دهباشیِ «توئیتر» یا دهباشیِ «خشتخام»؟
رضاد دانشمندی به بهانه توئیتهای انتقادی دهباشی در خصوص برجام در خبرآنلاین نوشت: دهه پنجاهیها کارتون «رابینهود» را بارها و بارها دیدهاند، سالهای جنگ بود و بیپولی و تحریم و این انیمیشن خاطرهانگیز در هر مناسبت و عیدی، پخش میشد.
در بخشی از این کارتون یعنی در قسمتی که شهر بههمریخته بود، «جان کوچولو» با خنجری به «پرنس جان» فشار میآورد که به سربازانش بگوید تا «رابینهود» را آزاد کنند و «پرنس جان» هم وحشتزده و با لکنت، فریاد میزد: دودودوست منو آزاد کنید!
نمیدانم چرا توئیت اخیر «حسین دهباشی» -که او هم یک دهۀ پنجاهی است- مرا به یاد این قسمت از «رابینهود» انداخت که گفته است: برجام اصلاً خیانت نبود، صرفاً خریّت بود. «پرنس جان» هم نمیتوانست«متناقض» باشد و دستور آزادی «رابینهود» را صادر کند.
اسکیزوفرنی فرهنگی
زمانی «عبدالحسین خسروپناه» در پاسخ به اظهارات «حسن عباسی» که مدعی شده بود «کسی حاضر نیست در مورد فلسفه اسلامی با او مناظره کند»، گفته بود: این ادبیات مشکل روانشناختی دارد و نه مشکل فلسفی.
روانپزشکان یکی از نشانههای روانگسیختگی (اسکیزوفرنی یا شیزوفرنی) را صحبتهای عجیب، غیرمنطقی، نامعقول و تکهتکه فکرکردن میدانند. فرد مبتلا به این اختلال روانی، دچار «تکلّم و تفکّر آشفته» میشود و قادر به «تمرکز» بر افکارخود نیست. از این رو، آنها ممکن است «متناقض» با ادعاهای پیشین خود، سخنی بگویند.
متخصصان علوم انسانی هم با وام گرفتن این مفهوم، اصطلاح «اسکیزوفرنی فرهنگی» را ساختهاند. یعنی وضعیتی که در آن آدمهای یک جامعه، وجود «یکدست» و همنوایی ندارند و نظام باورهای آنان دوپاره و چه بسا صدپاره است.
به نظر میرسد بسیار از ما هم دچاره چنین عارضهای هستیم*. اگر گفتوگوهای حسین دهباشی با شخصیتهای تاریخ معاصر ایران را دیده باشید، متوجه این تناقض میشوید و از خود میپرسید چگونه میشود پژوهشگر متین و منطقی و منصف «خشت خام» اینگونه ناپخته و خام توئیت کند، در حالیکه میداند بُرد این توئیتها و تصویری که این واژگان محدود از او نزد افکار عمومی، میسازند بسیار پُردامنهتر از کارهای ژرف و جدی او در تاریخ آنلاین است. چگونه ممکن است کسی تاریخ خوانده – و به یمن نشستوبرخاست با کبائر قوم – تاریخدیده باشد! و اینگونه تندوتیز، کینهتوزانه و پرنفرت موضعگیری کند؟ حداقل خاصیت تاریخخوانی، پختگی و بلوغ است.
به هرحال به نظر میرسد بسیاری از مخاطبان این مستندساز متفاوت گیج شدهاند و نمیدانند کدام یک «حسین دهباشی» اصلی و واقعی است؛ دهباشیِ «توئیتر» یا دهباشیِ «خشت خام».
مطمئناً دهباشی هم حق دارد بهجای پرستش و تقدیس، انتقاد کند، از مسیری که رفته بازگردد، به اشتباه خود اعتراف و اذعان نماید، اما بهگونهای که با کلیت «حسین دهباشی» هماهنگ باشد.
بهجاست به آقای دهباشی یادآوری شود که اگر برجام اشتباه یا به گفته او «خریّت» بوده است، او هم در این خطا! سهیم است؛ چرا که خود او در یازدهمین دورۀ انتخابات ریاست جمهوری شعار «چرخ سانتریفیوژها باید بچرخد، چرخ زندگی مردم هم بچرخد» را ساخت و پرداخت.
* نمونۀ دیگر همین آقای مهران خان مدیری گرانقدر است که گاهی تصویری به شدت مغایر با آنچه میشناسیم از خود ترسیم میکند. شاید برای همین هم هست که کسی باور نمیکند و او همچنان محبوب است.
انتهای پیام
البته اگر آقاي دانشمندي به تاريخ اشراف داشته باشند، بايد متوجه باشند مصاحبه هاي دهباشي در حوزة تاريخ شفاهي هم سطحي و سياسي است نه مصاحبه هاي عميق تاريخي.