اعتمادسازی، شرط مقابله با شایعهپراکنیها
«هادی آخوندی»، فعال سیاسی، در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان اعتمادسازی، شرط مقابله با شایعهپراکنیها دربارهی وقایع اخیر نوشت:
در بین ضربالمثلهای رایج، مواردی را مشاهده میکنیم که قطعاً بار معنایی مثبتی نداشته و برعکس گاهی در جهت مخالف فرهنگ و ادب و تربیت اجتماعی و دینی جامعه گام مینهند. حال غرض از بیان چنین سخنی در زمان خود چه معنا و مفهومی داشته، چندان دارای اهمیت نیست، مهم این است که آیا در حال حاضر و دنیای کنونی، میتوان این امثال و حکم را به زندگی و جامعهی خود تعمیم داد یا خیر؟! مثالهای متعددی وجود دارد مانند: «جوابِ های هوی است»؛ «خواهی نشوی رسوا هم رنگ جماعت شو»؛ «دوری و دوستی» و مواردی از این قبیل که حقیقتاً بهرهگیری از آنها باعث بروز بداخلاقیها و منکرات و بدتر، توجیه آنها در سطح جامعه میشود.
با این مقدمه به اصل مطلب میپردازم. مسألهای که این روزها و سالها گریبان جامعهی ایرانی در سطح خرد و کلان را گرفته و متأسفانه در حال گسترش است: «شایعهسازی و شایعهپراکنی»؛ مبنای توجیه و جاانداختن آن نیز در بین اقشار مردم، ضربالمثل معروف «تا نباشد چیزکی، مردم نگویند چیزها» شده است. در روزهای اخیر، موضوع ادعای جاسوسی اعضای خانوادهی یکی از مسوولین توسط رسانهای معلومالحال و البته مشکوکالحال! مطرح شده و با وجود تکذیبیههای پیدرپی مسوولین اطلاعاتی و امنیتی کشور در این خصوص، هنوز به عنوان خبر مهمی از سوی رسانهها و مردم دنبال میشود.
این که شایعه کجا را هدف قرار داده و هدف صحنهگردانان این برنامه چیست، بارها از سوی افراد مختلف بیان شده و به واقع مطالب سراسر کذب و بیمحتوای شبیه به طنز این رسانه توسط هیچ عقل سلیمی پذیرفتنی نیست، اما نباید از دلایل اعتماد احتمالی قشری از مردم به اخبار این رسانهها و عدم باور و اعتماد به تکذیبیههای رسمی غافل شد.
به نظر میرسد یکی از دلایل علاقهی افکار عمومی به پیگیری اینگونه اخبار خاص و اعتماد به رسانههای مسألهدار و مغرض، مشکلات عدیدهای است که در حوزهی مربوط به نهادها و سازمانهای دولتی و حکومتی وجود دارد.
نکتهی دیگری که میتوان ذکر کرد و مهمتر از مورد اول به نظر میرسد، ضعف رسانهای در اقناع افکار عمومی است. متأسفانه صدا و سیما به عنوان فراگیرترین رسانهی کشور که علیرغم معرفی خود به عنوان رسانهی ملی، تبدیل به تریبون جناح خاص سیاسی شده و مخالفتهای گاه و بیگاه با دولت و دستاوردهایش و انتشار اخبار یکسویه علیه منتخبین مردم و بعضاً انتشار برخی موارد کذب و بیاساس، از جامعه سلب اعتماد کرده و بخشی از افکار عمومی را به سمت رسانههای بیگانه و ضدانقلاب سوق داده است.
اگر به آمار تعداد افراد عضو در شبکههای اجتماعی و پیامرسان بیگانه بنگریم، افزایش روزبهروز مراجعین به این رسانهها زنگ خطر را برای نظام و مسوولین، بیش از پیش به صدا درآورده و قطعاً با محدود و مسدودکردن نیز نمیتوانند از دسترسی مخاطبین جلوگیری کنند؛ لذا باید در جهت بازسازی اعتماد جامعه و احترام به افکار عمومی و همهی اقشار سیاسی و اجتماعی، فکری نو در انداخت که کمرنگ شدن عنصر اعتماد بین جامعه و کارگزاران خطراتی بس عظیم و جبرانناپذیر در پی خواهد داشت.
انتهای پیام