خرید تور تابستان

سخنی با برادران و خواهران حوزوی‌ام

«رضا بابایی» پژوهشگر فرهنگی در یادداشتی تلگرامی با عنوان «سخنی با برادران و خواهران حوزوی‌ام» نوشت:

برادران و سروران من، لطفاً بیایید به موجودیت اهل سنت در ایران، به چشم امنیت ملی و حقوق شهروندی و مرام انسانی بنگریم. هر کس که در ایران به دنیا آمده است، یعنی خداوند روزی و سهم او را از این دنیای پرآشوب، در این کشور نهاده است؛ نه در جایی دیگر. پس باید به اندازه‌ی حقی که از این آب و خاک دارد، از قدرت، ثروت، نهادها، مجلس، دولت، مجمع تشخیص مصلحت، رسانه‌ها، احترام، حقوق طبیعی، حقوق اساسی، امکانات تبلیغی، سرمایه‌های ملی و… سهم داشته باشد. کشور، مسجد یا کلیسا نیست که محلی برای پیروان مذهبی خاص باشد و پیروان ادیان و مذاهب دیگر از آن سهمی و جایی نداشته باشند یا کمتر داشته باشند.

گره زدن سرنوشت و حقوق میلیون‌ها هم‌وطن به ماجرای سقیفه و کربلا، غیر از آنکه هیچ مبنای علمی و عقلی و تاریخی ندارد، شکاف‌ها را بیشتر می‌کند و این شکاف‌ها، لانه‌ی فساد و نزاع و ناامنی و ناآرامی و شکست‌های پی‌درپی در زمینه‌های اقتصادی و فرهنگی و سیاسی و گفتمانی است. اگر فلان شخص را هم رهبر مذهبی اهل سنت نمی‌دانیم، دست‌کم بپذیریم که او یکی از شخصیت‌های مذهبی محبوب در میان برادران و خواهران اهل سنت ما است و اگر کسی این واقعیت را شایعه می‌داند، چند روز در شهرهای اهل سنت گشت‌وگذار کند. حرمت او را حرمت بخشی از هم‌میهنانمان بدانیم. در میان اهل سنت، جریان‌ها و شخصیت‌هایی دیگر هم هستند که با ایشان مخالف‌اند اما بدانید که دشمنان اصلی او، نه شیعیان، بلکه کسانی از هم‌کیشان تندرو او است که وی را به مماشات با نظام و مجیزگویی متهم می‌کنند و هر روز علیه او در شهرهای سنی‌نشین، تبلیغات زهرآگین دارند. اگر روزی جایگاه او در میان اهل سنت به دست مخالفان او بیفتد، قدرش را بیشتر خواهیم دانست.

هر ایرانی با هر مرام و مذهب و قومیت، حقوقی دارد که نباید ذره‌ای از حقوق بلندترین مقامات مذهبی در قم و مقامات سیاسی در تهران کمتر باشد؛ مگر اینکه در دادگاهی به جرمی محکوم شده باشد که در این صورت به اندازه‌ی جرمش، باید جریمه بشود. همین و نه بیشتر. می‌دانم که این توصیه‌ها برای عده‌ای خنده‌دار است؛ اما امیدوارم کسانی که با چشم قانون و از منظر منافع ملی و نوع‌دوستی به مسائل کشور نگاه می‌کنند، جلو تندروی‌ها و خامی‌ها را بگیرند؛ وگرنه دور نیست که آنچه بر صفویه رفت و ایران را تا زمان نادرشاه دست‌خوش کشتارها و سنگدلی‌های باورنکردنی کرد، بر ما نیز برود. آنچه در دوران محاصره‌ی اصفهان و بعد از آن و ویرانی ایران در سال‌های پس از انقراض صفویه رخ داد، گناه کسانی است که در دوره‌ی شاهان مقتدر صفویه، کشور را وارد نزاع‌های مذهبی کردند و گمان بردند که این تاج و تخت تا ابد پا بر جا است. در عصر صفویه، مذهب تشیع بر ایران مستولی شد؛ اما در اکثریت بودن شیعیان در ایران صفوی، این کشور شیعی را از فروپاشی دردآور در امان نگه نداشت و بلایی بر سر ایرانیان آمد که گمان نمی‌کنم هیچ انسانی آن مقطع از تاریخ ایران را بخواند و در دل نگرید یا بغض در گلوی او سنگ نشود. ایران، نه مسجد است و نه کلیسا و نه کنشت. کشور است؛ کشوری که مسجد و کلیسا و کنشت و جمکران، فرزندان او هستند و او نباید میان فرزندانش فرق بگذارد.

دور باد و هرگز مباد! اما اگر روزی بلایی بر سر این کشور فرود آید، از هیچ کس نمی‌پرسد که تو بر کدام مذهبی.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا