خیلی با این صفحه ارتباط برقرار کند.
او با نظر نصراللهی و هدایتی در خصوص کوتاه بودن مطالب در این صفحه موافق است و توضیح میدهد: معمولاً در صفحات دیگر گزارش و مصاحبههای بلند است؛ حال با توجه به این که در حال حاضر کسی دیگر متن بلند نمیخواند در صفحه آخر هیچ مطلبی نباید بیشتر از ۷۰۰ کلمه باشد که این خود به جذابیت صفحه کمک میکند. به نظر من باید حال و هوای آن فرهنگی باشد ولی خب مسائل شهری و اجتماعی حتماً باید در صفحه آخر جا داشته باشد. همچنین مناسبتها و چهرههایی که در صفحههای دیگر روزنامه جایی برای دیده شدنشان نیست، میتوانند در این صفحات منتشر شوند.
عباسی اما صفحه آخر را جای جدی حرف زدن میداند ولی نه بهصورت تفصیلی. او توضیح میدهد: هر روزنامه با توجه به خطمشی خود باید بتواند در جایی از روزنامهاش یک ویترینی از نگاه سیاسی-اجتماعی خود را ارائه دهد. شاید بتوان گفت صفحه آخر مانند یک تیزر و دمو میماند که مخاطب میتواند نسبت به یک محتوایی درگیر آن شود و آنجا قلاب مخاطب گیر میکند و ما سعی میکنیم این اتفاق بیفتد.
ذائقه شناس باشد
صفحه آخر نیاز به روزنامهنگار خوشذوق و مسلطی دارد که در عین بازتاب اخبار روز با زبان طنز طرحهای مناسبی را هم انتخاب کند. برای همین اطلاعات دبیر این صفحه نباید محدود به حوزه خاص باشد. هدایتی دربارهی مهارتها و اطلاعات لازم برای دبیر این صفحه بیان میکند: دبیر این صفحه باید روزنامهنگار باشد، فارغ از تخصص دانشگاهیاش و تخصص روزنامهنگاریاش در حوزهای دیگر. یعنی ذائقه شناسی داشته باشد و مخاطب مجموعهای را که در آن کار میکند، بشناسد. دوم، سعی کند خطمشی روزنامه را در صفحه خود عملیاتی کند، یعنی طیف گستردهای از سلیقههای مختلف را مدنظر داشته باشد و بداند صفحه آخر برای نفس کشیدن است و قرار نیست در این صفحه مخاطب بمباران اطلاعاتی شود.
موسوی هم با هدایتی موافق است و میگوید: آن دبیر باید هم در جریان اخبار روز و هم در فضای مجازی فعال و به آن مسلط باشد تا بتواند نبض جامعه را بگیرد. این صفحه از اخبار و رویدادهای رسمی فاصله دارد، حتماً باید از زیرپوست شهر و جامعه باخبر شود. حتماً باید روزنامههای دیگر را بخواند و یک روزنامهنگار بینحوزهای باشد.
نصرالهی هم با همکارانش در روزنامههای دیگر همنظر است و توضیح میدهد: دبیر صفحه باید به سوژههای روز اشراف داشته باشد و الزاماً آن سوژه فرهنگی و هنری نیست؛ میتواند اجتماعی- بینالملل یا موضوعات دیگر باشد. در نتیجه سوژه پیدا کردن خیلی مهم است و برداشتهای او از سوژه میتواند به صفحهاش جهت بدهد.
عباسی اما این موضوع را از دو منظر نگاه میکند: یکی از منظر سیاست خود روزنامه و تعریف و توقع سردبیر از صفحه آخر است و یکی دیگر اطلاعات و مهارتهای خود دبیر برای بستن این صفحه. به نظرم این موضوع میتواند برای دبیر صفحهای که در یک چارچوب بسته قرار دارد و متوجه اتفاقهای دور و برش نیست، یک چالش باشد. به همین خاطر سوژه یا ایدهای که اینجا استفاده میکنم، با توجه به محدودیت کنداکتور برایم به دست نمیآید. اما وقتی به بیرون میروم و بیشتر میبینم و میشنوم سوژههای زیادی برای این صفحه به ذهنم میرسد.
او خاطرهای هم در این زمینه دارد: هنگام آتشسوزی ساختمان پلاسکو دیدم کل صفحات روزنامه به این موضوع واکنش نشان میدهد. حوزه بازتری را در نظر گرفتم و در آن ده روز از دوستان خواستم آنجا بمانند و یک سری یادداشت روز برای ما بنویسند. به نظرم باید این نوع نگاه برای صفحه آخر بیشتر بشود و خود دبیر بیشتر روی سوژهیابی تلاش کند و آن را فراوری کند و نوع دیگری از محتوا را ارائه بدهد. شاید در نگاه اول با توجه به کلاسیک بودن روزنامهها این انتظار برای صفحه آخر پیش نیاید ولی فکر میکنم ارزشافزوده یا برگ برنده جایی است که دبیر این صفحه بتواند طبق تمام مشاهدات و اطلاعات و تجربههای خود تصویری برای خود ترسیم و آن را منتقل کند.
سهل و ممتنع
اگر مانند صفحات دیگر خبر شود، آیا در جذب مخاطب تأثیری ندارد؟ هدایتی میگوید: در این صفحه کار بهصورت تخصصی با حساسیتهای خودش بسته میشود و ارزش مطالب و سطح آگاهی افزایی و حرفهای روزنامهنگاری در بالاترین حد ممکن رعایت میشود. مثلاً ما در همین صفحه تصاویری داریم که هوشمندانه انتخاب میشود. سعی میکنیم لذت بصری را به مخاطبان انتقال دهیم و انتخاب عکس را هم جدی میگیریم و با حساسیت خاصی عکسها را برای این صفحه انتخاب میکنیم. صفحه آخر، صفحه سهل و ممتنع است یعنی شما فکر میکنید صفحهای راحت و خیلی وقتگیر نیست اما همین صفحه خود دقت نظرهای زیادی را هم میخواهد و به نظرم باید به همین شیوه بماند تا یک صفحه خبری صرف که با سرریز خبرهای حوزههای دیگر پر میشود. چنین صفحاتی با وجود گستردگی فضای مجازی بیشتر سهل و ممتنع میشود چراکه باید به گونهای در این صفحات کار کنیم که شبکههای اجتماعی خوراک خود را از ما تهیه کنند نه اینکه شبیه آنها شویم بلکه باید وجه ممیزهی خود را حفظ کنیم.
موسوی هم توضیح میدهد: در دورهی اصلاحات همه روزنامهها تقریباً صفحه آخرشان سیاسی بود. بعد یک طرحی داشتند که آنهم سیاسی بود. یک خبر بزرگ را تیتر اصلی صفحه میکردند و بقیه هم خبر بود. این هویت صفحه آخر نیست. اسم این صفحه با خودش است؛ باید آخری باشد و تعریف مجزا داشته باشد. ما ستون «بازار فرهنگ» داریم و اخباری را منتشر میکنیم که قرار است فردا اتفاق بیفتد. مثلاً فردا فلان گالری افتتاح میشود که این به معنای غیر جدی بودن نیست بلکه به معنای متنوع بودن است.
نصراللهی هم با خنده میگوید: ایکاش خبری باشد که کار ما راحتتر باشد. ولی واقعاً اگر میخواهیم مخاطب با صفحه آخر راحتتر باشد، نباید این صفحه شوکآور باشد، باید به همین شکل بماند و تأکیدم بر نرمتر بودن صفحه است.
عباسی هم معتقد است: باید اجازه داد صفحات آخر کار خود را کنند و رسالت خود را انجام دهند. اینجا قرار است مخاطب نفسی بکشد. مثلاً در یک روزنامه سیاسی که خیلی جدی در حال حرف زدن در مورد مسائل است، مخاطب برای استراحت و تنفس به صفحه آخر رجوع میکند و دوباره به صفحات دیگر روزنامه برمیگردد. باید بتوان اجازه یک رفت و برگشت را به مخاطب بدهیم. اگر صفحه آخر هم شکل خبری به خود بگیرد، به نظرم روزنامه شبیه به یک بولتن سیاسی میشود. به همین خاطر تأکیدم این است که باید به مخاطب اجازه و فرصت نفس کشیدن داده شود.
انتهای پیام