چرا امام حسین (ع) نوکر و غلام نمیخواهد؟
«سیدحمید حسینی یزدی»، عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز در یادداشتی با عنوان چرا امام حسین (ع) نوکر و غلام نمیخواهد؟، نوشت:
اظهارات اخیر امام جمعهی اصفهان مبنی بر منع بکار بردن الفاظ نوکر و غلام و عبد و ارباب و … در مراثی و عزاداریها موجی از واکنشهای مثبت و اکثراً منفی را برانگیخت که بعضی از این واکنشها هم بسیار تند و کوبنده بود. امام جمعه اصفهان در بیانات تکمیلی بعدی خود ایجاد شبهه ربوبیت برای ائمه در ذهن عوام الناس و ایجاد بهانه برای دشمنان را دلیل نهی خود اعلام کرد. منتقدان ایشان در رد این مواضع، مشترک لفظی بودن کلمهی عبد و ارباب را مطرح میکنند و میگویند که این الفاظ دارای معانی متعددی است و از استعمال الفاظ ارباب و عبد نسبت به امام حسین (ع)، مفهوم ربوبیت مراد نمیشود و منظور هیچکدام از افرادی که این الفاظ را استعمال میکنند نیز ربوبیت امام حسین نیست.
نگارنده با موضع امام جمعه اصفهان موافقت دارد اما با مبنای آن همدل نیست. مبانی محکمتری برای این موضع اصلاح طلبانه نیز میتوان یافت و مطرح کرد:
- در ادبیات مذهبی و آیینی ما، به مناسبت عظمت و تقدس و شکوهی که سلطان و شاه و دربار در فرهنگ ایرانی داشته است، الفاظ مربوط به نظام سلطنت و شاهنشاهی نیز استعمال میشده است. استفاده از لفظ سلطان برای امام رضا و امام زمان، استفاده از واژه شاه برای حضرت علی (ع)، استفاده از لفظ آستان و دربار برای حرم ائمه، استفاده از لفظ شاهزاده برای امامزادگان و … شاهد مثالهایی برای این گزارهاند.
انقلاب اسلامی موجب شد تا تحول و انقلابی نیز در ادبیات آیینی ایجاد شود و الفاظ مرتبط با سلطنت به محاق برود. اسلامی که انقلاب اسلامی منادی آن بود ذاتاً با سلطنت و شاهنشاهی سرسازگاری نداشت زیرا امام خمینی بارها سلطنت را رد کرده بود و در تحلیل قیام امام حسین فرموده بود که: «خطری که اینها داشتند این بود که اسلام را بهصورت سلطنت میخواستند دربیاورند… این خطر را سیدالشهدا دفع کرد…» (صحیفه نور، 7: 37 و 17: 58). با همین مبنا بود که ایشان از استعمال لفظ سلطان برای پیامبر پرهیز داشت و این لفظ را مبتذل میدانست و یا از استعمال لفظ اعلیحضرت برای امام زمان کراهت داشت و شأن ائمه را این میدانست که به ایشان عبدصالح خدا بگوییم. (درسهای ولایت فقیه، 11 بهمن 1348). و یا در جایی دیگر استعمال لفظ سلطان برای امام علی (ع) را جسارت میداند و از استعمال لفظ سلطان السلاطین برای امام عصر (ع) ابراز ناراحتی میکند. (صحیفه امام، 4: 164 و 9: 122)
مناسبات ارباب- نوکری، بندگی، غلامی نیز از همان سنخ مناسبات سلطنت – رعیت است که با روح دین اسلام سازگار نیست. مناسبات ارباب- بندگی یکی از نهادهای حقوقی صدر اسلام بود که دین مبین اسلام بنابر مصالحی آن را امضا کرد، اما این نهاد مطلوب اسلام نبود و تعالیم دینی به طرق مختلف سعی در تثبیت فرهنگ آزاد کردن بندگان داشت. مثلاً کفاره بسیاری از گناهان، آزاد کردن بندهی مقرر شده است. شهید مطهری در کتاب خاتمیت معتقد است که دین اسلام، در مورد بردگی قانونی وضع نکرده تا آن را برای جوامع بشری لازم و ضروری بداند، ولی حکمای قدیم، بردگی را یک ضرورت اجتماعی دانستهاند. برنامهای که اسلام در مورد بردگان آورده، برنامهی آزادی است نه رقیّت؛ به عبارت برتر، در فقه اسلام، «کتاب الرّق» نداریم، بلکه «کتاب العتق» داریم. اسلام نگفته نظام بردگی حفظ شود، بلکه دربارهی چگونگی آزادی و راههای رهایی بردگان، برنامه تنظیم فرموده است.
در قرآن کریم یک کلمه دربارهی برده گیری و بردگی وجود ندارد. لذا همانگونه در اسلام اصل کلی بر این است که هیچ کسی بر دیگری ولایت و ربوبیت و بزرگی ندارد و رقیت و بندگی محکوم و مغایر ذات توحید است، مناسبات ارباب – غلامی نیز مردود و نامطلوب است. پس استعمال ادبیات مرتبط با نظام برده داری و نظام ارباب – رعیتی نیز مطرود است و استعمال آن به ویژه نسبت به اولیا و امامان دین مطلوب نیست و مغایر آموزههای آن بزرگواران است.
ممکن است اینگونه پاسخ داده شود که لفظ ارباب در لغتنامهها معانی دیگری نیز دارد، معانی از جمله مربی، صاحب، ولی امر و … اما باید دانست که ما از لغتنامهها سخن نمیگوییم و با واقعیات و تبادرات ذهنی سروکار داریم. واقعیت این است که استعمال لفظ ارباب در کنار نوکر و غلام و بنده (که غالباً چنین است) همان مناسبات طاغوتی را به ذهن متبادر میکند.
البته گرچه جریان غلو که بارها مورد لعن ائمه بودند و نسبت به آنها هشدار داده شده است، نتوانست تصور الوهیت برای ائمه را به ما بباوراند، اما موجب شد تا اذهان مذهبی سنتی، بزرگی و عظمت لفظ ارباب و خواری متقابل نوکر و غلام و بنده را تعبیری مناسب برای اظهار خاکساری اغراق شده در برابر ائمه اطهار بیابند.
- کرامت انسانی یکی از اصولی است که قرآن کریم بر آن تأکید کرده است. آیه 70 سوره اسرا میفرماید: و لقد کرمنا بنی آدم… لذا هرگونه مناسبات مغایر کرامت انسانی مطلوب قرآن نیست. تشخیص مغایرت نیز با عرف است. عرف از دوگانهی ارباب – نوکر استخفاف و تحقیر در برابر ارباب را استفاده میکند.
ممکن است گفته شود که این استخفاف و تحقیر در برابر مقام رفیع امامان جایز و مقبول است. در پاسخ باید به سیره آن بزرگوارن استناد کرد که از هرگونه رفتاری که مغایر کرامت انسانی بود و موجب تحقیر و استخفاف میشد منع میفرمودند. بهعنوان مثال حضرت علی وقتی وارد شهر انبار شد مردم به استقبال ایشان رفته و دنبال مرکب دویدند، حضرت به ایشان نهیب زد و فرمود که اینکار را نکنید چون نه سودی برای والی دارد و موجب مشقت و زحمت برای شماست. و یا روزی حضرت علی (ع) در کوفه سوار بر مرکب بود و عبور میکرد، «حرب بن شَرَحْبیل» یکی از سران قبیله شبامیین، پیاده در رکاب حضرت علی (ع) حرکت کرد، امام به او رو کرد و فرمود: «اِرْجِعْ، فَاِنَّ مَشْی مِثْلِک مَعَ مِثْلِی فِتْنَةٌ لِلْوالی، وَ مَذَلَّةُ لِلْمُؤْمِنِ؛ بازگرد! زیرا پیاده آمدن شخصی مثل تو، در رکاب مثل من، مایهی غرور حاکم، و ذلت برای مؤمن است». لذا لزوم حفظ عزت و احترام مؤمن یکی از آموزههای مهم ائمه اطهار است و هرگونه رفتار یا گفتاری که مغایر با آن باشد مغایر با میل و رضایت حضرات معصومین است.
انتهای پیام