از صیغههایی که ثبت نمیشوند تا فروش نوزادانی که بیهویت متولد شدهاند!
40 سال پیش در «شهر نو» ی پیش از انقلاب فعالیتهایش را در قالب کار دانشجویی آغاز کرد. دغدغهی آن سالهایش عامل تاسیس خانه خورشید در دروازه غار شد. از آن زمان برای «لیلا ارشد»، زنان روسپی مبتلا به اعتیاد و کارتنخوابی مسأله شده بود و جالب آنکه میگوید: در تمام سالهایی که در حوزهی آسیب کار کردم، کمترین آسیب را از زنان روسپی دیدم!
به گزارش خبرنگار انصاف نیوز، پای حرفهایش که مینشینی از قانونهای نانوشته میگوید! از زنانی که برگهی هویتی ندارند، از صیغههایی که ثبت نمیشود تا نوزادانی که بیهویت متولد شده و معصومانه به فروش میرسند! از چالشهای پیش روی فعالان مدنی زن میگوید: این که زن باشی و حوزهی کاریات تابویهای ریشهدار مردمان باشد! میگوید: وقتی یک NGO برای زنان آسیبدیده اجتماعی است و فعال مدنی و گروه همراهش زن هستند، همهی اینها بازدارنده میشود. گلایههایش به سمت مشکلات تصویب قانون در حوزهی زنان است؛ میگوید: بعد از مدتها خون دل خوردن از خوان تصویب قانون که میگذری، خوان بعدی اجرای قانون مصوب است؛ انگار که زن تابوی بزرگی باشد…
متن کامل گفتوگوی خبرنگار انصاف نیوز با خانم «لیلا ارشد»، مدیر خانه خورشید و فعال مدنی در حوزهی زنان آسیب را بخوانید و فیلم آن را ببینید:
- انصاف نیوز: برای شروع توضیح کلی دربارهی فعالیتهای «خانه خورشید» بفرمایید؟
من لیلا ارشد، مددکار اجتماعی و از دانشجویان خانم ستاره فرمانفرماییان هستم.40 سال است به عنوان مددکار اجتماعی در حوزهی آسیبهای زنان و کودکان فعالیت میکنم. ایران از سال 72 به کنوانسیون حقوق کودک پیوست. در سال 74 انجمن حمایت از کوکان تأسیس شد و من از سال 74 به عنوان داوطلب با انجمن حمایت از حقوق کودکان، فعالیتم را شروع کردم. در سال 84، اولین DIC یا «مرکز گذری» در خاورمیانه را در دروازه غار تهران برای زنانی که اعتیاد داشتند، تأسیس کردم. ما در این مرکز درمان با متادون را در کنار درمان غیردارویی داشتیم.
اعتیاد زنان مشکلات عدیدهای همزمان با خود دارد؛ مانند روابط پرخطر جنسی که همیشه برای کشورهای مسلمان تابوی سختی است؛ اما ایران بموقع و درست وارد این حوزه شد و توانست حمایتهایی را از این زنان داشته باشد. در خانه خورشید با مسایل و مشکلات بسیار بزرگی روبهرو بودیم که تا آن زمان به آن توجه نشده بود؛ این که زنی که اعتیاد پیدا میکند به هرحال برگهای هویتیاش را از دست میدهد. او نمیتواند به عنوان مادر مراقبت کافی کند و یا به عنوان همسر جایگاه خودش را داشته باشد و مسایلی از این دست.
*صدای زنانی هستیم که قطع سوءمصرف کردهاند
بیش از سه سال است که گروه هدفمان را تغییر دادهایم و الان نزدیک به 500 پرونده از زنانی داریم که قطع سوءمصرف کردهاند؛ اما همچنان مشکلاتی گذشته را دارند؛ شناسنامه، خانه و شغل ندارند، فرزندانشان بیهویت هستند و مدرسه نمیتوانند بروند، بنابراین فکر کردیم که صدای زنانی باشیم که همصدایی ندارند؛ یعنی اگر 10 سال صدای زنان سوءمصرفکننده بودیم، امروز صدای زنانی هستیم که قطع سوءمصرف کردهاند، اما همچنان دچار مشکلات عدیدهای هستند، با وجود این که کار بزرگی انجام دادهاند!
- شرایط زندگی گروه هدف در خانه خورشید چگونه است؟
ما در خانه خورشید شش نوع خدمات ارایه میکنیم. یک خدمت، اشتغالزایی برای زنانی است که بهبود پیدا کردهاند. در طبقه پایین ساختمان دو سالن است که در آنجا بستهبندی و مونتاژ انجام میدهند، بنابراین برای حدود 30 نفر از زنانی که قطع سوءمصرف کردهاند، سعی کردیم امکانی برای اشتغال فراهم کنیم.
خدمت دیگری که ارایه میشود و خیلی هم خوب است این که ما یک سایت دندانپزشکی داریم. با کمک انجمن دندانپزشکی ایران به زنانی که در معرض HIV و یا مبتلا هستند، به خودشان و فرزندانشان هفتهای سه روز خدمات دندانپزشکی ارایه میکنیم.
یک بخش روی حمایتهای اجتماعی کار میکنیم؛ برای نمونه زنانی که شاغلند، اما درآمد خیلی کمی دارند با نگاه حمایتی، ماهانه بستههای غذایی و مواد شوینده میدهیم و کارت مترو برایشان تهیه میکنیم که هزینه رفت و آمد نداشته باشند. علاوه بر این با حمایت خیرین برایشان اتاق و وسایل ضروری زندگی تهیه میکنیم.
علاوه بر مددکار و روانشناسی که در مرکز داریم، از داوطلبان حقوقی نیز کمک میگیریم، دختران جوانی که دانشجوی کارشناسی ارشد حقوق هستند، بصورت داوطلبانه به مراجعان ما در امور حقوقی ازدواج، طلاق، یا شناسنامهی فرزندانشان مشاوره میدهند.
*هیچکس در ایران مهارت همسری و فرزندپروری را نمیداند
فعالیت دیگری که انجام میدهیم: تلاش برای مهارتآموزی به زنانی که مهارت زندگی غیررسمی را در خانواده نیاموختهاند. هیچکس در ایران مهارت همسری و فرزندپروری را نمیداند، اما چون زنانی که به اینجا مراجعه میکنند، از خانوادههای گسسته و یا مبتلا به اعتیاد، ساقی، قاچاقچی هستند، بیشتر از سایرین نیاز به آموزش دارند.
*زنان رهاشده از سوءمصرف امدادرسان میشوند
ما اینجا با 5 نفر از زنانی که از اعتیاد رهایی پیدا کردهاند، یک گروه امدادرسان محلی تشکیل دادهایم. اعضای گروه هر روز بعدازظهر بین ساعت 14 تا 15 با کولهپشتی در محله، پارکها و فضاهای بیدفاع منطقه 11 و 12 گشت میزنند و کاندوم و سوزن سرنگ توزیع میکنند تا بتوانیم از HIV و ایدز پیشگیری کنیم؛ لباسزیر، پمادهای درمان سوختگی و آنتیبیوتیک (برای آنها که زخم باز دارند) در اختیارشان قرار میدهند؛ به آنها مشاوره میدهند، چراکه خودشان شرایط نزدیک به آنها را تجربه کردهاند و در صورت تمایل به ما یا پزشکان بدون مرز ارجاع داده میشوند.
*برای 105 کودک کار حمایتهای تحصیلی و آموزشی داریم
آخرین کاری که اینجا انجام میدهیم برای 105 کودک کار حمایتهای تحصیلی و آموزشی داریم. این کودکان در خانوادههای اعتیاد بدنیا آمدهاند و در خانوادههای معتاد زندگی میکنند، بنابراین سعی میکنیم حمایت همهجانبه از گروه هدف کنیم.
- تفاوت اعتیاد در بین زنان و مردان چیست؟
از همان ابتدا شروع سوءمصرف متفاوت است. مردان از سوی مردان و زنان نیز از سوی مردان مبتلا میشوند، یعنی زنان از طریق غیر همجنس تشویق به سوءمصرف میشوند که پدر، همسر، فرزند یا شریک جنسی است. این درحالیست که وضعیت در رابطه با زنان بدلیل شرایط فیزیکی، روانی و عاطفی متفاوتی که دارند، پیچیدهتر است و به این ترتیب در جامعهی سنتی و در حال گذار ما، اعتیاد زنان با این عنوان که «زشت است و آبرویمان میرود»، پنهان میشود!
*قصهی پرغصهی آسیبهای پیش روی زنان معتاد
سیستم ایران برای کسی که برگهی هویتی ندارد، مشکلآفرین است. زنان مبتلا به اعتیاد و ایذر در شرایط 9 ماه بارداری چه به سرش میآید؟ سوءمصرف همانطور که برای بزرگسال خماری و نشئگی دارد، به همان اندازه جنین را دچار محرومیت میکند؛ زمانی که نوزاد متولد میشود، باید حمایت شود، چرا که در معرض خرید و فروش، دزدیده شدن و مانند این قرار میگیرند. علاوه بر این کودکی که سالم بدنیا میآید، ممکن است بعدها آسیب ببیند و دچار نوعی معلولیت دایمی شود، چون کودک معلول محمل خوبی برای جابهجایی مواد و فروش آن است؛ این کودکان مورد انواع کودکآزاریها و یا در معرض حملهی سگ قرار میگیرند. همهی اینها آسیبهایی است که زمانی که زنان کارتنخواب دچار مشکل اعتیاد میشوند با آن مواجه هستند. دید مردم جامعه این است که این زن مقصر است و چشمش کور، درحالی که اگر بخواهیم بدرستی ببینیم خیلی نقش اندکی در ابتلا دارند.
- بعضی گزارشها حاکی از این است که در مواردی، نوزادان زنان روسپی به فروش میرسند؛ آیا این زنان به قصد فروش باردار میشوند و یا شرایط بعد از تولد موجب فروش نوزاد میشود؟
وقتی در حوزهی آسیب هستیم، آنقدر مسایل عمیق، متنوع و زیاد است که نمیتوانید بگویید فقط به این دلیل و یا این که فقط به آن دلیل فلان اتفاق میافتد! هر دو احتمالی که مطرح شد و دهها مورد دیگر را میتوانم بگویم که به چه دلیلی، یک زن فرزندآوری کرده با وجود این که سالهاست روش استفاده از کاندوم را آموزش میدهیم، چون یکی از نیازهای جامعه ما این است که مردم یاد بگیرند چگونه از کاندوم استفاده کنند، چراکه ایدز یک بیماری پرهزینه برای دولت است و مشکلات فراوانی ایجاد میکند. در حال حاضر آمار مبتلایان به زگیل تناسلی یا HPV بسیار زیاد است و در این میان زگیل تناسلی حتی میتواند از طریق دست انتقال پیدا کند و بسیاری از آدمهایی که درگیر این بیماری میشوند میتوانند در آینده مشکلاتی همچون سرطان دستگاه تناسلی و دهانهی رحم را داشته باشند، بنابراین اینها مسایلی است که امروز باید روشن و شفاف دربارهاش صحبت کنیم.
*نوزاد زنان کارتنخواب طعمهی قاچاقچیان
- متقاضی این فرزندانی که در بدو تولد به فروش میرسند چه کسانی هستند؟
تجربه نشان میدهد که متقاضیان، افراد معمولی که مشکل فرزندآوری دارند، نیستند، به دلیل این که فرزندی که با این شرایط به فروش میرسد، در ایران نمیتوانیم برایش شناسنامه بگیریم، بنابراین کدام خانواده از نظر منطقی، ممکن است بچهای را به فرزندی قبول کند که شناسنامه ندارد؟! در این میان کسانی هستند که قرار نیست از این بچه به عنوان فرزندشان استفاده کنند و در واقع قصد سوءاستفاده دارند و به این ترتیب برای کودکانی که به فروش میرسند خطر جدی است. من مراجعه کنندهی خانم و آقایی دارم که هرسال یک بچه میآورند و بعد از این که احوال کودکشان را میپرسم، جواب میدهند: «روی موتور نشسته بودم، دزدیدنش!!!». سال بعد میگویم چرا فلان بچت همراهت نیست؟ میگوید: گم کردمش!!
*فروش فرزندان مادران معتاد کارتنخواب از سوی شرکای جنسی یا همسران صیغهای
خیلی اوقات شرکای جنسی و یا همسر صیغهای که هیچ جا ثبت نشده است، بچه را میفروشند. این مادر درست است که اعتیاد دارد و مشکلات زیادی در زندگیش تجربه کرده است، اما سالیان طولانی همیشه به خاطر این که بچه را از دست داده، احساس گناه میکند.
- چرا مادران معتاد نمیتوانند برای فرزندانشان به اسم خودشان شناسنامه بگیرند؟
هیچچیز جز این نمیدانم که یک قوانین نانوشتهای است که نمیگذارد این اتفاق بیفتد. تماسهایی دارم با معاونان امور زنان، دادستانی… که میگویند از نظر قانونی میشود، اما ما نمیدانیم چرا مدتی است این اجرا نمیشود و در دولت نهم و دهم هرگز نمیگذاشتند.
*قوانین نانوشته سد بزرگ اجرای قانون؛ محروم کردن از حق هویت
کودکی که بدنیا میآید، به ارادهی خداوند پا به این دنیا میگذارد؛ ما معتقدیم برگی از درخت بدون اذن پروردگار به زمین نمیافتد. کودک در رابطهای که او هیچ نقشی نداشته است، بدنیا میآید، اما ما برای همیشه از حقوق اولیه حتی محرومش میکنیم. در بسیاری موارد، وقتی به کودکی مجرمانی که دست به رفتارهای ضداجتماعی مانند قتل و تجاوز زدهاند، برمیگردیم، کودکی سخت و تلخ را میبینیم که خودش را متعلق به جامعهاش نمیبیند و به این ترتیب از نظر فیزیکی، عاطفی، روانی، اجتماعی و آموزشی جنسی دچار خلأ شدهاند.
- حمایتهای قانونی از تولدیافتگان صیغههای ثبت نشده، وجود دارد؟
بیشتر زنانی که درگیر مشکلات اعتیاد هستند، شناسنامه ندارند و صیغه خواندهشده را هیچ جا ثبت نکردهاند و به همین دلیل کودکشان نمیتواند شناسنامه داشته باشد. قانونی است که در دههی 30 تصویب شد که مادر با نامی که از پدر مطرح میکند و فامیلی خودش میتواند برای بچه شناسنامه بگیرد، اما متأسفانه سالها است که این اتفاق نمیافتد و ما را دچار معضلات و پیچیدگیهایی کرده است. شناسنامه گرفتن یکی از دشواریهای کار ما در طول این سالها بوده که مادر بدلایلی شناسنامه ندارد؛ سوخته، گمشده، دزدیدهشده و …
*محرومیت کودکان صیغههای ثبتنشده از حقوق شهروندی
در بسیاری موارد، مادر در یک رابطه جنسی است که شریک جنسیاش موادش را تأمین میکند. با هم زندگی میکنند و یکسری از نیازهایش را مرتفع میکند، اما وقتیکه میفهمد زن باردار شده است، او را ترک میکند؛ این بچه نمیتواند شناسنامه دریافت کند، در حالیکه مجلس، قانون صیغههای ثبتنشده را تصویب کرده است. پس این امکان باید باشد که با نام مادر برای بچه، شناسنامه صادر شود. این یک انگ است و خیلی تلخ است که کودک در سالهای زندگیش جای پدر در شناسنامهاش خالی است. این کودک سالهای سال از حق تحصیل و حقوق شهروندی محروم است.
- با طرح تریاک دولتی موافقید؟
این طرح را ندیدم و بنظر میرسد که خیلیها ندیدهاند. یک خبر چندخطی آمده است که هیچکس از جزییات آن چیزی نمیداند، اما با دولتی کردنش موافق نیستم. در جامعهای که متادون از کارخانه، کلینیک و داروخانه بطور قاچاق به بیرون راه پیدا میکند، چگونه تریاک میخواهد دولتی بشود؟!
*برای فرزندان ما باید پیشگیری سطح اول اتفاق بیفتد
من فکر میکنم اگر ما امکانی به جوانانمان بدهیم که شادی کنند، کنسرت برگزار شود، موزیک بشنوند و بتوانند اوقات فراغت خوشایندی داشته باشند، کارمان را انجام دادهایم. برای فرزندان ما باید پیشگیری سطح اول اتفاق بیفتد و آنها یاد بگیرند خوشی و لذت را در درون خودشان پیدا کنند و بیرون از خود دنبال لذت و مواد نگردند. وقتی نظارتی روی داروخانه، کارخانه و عطاریها نیست، این نظارت چگونه قرار است برای تریاک دولتی پیشبینی شود؟ آیا با نیروی پلیس است؟، آیا پلیس قدرت دارد؟ اگر ما نخواهیم یک نگاه به گذشته کنیم و یک نگاه کلی به جامعه که این دست اتفاقها در آن رخ میدهد، نداشته باشیم، به نظرم نمیرسد که دولتی کردن مواد مخدر بتواند راهکار مناسبی باشد.
- مشکلات مختلفی که در این سالها در خانه خورشید با آن مواجه بودید، بیشتر از چه سمتوسوهایی بوده است؟
طی این بیش از 13 سال که در دروازه غار بطور مشخص با این هدف کار میکنم، کمترین آسیب را از این گروه دیدم. بیشترین مشکلات من با سازمانهای مربوط بود. امروز یک سازمان سیاستی را اعمال میکند و سازمانهای مربوط دیگر اطلاعی ندارند و همکاری نمیکنند. مشکلات ما خیلی اوقات با سازمانها بدلیل همسو نبودن بود که در جایگاه خود میتواند بازدارنده باشد.
*نبود نگاه بلندمدت به حل آسیبها
مشکل دیگر عمر کوتاه مدیران دولتی است. خیلی اوقات یک برنامهریزی را یک سازمان دولتی انجام میدهد و در نیمههای طرح، یک مدیر تغییر میکند و همهچیز به هم میریزد. این نشان از نبود نگاه بلندمدت به حل آسیبها است. یک مشکل ما همیشه این است کسانی که در خط مقدم هستند مانند نهادهای مدنی در سیاستگذاریها شرکت داده نمیشوند؛ تجربیات و مشکلات و حرفهایشان و این که محدودیتهایشان چیست؟ مشکلات چیست؟ و راهکارهایشان چیست؟ شنیده نمیشود، در حالی که آنها در این حوزه کار میکنند و از نزدیک با مسایل گروه هدف دست و پنجه نرم میکنند و میتوانند پیشنهادات بسیار مؤثر و خوبی داشته باشند. آنها، متخصص و دردآشنا هستند، دغدغهی سلامت اجتماعی دارند و برای رفع مشکلات گروههای هدفشان در جامعه راهکارهای مناسبی دارند.
- گفتید صدای زنانی هستند که صدا ندارند؛ چگونه؟!
وقتی که کار را در سال 84 شروع کردیم، به بسیاری از مسایلی برخورد کردیم که سیاستگذاران در رابطه با آن بیاطلاع بودند. آدمی که شناسنامه ندارد و مصرفکننده یا کارتونخواب است، نمیتواند یارانه دریافت کند. او از شهروندان ایران محسوب نمیشود، چراکه در لیست سرشماری کشور به حساب نمیآید. این آدم کجا راه دارد که برود؟ امکاناتی مانند دفترچه درمانی، کارت درمانی یا سهام عدالت هیچکدام را نمیتواند دریافت کند؛ بنابراین ما توانستیم صدای این زنان باشیم و بگوییم زنی که اعتیاد دارد و به کارتونخوابی رسیده است، این مشکلات را دارد.
من مراجعی داشتم که حتی پدرش را در جنگ از دست داده بود و به گردن بسیاری از ما حق داشت. برای مسألهای که برایش پیش آمده بود باید وارد سیستم قضایی میشدیم، اما اجازهی ورود نداشتیم، چون این زن کارت شناسایی نداشت. من مجبور بودم شناسنامه و کارت ملی خودم را گرو بگذارم تا بتوانم با قاضی صحبت کنم. این زن به خاطر جرم 4 سال پیشش به یکصد ضربه شلاق محکومشده بود و به خاطر شرایطش، صدایش بهجایی نمیرسید!
*افزایش بارداری در میان زنانی که بدلیل مصرف کراک پرویود نمیشدند
یادم است آن موقع که کار را شروع کردیم زنان بیشترین سوءمصرف کراک را داشتند و به علت مصرف کراک عادت ماهانه نمیشدند و هیچ گروه پزشکی در وزارت بهداشت بدلیل انجام ندادن کار میدانی از این موضوع مطلع نبود. بارداریها افزایش پیدا کرد و در این میان پیگیریهای این موضوع را نهادهای مدنی در خط مقدم انجام دادند. پس نهاد مدنی میتواند صدا باشد؛ آنهم صدای کسی که هیچ جا پذیرفته نمیشود تا مشکلاتش را مطرح کند.
- دغدغهی امروز شما چیست؟
وقتیکه یک NGO برای زنان آسیبدیده اجتماعی است و فعال مدنی و گروه همراهش زن هستند، همهی اینها بازدارنده است، چراکه در کشوری هستیم که از نظر فرهنگ و سنت محدودیتهایی وجود دارد و از طرفی گروه هدفت پذیرفتهشده نیستند. موضوع «خانه خورشید»، تنفروشی، کارتنخوابی و اعتیاد زنان است. خیلی از مردم و مسوولان با اتفاقاتی که اینجا در دل آسیب میافتد، کیلومترها فاصله دارند و نمیدانند و باور ندارند چنین رخدادهایی در تهران اتفاق میافتد. بسیاری مردم فکر میکنند این سرنوشت حق این زنان است. آنها در یک شرایط عادی رشد کردهاند و چیزی از دنیای این زنان نمیدانند.
*اگر شرایط یک نفر را بهتر کنیم، روز خوبی است
ما فکر کردیم که اگر میلیمتری حرکت کنیم و اگر امروز شرایط یک نفر را بهتر کنیم، روز خوبی است. اگر ما بتوانیم شرایط یک نفر را درست کنیم کار بزرگی کردهایم، برای این که توانستهایم شرایط فرزندش و اطرافیان را بهتر کنیم.
آرزویم این است که زنها برگههای هویتی داشته باشند؛ این حق آنها است که به رسمیت شناخته شوند. هرکدام از ما تجربهی داشتن نان خامهای در یخچال را داریم که خوردنش وسوسهمان میکند و بعد از خوردن هویج و آب و شیرموز بالاخره باید آن شیرینی خامهای را بخوریم. وسوسهی مواد و تجربیاتی که زنان میگویند تجربیات بسیار دشوارتری است و ترک و قطعش کار بسیار بزرگ و اگر آدمی، موفق به انجام این کار شد، موظفیم کمکش کنیم و شرایطش را از چیزی که هست بهتر کنیم. همین و همین!!
گفتوگو از پروین محمدی، خبرنگار افتخاری انصاف نیوز
انتهای پیام