خرید تور نوروزی

«هرچه فهم هنرمندان بالاتر می‌رود احتمال خودکشی بیشتر است»

خودکشی یکی از پدیده‌های انسانی است که نسبتی به قدمت تاریخ تمدن بشریت دارد. در ایران هم این پدیده هر از چند گاهی با افزایش آمار روبرو شده و آسیب‌شناسان اجتماعی را بر آن می‌دارد تا نگاهی علمی‌تر و دقیق‌تر به این پدیده اجتماعی بیندازند و راهکارهایی را برای کاهش آن ارائه دهند. البته آمار خودکشی در ایران نسبت به بسیاری از کشورها هنوز کمتر است، اما سرعت رشد این پدیده در ایران شتاب بیشتری گرفته است.

از سوی دیگر خودکشی در میان هنرمندان و چهره‌های فرهنگی به دلیل مشهور بودن آن‌ها، اغلب با جنجال و حاشیه‌های فراوانی همراه است. در هفته‌های اخیر دو تن از مشهورترین خوانندگان راک آمریکایی «چستر بنینگتون» از گروه «Linkin Park» و ـکریس کورنل» از گروه «Soundgarden» خودکشی کردند. «هادی پاکزاد» شاعر و خواننده راک ایرانی نیز سال گذشتهدر مشهد به زندگی خود خاتمه داد. در حوزهٔ ادبیات به نام‌های بسیار مشهوری برمی‌خوریم که با خودکشی از دنیا رفته‌اند: ارنست همینگوی، ویرجینیا وولف، ریچارد برایتگان و رومن گاری ازجمله معروف‌ترین آن‌ها هستند.

شاید مشهورترین خودکشی هنری در ایران متعلق به «صادق هدایت» نویسنده شناخته‌شده ایرانی باشد. هرچند سال‌ها قبل از او «رضا کمال» نمایشنامه‌نویس پیشرو در سال 1316 با سیانور به زندگی‌اش خاتمه داد و نام خود را به‌عنوان یکی از اولین هنرمندان خودکشی کننده در دوران مدرن هنر ایران به ثبت رساند.

در دوران معاصر ایران هم نویسندگان صاحب‌نامی دست به خودکشی زده‌اند: «غزاله علیزاده» یکی از معروف‌ترین نویسندگان ایرانی است که پس از ابتلا به سرطان سینه و دو بار خودکشی ناموفق سرانجام در سال 1375 در جنگل‌های شمال خودش را از درختی حلق‌آویز کرد. چند ماه پیش هم مشخص شد «کورش اسدی» نویسنده معاصر ایرانی به مرگ خودخواسته از دنیا رفته است.

چلک رئیس انجمن مددکاری اجتماعی ایران نیز در گفت‌وگو با ایسنا،گفته بود: بر اساس آمار پزشکی قانونی، آمار خودکشی در ایران سالانه حدود 5000 نفر است؛ به طوریکه نرخ خودکشی در ایران معمولا پنج تا شش نفر به ازای هر 100 هزار نفر است.

این موضوع بهانه‌ای شد برای گروه فرهنگی انصاف نیوز تا بمصاحبه‌هایی به چرایی افزایش پدیده خودکشی در جامعه و به‌طور خاص در میان هنرمندان بپردازد.

مصاحبه‌ای که در پی می‌آید با دکتر  امان‌الله قرايي مقدم استاد دانشگاه ترتیب داده‌شده است. او صاحب تألیفات چاپ‌شده‌ای در حوزه خودکشی و از صاحب‌نظران این پدیده است.

 

انصاف نیوز: در خبرها داشتیم که میزان خودکشی در ایران زیاد شده. از طرف دیگر مشخص شد که کورش اسدی نویسنده ایرانی با خودکشی از دنیا رفته است. این‌ها بهانه‌ای شدند برای ما تا پدیده خودکشی را در ایران به‌طور عام و همچنین در میان افراد مشهور و هنرمند به‌طور خاص موردبررسی قرار دهیم. در مورد تاریخچه پدیده خودکشی توضیحاتی دهید.

امان الله قرایی مقدم: قدمت خودکشی به دوران بسیار دور می‌رسد. مثلاً در یونان باستان و روم اگر در جنگ شکست می‌خوردند برای اینکه خود را تطهیر کنند ناچار خودکشی می‌کردند؛ بنابراین خودکشی پدیده‌ای است قدیمی ولی اجتماعی.

یعنی آن موقع آسیب اجتماعی محسوب نمی‌شد؟ چون به دلیل تطهیر خودکشی می‌کردند.

به هر صورت نوعی درد محسوب می‌شد و آسیب هم نوعی درد است. خودکشی از نوعی درد سرچشمه می‌گیرد. مثلاً سرخپوستان خودکشی می‌کنند به خاطر اینکه اعتبارشان در جامعه خدشه‌دار شده است. در ایران خودمان هم تهمت‌های ناروا در سه استان ایلام، کرمانشاه و کردستان که به زنان روا می‌دارند، یا ازدواج‌های اجباری و مانند این‌ها باعث خودکشی می‌شود. این‌ها از درد و آسیب نشاءت می‌گیرند.

 در ایران در حال حاضر آنچه باعث افزایش خودکشی شده است نوعی «سردرگمی» است. ارزش‌ها و هنجارهای افراد جامعه فروریخته است و درست را از نادرست نمی‌توانند تشخیص دهند.

اصولاً خودکشی را چگونه تعریف می‌کنید؟

به‌طورکلی خودکشی یک بحث تئوری کلاسیک است که دورکیم در سال 1893 کار کرده است. بنده هم کاری انجام دادم که در روزنامه «نوروز» چاپ شد. کاری که ما کردیم قدری متفاوت از تئوری کلاسیک بود. در تئوری کلاسیک اصل تئوری این است که وقتی فرد از جامعه و اطرافیان بریده شود، پیوندی با جامعه، پدر، مادر و اطرافیانش نداشته باشد، دست به خودکشی می‌زند. این نوع خودکشی ازنظر جامعه‌شناسی مکتب کلاسیک بیشتر یک مساله اقتصادی است. هنگام بحران اقتصادی نرخ خودکشی بالا می‌رود. 1929 تا 1933 در آمریکا نرخ خودکشی بالا رفت که نمود آن را در فیلم شکوه علفزار ساخته الیا کازان مشاهده می‌کنیم. در ایران واقعه دلار پس از انقلاب نرخ خودکشی را بالا برد.

همچنین می‌دانیم که هرچقدر تمایلات مذهبی افراد بیشتر باشد خودکشی کاهش پیدا می‌کند. البته تا حد معینی. مثلاً در اروپا طبق مطالعات انجام شده، خودکشی در بین بی‌دینان بیشتر از کاتولیک‌ها و پروتستان‌هاست و در مقایسه بین پروتستان‌ها و کاتولیک‌ها، پروتستان‌ها بیشتر خودکشی می‌کنند. چون عبادات پروتستان‌ها در خلوت و به‌صورت فردی است و عبادت جمعی ندارند اما عبادت کاتولیک‌ها در کلیساها و در جمع انجام می‌شود، بنابراین احساس تنهایی نمی‌کنند.

یکی دیگر از عوامل مؤثر در خودکشی بحران سیاسی است که باعث افزایش خودکشی می‌شود. درحالی‌که جنگ باعث کاهش خودکشی می‌شود چراکه همبستگی عمومی را بالا می‌برد. به همین علت بحران‌های سیاسی که پس از جنگ رخ می‌دهد باعث افزایش خودکشی می‌شود.

اما در ایران در حال حاضر آنچه باعث افزایش خودکشی شده است نوعی «سردرگمی» است. ارزش‌ها و هنجارهای افراد جامعه فروریخته است و درست را از نادرست نمی‌توانند تشخیص دهند. بر اساس تئوری رابرت نرتون وقتی شما هدف‌هایی دارید که نمی‌توانید به آن‌ها برسید ممکن است دست به خودکشی بزنید. مثل جامعه ما که افراد هدف‌هایی دارند، اما نمی‌توانند به آن‌ها برسند.

از طرفی خودکشی در شهرها بیشتر از روستاها است. در تهران بیشتر از بقیه شهرهاست؛ زیرا در تهران افراد تنها و بی‌هویت شده‌اند. به درون خودشان رفته‌اند. در تنهایی به سر می‌برند و درنتیجه به خودکشی روی می‌آورند.

در ایران تمایل به خودکشی در مردان بیشتر است چراکه مساله فقر و اعتیاد و شکست در تحصیل و طلاق و غیره دست‌به‌دست هم داده‌اند و آن‌ها بیشتری به سمت خودکشی تمایل پیداکرده‌اند. نوع خودکشی در مردان متفاوت‌تر از زنان است. خودکشی زنان ظریف‌تر است اما در مردان خشن‌تر است که این حماقت مردان را هم ثابت می‌کند!

اصلاً خودکشی خودش نوعی اعتراض است به جامعه و مسئولان.

درست است که مردان طوری خودکشی می‌کنند که احتمال موفقیت در آن بیشتر باشد؟!

بله! اصولاً خودکشی در زنان نوعی ظاهرسازی است و اعتراضی است. اصلاً خودکشی خودش نوعی اعتراض است به جامعه و مسئولان. مثلاً جامعه‌ای که ناشاد باشد و غم پراکنی در آن زیاد باشد. جایی نباشد که تولید شادی کند. در چنین جامعه‌ای خودکشی افزایش پیدا می‌کند. می‌بینیم که در این شرایط آقایان جلوی کنسرت‌ها را هم می‌گیرند!

سؤالی اینجا پیش می‌آید که افراد موفق در جامعه چرا دست به خودکشی می‌زنند؟

ما دو نوع خودکشی داریم: خودکشی خودخواهانه و خودکشی دگرخواهانه. مثلاً خودکشی راهبان ویتنامی در جلوی معبد بودا اعتراضی بود به تجاوز آمریکا. چون نمی‌توانستند کاری بکنند دست به خودکشی می‌زدند. یا خودکشی شهید حسین فهمیده به خاطر مردم بود و «دیگرخواهانه» بود. افرادی که دست به این خودکشی می‌زنند حتی در جامعه مقدس می‌شوند. مثلاً همین حسین فهمیده را با لفظ «شهید» مورد خطاب قرار می‌دهند. نوع دیگر خودکشی، «خودخواهانه» است. مثلاً خودکشی صادق هدایت از این نوع است. این‌ها چون نمی‌توانند مسائلی را که در جامعه وجود دارد بپذیرند و تحمل کنند، دست به خودکشی می‌زنند.

مسائلی که اشاره کردم نرخ خودکشی را در جامعه بالا می‌برد و بالاتر هم خواهد برد مگر آنکه مسئولان و حاکمان دست از تعصب ورزی بردارند و شادی و امید به جامعه تزریق کنند.

هنرمندان مسائلی را در جامعه تشخیص می‌دهند که مردم عادی آن‌ها را تشخیص نمی‌دهند. مشکلات جامعه را می‌فهمند و هرچه فهمشان از جامعه بیشتر می‌شود می‌گویند این زندگی باطل است و دست به خودکشی می‌زنند.

 آقای دکتر! اگر به‌طور خاص بخواهیم سؤالی در مورد نویسندگان و هنرمندان مطرح کنم، آیا قطع ارتباط آن‌ها با جامعه به شکل دستوری یعنی به‌صورت ممنوع‌الکاری، ممنوع‌القلمی و … در خودکشی آن‌ها تأثیرگذار خواهد بود؟

بله همین‌طور است. وقتی هنرمند با جامعه دچار قطع ارتباط می‌شود یعنی در کار هنری شکست‌خورده است. اصولاً شکست در کار هنری، باعث خودکشی می‌شود. خیلی از نویسندگان و هنرمندان بزرگ به این دلیل خودکشی کرده‌اند مثل ونگوگ.

بعضی از هنرمندان به نام هنرمندان مرگ و خودکشی معروف هستند مثل لوگن شاعر. چراکه مسائل سیاه و تاریک جامعه را تشخیص می‌دهند و چون روحیه‌ی حساسی دارند در کارهایشان نمود پیدا می‌کند. آن‌ها مسائلی را در جامعه تشخیص می‌دهند که مردم عادی آن‌ها را تشخیص نمی‌دهند. مشکلات جامعه را می‌فهمند و هرچه فهمشان از جامعه بیشتر می‌شود می‌گویند این زندگی باطل است و دست به خودکشی می‌زنند.

تأثیر جامعه در افزایش خودکشی چگونه است؟

ماتحت تأثیر دودسته نیرو قرار داریم: بازدارنده و برانگیزاننده. اگر یک خط افقی بکشید از زیر آن خط یعنی خانواده، پدر و مادر، اعتیاد، بیکاری و غیره نیروهای برانگیزاننده محسوب می‌شوند که فرد را به سمت خودکشی سوق می‌دهد. در بالا نیروهای بازدارنده داریم مثل پلیس، قوه قضاییه، زندان و غیره که این‌ها کفایت نمی‌کند! اگر نیروهای برانگیزاننده از نیروهای بازدارنده قدرتمندتر شود با افزایش خودکشی مواجه خواهیم بود.

وقتی آقایان می‌روند اختلاس می‌کنند، زمین و حقوق نجومی دریافت می‌کنند، مردم این‌ها را می‌بینند و از جامعه بریده می‌شوند و به سمت خودکشی می‌روند. خود آقایان اول باید خودکشی کنند!

آیا مسوولان امور فرهنگی و متولیان جامعه بایستی در برابر افزایش نرخ خودکشی واکنش نشان دهند یا اینکه با این موضوع به شکل یک پدیده معمولی برخورد کنند؟

به‌هیچ‌وجه. جامعه خودکشی را به وجود آورده است. نه ارثی است نه ذاتی است و نه اراده آزاد است. بعضی آقایان مطرح می‌کنند که اراده آزاد است که باعث خودکشی می‌شود. خیر! این‌طور نیست. این جامعه است که فرد را به خودکشی وا‌می‌دارد. آقایان باید از خودشان بپرسند که خودکشی چرا صورت گرفته است؟ آن‌ها باید از خودشان خجالت بکشند. هر خودکشی که در جامعه صورت می‌گیرد جامعه از صدر تا ذیل باید خودش را زیر سؤال ببرد و بگوید که من مقصرم. از قول من بنویسید ک خودکشی را آقایان بالابرده‌اند! وقتی خودکشی صورت می‌گیرد همه در جامعه از من معلم گرفته تا خبرنگار و رئیس باید جوابگو باشند. جامعه مقصر است نه فرد. بلکه فرد معلول جامعه است. وقتی آقایان می‌روند اختلاس می‌کنند، زمین و حقوق نجومی دریافت می‌کنند، مردم این‌ها را می‌بینند و از جامعه بریده می‌شوند و به سمت خودکشی می‌روند. خود آقایان اول باید خودکشی کنند!

 

«تنهایی» بزرگترین عامل سوق‌دهنده بسوی خودکشی: «بموقع به داد افراد برسیم»

 

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا