نمد مال یا چماق و هویج؟! | نصرتالله تاجیک
متن یادداشت نصرتالله تاجیک که در «دیپلماسی ایرانی» منتشر شده است:
«برجام به عنوان جزئی از تعهدات بین المللی، تامین منافع امنیتی مان و حفظ امنیت و ثبات منطقه ائی به یک میزان برای ما مهم هستند. لذا هم انتظار نیست که ترامپ مطلب جدیدی رونمائی کند و هم بعید است تصمیمی بگیرد که به خروج آمریکا از برجام منتهی شود. او خود را در وضعیت آچمز قرار داده و ناچار به لفاظی شده و به نوعی خودش را مضحکه دست لابی صهیونیستی نموده. بعضی از نیروهای داخلی هم کمی بیش از حد به این وضعیت پرداخته اند و فکر میکنند فیل موش زائیده است! اما هم فیلی در کار نبوده و هم بعضا” ناخودگاه در زمین او بازی کرده و کمی به التهاب عمومی دامن زده اند! جدای از این اشتباه که برجام را چرتکه میداند، ترامپ راه اشتباهی برای بیرون کشیدن خود و هم پیمانانش از این مخمصه خود ساخته که توازن ژئوپلیتیکی منطقه را بهم ریخته آغاز کرده است. اما نمیدانم چرا ما باید یک موضع به حق و زمین برده را به حریف واگذار کنیم؟
ترامپ با رویکرد، اقدامات و بیاناتش خود را در مخمصه و در معرض آزمایش سختی قرار داده است و باید بازی خود در برجام را در یک ماتریس حداقل دو در دو تنظیم کند. در یک محور ۱- قول ترامپ به حامیانش و ۲- فشار تندروهای نومحافظه کار به وی است و در محور دوم ۱- مشکلات ترامپ با ایران در زمینه خاورمیانه و ۲- بهم خوردن اجماع علیه تحریم ایران که با برجام متحقق شده بود. محور اول علاوه بر اینکه داشته های ترامپ است تا آنها را به بازار مکاره ببرد، نقطه آسیب پذیری وی نیز هست. اما محور دوم اگر پاشنه آشیل وی نباشد حداقل نقطه ضعف مفرط حرکت آتی وی است که در کنار سایر عوامل می تواند شرایطی برای او بوجود آورد که دستش خیلی هم باز نباشد. عواملی از جمله: ۱- عدم توانائی وی برای اجرای وعده های مبارزه انتخاباتی اش، ۲- ضدیت وی با تفاهم های بین المللی که اوباما در پذیرش آنها نقش داشته است، همچون موافقت نامه پاریس و ۳- مخالفت او با تمامی اقدامات اوباما. مجموعه عملکرد ترامپ در همین مدت نیز به این عوامل دامن زده و به راحتی نمی تواند بار دیگر با اقدامات خود اجماعی علیه ایران بوجود آورد.
همه در دنیا متوجه هستند که تصمیم ترامپ هیچ ربطی به رفتار هسته ای و برجامی ایران ندارد و حتی این جو به داخل دولت آمریکا هم رسیده و اثر گذاشته و باعث ایجاد اختلاف درونی کابینه ترامپ شده است. بنابراین ترامپ هر تصمیمی بگیرد، تا زمانی که ایران پای بند تعهدات برجامی اش باشد، دیگر نمی تواند اجماع جهانی مانند گذشته علیه ایران بوجود آورد، این یعنی تحریم پر! البته ترامپ ممکن است به بهانه های دیگر همچون حقوق بشر و یا فعالیتهای موشکی ایران و با تفسیر خود به دنبال اعمال تحریم های آمریکا علیه ایران برآید که از ابتدای انقلاب سابقه داشته است و یا بدنبال اعمال فشار بر اروپا و قدرت های دیگر جهانی به منظور قطع ارتباط تجاری بر ایران برآید که اگر ما خوب بازی کنیم توفیق چندانی نخواهد داشت. نقش ما در این زمینه هم در بخش سیاسی و بازی خاورمیانه ای ما و هم تنظیم تعامل خود با اروپا، روسیه، چین و افکار عمومی دنیا خیلی مهم است.
هنر ما در بکارگیری دیپلماسی است. دیپلماسی نحوه مدل کردن رفتار و گفتار دیپلمات ها به منظور تحمیل اراده خود به اطراف درگیر در بازی های بین المللی است. ما باید برای اقناع افکار عمومی و آوردن آنها که قدرت نرم و تاثیرگذار است در پشت استدلال خود در بکارگیری واژه ها و همچنین بیان خواست، اراده، دیدگاه و اهداف سیاست خارجی خویش به گفتمان سازی پرداخته و کلام خود را با مهارت و انتخاب روش های تاثیرگذار بیان نمائیم. ما در دوران ترامپ امکان تفاهم و مصالحه با وی را نخواهیم داشت بلکه فقط باید بهانه به دست وی ندهیم. باید با یارگیری و گفتمان سازی ترامپ در انظار جهانی بدهکار شود و توپ به زمین آمریکا برگردد، نه آنکه ما با نحوه گفتار و رفتار خود در زمین آمریکا بازی کنیم. اگرچه بعید است ترامپ تصمیمی بگیرد که به خروج یکجانبه آمریکا از برجام منتهی شود، اما ما باید هزینه هر گونه اقدامی علیه ایران را برای وی سنگین کنیم و این خود زمینه ای است برای ادعای ما که بگوئیم این رفتار ترامپ نشان می دهد که آمریکا در درجه اول باید ثابت نماید به تعهداتش پایبند بوده و آنگاه به دنبال مذاکره دیگر برای توافق بعدی باشیم که محال است در چنین جوی به میوه بنشیند.
تازه این اقدام ترامپ سنگ بنای تمامی تفاهمات و توافقات را از بین برده و شرایطی برای اعتمادسوزی بین المللی فراهم می آورد. یعنی هر توافقی نه تنها دوجانبه بلکه چندجانبه همچون برجام نیز از آفت اینچنینی در امان نیست. زیرا معلوم نیست دولت آینده آمریکا چه برداشتی از توافقات و تفاهمات دولت قبلی دارد؟ بدون شک نظام روابط بین الملل تک قطبی نبوده و عدم توانایی آمریکا برای حل پاره ای از مشکلات جهان و منطقه نشان از چند قطبی بودن آن دارد. در چنین فضایی آمریکا مبسوط الید نیست و اروپا، چین و روسیه نقش تاثیرگذاری بر روند خاورمیانه خواهند داشت و باید راهکاری پیدا نمود. اتفاقا” این وضعیت شاید فرصت مناسبی باشد تا قدرت های کوچکتر به عرض اندام پرداخته و این حالت دو قطبی را تکمیل نموده و به صلح، امنیت و ثبات جهانی کمک کنند. انشاالله!»
انتهای پیام