رمزگشایی یک اصلاحطلب از سکوت اصولگرایان
یک فعال سیاسی اصلاحطلب گفت: جریان های رقیب فعلا با نوعی سکوت و انتظار در حال بازسازی درونی خود و حل مسایل پیش آمده در داخل جریان خود هستند. این احتمال به گمان من بسیار زیاد است که انتخابات ریاست جمهوری 96 جریان اصول گرا را با پرسش های جدی در مورد آینده و سازماندهی اش مواجه و کم و بیش به خود مشغول کرده است.
علیرضا علوی تبار در گفتگو با نامه نیوز گفت: گستردگی مشاوره ها و گفت وگوهای درونی میان اصلاح طلبان توانسته است، انسجام آنها را حفظ کند. برخی تلاش های انسجام شکن هم ناشی از سوءتفاهم ها و برخی توهم های شخصی بوده است که با کنترل جمعی خنثی گردیده است.
در ادامه اهم اظهارات او را بخوانید؛
* تاکنون وجود رهبری دارای اعتبار و گستردگی مشاوره ها و گفت وگوهای درونی میان اصلاح طلبان توانسته است، انسجام آنها را حفظ کند. برخی تلاش های انسجام شکن هم ناشی از سوءتفاهم ها و برخی توهم های شخصی بوده که با کنترل جمعی خنثی گردیده است.
* برای تداوم انسجام همانطور که آقای عبدی تصریح می کنند، احتیاج به بازسازی نهادهایی است که قرار است تصمیم گیری جمعی نمایند. بازسازی و نوسازی «شورای عالی سیاست گذاری اصلاح طلبان»، « بازتعریف فرآیندهای تصمیم گیری و شفاف سازی آنها» و متناسب کردن حق تصمیم گیری با میزان پشتوانه اجتماعی در درون جبهه اصلاحات ضروری است.
* سیاست ورزی بدون داشتن هدف و آرمان مشخص نه تننها بیهوده است بلکه مضر نیز هست. سیاست ورزی بی آرمان نوعی ارضای شهوت قدرت است. تجربه تاریخی به ما نشان داده است که تنها افراد و جریان هایی ماندگار هستند که «اصولی» را در سیاست مورد توجه قرار دهند و بر محور آنها حرکت کنند.
* این اصول با انعطاف پذیر بودن در سیاست مغایرتی ندارد.
* استراتژی هر جریانی حاصل تعامل میان «آرمان های» آن جریان با تحلیل آن جریان از «فرصت ها و تنگناهای موجود» است. وحدت استراتژیک حاصل وحدت بر سر این دو محور است. در واقع «استراتژی» تجلی «ایدئولوژی» در شرایط فعلی است.
* یک جریان فکری- سیاسی می تواند در مقاطعی با توجه به اولویت های ملی با سایر جریان ها ائتلاف کرده و یک طرح واحد را پیش ببرد. اما باید ضرورت این ائتلاف برای همه فعالان توضیح داده شود و دستاورد و نتیجه مورد انتظار آن نیز مشخص گردد. در غیر این صورت به بی اعتباری آن جریان سیاسی منجر شده و پیامدهای تلخی خواهد داشت. ائتلاف با سایر جریان ها بایستی همراه با تاکید بر مواضع و تفاوتها صورت گیرد.
* اگر ما هویت خود را انکار کنیم ائتلاف ما هیچ کمکی نمی کند. نه به ما و نه به موئتلفان.
* اصل این است که اصلاح طلبان همیشه از نامزدی حمایت کنند که هم چارچوب فکری اصلاح طلبی داشته باشد و هم الگوی رفتاری متناسب با آن. اما نامزد اصلاح طلبان لزوما نباید از میان چهره های شناخته شده و مشهور اصلاح طلب باشد.
* هدف از شرکت در انتخابات تقویت «اصلاح طلبی» است و نه به قدرت رساندن «اصلاح طلبان». هر کس که حاضر باشد برنامه ها و خط مشی های اصلاح طلبانه را پیش ببرد می تواند مورد حمایت اصلاح طلبان قرار گیرد.
* بهترین حالت این است که افرادی که در افکار عمومی هم به عنوان اصلاح طلب شناخته می شوند پیشبرد این پروژه یعنی «اصلاحات مردم سالارانه» را بر عهده گیرند. اما اگر محدودیت ها مانع معرفی چنین شخصی شد و در میان نامزدها افرادی بودند که بتوان با اطمینان از پیگیری پروژه اصلاحات توسط آنها سخن گفت، می توان از نامزدی آنها دفاع کرد.
* برای فراهم شدن فضای فعالیت اصلاح طلبانه، نباید تنها منتظر اقدامات آقای روحانی بود. اصلاح طلبان به عنوان یک جریان «تولید کننده اندیشه و ایده» که از حمایت اجتماعی خوبی نیز برخوردار است باید با سازماندهی بهتر قدرت اجتماعی خود را از قوه به فعل درآورد و فضا را برای فعالیت خود فراهم کند. البته می توان در این زمینه در گفت و گوی با دولت هم وارد شد و دولت را نیز قانع و تشویق کرد که به این سو حرکت کند.
* اگر مجموعه خط مشی ها و اقدامات آقای روحانی در جهت کاهش بحران های کشور و کاهش تنش های خارجی آن باشد و کشور را به حالت «عادی» بازگرداند، باید از آن حمایت کرد. حتی اگر ایشان و دولتشان بی توجه به اصلاح طلبان بوده و جایگاه مناسب برای آنها در تصمیم گیری قایل نباشند.
* آنقدر مشکلات کشور جدی و اساسی است و آنقدر خطراتی که کشور و آینده آن را تهدید می کند مهم است که همه جریان های میهن دوست باید با نوعی فداکاری زمینه را برای اقدامات بنیادی که به اصلاح ساختارها می انجامد فراهم نمایند. حتی اگر اینکار منجر به نادیده گرفته شدن و محروم شدن از برخی از حقوق باشد.
* احتمالا جریان های رقیب فعلا با نوعی سکوت و انتظار در حال بازسازی درونی خود و حل مسایل پیش آمده در داخل جریان خود هستند. این احتمال به گمان من بسیار زیاد است که انتخابات ریاست جمهوری 96 جریان اصول گرا را با پرسش های جدی در مورد آینده و سازماندهی اش مواجه و کم و بیش به خود مشغول کرده است.
* مبانی فکری آقای روحانی با بخشی از اصولگرایان قرابت و نزدیکی دارد. آنچه آقای روحانی را متمایز می کند درک موقعیت و مقتضیات زمان است. شکستهای پیاپی اصولگرایان و بحران هایی که از خط مشی های آنها ناشی شده است، بخشی از آنها را واقع بین ترکرده و احساس می کنند که بایستی با توجه به مقتضیات زمان در نگاه ها و اقدامات پیشین تجدید نظر کنند.
* تصور من این است که از ائتلاف بخشی از اصولگرایان با آقای روحانی و حلقه های اطراف ایشان یک جریان راست گرا و میانه رو در روزهای آینده شکل می گیرد.جریانی که اگرچه از نظر سیاسی و اجتماعی محافظه کار است اما مقتضیات زمان را درک می کند و سازوکارهای مردم سالاری را نیز کم و بیش می پذیرد. اما بخشی از اصول گرایان که به اصول گرایان تندرو مشهور هستند فاصله خود را با ایشان حفظ کرده و کماکان موضعی مخالف و منتقد خواهند داشت. جریان راست میانه رو البته تکیه گاه اجتماعی قوی تری از راست تندرو خواهند داشت و تا سالها می تواند در عرصه رقابت های مسالمت آمیز سیاسی در ایران تعیین کننده و مهم باشد.
انتهای پیام