کودکانه زیستن را به رسمیت بشناسیم
سعیده ساجدینیا، انصاف نیوز: کودکان خالق زیباترین احساسات هستند و به قول یکی از بنیانگذاران روز جهانی کودک: «بزرگترهای ما عقاید ثابتی دارند، آنها ما را دوست دارند، چون بچههایشان هستیم، اما آیا آنها میدانند که چه دنیایی را برای ما بوجود میآورند؛ اگر کمترین اشتباهی در ماشین هستهای آنها رخ دهد، ما هرگز شانسی برای رشد نخواهیم یافت؛ ما امکانی برای رشد و پرورش میخواهیم!»؛ روز جهانی کودک یک بهانه است و ما باید تلاش کنیم در همهی روزها و لحظات، دنیای کودکان را به رسمیت بشناسیم.
اما پاسخ این پرسش که «چگونه میتوان به زندگی و دنیای کودکانه احترام گذاشت؟!» را کارشناسان این گونه میدهند: دنیای کودکانه به محض تولد آغاز شده و باید مورد احترام باشد، به شرط آنکه والدین از آگاهی و بینش لازم و کافی در این باره برخوردار باشند. والدینی که محصول پیوندشان را با تولد فرزندی استحکام بخشیدهاند، باید قبل از تصمیم به بچهدار شدن، بخوبی از آگاهی و دانش لازم در این زمینه برخوردار باشند تا بدانند چگونه میتوان به «زندگی کودکانه» احترام گذاشت.
حال اگر «فرصت کودکانه زیستن را از کودکان بگیریم، چه آسیبهایی در انتظار آنهاست؟!»؛ موضوعی که چالش دنیای بزرگسال امروز است و کارشناسان بر این باورند که کودکانه زیستن برای همهی افراد بسیار حیاتی و مهم است و چه بسا وقتی فرد موفق نشود این دوره مهم را بخوبی و به سلامت پشت سر بگذارد، حتی در دوره بزرگسالی گرفتار آسیبهای جدی خواهد شد
یونیسف میگوید: تنها با اختصاص 5 دلار برای هر کودک میتوان جان 90 درصد از کودکانی را که سالانه میمیرند نجات داد و برای بهبودی چشمگیر زندگی کودکان جهان سوم کافی است که همان مبلغ در یکسال خرج شود؛ یعنی تنها معادل بودجهی شش هفتهی تسلیحاتی جهان است.
روز جهانی کودک، این تضاد را یادآوری میکند: در حالی که سالانه هزینههای نجومی هزینهی تولید انواع سلاحهای هستهای و غیر هستهای میشود، کودکان بسیاری از گرسنگی، نداشتن امکانات بهداشتی، سوءتغذیه و … میمیرند! خورشید آسمان نقاشیهای کودکی باید همیشه بدرخشد و بخندد، اما این آسمان آبی گاهی هم ابری میشود و ترسها، دلهرهها، خشمها و نگرانیهایی هست که این دنیا را تیره و تار میکند.
دغدغههایی برای «کودکانه زیستن»
16 مهرماه روز جهانی کودک شاید بهانهای باشد برای ورود به جهان کودکان؛ جهانی که در آن جنگها فقط چند دقیقه طول میکشند و بسرعت جای خود را به دوستی میدهند؛ دنیایی که عشق در آن حرف اول را میزند، خندهها واقعی است، غمها بسرعت فراموش میشوند و شراکتها بیآلایش است؛ دنیایی که میتوان ساعتها از آن نوشت و حسرتش را خورد؛ دنیایی که برای ورود به آن باید خیلی چیزها را فراموش کرد، باید زبان کودکانه را آموخت و شاید بهانهای باشد برای فکر کردن به هر آنچه کودکان حق دارند داشته باشند، اما ندارند.
کارشناسان معتقدند: برای محترم شمردن زندگی کودکانه نخست باید بدانیم که به محض شکل گرفتن جنین و اطمینان از بارداری، نوزاد از حقوقی برخوردار است و قانون به جدیت از او حمایت میکند و پس از آن هم هر فردی که از مادر متولد میشود، دارای حقوق قانونی و شرعی است که با صدور شناسنامه، ثبات و تحکیم پیدا میکند و از همین لحظه است که او مورد حمایت قانونی قرار میگیرد.
«نگرانی» با زندگیها عجین شده است
متأسفانه این روزها کودکان ما بیش از آنکه به صلح و دوستی بیندیشند، ناگزیر متحمل تماشای تصاویر جنگ و برخورد میشوند و از سوی دیگر بدلیل نبود مهارت و شرایط لازم، در خانه نیز باید شاهد همین شرایط باشند و گویا «نگرانی» به نوعی با زندگی بشر امروزی عجین شده است و در این میان پدیدهی کودکان کار و خیابان و جنگ و آنهایی که تحت تأثیر انواع آسیبها قرار گرفتهاند را باید بشدت جدی تلقی کرد.
وقتی صلح و دوستی میتواند به رشد و تعالی و سلامت روانی کودک کمک کند، جنگ و خشونت نیز میتواند او را گرفتار بیماریهای روانی و تندخویی و افراطیگری و انتقامجویی کند. طبیعی است که کودکان در دوره جنگ همیشه نوعی نگرانی را با خود به همراه دارند. وقتی در دوره جنینی هستند بدلایل مختلف نگرانی و اضطراب مادر به آنها منتقل میشود و از لحظهای که متولد میشوند نیز همین نگرانی و وحشت است که آنها را بدرقه میکند!
فائق»، آسیبشناس مسایل اجتماعی در گفتوگو با خبرنگار انصاف نیوز با تأکید بر این که «باید به اصل «حقوق و فصل رفتارهای کودکانه» بطور جدی احترام بگذاریم»، میگوید: با پذیرش این که فاصلهی بین تولد و نوجوانی دورهای حساس و اثرگذار در زندگی هر فرد است ، میتوان با شناسایی فرصتها، خواستههای معقول و رفتارهای بهنجار، کودکان را تشویق کرده و آنها را از گزند کارهایی که ممکن است با بزرگتر شدن برایشان آسیبساز باشد، دور کنیم.
صلح و دوستی و مهرورزی را به کودکانمان آموزش دهیم
بر این اساس باید صلح و دوستی و مهرورزی را به کودکانمان آموزش دهیم؛ اما اهمیت این موضوع چقدر است؟؛ فائق در این باره تصریح میکند: صلح و دوستی، خشونت و تندخویی و البته احترام و اکرام بطور قطع پدیدههایی آموختنی هستند، یعنی کودک با توجه به جایگاه مهمی که داراست، تمامی این مصادیق را از دیگران میآموزد.
ما نه میتوانیم و نه ممکن است که بتوانیم صلح را به فرزندمان بیاموزیم، در حالی که خودمان در جنگی تمامعیار مشغولیم؛ غافل از این که کودکان به دقت رفتارهای والدین و اطرافیانشان بویژه افراد شاخص را زیر نظر دارند و از آنها خواهند آموخت که زمان جنگ و صلح و دوستی و مودت چه زمانی است و به گفتهی فائق، نمیتوان از نسلی که از هوشمندی گستردهای به خاطر وجود امکانات مختلف برخوردار است و گنجینهی لغات بسیار دارد و مکرر در معرض مجموعهای از اطلاعات و دادههای مختلف قرار گرفته است، انتظار داشت سکون و سکوت را بپذیرد!
این آسیبشناس هشدار میدهد که وقتی میدانیم فرزندان این نسل در روز، ساعتها مورد هجوم شدید هزاران لغت و کلمه و بیانیه و فیلم و تصویر و صدا هستند، باید منتظر باشیم این هجوم سنگین اثرگذار هم باشد.
به کودکان چگونه بخشیدن و خندیدن را بیاموزیم
ما برای داشتن روان و نگرش سالم در میان کودکان هر روز باید شخصیت آنها را پاس بداریم و به خواستههای منطقی آنها احترام بگذاریم. باید بیاموزیم که کودک کیست و چه میخواهد و ما چه مسؤولیتهایی نسبت به او داریم. از فرزندسالاری که البته پدیدهای جهانی است، بپرهیزیم و به جای تمرکز صرف روی تیزهوش سازی و درس و تحصیل و هوش (آی کیو) روی ترویج و تشویق هوش (ای کیو) تمرکز کنیم و به بچهها بجای فشار در یادگیری تحصیل مطلق و رشد صعودی در دامنه زندگی خشک، بیاموزیم چگونه میتوان مشکلات را حل کرد و درست انتخاب و ازدواج کرد و چگونه باید بخشید و خندید!
به گفتهی فائق، به هر شکل حتی ظاهر عباراتی مانند جنگ و خشونت کافی است تا به تولید و افزایش کودکان کار و خیابان و در ادامه اعتیاد و سرقت و تباهی و آسیبهای متعاقب فکر کنیم. گاه با پدر و مادرهایی روبهرو میشویم که سعی میکنند با ویژگیهای پاک و بیریای کودکانشان به نوعی برخورد کرده و آنها را تدافعی و شاید خشن بار بیاورند، در حالی که حفظ ویژگیهای بینظیر دنیای کودکانه اگر نهادینه شوند به داشتن جامعهای سالم و شاداب منجر میشود.
کارشناسان بر این باورند که در دنیای کودکانه، همهچیز البته بصورت نسبی واقعی است، اما میتواند حقیقی نباشد؛ یعنی کودک ممکن است بخندد، اما در حقیقت آن خندهها برایش معانی تلخی داشته باشد و به امید روزی که پشت حقیقت خندهی کودکان دیگر تلخیها، ناجوانمردیها و ناکامیهای پنهان زندگی که بزرگسالان به آنها تحمیل کردهاند، نباشد.
انتهای پیام