چرا باید دانشگاهها بخشی از فضای عمومی شهر باشند؟
«عباس کاظمی» استاد دانشگاه در یادداشتی تلگرامی با عنوان «چرا باید دانشگاهها بخشی از فضای عمومی شهر باشند؟» نوشت:
فردا روز بازگشایی دانشگاه است، امیدم به روزی است که دربهای دانشگاه برای عموم مردم بازگشایی شود. منظورم از بازگشایی برای عموم به معنای دعوت همه مردم برای درس خواندن و مدرک گرفتن نیست (این امر که الان هم به مدد تجاریسازی محقق شده است) بلکه منظور این است که دانشگاه باید بخشی از فضای عمومی شهر باشد. در بسیاری از شهرها، دانشگاهها یکی از قدیمیترین مکانهاییاند که میتوانند تاریخی بودن شهر را معنا کنند، ساختمان دانشگاهها بخشی از هویت شهر محسوب میشوند. اما متاسفانه در ایران، این ساختمانها و فضاهایی که دانشگاهها دارند همیشه به عنوان فضای بسته و خصوصی درک شدهاند، دانشگاه جایی صرفاً برای ورود دانشجویان و استادان همان دانشگاه است. حتی وقتی استادی اگر بخواهد وارد دانشگاهی دیگر شود باید احراز هویت شود. من همیشه وقتی که وارد دانشگاه تربیت مدرس میشوم حتی وقتی که به عنوان استاد مدعو در آنجا درس میدهم مورد پرسش قرار میگیرم. من از اینکه وارد پردیس اصلی دانشگاه تهران میشوم با اینکه روزگاری هیات علمی آنجا بودم باید نشان دهم برای چه کاری آنجا آمدهام. بسیاری از استادان زن و دانشجویان دختر برای ورود به دانشگاه دچار محدودیتهایی هستند (گویا دانشگاه جایی کاملاً مجزا از خیابان و زندگی روزمره است) مگر دانشگاه چه چیزی جز کتابخانه، کلاس و استادان و دانشجویانش دارد؟ چرا باید دانشگاه ملکی خصوصی به مثابه یک برج تلقی شود که تنها ساکنان آن حق استفاده از آنها را داشته باشند؟ چرا درب دانشگاهها به اندازهی کافی حتی برای سایر پژوهشگران، دانشجویان و علاقمندان گشوده نیست؟
این در حالی است که چند دهه است فضاهای دانشگاه برای تاجران و دلالان باز شده است و به سادگی جایی برای اجاره دادن تالارها و کلاسها شده است. کنکوریها برای نشستن در صندلیهای دانشگاه، دانشگاه را تجربه کردهاند و سایر افراد برای شرکت در کنفرانسها و برنامههای بیرون از دانشگاه، فضای سالنهای دانشگاهی را تجربه کردهاند، اینها هیچکدامشان نشانه باز بودن فضای دانشگاه نیست، چرا که هیچ گاه خود دانشگاه موضوع توجه نبوده است. متاسفانه مردم عادی از حضور در دانشگاه منع شدهاند، دانشگاه نه تنها جایی برای مردم معمولی نیست بلکه سایر محققان و علاقمندان به آن نیز برای ورود بدان محدودیتهایی دارند. دانشگاه بدین ترتیب به مثابه فضای بسته عمل میکند، و درست به همین دلیل رابطهاش را با زندگی روزمره، با نیازهای عملی مردم و مسایل و مشکلاتشان گسسته شده است.
ایده عمومی کردن دانشگاهها نباید صرفاً به گشودن درب دانشگاهها برای سایر محققان و دانشجویان تقلیل یابد بلکه باید دانشگاه جایی برای عموم باشد، برای آدمهایی که از سر کنجکاوی بخواهند درست مانند میدان شهر، یا سایر فضاهای شهری آن را ببینند. دانشگاه میتواند به فضای باز عمومی تبدیل شود، به جایی برای توریستها، به جایی برای بازنمایی هویت شهری، جایی برای ثبت خاطرات جدید، جایی برای دیدن و بازنمایی رویاهای جوانان ایرانی.
تلقی دانشگاه به مثابه فضای باز عمومی، برای بسیاری از دانشگاههای بزرگ مانند دانشگاه تهران، دانشگاه شریف و یا امیرکبیر یا دانشگاههای مطرح در شهرستانها بیشتر از همه صدق میکند، جایی که ساختمانها از معماری و هویت خاص خود برخورداند، جایی که تاریخ دارند، جایی که آدمها از وجب به وجبشان خاطره دارند. دانشگاههای بزرگ باید از چنین استراتژی استقبال کنند، و وزارت علوم میتواند پیش رو تقویت چنین سیاست گذاری باشد تا سایر وزارتخانهها در عمومی کردن برخی از مهمترین فضاهای تاریخی و مهمشان پیش قدم شوند.
مردم حق دارند تا دانشگاههای بزرگشان را ببنند، مردم حق دارند که در دانشگاه چیزهای مختلفی از زندگی را تجربه کنند، تجربه در کتابخانهها، کافهها و فضای سبز و سایر فضاهای مهمشان از حقوق شهروندی است. حضور عموم و در دسترس قرار گرفتن دانشگاه برای مردم بخشی از عدالت فضایی است که ما باید برای شهرهایمان درنظر بگیرم.
در بسیاری از کشورهای دنیا به خصوص در بسیاری از دانشگاههای آمریکایی، بازدید از دانشگاه (همان طور که بازدید از فضاهای سیاسی مهم مانند پارلمان) به سادگی ممکن است. شما به سادگی میتوانید از پردیس دانشگاه کلمبیا یا دانشگاه نیویورک دیدن کنید. اتوبوسهای توریستی به سادگی شما را به دانشگاه هاروراد یا ام آی تی در بوستون میبرند، یا اینکه شما به عنوان توریست میتوانید یک روزتان را در پردیس دانشگاه ییل در نیوهون بگذرانید، از ساختمانهایش دیدن کنید، با دانشجویانش ارتباط بگیرید، استادانش را ببینید. بخشی از این دسترسی با برداشتن دیوارهای دانشگاه ممکن شده است. دیوارهای دانشگاه در ایران فقط دیوار به معنای ساده آن نیست. این دیوارها مرز بین جامعه و آنچه آن را علم نامیدهاند هستند. درواقع این دیوارها مرز بین واقعیت و جهانی تخیلیاند که ما آن را دانشگاه مینامیم. دانشگاه، جهان در خود فروبستهای است که از موضوعات موهوم سخن میگوید بدون آنکه برایش مهم باشد جامعه به چه چیزهایی نیاز دارد. دانشگاههای ایرانی برای خودشان است که موضوعیت دارند: دانشگاه برای دانشگاه!
اگر دیوارهای دانشگاهها برداشته شود مسایل دانشگاه هم تغییر خواهد کرد، شور زندگی بدان باز خواهد گشت، مردم عادی هر روز از درون آن بدان سمت خیابان عبور میکنند، شاید هم لختی در آن استراحت کنند، دانشجویان خود را ایزوله نخواهند کرد و استادان که صرفاً بین فضای بسته خانه و فضای بسته محل کارشان تردد میکنند نیز شاید با جامعه آشتی کنند.
کاش اول مهری بیاید تا دانشگاه به روی عموم باز شود، نه برای تجارت و کسب مدرک بلکه برای دیدن و استفاده از آن فضا، حس گرفتن در آن و ملحق کردن آن به سایر بخشهای زندگی روزمره ما.
انتهای پیام
قبل از انقلاب جز در مواقعی که دانشجویان در حالت اعتصاب یا تظاهرات بودند ، ورود افراد به داخل دانشگاه و دانشکده ها هیچ منعی نداشت ، حتی برای حضور در کلاس در صورت وجود فضای خالی !