«ما در دنیا کار اجبار نداریم و کار خدا اجبار کردن نیست»
آیت الله محمود مسجد جامعی تاکید دارد : امام حسین مردم را آزاد گذاشت. حتی نماز هم باید در بستر اختیار باشد و نماز اجباری، باطل است. اصلا اگر اجبار باشد که کمال نیست. اختیار در تمام احکام و اعمال عبادی، اختیار و آزادی شرط است و اساسا اجبار نداریم.
غروب پنجشنبه، مصادف با اولین شب ماه محرم برای مصاحبه به خانهاش میروم. خانهاش بسیار ساده و بیآلایش و صمیمی است. به گرمی استقبال میکند؛ بهخاطر پادرد شدیدی که دارد بهآرامی قدم برمیدارد و در مقابل عکس یک روحانی مینشیند، میپرسم پدرتان است، با احترام و احساس خاصی تایید میکند و میگوید ایشان از شاگردان نزدیک امام خمینی بودند و سیزده سال پیش فوت کردند و در قبرستان شیخان به خاک سپرده شدند. وقتی نام امام خمینی را میبرد، چشمهایش خیس میشود و از روزهای انقلاب، بهنیکی یاد میکند و وقتی از امام حسین میپرسم، منقلب میشود، و از شدت گریه، شانههایش تکان میخورد و با حرارت و اردات خاصی به سوالاتم جواب میدهد.
متن گفت وگوی شفقنا با آیت الله محمود مسجد جامعی را درادامه می خوانید:
* فرمایش امام حسین مبنی بر اینکه دین را لقلقه دهان قرار ندهید، چه آموزهای برای ما دارد و اصولا چه نوع تفکر و افرادی دین را لقلقه دهان خود قرار میدهند؟
دین یک مسئله واقعی و عمقی و باوری است و باور و ایمان هم یک مسئله عمقی، جوانحی و قلبی است. همان باور قلبی که انسان را به سمت خدا و امام حسین میکشاند. ممکن است کسی فیزیک و شیمی و حتی فقه بخواند ولی به آن باور نداشته باشد؛ ممکن است کسی زمین و آسمان را ببیند، عظمت را ببیند ولی باور به خدا پیدا نکند؛ اینگونه علمها، صرفا برای جوارح است و ربطی به باور و ایمان ندارد و فقط لقلقه دهان است. اگر عالم دین، فقه و اصول را دقیق یاد بگیرد و باور به عمق و معنا و فلسفه آن نداشته باشد، در واقع این علوم را لقلقه قرار داده است. (الذین امنو و عملو الصالحات) عمل صالح، در وادی باور و از جنس ایمان است؛ عمل صالح صرفا به خموراست شدن نیست؛ معنای اینکه امام میفرماید مردم، بنده دنیا هستند و دین برای آنها صرفا لقلقه است، یعنی در عمل آنها باور وجود ندارد. امامخمینی میفرمود ممکن است کسی کتاب توحید هم بنویسد اما ایمان نداشته باشد و در واقع توحید، بازیچه زبان اوست لذا عاشورا برای این است که باور را در دل مردم نهادینه کند و با خون پاکش مردم را به راه حق رهنمون سازد.
* امام حسین(ع) خطاب به یارانشان فرمودند که این دشمنان بامن قصد جنگ دارند و اگر شما همراه من بمانید، شما هم کشته میشوید و مختارید که برگردید و هیچ تکلیفی بر شما نیست و لذا بیعتم را از شما برداشتم. این نوع از رفتار حضرت با یارانش، حاوی چه نکاتی میتواند باشد و ایشان با این رفتار اخلاقی در پی آموختن چه چیزی به انسانهاست؟
امام میخواهند با این حرف افراد خالص با ایشان بمانند؛ چرا که عدهای برای مال و مقام دنیا آمده بودند. در واقع امام حسین بهعنوان یکی از مردان خدا، میخواهد مردم را به سمت بهشت هدایت کند البته با اختیار و نه اجبار؛ لذا امام حسین مردم را آزاد گذاشت. حتی نماز هم باید در بستر اختیار باشد و نماز اجباری، باطل است. اصلا اگر اجبار باشد که کمال نیست. اختیار در تمام احکام و اعمال عبادی، اختیار و آزادی شرط است و اساسا اجبار نداریم. البته در راه رسیدن به کمال، زجر وشکنجه و عرق ریختن وجود دارد و با عرق جبین است که انسان میتواند سلمان فارسی شود. اما این متعلق به رجال دنیا است که با شعار و اجبار افراد را به سمت اهداف خودشان سوق میدهند. ( انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا). خداوند راه بهشت و جهنم را به انسان نشان داده است و این انسان است که خودش باید راهش را انتخاب کند و راه و چاه را تشخیص دهد(الم نجعل له عینین)؛ ما در دنیا کار اجبار نداریم و کار خدا اجبار کردن نیست.
* حضرت امام حسین در روز عاشورا خطاب به دشمنان فرمود اگر دین ندارید، لااقل آزاده باشید. این فرمایش ایشان نشان دهنده چه چیزی میتواند باشد و چه آموزهای را در بطن خود دارد؟ آیا حضرت با این فرمایش، درخواست و یا پیام خاصی برای سپاه دشمن داشت؟
این کلام حضرت امام حسین نشان میدهد دشمنان نه تنها دین نداشتند، که انسانیت هم نداشتند. شما با امام حسین جنگ دارید و او را خارجی خطاب میکنید؛ اهلبیت او را چهکار دارید و چرا آنها را مورد آزار قرار میدهید. افق امام حسین بلند است و ایشان مانند کسی است که در قله باشد و ما هم دستو پا میزنیم تا دوسه متر بالا برویم که فقط گوشهای از عظمت ایشان را ببینیم.
* بهعنوان فرمایش پایانی، بفرمایید که از کل واقعه عاشورا مهمترین پیامی که میتوان برداشت کرد، چه نکته و پیامی میتواند باشد؟
عاشورا مثل تفسیر قرآن، بطن و ریشه دارد. اینکه چیزی بگوییم و تمام شود نیست؛ عاشورا فرهنگ عمومی اسلام است. اینطور نیست که قضیه تاریخی باشد و تمام شده باشد. عاشورا عمق دارد. یکی از اعماقش، مسئله نماز امام حسین در روز عاشورا است. امام در اوج خستگی و جنگ با لب تشنه، و در مقابل کسانیکه او را خارجی و خارج شده از دین خطاب میکردند، بساط نماز را پهن کردند. (اشهد انک قد اقمت الصلاه) این جمله را به دو شکل میشود معنا کرد:
یک معنا این است که تو نماز را بهواسطه عاشورا و جهاد و انقلابت بپا داشتی. چرا که بنی امیه میخواستند ریشه نماز و دین و وحی را از بین ببرند؛ ولی امام ایستاد و نماز خواند و قیام ایشان باعث شد دشمنان نتوانند ریشه دین را بزنند و بعد از عاشورا دین شکوفاتر شد و نور دین بیشتر شد.
معنای دلنشینتر دیگری که این جمله میتواند داشته باشد، این است که من درحال تشنگی و خستگی و حمله دشمن نماز را فراموش نمیکنم و به نماز اهمیت می دهم. ما باید با توجه به اهتمامی که امام برای نماز قائل است به انقلابیون و جوانها عرض کنیم مگر انقلابتان حسینی نیست؟ چرا در انقلاب حسینی باید نمازهای جمعه و مساجد موقع نماز خلوت باشد؟ نماز را دست کم نگیرید چراکه( الصلوه عمودالدین و الصلوه معراج المومن).
انتهای پیام