زخمهای ماندگار شهروندان سوریه
«رضا صادقیان» عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز در یادداشتی دربارهی سوریه نوشت:
تصاویر مخابره شده از سوریه که روزگاری یکی از زیباترین و دیدنیترین کشورههای خاورمیانه به شمار میرفت، حکایت روستایی ویران و ناکجاآبادی است که گویی هیچ وقت در این سرزمین مردمانی روزگار به سر نمیکردند. سوریه امروز سرزمینی پر از زخمها، کینههای فرو خفته و ویرانیهاست، غیر بخشهایی از شهر دمشق، دوربین به هر کجای این کشور باستانی سرک میکشد انعکاس ویرانی است و دیگر هیچ. کشوری که از سال 89 تا کنون بدون وقفه جنگ و خونریزی را به خود دیده، وضعیتش به غیر از این تصاویر نخواهد بود.
شاید چهره شهرها و روستاهای سوریه طی دو دههی آینده ساخته شود. امکان دارد با سرمایهگذاری خارجی و کمک گرفتن از برخی کشورهای خاورمیانه بخشهایی از این ویرانیها آباد شود، ولی تردیدی نیست که روان ناخوش احوال مردم سوریه به این زودیها بازسازی و بهبود نخواهد یافت. روان مردم سوریه بهوسیلهی بمبها، موشکها، صدای هواپیماهای جنگی، هلیکوپترها و گلولهها به یغما رفته است. چهره نحیف، لاغر، آفتاب سوخته و بیاندازه خستهی زنان و مردان سوری روایتگر همین نابودی ذره ذره است. آنانی که هنوز در خانههای شخصی در شهرهای سوریه زندگی میکنند، حالشان چنین است، خانوادههایی که سختیها و جانستانی کوچ اجباری را به جان خریدند وضعیتشان چندان تفاوتی نمیکند. شاید مهاجران برای چند صباحی صدای گلولهها و نالههای عزیزانشان را نشنوند ولی آن صداها تا انتهای عمر جانشان را رها نخواهد کرد. مستندهای پخش شده دربارهی مهاجران سوری بازگویی روان صدمه دیدهی آنان است. روایتی از بهبودی حال شهروندان سوریه در کشورهای دیگر نیز در دست نیست.
آمارهای مهاجران سوریه حکایتهای مختلفی را نشان میدهد، سازمان ملل از 11 میلیون آواره سوری نام میبرد. طی دو سال گذشته جمعیت آوارگان از 9 میلیون به 11 میلیون رشد آوارگی و بیخانمانی مردم سوریه را نشان میدهد. البته اگر بپذیریم تمام مهاجران و کوچندگان اجباری از سوریه به کشورهای همجوار، اروپا و آمریکا در لحظه ورود آمارهای خود را ثبت کرده باشند، در غیر اینصورت میتوان این آمارها را بیش از چنین رقمهایی دانست.
چنین اعدادی حکایت رفتن، نماندن و رها کردن تمام داراییهای مردم سوریه را فریاد میزند. مهاجرت، کوچ اجباری و رفتن به سرزمینی دیگر با دستانی خالی و شکم گرسنه، اوج بیپناهی- درماندگی یک انسان است. وضعیتی که انسان به نقطهای میرسد که فقط به فکر حفظ جانش خواهد بود، جانی که صدها هزار آسیب روانی را تحمل کرده تا به جایی امن پناه ببرد و در چنین مواقعی است که چقدر واژه پناهجو برای نشان دادن عمق بدبختی یک انسان ناچیز و بیمایه مینماید!
نقشهی منتشر شدهی پذیرش پناهجویان سوریه در اتحادیهی اروپا نشان میدهد، سوریها در کل اروپا پخش شدند، آنان ترجیح میدهند حتی در کمپ آوارگان و بیخانمانها بمانند، غذایی ناچیز دریافت کنند و رفتار زشت و گاه توهین آمیز ماموران پلیس در ایستگاههای قطار، مترو، خیابانها و پارکهای شهر را به جان بخرند ولی هیچ وقت به خرابههای شهرشان و صدای انفجارها و تصویر جسدهای مثله شده را برای مرتبهای دیگر و بلکه بیشتر نبینند.
براساس آمار سازمان ملل از ابتدای درگیریها در سوریه بیش از 10 هزار کودک جان خود را از دست دادهاند. چنانچه بازماندگان این کودکان زنده باشند، تا سالها با زخمی عمیق زندگی خواهند کرد و هیچگاه زخمهای آنان ترمیم نخواهد شد. گویی در زندگیشان زخمهایی دارند که آهسته، آرام و مثل خوره روحشان را میخورد. مردم سوریه آب شدهاند. وقتی شرایطی پیش میآید و مردم یک شهر یا کشور براساس اجبار و جنگ به مکانی دیگر میروند، همزمان براساس همان رنجی که به جان و روان مردم تحمیل میشود، شهروندان کوچک میشوند، شهروندی که امید به زندگی و دیدن نور آفتاب فردا را باور نداشته باشد، نمایانگر اوج بیکنشی و ویرانی آدمی را نشان میدهد، مردم سوریه در چنین شرایطی به سر میبرند، زخمهایی که همیشه با آنان خواهد بود، حتی پس از نابودی داعش، تغییر و اصلاح سیستم سیاسی و یا اتفاقهای دیگر.
انتهای پیام
دریغا! من دریغا گو شدم!!؟
سلام دکتر جان
جمله (شهروندی که امید به زندگی و دیدن نور آفتاب فردا را باور نداشته باشد، نمایانگر اوج بیکنشی و ویرانی آدمی را نشان میدهد،)
خیلی پر معنا ودرد اور واشنا است برای انان که نکبت جنگ واورگی وبی چیزی و بیهودگی را چشیده باشند می باشد
واین هزینه ای است که مردم وشهر وندان کل کشورهای متخاصم می پردازندهنر دولتمندان است که این بار را کم کنند که مورد مذکور در ایران صادق نیست ومردم شهر جنگزده من ( ابادان)کما کان علی رغم گذشت حدود 30 سال از پایان این نکبت در انتظار برنامه ریزی واقدام دولتمردان هستند .البته نوبت به این نسل و نسل بعدی نخواهد رسید واین امیدواری ناشی ازعدم تحقق جمله فوق است……!!!!!!
اینجا فقط میتوان افسوس خورد و ناراحت شد از باقی ماندن این همه ویرانی.