ستایش مردی که ژست آزادیخواهی در پستوی خانهاش نگرفت
«مجتبی نجفی» روزنامهنگار در یادداشتی فیسبوکی به بهانهی درگذشت مرحوم دکتر ابراهیم یزدی نوشت:
بازرگان در محاکمهای تاریخی در برابر قاضی با صدای بلند اعلام کرد که این آخرین نسلی است که با زبان قانون و با شیوهی مسالمت آمیز با رژیم شاه سخن میگوید. شاه صدای بازرگان را جدی نگرفت و به انسداد سیاسی ادامه داد. در پاردایم انقلابی آن روز مردم تصمیم گرفتند رژیم شاهنشاهی را براندازی کنند. تمام تحولات درست یا غلط به انقلاب 57 منجر شد. نقش دکتر یزدی هم در این انقلاب برجسته بود. او مشاور آیت الله خمینی بود و در دوازدهم بهمن 1357 همراه او به ایران بازگشت.
دکتر یزدی و یارانش در نهضت آزادی در سیاست خارجی طرفدار سیاست موازنهی منفی بودند. این سیاست نه شرقی نه غربی بود ولی سر ستیز با آمریکا را نداشت. آنها به تعامل، مذاکره برای کسب حداکثری منافع ملی اعتقاد داشتند. در عرصهی داخلی نیز او، بازرگان و یارانش منتقد اعدامهای بیضابطه، تعدد مراکز تصمیم گیری در قدرت بودند و صریحاً با ولایت فقیه مخالفت کردند. آنها میگفتند حالا که انقلاب پایان یافته وقت ساختن است. این گفتمان در جامعهی آن روز ایران که تشنهی انتقام بود طرفداری نداشت.
وقتی بازرگان و یزدی در اقلیت قرار گرفتند فهمیدند که وضعیت پپچیدهتر از آنچه هست که گمان میکردند. ذهنیت آنها نسبت به روحانیت ساده بود. روحانیت پیچیدهتر از آنچه بود که آنها فکر میکردند. این اشتباه بزرگ آنها در پیش بینی روند تحولات بود.
وقتی بازرگان و یزدی به اشتباه خود پی بردند با تکیه بر همان آرمانهای نخستین انقلاب که در ذهن داشتند نقش نیروی منتقد را ایفا کردند. خواستار انتخابات آزاد و رعایت اصل آزادی بیان شدند. این گفتمان در اقلیت بود. نهضت آزادی ترجیح داد حال که اکثریت از تسخیر سفارت دفاع میکند و با اعدامها مشکلی ندارد و روحانیت با شبکهی وسیع مساجد توان بسیج تودهای دارد و از طرفی بخشی از اپوزیسیون هم به اقدامات مسلحانه و تند کردن فضا روی آورده نقش اقلیت منتقد را ایفا کند چون در میدان آتش و خون جایی برای میانه روی نبود.
دکتر یزدی هم ناامید نشد، محرومیت از حقوق اجتماعی را به جان خرید تا مدافع انتخابات آزاد و منتقد نظارت استصوابی شود و از سیاست خارجی مبتنی بر کسب حداکثری منافع ملی در تعامل با کشوهای جهان دفاع کند. او سیاستمداری بود با ویژگیهای مثبت که در کارنامهاش هم ضعفهایی داشت. بعد از انقلاب احساس کرد نظام سیاسی از آرمانهای نخستین این واقعهی بزرگ منحرف شده اما لباس عافیت طلبی بر تن نکرد. منتقد شد و هزینهی انتقادش را هم بارها پرداخت. یزدی اشتباه داشته اما خیانت نکرده، بر اصولش پایدار ایستاد. به صورت مدنی مبارزه کرد، ادا در نیاورد و ژست آزادیخواهی در پستوی خانهاش نگرفت. خود در بطن میدان مبارزهی قانونی و مدنیاش با محوریت منافع ملی ایران بود. حتماً او هم اشتباه داشته اما او مسوول انتخابهای اشتباه مردم نیست وقتی که بازرگان در همان سالهای نخست منزوی شد و حرفش 15 سال بعد شنیده شد تنها حاکمان وقت مقصر نبودند همان مردمی که علیه او شعار میدادند هم تقصیر داشتند.
حالا پس از مرگ او آدرس غلط ندهید از یزدی مأیوس نشدن در سختترین شرایط را یاد بگیرید و به احترام مردی که برای حاکمیت قانون و مهار قدرت و منافع ملی کشورش یک عمر تلاش کرد آن هم بدون چشمداشت به قدرت بدون سانسور عقیدهاش کلاه از سر بردارید. حیات او سرمایهی اجتماعی شماست نه نشان فرار از مسوولیت اجتماعیتان.
انتهای پیام