توضیح رضا کیانیان درباره ماجرای «دهانت را ببند» و «حرف نزن» [+فیلم]
رضا کیانیان در پی حواشیای که پس از برگزاری مراسمی برای پویش «من صدای آب هستم» به وجود آمد، توضیحاتی را ارائه کرد.
به گزارش ایسنا، پنجشنبه 30 شهریورماه، همایش معرفی و رونمایی پویش «من صدای آب هستم» در سالن همایشهای شرکت توسعه منابع آب و نیروی ایران برگزار شد، اما پس از آن، تصاویری از این مراسم درباره کیانیان پخش شد که او را عصبانی و بحث او را با یکی دو نفر از حاضران در مراسم نشان میداد.
پخش این تصاویر که بازتاب زیادی هم داشت، در چند روز گذشته با سکوت رضا کیانیان همراه بود، اما او با انتشار یادداشتی که اختصاصا در اختیار ایسنا قرار داده، ماجرای آنچه رخ داده را شرح داده است.
این بازیگر در متن خود نوشته است:
«از زمانی که فعالیتهایم را برای دریاچۀ ارومیه آغاز کردم و در کنار مردم مهربان و سختکوش آذربایجان و کردستان قرار گرفتم، به من میگفتند در مسئلۀ آب دخالت نکن، ممکن است با قدرتهای بزرگی درگیر شوی. آب را رها کن و به نان بچسب! گفتم وقتی آب نباشد نانی هم در کار نیست.
مدتی است در مورد من و آب مطالب و ویدیوهایی منتشر میشود که به کسانی توهین کردم!
1. من صبر کردم فضا آرام بشود و آبها از آسیاب بیفتد و آرامش نسبی برقرار شود تا بنویسم ماجرای «دهانت را ببند» و «حرف نزن» چه بوده!
همین اول بگویم که هرگز جملهی «دهانت را ببند» را نگفتم و نخواهم گفت و در ویدیویی هم که مدعیان این جمله منتشر کردند چنین جملهای وجود ندارد!
خب ! همین اول از آنها انتظار دارم از نشر این جمله و تهییج قوم قهرمان بختیاری به خاطر این جمله در فضای مجازی عذرخواهی کنند، چون عکس مدعی را با لباس بختیاری منتشر کردند.
2. در این میان گروهی هم برای تسویهحسابهای شخصی کهنه به میدان آمدند و با سوار شدن بر موج این تهییج دست به قلم بردند.
آب و عصبانیت مرا بهانه کردند برای اینکه بگویند من بازیگر خوبی نیستم و تکنیک در بازیگری فلان است و بهمان! حتی استانیسلافسکی را هم قاطی ماجرا کردند!
آب بهانه شد تا بنویسند در جوانی چه گرایشاتی داشتم و پروندهسازی را آغاز کنند. آن هم با اطلاعات غلط! اکثراً هم با این جملهی مشهور آغاز کردند که نمیخواستند چیزی بنویسند ولی وظیفهی اجتماعی وادارشان کرده! و عدهای هم که کاملاً گرایشاتشان در مورد آب معلوم است به من و دوستانم نصیحت کردند که چه کنیم و چه نکنیم!
و من خداوند را شاکرم که به آنها میدان دادم تا تسویهحسابهای کهنه و تازه را بیرون بریزند و کمی سبک شوند.
3. اما اصل ماجرا.
بعد از ماجرای دریاچه ارومیه و همیاری بیریای کُردها و آذریهای منطقه و همچنین پیوستن تمام گرایشات سیاسی و از همه مهمتر استقبال مردمی، به فکر افتادم پویشی راهاندازی کنم و برای بهبود اوضاع تمام دریاچهها، تالابها، رودخانهها، منابع زیرزمینی آب و ریزگردها که ناشی از خشکی و بیآبی است تلاش کنم.
از سویی افسران جوان جنگ نرم هم همین دغدغه را داشتند و به کمک آمدند برای ساخت و رونمایی یک سایت جامع آب که همه گرایشات بتوانند مطالبشان را در آن بنویسند، برای ساخت کانال پویش که همه بتوانند گزارشهای تصویری و صوتیشان را منتشر کنند و …
نام پویش هم شد #من_صدای_آب_هستم تا نشان دهد آب بیصداست و برای احیا کردنش همه باید صدای آب باشیم، از هر قومیت، گرایش و تفکری که هستیم تا نشان دهیم اگر آب نباشد دیگر سرزمینی به نام ایران برای کنار هم زندگی کردن باقی نخواهد ماند.
این جوانان مشتاقانه و بیریا به این امر ملی و فراجناحی پیوستند و در نهایت برای رونمایی از لوگو و سایت و کانال خبری مراسمی تدارک دیده شد که در روز سیام شهریور برگزار شد.
الف ـ از همه جناحها، هنرمندان، مشتاقان و کمپینهای مربوط به آب دعوت کردیم، از جمله #صدای_پای_آب که خوزستانی هستند. بعضی آمدند و بعضی پیام فرستادند و بعضی نیامدند، اما بچههای خوزستان آمدند.
یکیشان که از قبل با هم آشنا بودیم قبل از شروع جلسه در برابر خانم بهاره کیانافشار، خانم پرستو صالحی، حجتالاسلام آقامیری و چند تن دیگر گفتند کمپین شما انحرافیست و من درخواست کردم ما به اختلافات نپردازیم و اشتراکات را در نظر بگیریم! خودشان گفتند مثل پروژههای انتقال آب و سدسازیهای بیرویه!
دست دادیم وچون حرف هر دو پویش بود ، قبول کردیم. یعنی یا علی!
ب ـ جلسه آغاز شد. بلافاصله حدود سی نفر از همراهان ایشان درست در نقطهی طلایی سالن نشستند وپلاکاردهای هم شکل چاپ شدهای را به رنگ قرمز و سفید بیرون آوردند و به صورت هماهنگ روی دست بالا بردند. روی پلاکاردها شعارهایی بود که متعلق به محفل آنها بود و با ما هماهنگ نبودند! و با این عمل نظم جلسه را به هم ریختند.
شبیه سازمانهای مخالف خارج از کشور که در جلسات ایرانیان پلاکاردها را بلند میکنند تا رسانهها را تحت تأثیر قرار دهند!
من از آنها خواهش کردم بنشینند تا پشت سریها هم بتوانند صحنه را ببینند همانطور که قبل تر هم از عکاسها خواهش کردم جلو را شلوغ نکنند تا مزاحم دید دیگران نباشند. پس از کمی اعتراض نشستند. اما پلاکاردها همچنان بالا بود.
این اولین تخلف آنها بود که بدون هماهنگی با ما که صاحب مجلس بودیم شعارهای خودشان را به جمع تحمیل کردند!
ج ـ پس از صحبتهای خانم کیانافشار و من، از دکتر کاوه مدنی خواهش کردم روی صحنه بیایند و پنل را مدیریت کنند. پنل متشکل بود از حجتالاسلام آقامیری (خطیب و مبتکر نذر آب )، سرکار خانم عشرت شایق (نماینده سابق مجلس و فعال محیط زیست در آذربایجان)، دبیر کمپین و من.
آقای دکتر مدنی از من خواستند اگر ممکن است از میان خوزستانیها مهندس خدابخشی، معاون سازمان آب و برق استان خوزستان را به عنوان نمایندهی #صدای پای آب و خوزستانیها هم دعوت کنیم تا در پنل حضور داشته باشند.
من هم با روی باز قبول کردم و ایشان در میان تأیید و کف و دست زدنهای خوزستانیها روی صحنه آمدند و به ما پیوستند.
آقای مدنی اعلام کردند از اعضای پنل سؤالاتی خواهند کرد و در پایان اگر کسی از مدعیون سؤالی دارد بنویسد و کاغذ را به ایشان بدهد.
در طول صحبتها، تعدادی کاغذ پرسش به دست دکتر مدنی رسید.
ایشان گفتند تعداد سؤالات زیاد است و بخشی شرح ماجراهایی است که سؤال نیست. بخشی هم پرسشهایی است که باید مسئولین دولتی پاسخ بدهند نه اعضای یک کمپین غیر دولتی و فقط سؤالات از اعضای پنل را میخوانم، که ناگهان کسی با صدای بلند از آن گروه خوزستانی خواست که همه سؤالها را بخوانند و دکتر مدنی را متهم به سانسور کرد!
دکتر مدنی توضیحاتی به ایشان داد ولی صدای اعتراض بلندتر شد و پرتعدادتر! و همه از همان گروه حدوداً سی نفره! من خواهش کردم که همه نظم جلسه را رعایت کنند. صداها بلند تر شد! گفتم شما مهمان ما هستید و لازم است قوانین ما را رعایت کنید و خانمی که با جیغهای مکرر مظلومنمایی میکرد داد میزد حق خوزستانیها نادیده گرفته شده!
و سپس همان آقای مذکور با صدای بلندتر ، که دیگر فریاد بود! با آن خانم همراه شد و حقطلبی میکردند و میخواستند که حتماً سؤالهای آنها مطرح شود. باز هم نظم جلسه بهم ریخت! و من بعد از نادیده گرفتن خواهشهایم در میان حرفهای ایشان پرسیدم و تکرار کردم حرف نزنید! حرف نزنید! حرررف نزززنید! و خوشبختانه فضا کمی آرام شد. و ما بالاخره توانستیم جلسه را به پایان ببریم!
در همانجا روی صحنه یاد خدا بیامرز زهرا خانم افتادم که هم سن و سالهای من او را به خاطر دارند، خانمی بود که روزهای اول انقلاب چادرش را به کمرش میبست و هر گردهمآیی مخالف را بهم میریخت و گاهی میشد که به او یادآوری میکردند گردهمآیی خودیست!
و سالهای بعد سخنرانیها و گردهمآییهای زیادی بهم ریخته شد!…… حتی رسید به جلسات بنیانگذاران انقلاب و فرزندان ایشان، مدیران و نمایندگان مردم ریاست مجلس!
برخی حق خود میدانند که هر وقت و هر کجا و با هر وسیلهای حرفشان را تحمیل کنند. من به نظرات آنها احترام میگذارم تا جایی که آنها هم به نظرات من احترام بگذارند.
«من صدای آب هستم» با هیچ قدرتی همکاری نمیکند!
قدرتها باید پاسخگو باشند. در مورد تمام سدها…پروژههای انتقال آب،… دریاچهها،تالابها.. و منابع زیرزمینی آب.
من صدای آب هستم به شکلی قانونی مطالبهگر و پرسشگر است.
احترام اجتماعی ، یعنی رعایت قانون!
اگر بتوانیم روزی در چهارچوب قانون حرف بزنیم، عمل کنیم، رانندگی کنیم، کار کنیم، بنویسیم، بخوانیم، حقطلبی کنیم و … آیندهمان روشن خواهد بود و در طی این سالها خوشحالم که شاهدیم روز به روز گفتمان قانون مردمیتر میشود.
و در آخر اعتراف میکنم آنها توانستند مرا عصبانی کنند! و من به خاطر عصبانیتم از تمام حاضرین در سالن پوزش میخواهم.»
انتهای پیام