خرید تور تابستان

توصیف ریچارد فالک از امام خمینی در الجزیره

ریچارد فالک پروفسور بازنشسته حقوق بین الملل در دانشگاه پرینستون و گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر فلسطین است. او در الجزیره نوشت:
دقیقا 35 سال پیش، من یک ملاقات طولانی مدت را با آیت الله [امام] خمینی، در نوفل لوشاتوی پاریس تجربه کردم. این ملاقات درست، یک روز پیش از بازگشت موفقیت آمیزش به ایران، پس از 14 سال تبعید شکل گرفت. داشتم بعد از دو هفته حضور در ایران که روزهای پایانی انقلاب را می گذراند، به آمریکا باز می گشتم. حضورم در ایران، به دعوت مهدی بازرگان محقق شده بود؛ مردی که مدتی پس از آن، به ریاست دولت موقت جمهوری اسلامی ایران گماشته شد.
من را در این سفر، رامزی کلارک دادستان کل سابق آمریکا (که هنوز از چهره های برجسته سیاسی در این کشور است) و فیلیپ لوس، رهبر یک سازمان مردم نهاد مذهبی (که عمده شهرتش را مرهون ابتکارات خشونت پرهیز خود در مخالفت با جنگ ویتنام بود) همراهی می کردند. در آن زمان، من ریاست یک کمیته کوچک آمریکایی را بر عهده داشتم که مخالف مداخله آمریکا در ایران بود و به گمانم فعالیت های همین کمیته بود که باعث شد بازرگان از ما دعوت کند تا بتوانیم نگاهی دست اول به انقلاب ایران بیندازیم.
ما با طیفی وسیع از شخصیت های مذهبی و سکولار ایران ملاقات کردیم؛ از جمله شاپور بختیار آخرین نخست وزیر شاه و ویلیام سالیوان، دیپلمات آمریکایی که در واقع آخرین سفیر آمریکا در ایران بود.
در مدتی که ما در ایران بودیم، شاه از ایران رفت. مردم خروج او را نشانه ای بر پایان رژیم سلطنتی وی تفسیر کردند و بزرگترین جشن و سروری را که در تمام عمرم دیده ام، به راه انداختند؛ میلیون ها نفر در فضایی مالامال از سرور و شادی به خیابان های تهران سرازیر شدند.
مشاهده این صحنه ها از یک سو و فراهم شدن فرصت ملاقات با آیت الله خمینی از سوی دیگر، تجربه لمس مستقیم انقلاب ایران را برای ما به اوج خود رساند. در ایران، جمعیت نام او را فریاد می زدند و پوسترهای او را به دست می گرفتند. مشخص بود که او الهام بخش انقلاب بوده و برکناری یکی از قوی ترین و سرکوبگر ترین رژیم های دنیا را مدیریت کرده است.
ما البته تصور چندانی از آینده و آمالی که آیت الله [امام] خمینی برای خود و انقلاب متصور بود، نداشتیم. آنچه در آن لحظه مشخص بود، این بود که ما چهارزانو مقابل او نشسته بودیم؛ در آلاچیق حیاط خانه اش در نوفل لوشاتو.
آنچه از همان ابتدا متوجه شدیم، ذهن فعال و تیزهوشی او بود. او می خواست بداند حال که شاه رفته، قصد و نیت آمریکا چیست و این که آیا آمریکا آمادگی دارد به نتیجه نهایی انقلاب ایران احترام بگذارد؟ ما هم از او پرسیدیم برای انقلاب ایران چه آمال و آرزوهایی را متصور است؟
پیش از هر چیز، وی بلافاصله عبارت “انقلاب ایران” در پرسش ما را به “انقلاب اسلامی” تصحیح کرد؛ تاکیدی بر این که این انقلاب، بیش از آنکه برخاسته از یک حس ملی گرایانه برای تغییر رژیم باشد، ناشی از عوامل فرهنگی و مذهبی بوده است.
آیت الله [امام] خمینی سپس از اهمیت رویدادهای ایران و ارتباط آن با رویدادهای کل منطقه گفت. او تنش هایی را برای آینده منطقه پیش بینی کرد و گفت رژیم سلطنتی عربستان سعودی، منحط است و حساب خود را از مردم عربستان جدا کرده است.
او، سپس درباره نقش خود در ایران توضیح داد و گفت به این خاطر وارد مبارزه سیاسی شده که شاه “رودخانه ای از خون را بین خود و مردم به راه انداخته بود.” او اضافه کرد پس از بازگشت به ایران “حیات مذهبی” خود را از سر خواهد گرفت و حکومت را به غیر روحانیون واگذار خواهد کرد؛ افرادی که در عین حال مورد تایید حامیان مذهبی انقلاب نیز باشند.
در ابتدا، تا آنجا که ما می دانیم، آیت الله [امام] خمینی به اقامتگاه سابق خود در قم بازگشت؛ شهری مذهبی و مرکز استقرار حوزه علمیه. اما هرچه تیم جدید اداره دولت لغزان و بی ثبات نشان می داد، نقش سیاسی او پر رنگ تر و پر رنگ تر می شد.
در حین آن ملاقات، ما درباره موضوعات دیگری نیز صحبت کردیم. از او درباره سرنوشت اقلیت های مذهبی، و به طور خاص یهودیان و بهایی ها پرسیدیم. آیت الله [امام] خمینی گفت: “از نظر ما، یهودیان پیروان یک دین آسمانی هستند و مادامی که با اسراییل ارتباطی نداشته باشند در ایران محترم شمرده می شوند و حتی اگر ایران را ترک کنند، ما آن را یک تراژدی می دانیم اما بهایی ها دین واقعی و راستین ندارند و بنابراین در ایران جایی ندارند.”
آیت الله [امام] خمینی همچنین درباره جنایات رژیم شاه از لزوم مسوولیت پذیری اطرافیان سیاسی شاه و اهمیت پاسخگویی افراد منتسب به این رژیم سخن گفت. او خاطر نشان کرد دادگاه نورمبرگ چگونه چهره های سیاسی و فرماندهان نظامی نازی را پس از جنگ جهانی دوم، به محاکمه کشاند. او از این دادگاه به عنوان الگویی مناسب و کارآمد یاد کرد که باید توسط رهبری جدید ایران علیه آنها که سیاست های سرکوبگرانه شاه از جمله شکنجه و کشتار تظاهرکنندگان غیرمسلح را دنبال می کرده اند، استفاده شود.
به گزارش انصاف نیوز به نقل از شفقنا، ریچارد فالک در ادامه نوشته است: بسیاری از آنها که در شکل گیری روند انقلاب نقشی داشتند، در اروپا یا آمریکا تحصیل کرده بودند و از کمک های مالی دولت های غربی برخوردار شده بودند.
در دوران جنگ سرد، گروه ها و چهره های اسلامگرا در غرب متحدان با ارزشی به شمار می آمدند. این، عمدتا به خاطر تنفر عمیق آنها از مارکسیسم و اتحاد جماهیر شوروی بود. در جریان سفرمان به ایران، سالیوان به ما گفت که واشنگتن 26 سناریوی متفاوت را از خطرهای سیاسی بالقوه علیه حکومت شاه تهیه کرده بوده و در هیچ یک از آنها از اپوزیسیون اسلامی، به عنوان تهدید یاد نشده است.
من از این ملاقات که بیش از سه دهه پیش شکل گرفت، سه تصویر و برداشت اصلی را در ذهن نگاه داشته ام: نخستین تصویر، مربوط به شخصیت واقعی خود آیت الله [امام] خمینی است. او به رغم کهولت و ضعف جسمانی، ذهنیت و اراده ای بسیار قوی داشت.
دومین ویژگی مهم، دیدگاه وی درباره آینده اسلام سیاسی بود که در تفکرات مذهبی او ریشه داشت، نه در حدود و باورهای ملی.
سومین چیزی که در ذهنم مانده، تفاوتی بود که بین حرف های او در خصوص ادامه حیات مذهبی در بازگشت به ایران و آنچه به واقع اتفاق افتاد، دریافتم. او پس از بازگشت به ایران و اقامت کوتاهش در قم، به تهران عزیمت کرد تا مقدمات تدوین قانون اساسی مبتنی بر اصول اسلامی و تشکیل دولت را فراهم آورد.
چیزی که اغلب به آن فکر می کنم و با دوستانم در میان می گذارم این است که آیا آیت الله [امام] خمینی پس از بازگشت به ایران درباره نقش سیاسی خود تجدید نظر کرد یا از ابتدا چنین برنامه ای را در ذهن داشت.
هیچ کس هنوز توضیح مشخصی درباره این موضوع ارائه نکرده است. شاید دلیل تغییر موضع آیت الله [امام] خمینی این باشد که او دریافت اسلامگرایان لیبرالی مثل بنی صدر، بازرگان و قطب زاده که در ابتدا برای تشکیل دولت به آنها متکی شده بود، به آن آینده انقلابی ای که او برای مردم ایران متصور بود، تعهدی نداشتند.
شاید هم در بازگشت به ایران، دیگر روحانیون بلندپایه از او خواسته بودند برای “حفظ انقلاب” از خطر موج اول سیاستمداران پس از دوران شاه که عمدتا در غرب زندگی کرده بودند و در ایران مورد اعتماد نبودند، رهبری نظام را در دست بگیرد. به هر حال، اندکی بعد مشخص شد که “جمهوری اسلامی” تازه تاسیس، به همان نوع حکومت ایده آلی شباهت دارد که آیت الله [امام] خمینی در سخنرانی های خود در خصوص “حکومت اسلامی” در دهه 1970 توصیف می کرد.
اما این روزها، سه سال پس از بهار عربی خاورمیانه، یک نکته دیگر نیز از آن ملاقات در ذهن من مرور می شود که نامربوط به وقایع کنونی منطقه نیست. آیت الله [امام] خمینی در مبارزه خود علیه شاه، اصرار داشت که کل رژیم شاهنشاهی باید ساقط شود و در واقع قایل به اصلاح رژیم نبود. او با این رویکرد، دوران گذار جدیدی را برای ایران شکل داد که این کشور را به سمت یک نظم جدید سیاسی هدایت کرد.
در مقابل، انقلابیون مصر در میدان تحریر در سال 2011، فقط خواستار برکناری حسنی مبارک و اصلاحات دموکراتیک سیاسی بودند. انقلاب مصر، امروز در مقابل سونامی ضد انقلابیونی که سرکوبگری های دوران مبارک را به شیوه ای افراطی تر باز تولید کرده اند، تسلیم شده است. [اما] ایران، ارتباط خود با گذشته را به کل قطع کرد و از این نظر به واقع “انقلابی” شد.
از این منظر، آیت الله [امام] خمینی را باید یک انقلابی حقیقی دانست، حتی اگر اینجا در غرب، اهداف او را متضاد با مدرنیته و ارزش های سکولار بدانند.
منبع: الجزیره
انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا