خرید تور تابستان

روزنوشت مسعود بهنود، 21 بهمن 57

مسعود بهنود روزنامه نگار در کتاب 275 روز بازرگان خاطراتی از روزهای ابتدای انقلاب را به صورت روزانه نوشته است که بخش مربوط به این ایام به صورت روزانه بازنشر می شود.
به گزارش انصاف نیوز، بخش ششم روزنوشت بهنود مربوط به 21 بهمن ماه 57 در پی می آید:
قره باغی با هلی کوپتر به مراسم صبحگاه تیپ سوم لشکر گارد رفت و بعد از رژه از گارد تجلیل کرد و به سرعت خود را به محوطه ی ستاد ارتش رساند و دقایقی بعد ژنرال کاست را بالای سر خود دید.
خیابان های تهران سنگر بندی شده، مردم با شنیدن خبر شب پیش، تعارف را کنار نهاده با سلاح های خود سوار بر موتورسیکلت در خیابان های تهران به راه افتاده اند. شهر حالت جنگی به خود گرفت و جا در جا مردم برگردن سربازان گل می آویزند. زره پوش ها و نفربرهای نظامی تنها وقتی که عکسی از آیت الله خمینی را حمل می کنند از تعرض برکنار می مانند.
مصاحبه دکتر کیانوری دبیر اول حزب توده پخش شد که در بوداپست به خبرنگاران گفته بود که خطر کودتای خائنانه را نباید ناچیز شمرد.
جنگ های خیابانی در شهرستان ها آغاز شد است. در تبریز یک میلیون نفر به طرفداری از بازرگان راهپیمایی کردند. در گرگان رشت و مشهد درگیری است.
دانشگاه تهران به تصرف چریک ها و گروه های مسلح دوره دیده درآمد، جا درجا چریک ها به جوانان نحوه ساخت کوکتل مولوتوف و استفاده از اسلحه را می آموزند. مساجد انبار ذخیره اسلحه شده و در محلات مختلف تهران مردم به خانه های امن ساواک حمله برده اند. نیروهای ارتش با اسلحه به اقامتگاه امام و آیت الله طالقانی میروند، بخش بزرگی از سربازان در خیابان ها سرگردانند. در بیشتر نقاط تهران، ماموران حکومت نظامی و کلانتری ساکت به تماشای صحنه مسلح شدن مردم ایستاده اند. لاستیک های آتیش زده رفت و آمد اتومبیل ها را در خیابان کند کرده است.
قره باغی بعد از پایان جلسه با رئیس مستشاری آمریکا در ایران، به پرس و جو برای یافتن علت حادثه ی دیشب پرداخت. مهندس جفرودی که در این یکی دو روز در صدد تشکیل جلسه ای با حضور بازرگان و بختیار و قره باغی است با تلفن به قره باغی خبر داد که جلسه قرار است در منزل او برگزار شود.
بختیار در مجلس سنا به سناتور های نگران گفت: « نباید با مردم مقابله با تیر کرد، بلکه باید به مخالفین به صورت برادر نگاه کنیم». در مجلس سنا او را پای تلفن خواستند. سپهبد رحیمی فرماندار نظامی تهران  خبر میداد که در بیشتر شهر ها آشوب است و در تهران مردم همه جا مسلح هستند و باید چاره ای اندیشید. بختیار پیشنهاد تشکیل جلسه شورای امنیت ملی را داد در ساعت 18. قره باغی معتقد است که این زمان دیر است و باید زودتر کاری کرد، اما بختیار گفت قبلا جلسه ای دارد که نمی تواند آن را رها کند. او در مقابل از رحیمی راه حل میخواست و چون پیشنهاد او را برای جلو کشیدن ساعت منع رفت و آمد شنید با آن موافقت کرد.
ساعت 2 بعدازظهر در اخبار رادیو اعلامیه فرمانداری نظامی تهران پخش شد که اعلام میداشت ساعت 4:30 بعد از ظهر منع رفت و آمد آغاز میشود.
بدره ای و حبیب اللهی فرماندهان نیروی زمینی و دریایی با همفکری توفانیان و جلب نظر ژنرال هویرز گروهی تشکیل دادند که قصد دارد بختیار و قره باغی را دور بزنند و کودتا کند. بعد از خروج شاه از ایران، آنها با اردشیر زاهدی در تماس بودند. او می کوشید تا قانعشان کند مه آمریکایی ها چراغ سبز نشان خواهند داد. این گروه، ربیعی فرمانده نیروی هوایی، خسرو داد فرمانده هوانیروز و مقدم رئیس سازمان امنیت را که در روز های اول با آنها بودند، به دلیل اتفاقات بعدی بی خبر گذاشتند. آنها در مقابل ناجی فرمانده نظامی سابق اصفهان و بیگلری جانشین فرمانده گارد شاهنشاهی را وارد گروه کار خود کرده اند. در این یک هفته کوشش مداوم بدره ای برای تماس با شاه در مراکش بی نتیجه مانده. تنها یک بار هنگام گفت گوی فرح با تیمسار نشاط فرمانده گارد جاویدان، سرهنگ بیگلری توانسته بود بعد از پایان سخنان فرح که دستور می داد وسائلی برای آنها فرستاده شود، چند کلمه با او صحبت کند و مطمئن شود که نظریات اردشیر زاهدی مورد تایید اوست. شب قبل در گفتگو بدره ای با زاهدی سخن از آن بود که احتمال دارد در این یکی دو روز زاهدی با یکی از اعضای خانواده سلطنت وارد ایران شوند، قرباغی را برکنار کنند و … بعد از حادثه شب قبل در فرح آباد، بدره ای نگران بود فرصت از دست برود، در لویزان سرگرم تهیه طرحی برای آرایش نیروهای زرهی و تماس با فرماندهان شهر های نزدیک بود. پیشنهاد جلو کشیدن ساعت منع رفت و آمد از جلسه آنها بیرون آمد و رحیمی فرماندار نظامی تهران آن را به تصویب بختیار و قره باغی رساند.
ژنرال کاست، رئیس مستشاری نظامی تهران در ایران، در سفارت آمریکا که دور تا دور آن را مردم مسلح محاطره کرده اند، در اتاق ویژه با تلفن امن گزارش های خود را برای پنتاگون میفرستند. تلفن امن باز نکهداشته شده. سولیوان، گاه از اتاق خود به اتاق ویژه می رود تا با واشنگتن صحبت کند. طرف گفتگو او برژینسکی دبیر شورای امنیت ملی سایروس ونس و هارولند براون وزیران خارجه و دفاع و وارن کریستوفر معاون وزارت امور خارجه هستند که به علت حوادث تهران مدام با گزارش هایی از خواب بیدار میشوند.
تا ظهر در تهران 63 کشته به دو بیمارستان جرجانی و بوعلی انتقال یافته اند.
همافران در آموزشگه نیروی هوایی 6 تانک را از کار انداختند و تعدادی از افسران گارد را خلع سلاح کردند.
گفتگوهای قره باغی با انقلابیون به وساطت آیت الله شریعتمداری ادامه دارد و از سوی دیگر همکاران بازرگان با بختیار در تماسند. همه امیدوراند بدون نیازی به شدت عمل، ارتش و بختیار از راه انقلاب کنار بروند.
ساعت 2:30 بعد از ظهر بازرگان که خبر را از مدرسه علوی شنیده بود به آیت الله طالقانی رساند که امام تصمیم دارد از مردم بخواهد تا ساعت منع رفت و آمد را رعایت نکنند و تا صبح در خیابان ها بمانند. مشاوران او معتقد بودند کشتار جمعی رخ می دهد. وحشت از کودتای نظامی در دلهاست. اصرار بازرگان و طالقانی برای تغییر نظر امام فایده ای نکرد. حالا خبر دست به دست در شهر می گشت و مردمی که می رفتند تا قبل از ساعت 4:30 خود را به خانه هایشان برسانند در راه ماندند. وسائل نقلیه عمومی در ساعت 4 از خیابان ها دور شدند.
بدره ای ستاد خود را در در لویزان برقرار کرد و خود را به نخست وزیری رساند. قره باغی و دیگران با هلی کوپتر رسیدند. زیر پای آن ها در غروب آفتاب اثری از قروق نبود، همه مردم در خیابان ها بودند. جلسه شورای امنیت ملی را بختیار با اوقات تلخی گشود. از فرمانده هان گزارش خواست و در نهایت گفت: « تابه حال صبر کردم، ولی دیگر زمان حمل است». کسی به او اعتماد نداشت بیش از همه بدره ای و حبیت اللهی که در ذهنشان ادامه گروه کار(کودتا)میگذشت. بختیار دستور داد که مقررات حکومت نظامی را به اجرا بگذارند. اسلحه سازی را بمباران کنند و به مقدم رئیس ساواک نیز دستور داد 200 نفر را دستگیر کنند. از سران انقلاب و مخالفان مشهور که فهرست آنها از چندی پیش توسط باقیمانده ساواک تهیه شد. امام، بازرگان، یاران امام و حاضران در مدرسه علوی، سران جبهه ملی و احزاب چپ و روزنامه نویسان از جمله این نام های این فهرست اند. در ساعت 7 بختیار جلسه را برای شرکت در هیئت دولت ترک کرد. ربیعی قره باغی را با هلی کوپتری که خود میراند به ستاد بزرگ برد و بدره ای و رحیمی عازم لویزان شدند. تا صبح تلفن های این عده در کار بود و اخبار جسته گریخته و ناقصی را که میرسد رد و بدل می کردند.
اخبار صحیح تر در مدرسه علوی بود که در آن روزها چراغ هایش لحظه به لحظه خاموش نشد. ساعت 10 اعلامیه ای به امضای «روح الله موسوی خمینی» از آن جا بیرون آمد که از مردم می خواست تا ساعت منع عبور مرور را که خدعه رژیم است رعایت نکنند و از مقامات ارتش دعوت میکرد تا نیرو های گارد را به سرباز خانه ها برگردانند، و وعده میداد که در آن صورت مردم نیز آرامش را حفظ می کنند. حرف اصلی اعلامیه این بود «اخطار میکنم که تصمیم آخر را میگیرم» به همت طرفداران انقلاب که در لویزان بودند، مدرسه علوی با خبر بود که گروه کار در اتاق بدره ای جمع شده اند و چه کار میکنند و با کجا تماس میگیرند. چنان که معلوم بود بختیار کی به خانه رفت و قره باغی کی.
گروه کار به سرپرستی بدره ای که دیگر خود را آماده رهبری کودتا میکرد، امید خود را از تهران بریده و به شهرستان ها متوجه کردند. شهر های دیگر مانند تهران نبود. مردم روز را به طرفداری بازرگان به پایان برده و در بیشتر شهرها به خانه رفته اند، فرمانده هان طرف گفتگو با گروه کار امیدواری میدادند که بتوانند فردا مطابق نقشه و برنامه عمل کنند. آنها غافل بودند که مکالماتشان را نیروهای انقلابی می شنوند. یکی از سرهنگان عضو دفتر بدره ای که بالاخره نمیه شب اجازه مرخصی یافت، توانست مدارک و نقشه را با خود خارج کند. او در اولین تلفن عمومی با یک روزنامه صبح، تنها جائی که تلفنش را در اختیار داشت تماس گرفت و خبر داد که میخواهد به وظیفه خود عمل کند و نقشه های کودتایی را که هزاران نفر در آن کشته میشود فاش کند. این اطلاعات نیز چیزی نبود که اردوی انقلاب نداند، فقط انتشار آن نقشه ها را نقش بر آب میکرد.
از ساعت اولیه شب مردم محلات مختلف تهران به کلانتری های محلات تهران ریختند و تا صبح هیچ کلانتری در تهران-مگر دربند و تجریش- باقی نمانده که مردم فتح نکرده باشند. زد و خورد ها مدام بود و تا صبح طول کشید. رحیمی فرماندار نظامی تهران و رئیس شهربانی کل کشور که در انتظار بود تا نخست وزیر به او اجازه مقاومت بدهد، چند بار با تلفن او را از خواب بیدار کرد و نتوانست دستور قاطعی دریافت کند.
سولیوان در گزارشی به واشنگتن خبر داد که صبح فردا شرایط برای تفاهم بخیتار و بازرگان فراهم است. او امیداور است که فردا صبخ قبل از این که ارتش منهدم شود این تفاهم، انتقال حکومت را ممکن کند ئ ارتش منسجم باقی بماند.
نمیه شب، گروهی کاردستور قبلی خود را دایر بر خروج تانک ها گارد نیوری زمینی پادگان و آرایش آنها در مقاطع مهم شهر لغو کرد و به فرماندهان شهرستان ها خبر داد در حالت اماده باش باقی بمانند. جنوب کشور از نظر آنها مساعدترین منطقه بود.
بر اساس طرح گروه کار-که سپهبد رحیمی در جریان آن بود- می بایست بلافاصلهپس از قطع عبور و مرور نیرو های مستقر در خیابان های تهران جای خود را به نیروی تازه تری بئهند و نیروی پلیس در ساختمان های بلند سنگر بگیرند و مراکز حساس را محاصره کنند و برای عملیات منتظر حضور تانک ها و نیروی زمینی بمانند. سرلشگر مولوی رئیس پلیس تهران و سرهنگ نصرتی رئیس ستاد پلیس تهران که قبلا با مخالفان ارتباطی یافته بود چون از نقشه کودتا باخبر شدند، ترسیده در دفاتر خود پای بسیم مانده بودند.از نیمه شب خبر حمله مردم به کلانتری ها رسید و سرهنگ نصرتی در پاسخ به هر کدام از کلانتری ها که تکلیف را میپرسیدند میگفت اوضاع شهر وخیم است ، اگر لازم شد کلانتری را تخلیه کنید. رحیمی بی خبر از این وضعیت به قره باغی و بختیار گزارش میداد اوضاع تحت کنترل است و از گروه کار تقاضا می کرد که هرچه زودتر نیرو ها و تجهیزات ارتش را وارد صحنه کنند. در ساعت 5 صبح مردم تمام کلانتری ها را خلع سلاح کرده به سوی دانشکده پلیس در حرکت بودند. در آنجا سرهنگ نصرتی با پرچم سفید اعلام تسلیم کرد. پرچمی در بلندای ساختمان دانشکده پلیس بالا رفت. در همین زمان پیام سرلشگر نشاط به مدرسه علوی رسید، او به عنوان فرمانده گار جاویدان آخرین امید گروه کار بختیار بود. او در آخرین دقایق شب از یاران امام خواست تا نماینده ای بفرستند و اطمینان یابند که گارد جاویدان علیه مردم دست به حرکتی نمیزند.
سپیده که زد، حساس ترین موضع رژیم سلطنتی، مسلسل سازی توسط مردم فتح شد و این درحالی بود که نیمه شب قره باغی و بدره ای میکوشیدن تا نیرویی برای حفاظت از آن اعزام دارند. انقلابیون با خبر شدند، چند تانک را که قصد ورود به شهر را داشتند در تهرانپارس به آتش کشیده ند. سرلشگر ریاحی فرمانده این گروه تیر خورده.
در فاصله این روز به جز بختیار، قره باغی و سپهبد مقدم که با اردوی انقلاب مربوط بودند و مذاکرات حساسی را با مهندس بازرگان و یارانش پیش میبردند، سپهبد ربیعی فرمانده نیروی هوایی، سرلشگر مولوی رئیس پلیس تهران، سرهنگ نصرتی رئیس ستاد پلیس تهران، دریادار مجیدی معاون نیروی دریائی، سرلشکر نشاط فرمانده گارد جاویدان نیز هر کدام جدا از هم بت کسانی از انقلابیون تماس گرفته بودند. حساس ترین بخش تماس های این روز بین محافظان رژیم و مدافعان انقلاب اسلامی، جریان داشت گرچه هرکدام ارتباطات خود را از دیگری پنهان می داشت. رفت و آمد های بختیار نخست وزیر و قره باغی رئیس ارتش با انقلابیون، و واسطه ها به نوشته شدن متن استعفای بختیار انجامید که نزد احمد صدر حاج سید جوادی وزیر دادگستری و وزیر کشور دولت موقت ماند. گفت و گوی قره باغی با رتشبد  فردوست در بعدازظهر تعیین کننده بود. قره باغی از او درباره پیشنهاد بازرگان و دیگران مبنی بر لزوم اعلام بی طرفی ارتش سوال کرد و چون پاسخ مثبت او روبرو شد، خبر داد که قصد دارد فردا در جلسه فرماندهان ارتش اعلامیه بی طرفی را مطرح کند. در پایان روز جز بدره ای ، ناجی و گروه  کودتا کسی در صدد نجات رژیم نبود، کرچه بعضی در صدد بودند که ارتش را از پراکندگی نجات بدهند
انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا