مردم به چه رای دادند؟
متن بخشی از یادداشت «علیرضا کفایی» که با عنوان «مردم به چه رای دادند؟» به انصاف نیوز ارسال شده در پی میآید:
انتخابات ریاست جمهوری در هر دو دورهای که منجر به رأی دادن اکثریت مردم به آقای روحانی گردید را میتوان به تلاش اصلاح طلبان ربط داد و تردیدی نیست که اگر اصلاح طلبان نظر مساعدی از خود نشان نمیدادند و فعالیت گسترده سیاسی در سطح کشور نداشتند حتماً نتیجه انتخابات به شکل دیگری رقم میخورد. اما این همه آنچه که رخ داد نیست و اصلاح طلبان و اصولگرایان کهنه کار و شخص روحانی و حاکمیت به خوبی میدانند حکایت دیگری زیر پوست این انتخاب است.
اگر بخواهیم ارزیابی جدای از زاویه دید سیاسی و جناحی داشته باشیم باید اذعان کرد که رأی مردم صرفاً و لزوماً رأی به اصلاحات نبود و بعضی حتی معتقد به اصلاح طلبی نبوده و نیستند و وضعیت اعتدالیون از این هم بدتر است زیرا مردم؛ تازه واردانی از یاران روحانی را نه میشناختند و نه بهحساب میآوردند و خود آقای روحانی را هم قبول نداشتند اما رأی دادند و در اردوگاه اصولگرایان وضع از این هر دو گروه هم بدتر بود و رأی به روحانی بر اساس اعتقاد و یا خط و مشی سیاسی صرف نبود بلکه در تعارض و جبهه بندیهای درون گروهی و فاصله گرفتن از تندروها و تضاد و تعارضات با یکدیگر و موضعگیری در برابر رئیسی و جلیلی و قالیباف و موتلفه و …. چارهای نداشتند جز آنکه با اکراه و گاهی هم دولا دولا و محرمانه رأی به روحانی دهند، نزدیک به هفده میلیون نفر هم رأی ندادند که آماری بیشتر از رأی به رئیسی را نشان میدهد.
پس مردم به چه رأی دادند؟
جناحهای سیاسی بر اساس تحلیلها و تصمیم گیریهای حزبی خود رأی میدهند اما وضع امروز جامعهی ایران نشان میدهد که احزاب زیاد هم موفق نیستند و توده مردم نه تنها به احزاب روی خوشی نشان نمیدهند بلکه در مواقعی مشاهده شده که از جناحهای سیاسی منزجر و متنفرند و در شهرهای کوچک و روستاها، احزاب را عامل تفرقه میدانند؛ البته در این فقره اصلاح طلبان به دلیل رو راستی و پاکدستی و کارنامهی سیاسی، کمی تا قسمتی مورد وثوق مردم هستند ولی در مجموع احزاب نتوانستهاند مردم را به خود جلب کنند، آماری از این همه حزب چپ و راست در کشور گرفته شود تا مشخص شود احزاب چه کردهاند و یا چقدر جابجایی در اندیشهی سیاسی صورت پذیرفته که همین خطری است بالقوه برای آینده نظام. فاصله گرفتن مردم از احزاب و عدم توفیق مجموعههای ساسی در جلب و جذب مردم؛ مطابق میل نظامهای دیکتاتوری است و عدهای از آن استقبال میکنند و این تهدیدی است برای آینده که باید از هم اکنون در فکر چاره بود.
در مورد دانشگاهیان وضعیت کمی متفاوت است زیرا رأی خود را با دید مطالبه گرانه بر اساس وضعیت اکنون میدهند و هر چند تمایل بیشتری به اصلاحات دارند و تا حدودی با جبهه بندیهای سیاسی مانوسند اما فراتر از اصلاحات و در افقی روشنتر و بازتر حرکت میکنند و بیشتر از احزاب کنونی تاثیرگذاری دارند اما مقطعی، برخلاف احزاب که دراز مدت برنامه ریزی میکنند و در مقاطعی ائتلاف و گاهی هم پوشانی دارند؛ دانشگاهیان وضع اکنون و مطالبات خود را پیگیری نموده و در مقطع خاص ضریب نفوذ بهتر و بیشتری دارند.
همچنین جامعه نشان داده هر جا که ردی یا تصوری از حمایت صاحبان قدرت از فرد خاصی یافته دقیقاً رأی خود را مخالف آن داده است.
اما بالاخره باید روشن کرد که مردم دقیقاً به چه رأی دادهاند؟
این تحلیل شاید نگرانیهایی را پدید آورد، احزاب اصلاح طلب و اصولگرا را به چالش کشد، دولت را از کبکه و دبدبه و غروری که به آن دچار شده پایین کشد و حاکمیت آن را بر نتابد اما در هر حال باید با واقعیات روبرو شد و از آن روی بر نتافت تا از حوادث، پیش از آنکه دیر شود جلوگیری کرد.
واقعیت آن است که انتخابات دور قبل و فعلی که آقای روحانی مسند دار شد نه از روی اعتقاد به وی و یا توجه عموم به احزاب چنین نتیجهای را در بر داشت بلکه در لایه زیرین جامعه حوادث و حکایتهای دیگری در حال رخ دادن است.
نتیجه انتخابات ریاست جمهوری نشان داد که سرخوردگی و بی اعتمادی مردم رویههای جاری در کشور رو به ازدیاد است. رأی اکثری و شرکت میلیونی در انتخابات لزوماً رأی اعتماد به کارگزاران نیست، میتواند کلیشه بر عکس باشد و اکثریت آمده باشند تا از تنها راه ممکن یعنی صندوق رأی مخالفت خود را اعلام کنند چنانکه یکی از شعارها و از مطالبات عمومی پایه ثابت متینگها و خواستهها بود فریاد رفع حصر است و معلوم است که این را نمیتوان تعبیر اعتماد نمود و دقیقاً صدای رسایی بر علیه آنان است.
از دیگر عوامل سر خوردگی و بی اعتمادی مردم تصویری دوگانه از آقای روحانی است که در دوران انتخابات با زمان پیروزی متفاوت است، در انتخاب وزیران و زیر مجموعه دولت و وعدههای داده شده جامعه اقناع نشده و خلاف مسیر رأی ملت عمل کردهاند.
رأی مردم رأی منفی به سیاست جنگ طلبانه و خشونت و برای تفاهم و تعامل ملی و بین المللی و مانع شدن از گستره دامنه نفوذ اقلیتی جاهل و افراطی و انحصارطلب بود و پر رنگترین خواستههای مردم بهبود وضعیت اسفناک اقتصادی و معیشت آنان و پرداختن به معضل بیکاری جوانان بود و آنچه مردم در مسائل فرهنگی و اقتصادی و سیاسی مطالبه کرده و میکنند و در تمام این خواستهها و پیش از طرح آنها به آن پرداخته و میپردازند رفع حصر است گویی مردم به فراست در یافتهاند که رفع حصر میتواند راهگشایی برای بسیاری از معضلات و چالشها و بحرانها باشد.
راه تفاهم ملی و آرامش جامعه و حل مشکلات حتی اقتصادی و فرهنگی به این مطالبه عمومی باز میگردد و اعتماد ملت بازسازی میشود و میتوان در سایه سار اعتماد عمومی و مفاهمه ملی بستری مناسب برای رفع مشکلات دیگر فراهم آورد.
در هر حال رأی مردم مسیر و مطالبهای روشن دارد و استنکاف از آن ضرر و زیان بر کشور و نظام وارد میآورد، نه احزاب دچار غرور شوند و نه آقای روحانی و یارانش خیالپردازی کنند که مردم به آنها رأی دادهاند، مردم رأی ایجابی ندادند، رأی آنها رأی منفی به سیاستهایی بود که اقتصاد را به تباهی کشاند و خشونت را ترویج میکرد و اخلاق و فرهنگ را به تباهی میکشاند و تنش با دیگر ملل را پدید میآورد و محدودیت را ادامه میداد.
احزاب و آقای روحانی باید واقعیات را بهدرستی رصد کرده و بشناسند.
انتهای پیام
تا حالا از آقای کفایی مطلبی این چنین ندیده بودم به نظر با نفرت و کینه نوشته شده بود از همون مدلهایی که آقای عارف هنوز یه هفته از انتخابات نگذشته بود -و روحانی زیر بار حملات رقیب از بالا و نماز جمعه و رئیسی درباره ی رای حرام و تقلب و … بود- گفت عده ای از ما رای گرفتند ولی ما رو فراموش کردند.در حالیکه خود عارف به عنوان رئیس فراکسیون اکثریت مجلس یا یکی از کارگزاران قدیمی نظام و عضو مجمع تشخیص مصلحت که به هر حال هم پیمان آقای روحانی محسوب می شد یک بار هم در مقابل اون حملات از روحانی دفاع نکرد … بگذریم آقای کفایی مجموع عواملی که گفتید در رای آوری مجدد روحانی موثر بود هم حمایت اصلاح طلبان هم بعضی دستاوردهای آقای روحانی و همچنین نوع سخنرانی ها و مواضع او در انتخابات و ترس از رقیب و نفرت از کل سیستم …
در دوران کوتاهی که در این کشور انتخابات ازاد برگزار شد مردم تهران به رجال باشخصیت و پاکدامنی چون مدرس و مصدق و موتمن الملک رای دادند ، مشکل اصلی ما نبودن احزاب نیست !