خرید تور نوروزی

مجتهد شبستری ، الگویِ نحوه متفکر زیستن

به مناسبت 81 سالگی استاد «محمد مجتهد شبستری» روشنفکر دینی معاصر، برخی از محققان یادداشت‌های قابل تاملی نوشته‌اند که به نقل از کانال تلگرامی و سایت آقای شبستری در انصاف نیوز بازنشر می‌شود.

مجتهد شبستری ، الگویِ نحوه متفکر زیستن

«محمد موسوی عقیقی» به این مناسبت نوشته است:

امروز سالروزِ پاگذاشتنِ محمّد مجتهد شبستری به عرصه‌ی وجود است. شبستری برایِ من فیلسوفی است که باعث شد دوباره به عرصه‌ی فلسفه خوانی بازگردم. از خاطر نمی‌برم زمانی که تحقیقِ «مبانی تئوریک داعش در فقه سنتی» را تقدیم ایشان کردم و بعد از مطالعه چگونه مَرا موردِ تفقدّ قرار داد.

شبستری در هویّت سابقِ خود یک فقیه دینی محسوب می‌شود، گویی اگر او این روزها در همان منشِ سنتی خویش باقی مانده بود چه بسا امروز در زُمره فقیهانِ صاحبِ فتوا و یا کرسی‌های فقهی می‌بود. امّا جدای از اینکه بخواهم شبستری را یک فقیهِ نواندیش و یا فیلسوف اخلاق معرفی کنم به نظرم او یک «زبان پژوه» است از این روی که مبانی فکری او با «دانش‌های زبانی» گره خورده است.

به زعمِ وی، در سخن راندنِ یک فرد اوست که معنایی را در مقابلِ شنیدنِ دیگری می آفرد و به عبارتی اگر گوینده‌ای مخاطبی را نداشته باشد نمی‌تواند از کنارهم کشیدنِ کلمات معنایی بِسازد و این موضوع، سخن گفتن را ساختاری دیالوگی / گفتگویی قرار می‌دهد.

ساختارِ دیالوگی سخن آنچنان با فرضیه‌ی «صُلح» هم نشین شده است که شبستری از رهیافتِ دیالوگ آن را در رسیدنِ به صُلح به کار می‌گیرد. به نظرِ وی زمانی که شخصی سخن می‌گوید، سخنانِ اکنونِ وی نسبت به زمانِ گذشته متفاوت بوده و از سویی سخنانِ گذشته وی نسبت به زمانِ کنونی تفاوت‌هایی را دارد.

او آن دسته از زبان‌هایی را جزء زبانِ اصیلِ دینی معرفی می‌کند که بتوان به وسیله آن افقِ جدیدی را گشود و معناهایِ نوینی را به وجود آورد به گونه‌ای که در خصوصِ آن تأمل و اندیشه بورزیم. به عبارتِ دیگر زبانِ اصیلِ دینی، دیالوگی است که بتوان بر سرِ آن با دیگران به منازعه و مباحثه پرداخت و چنانچه بحثی پیش آید تأمل و تفکری را در وجودِ افراد به ودیعه بنهد ولی چنانچه این زبان/سخن بدونِ هیچ ساختارِ دیالوگی شکل بگیرد پس قطعاً مخاطبی نخواهد داشت تا بتوان از «دیالوگ» گفت بلکه تکصدایی را می‌توان مشاهده نمود. در این تکصدایی دیگر شاهدِ «صُلح» نخواهیم شد. تکصدا بودن در عرصه زیستن، از آن روی صلح را برنمی تابد که رقیب پذیر نیست، به تعبیری فردِ انحصارگرا تنها خود و عقایدِ خود را می‌پذیرد و مانعِ رسمیّت یافتنِ عقاید دیگر می‌شود زیرا عقیده دارد تنها خودِ اوست که راهِ بهشت را می‌پیماید. اتفاقاً نقطه‌ی شروعِ اختلاف فقیهی مانندِ شبستری با دیگر فقهایِ دینی اینجاست که او در پیِ زدودن این انحصارگرایی و تکصدایی است. وی می‌کوشد تا با استفاده از ساختارِ دیالوگی و علوم جدیدِ تفسیری و ایضاً مبانی حقوق بشر آنچنان که فقیهان می‌اندیشد، نیندیشد! از این روی شبستری را من «فیلسوفِ صُلح» می‌خوانم چه اینکه از هر راهی کوشش می‌کند تا بتواند رنج و دردِ آدمی را مرحمی گذاشته باشد.

به نظرم، از شبستری نوشتن کارِ آسانی است، چه اینکه او آنچنان زیست همدلانه به صلح داشته که هیچ فردی از او آزاری ندیده و بدی سراغ ندارد. او می‌تواند «الگویِ نحوه متفکر زیستن» برای جوانانی امثالِ من باشد. شبستری به نظرم از معدود دین پژوهانِ ایرانی است که سعی دارد دین را با توجه به مبانی علمِ جدید تفسیر کند و از زمان گذشته خارج شده و دین را در «امکانِ فهمِ کنونی» بفهمد.

به عبارت دیگر وی شخصیتی است نه آنکه دین را در نسبت به ما هماهنگ کند!، بلکه دین را آنچنان که در زمانِ اکنون باید فهمیده شود، تفسیر می‌کند و تمامی مبانی تفسیرِ متقدم را در دوره‌ی معاصر ناخوانا با عقل و شیوه‌های زیستی می‌پندارد. امیدوارم آنچنان که می‌خواهد زندگی کند و سالیانِ درازی را در کوشیدنِ برای صُلح نفس بکشد.

سقراطی در زمانه بی سقراطی

مجتهد شبستری پیش قراول نواندیشی دینی رادیکال

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا