«در جامعه اسلامی بت ساختن ممنوع است ولو از حاکم اسلامی»
عضو مجلس خبرگان، معتقد است زمانیکه دین در جامعه ابزار شود، اهمیت جان و مال انسانها کاهش مییابد و مردم نیز همرنگ جامعه میشوند و امام حسین با قیامش، باطن حکومتی که هیچ اعتقادی به دین و اسلام نداشت و درحال فریب مردم بود را به جهانیان و تاریخ نشان داد و با قیامش وظیفه دیندار را حمایت از دین تا آخرین قطره خون دانست.
استاد سطح عالی حوزه علمیه قم میافزاید: هیچ امام و پیغمبر و جانشین پیغمبری نگفته مرا بپرستید و تبلیغ من را کنید و من را بستایید؛ بلکه همیشه گفتهاند خدا را بپرستید و ما وسیلهایم که دست شما را در دست دین بگذاریم. لذا حاکم واقعی دین باید جهتگیری حکومت را طوری قرار دهد که مردم به سمت اهداف دین بروند.
وی معتقد است: حاکم اسلامی را بهعنوان اینکه اسلام را پیاده میکند، باید حمایت کرد و اگر ببینیم اسلام را پیاده نمیکند، معنا ندارد دنبالش برویم و حاکم اسلامی نیست. وی افراد سپاه دشمن در واقعه کربلا را به دو دسته تقسم میکند و میافزاید: یک عده ناآگاه بی بصیرت بودند و عده دیگر آگاهی داشتند ولی از استقامت و شجاعت بیبهره بودند.
این استادحوزه میگوید نباید منظرههایی در عزاداریها و مجالس بهوجود بیاید که چهره اصلی قیام و اهداف امام حسین را بپوشاند.
متن گفت وگوی شفقنا با آیتالله محمد حسن زالی(فاضل گلپایگانی)،استاد سطح عالی حوزه علمیه قم وعضو مجلس خبرگان رهبری رادر ادامه می خوانید:
اینکه امام حسین میفرماید دین را لقلقه زبان خود قرار ندهید، چه درسی برای دنیای امروزمان دارد و چه مکتب و افرادی دین را لقلقه زبان میکنند؟
این فرمایش حضرت معطوف به اکثریت مردم دنیاست و نمیخواهد بگوید همه اینطورند. یعنی اکثریت مردم دنیا گرفتار دنیا هستند و جاذبههای دنیایی آنها را بخودمشغول کرده و در فکر معنویت و آخرت نیستند و دیندار واقعی در بین مردم دنیا کم است. منظورم از دین هردینی در عصر و زمانی است؛ و اگر انجیل واقعی هم دربین مسیحیان میبود، به آن اعتنا نمیکردند. همچنانکه یهود کنونی. امام حسین احساس میکند در جامعه اسلامی مسئله خلافت اسلامی تبدیل به شاهنشاهی شده، در حالیکه اساس دین، ادامه دادن راه پیغمبر و ولایت و حاکم کردن قرآن است؛ در حالیکه اکثریت مسلمانها این راه را رها کرده بودند. در واقع کسانی دین را لقلقه زبان قرار میدهند که هم دوست دارند خود را متدین به دین بدانند چون دورانی است که آن دین حاکم است؛ هم اینکه آنها از جلد خودشان بیرون نیامدهاند و نتوانستهاند بر هوای نفسشان غلبه کنند. برای مثال شخص متدینی میداند غیبت حرام است ولی لذت میبرد از غیبت. هم میگوید من دیندارم هم گناه کبیره مرتکب می شود. گاهی نفاق میورزد و ظاهر و باطنش یکی نیست. لذا دین لقلقه زبان است یعنی من دیندار هستم ولی هرکار هم که دوست داشته باشم انجام میدهم. در چنین جامعهای حرمت وقداست افراد جامعه حفظ نمیشود، وحدت واقعی در حرکت افراد آن جامعه به سمت خدا کمرنگ شده و اهمیت جان و مال انسانها کاهش مییابد و دین ابزار می شود و ثروت و مقام تبدیل به ارزش میشود و جامعه به سمت ظواهر می رود و مردم، همرنگ جامعه می شوند.
تا چه زمانی مردم و یا حاکمان جامعه میتوانند دین را صرقا لقلقه و یا ابزار قرار دهند؟
تا زمانی که مردم درگیر جاذبههای دنیوی هستند و زهد ندارند. زهد هم یک امر باطنی است که انسان وابسته و اسیر مظاهر چشم پرکن دنیا نیست. این احتیاج دارد به تعلیم و تزکیهای که مد نظر قرآن هم هست. یعنی انسان هرکاری می خواهد انجام دهد، برای خدا و خالص باشد و دنبال مدح ثنا نباشد.
این سخن و رفتار امام در مواجهه با یارانش که (سپاه دشمن با من کار دارد و من بیعتم را از شما برداشتم) در پی آموختن چه نکته اخلاقی است و ما برای دنیای امروزمان، چه استفادهای از این رفتار امام میتوانیم داشته باشیم؟
همچنان که امام در مسیرکربلا به اقوام و افراد نامه مینوشت و دعوت میکرد به کربلا بیایند و از دین خدا حمایت کنند، در بحبوحه جنگ به افرادش گفت شما میتوانید از تاریکی شب استفاده کنید و اینجا را ترک کنید. این چطور قابل جمع است. در واقع دعوت امام برای فهماندن این بود که انسانها باید دین خدا را حفظ کنند. اما از طرف دیگر هم میخواست خالصان کسانی که با او آمده را از ناخالصها جدا کند. در واقع دو مسئله اینجا هست یکی حفظ جان حسین است و یکی حفظ دین. یعنی اگر کسانی آمدهاند که جان من را حفظ کنند و در پرتو من به نام و نانی برسند بدانند که من فردا به شهادت میرسم و بهتر است که بازگردند. اما آنهایی که برای دین آمدهاند و نه برای حسین، بمانند و از دین محافظت کنند. هدف اصلی قیام امام حسین از اول که از مدینه حرکت کرد جلب رضای خدا بود و جلب رضای خدا بدون امر به معروف ممکن نبود و بزرگترین منکر، همان حکومت ننگین بنیامیه بود. قیام امام برای این بود که دنیای اسلام را به حرکت دربیاورد و بتواند باطن شوم بنیامیه را به مردم بفهماند. امام خواست به دنیا بفهماند باطن بنیامیه هیچ اعتقادی به دین و اسلام ندارد و دین لقلقه زبانشان است و پیراهن دین را وارونه پوشیدهاند و درحال فریب مردم هستند.
آیا این رفتار حضرت، نشان دهنده اهمیت دادن حضرت به اختیار انسانی میتواند قلمداد شود؟
اختیار انسان، آموزهای قرآنی است. (لااکره فی الدین قدتبین الرشد من الغی/ اناهدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا) انسان اول می تواند مسلمان شود یا نشود، متدین بشود یا نه. ولی وقتی بعد از آنکه با عقلش دین را قبول کرد باید به لوازم دین پایبند باشد. فلسفه فرمایش امام حسین به یارانش مبنی بر اینکه مختارید بمانید یا بروید، این نیست که شما که آمدهاید و متدین به دین هستید، حالا میخواهید بمانید یا نمانید. امام حسین این را نفرموده که اختیار دارید به دین کمک کنید یا نه؛ بلکه امام حسین وظیفه دیندار را حمایت از دین تا آخرین قطره خون میداند. لذا اشتباه نشود، وقتی امام حسین میگوید شما مختارید معنای آن این نیست که شما درعین حالی که متدین به دین هستید، در راه حفظ دین اختیار دارید بمانید یا بروید. امام حسین میخواهد بگوید اگر واقعادیندارید بمانید اگر برای دین نیامدهاید و برای من آمدهاید، بدانید که من فردا به شهادت می رسم.
این رفتار امام چه درسی را برای حاکمان جامعه امروزی ما دارد؟
درس آن برای حاکم این است که حاکم دینی، یعنی کسیکه میخواهد دین را در مقام عمل، صراط مستقیم مردم قرار و دین را در زندگی فردی، اجتماعی و بینالمللی مبنا قرار دهد، باید مردم را دعوت کند به یاد گیری دین و به کار بستن آن در زندگی، نه مردم را طوری پرورش دهند که سراغ حاکمان بروند و تعظیم و مدح و ثنای آنها را کنند. از کلام امام برمیآید که نباید حاکمان دین تشنه این باشند که مردم دنبال آنها راه بیفتند و دست بوس آنها باشند. هیچ امام و پیغمبر و جانشین پیغمبری نگفته مرا بپرستید و تبلیغ من کنید و من را بستایید. بلکه همیشه گفتند خدا را بپرستید و ما وسیلهایم که دست شما را در دست دین بگذاریم. حاکم واقعی دین باید جهتگیری حکومت را طوری قرار دهد که مردم به سمت اهداف دین بروند. اصلا مرگ جاهلی بهمعنای این است که در شناخت حاکم دینی اشتباه شود. وقتی من امام حسین را نشناسم سراغ یزید میروم، علی را نشناسم سراغ معاویه میروم، پیامبران را نشناسم سراغ طاغوت میروم. هیچگاه مردان خدا نگفتهاند از ما بت بسازید. در جامعه اسلامی بت ساختن ممنوع است ولو از حاکم اسلامی. حاکم اسلامی را بهعنوان اینکه اسلام را پیاده میکند، باید حمایت کرد و اگر ببینیم اسلام را پیاده نمیکند، معنا ندارد دنبالش برویم و حاکم اسلامی نیست. حاکم اسلامی حقیقی به دنبال این است که دین را درجامعه حاکم کند و انسان ها را با خدا آشنا کند و بندگی خدا را در زمین احیا کند.
مفهوم این فراز از فرمایش امام حسین خطاب به سپاه دشمن که اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید، چیست؟
البته این جمله را در منابع اصلی ندیدهایم، ولی کسانیکه آنرا نقل کردهاند، میگویند که این جمله، در اواخر عمرحضرت گفته شده است. وقتی حضرت به میدان آمد، دشمن چون میدانست امام تعصب دینی و غیرت دارد، خواستند برای تضعیف روحیه او به سمت حرم و اهلبیتش حرکت کنند. در این هنگام امام آنها را خطاب قرار داد که اگر دین ندارید لاقل آزاده باشید. فطرت شما باید زنده باشد. چرا که فطرت انسانی اجازه نمیدهد انسان به جان و مال و ناموس مردم تعرض کند. لذا امام فرمود آزاد مرد باشید و بر اساس حریت انسانی رفتار کنید.
آیا امام با این سخنشان درخواستی از سپاه دشمن داشت؟
این خطاب است نه درخواست. در واقع امام، کار دشمن را تخطئه میکند و میخواهد بگوید این که من زندهام و شما میخواهید به سمت حرم من تاخت و تاز کنید، انسانی نیست و انسانی که حر آفریده شده نسبت به انسانهای دیگر نباید حرمت شکنی کند، هرکسیکه میخواهد باشد؛ چراکه تعدی به جان و مال مردم خلاف اصول انسانی است و حضرت هم میخواهد سپاه دشمن را به این مسئله توجه دهد که اگر دین ندارید حداقل اصول انسانی را رعایت کنید. نشانه آزاد مردی این است که حرمت همنوعان خودش را حفظ کند.
آیا آزاده بودن انسان، میتواند مبنای زیست مسالمتآمیز بین ملتها و افراد باشد ؟
ما دونوع مسائل داریم: مسائل اسلامی و مسائل انسانی. مسئله انسانی ان است که اگر دین هم نمیگفت، انسان باید آن را مراعات میکرد. این مسائل از آن دست مسائلی است که بشر با عقل و فطرت خداداد میفهمد گرچه باید به آن تذکر داده شود. این جمله که آزاد مرد باشید متعلق به مسائل انسانی است. برای مثال کمک به حادثهدیدگان زلزله در یک کشور غیر مسلمان، مسئله انسانی است و مسئله، فقط اسلام نیست. البته خود اسلام مسائل انسانی را حرمت نهاده. انسان به همنوع خودش باید نگاه دوستانه و همزیستی مسالمتآمیز داشته باشد یعنی حاضر نباشد دیگری از بین برود. همچنان که حضرت علی در پیامش به مالک اشتر میفرماید: مردم یا برادر دینی توهستند یا انساناند. پس اجرای عدالتمان مخصوص مسلمانها نیست.
گروهی از سپاه دشمنان امام آمده بودند که امام را بکشند تا به بهشت بروند و بخاطر تعلق دینی این کار را می کردند چطورمی شود کار یک انسان به این درجه از خباثت و گمراهی میکشد؟
علت اصلی نداشتن بصیرت است. وقتی انسان بصیرت نداشت و دینشناس نبود و رهبر الهی را نشناخت به انحراف میافتد و رهبر غیرالهی را الهی تلقی میکند. در چنین موقعیتی است که عمرسعد آنها را خطاب میکند که حزبالله هستند و خطاب به سپاهش میگوید شما برای خدا کارمی کنید! این نشان میدهد مردم بینش لازم را نداشتند. البته عدهای هم ضعف و زبون هستند. انسانی که مورد تهدید و مورد تطمیع قرار گرفت، اگر ضعیف باشد همه چیز را از دست میدهد. عدهای از آنها واقعا نمیدانستند و تبلیغات بنیامیه، آنها را از علی و اولادش جداکرده بودند و مقابلش قرار داده بودند که مقابل امام ایستادند. عده دیگری شیرینی حکومت علی را چشیده بودند و آگاه بودند، اما زبون و ضعیف و ترسو بودند و بنیامیه از شهامت نداشتن آنها استفاده کرد. در واقع میتوانیم اینها را به دو دسته تقسیم کنیم. یک عده ناآگاه بی بصیرت بودند و عده دیگر آگاهی دارند ولی استقامت و شجاعت ندارند.
روحانیون و مداحان در عزاداریها باید چه نکاتی را مراعات کنند تا عزاداریها به دور از آسیبها و حواشی احتمالی باشد؟
ما درعزاداریهایمان باید بدانیم که مجالس عزاداری برای تبیین شناخت راه و هدف حسین و یارانش تشکیل میشود. لذا باید از سخنرانان با سواد باید استفاده شود. سخنران با سواد، باید مسائل روز را هم بداند و بتواند برای مردم تبیین کند که مردم در موقعیت مشابه باید چهکارکنند و کجا بروند وگرنه که تاریخ خواندن صرف، فایدهای ندارد. چه بسا خیلیها تاریخ میخوانند ولی الان هم مسائل را اشتباه میگیرند. در مرحله دوم باید از مداحان بامعرفت استفاده کرد. چون اشعار خیلی اثردارند. سخنران و روحانی عقل را اشباع میکند و مداح هم احساسات پاک مذهبی را بسیج می کند. لذا باید از مداحانی که محتوای اشعارشان خوب و پر محتوا باشد و درسبکشان هم ازمدل لهو و لعب استفاده نکنند. و در مرحله سوم، برگزارکنندگان این جلسات باید ازا سراف برحذر باشند و باید جاذبههایی ایجاد کنند که مردم، اعم از تحصیل کرده و دانشگاهی و کارگر و کارمند با رغبت در مجالس شرکت کنند. اما اگر بخواهیم به این سمت برویم که مردم در عزاداری برای ساز و آواز و دهلزدن جمع شوند،این تحریف عاشوراست. ما مردم را جمع کردهایم تا آنها را با مکتب حسین آشناتر کنیم، نه اینکه با سازو دهل روبرو شوند. نباید منظرههایی در عزاداریها و مجالس بهوجود بیاید که چهره اصلی قیام و اهداف امام حسین را بپوشاند.
انتهای پیام