کربلا و سنجههای دمکراسی
در دهه دوم محرم الحرام و درمراسمی به یادبود سرور و سالار شهیدان و از مجموعه نسشتهای تخصصی فرهنگی با عنوان ” درنگی بر برخی از آموزههای عاشورا ” با سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید محمد ناصر تقوی در تالار آمفی تئاتر دانشکده سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی تهران مرکز و با حضور اساتید، دانشجویان و کارمندان این دانشکده برگزار شد.
به گزارش انصاف نیوز، سخنران این مراسم ابتدا با اشاره به اینکه کربلا و واقعهی عاشورا یک رویداد مهم تاریخ اسلام و بلکه تاریخ بشری است گفت: این واقعه را میتوان در سه حوزه مورد تحلیل قرار داد. یکی خاستگاههای پیدایی آن و دیگری تحلیل خود واقعه و ماجرایی که از حرکت امام از مکه به سمت کوفه تا اسارت خاندان حسینی و بازماندگان آنان و سوم در حوزهی آثار و نتایج پسینی این حرکت.
وی با اشاره به اینکه وظیفهی اصلی و شأن اولیه ائمه معصومین و از جمله امام حسین (ع) هدایت جامعه است گفت: به تعبیر زیارت جامعه آنها اعلام الهدی و یا منار الهدی هستند. علائم راهنمایی که همچون علمها و منارههایی که در صحرا میگذارند تا مسافران از مسیر خود منحرف و گمگشته نشوند و این وظیفه هدایتگری تا وقتی که حیات دارند و زنده هستند هیچگاه از آنان ساقط نمیشود.
وی با تاکید بر اینکه در این مسیر هدایتگری، اگر اقبال عمومی برای تصدی اجتماعی امور هم پیش آمد، وظیفهی افزونتری بر آنان متوجه میشود که آن تصدی امر سیاسی و اجتماعی مردمی است که چنین درخواست و اقبالی داشتهاند و اگر این اقبال و رضایت عمومی نبود این وظیفه متوجه آنان نیست.
دکتر تقوی با یادآوری این نکته که امام حسین (ع) نیز از این قاعده مستثنی نبوده است یاد آور شد: امام حسین در ذیل همان وظیفه هدایتگری خویش در زمان حکومت معاویه چه در صحبتهای حضوری و چه در مکاتبات مفصل که در تاریخ ثبت است نسبت به انحرافات و بدعتها و ظلمهایی که به نام حکومت اسلامی و دین رسول الله انجام میشود هشدار دادند و در اواخر عمر معاویه که او زمینه را برای حکومت یزید آماده میکرد، با ذکر آنکه یزید حداقل صلاحیتهای حاکم مسلمین را ندارد و جوانکی است که علناً باده نوش و سگ باز است (و هو غلامٌ یشرب الشراب و یلهو بالکلاب) بارها این وظیفه روشنگری را انجام داد.
حجت الاسلام والمسلمین تقوی با اشاره به این که بسا برخی گمان کنند دمکراسی و منطق عاشورا با هم همخوانی ندارند، گفت: متاسفانه این ادعا نشان میدهد یا مفهوم دمکراسی به درستی فهم نشده است و یا تحلیل دقیقی از منطق آنچه در ماجرای کربلا رخ داده وجود ندارد. اگر چه دمکراسی یک واژهی خاص در ادبیات سیاسی است و انواع مختلفی دارد و نقدهایی بر اَشکالی از آن نیز وارد است، اما قدر متیقّن و حدنصابی از این مفهوم که جریان مؤثر اراده مردم در سیاست و اجتماع است همیشه و همواره قابل سنجش در حکومتهای مختلف بوده و خواهد بود و در اندیشه اسلامی نیز بدون این اراده جمعی هرگز تحقق عینی حکومت متوقّع و مطلوب نیست. این دخالت و اراده مردم اگر از حیث حرکت امام به سمت کوفه و تصمیم ایشان از مکه باشد، که واضح و روشن است و همانطور که وجود مبارک امام در پاسخ به ابن عباس میفرماید با نامهها و تقاضاهای انبوه مردم کوفه وظیفه متوجه ایشان شده و برای مردمی که این درخواست را کردهاند در محضر خدا در برابر این دعوت مردم حجّت وعذری وجود دارد (و هذه کتب اهل الکوفة و رسلهم و قد وجب علیّ إجابتهم و قام لهم العذر علیّ عند الله سبحانه) این اتمام حجت است برای امام که چهل هزار نامه آنهم با سوگندهای شرعی “طلاق و عتاق” به امام نوشتهاند همانطور که امام (ع) به عبدالله زبیر این نکته را به صراحت فرمودند (أتتنی بیعة ُ أربعین ألفاً یحلفون لی بالطلاقِ والعتاقِ من أهل الکوفة) و باز چنانکه در نمازی که با سپاه حرّ همگی به جماعت امام اقامه میکنند به عنوان اتمام حجت در جمع یاران خود و سپاه حرّ میفرماید که من به این دیار نیامدم مگر آنکه نامههای شما به دستم رسید و فرستادگانتان نزد من آمدند و گفتند به سوی ما بیا (إنی لم أقدم علی هذا البلد حتی أتتنی کتبکم و قدمت علیَّ رسُلکم أن أقدِم إلینا) و همچنین در پاسخ به فرستاده ابن سعد که از امام میپرسد چرا به دیار ما آمدی؟ امام میفرماید شهروندان دیار شما به من نامه نوشتند و مرا دعوت کردند و اگر از آمدن ناخشنودند باز خواهم گشت!
(… فأمّا إذا کرهونی فأنا أنصرفُ عنهم)
اما از جانب دیگر ممکن است که بگویند ماجرای عاشورا، با شبهه خروج از جماعت مسلمین و به اصطلاح با شبهه معروف تاریخی ” شقّ عصای مسلمین” روبروست آنگونه که همان زمان، امام را بدان متهم ساختند و بسا چنین نتیجه گیری شود که این حرکت با دمکراسی واحترام به اکثریت همخوانی ندارد. که این هم سخن سنجیدهای نیست. چرا که امام هیچگاه قیام بالسیف نکردند و درصدد اقدام نظامی علیه حکومت مستقر نبود و بلکه تنها وظیفه خود را در آگاهی بخشی و روشنگری در چارچوب امربهمعروف و نهی از منکرمی دانست که البته لازمه آن عدم بیعت با یزید و عدم تأیید انحرافی بود که در امت محمدی آغاز شده بود. امام حتی در ماجرای کربلا وقتی در مسیر، اخبار به ایشان رسید که مردم کوفه از نظرشان باز گشتهاند و فرستاده ایشان مسلم را به شهادت رساندهاند، گفت من باز میگردم به مدینه و به سپاه عمرسعد که راه را بر او بسته بودند گفت: ” تترکنی حتی أرجع إلی المدینة إلی حرم جدّی رسول الله” و بارها بر این تصریح داشتند که من قیامم قیام و شورش قدرت طلبانه نیست (إنی لم أخرج أشراً ولا بطراً و لا مفسداً و لا ظالماً) بلکه چنانکه به فرزدق میفرمایند قیام او برای یاری دین خدا و عزّت شریعت و تلاش و مجاهدت در راه خداست (و أنا أولی من قام بنصرة دین الله و إعزاز شرعه ….) و از مصادیق ” قوموا لله ” قرآنی است. امام به صراحت فرمودهاند که آنچه ما میکنیم برای رقابت در سلطنت و زمامداری و به اصطلاح بر سر منصب قدرت قرار گرفتن نیست و برای به دست آوردن مال و منال دنیوی و ثروت نیست بلکه هدف و انگیزه ما آنست که نشانههای دین راستین را احیا کرده و جامعه به مسیر درست خود بازگردد. (اللهمّ إنک تعلم إنه لم یکن ما کان منّا تنافساً فی سلطان ولا التماساً من فضول الحطام ولکن لنُری المعالِمَ من دینک..) اتفاقاً اینجا در تحلیل حکومت یزید باید گفت این از مهمترین شاخصههای استبداد در جامعه و نظام سیاسی یزید است که اقلیتی که هرگز دست به شمشیر نمیبرد و تنها با روش روشنگری فعالیت میکند را به بدترین و فجیعترین و قساوتمندانه ترین روش سرکوب میکند و به نسل و خانواده او نیز رحم نمیکند و خون کودک و بزرگش را برزمین میریزد. در ادبیات مدرن سیاسی می دانید یکی از سنجههای دمکراتیک بودن حکومت، نوع برخورد با اقلیتهاست. اتفاقاً خارج از گرایشات و رویکردهای دینی و اخلاقی، نقدی که از منظر بنیادها و روشهای دمکراتیک به وضوح بر حکومت مستبد و خودکامه یزید وارد است همین است که حتی نجیبانهترین و منطقیترین صدای مخالف هم تحمل نشد. صدایی که در حکومت خلفا، حضرت امیر (ع) به گوش تاریخ و آن جامعه با عدم بیعت خود رساند و صدایی که در خود حکومت حضرت امیر از جانب عبد الله ابن عمر که با علی بیعت نکرد تحمل شد و او و خوارج تا مادامی که دست به شمشیر نبردند به آزادی و راحتی از همه حقوق انسانی و اجتماعی برخورداربودند و حتی پس از جنگهایی چون جمل و صفین و نهروان نیز شکست خوردگان و شمشیر به زمین گزاردگان، از حقوق و آزادیهای اجتماعی هرگز محروم نشدند و حقوق خود از بیت المال را نیز دریافت میکردند.
انتهای پیام