باتلاق «فراری دادن نخبگان» در آذربایجان شرقی
«مهرداد خوشکار مقدم» در یک سایت محلی تبریز به نام «ترجمان صبح» نوشت: کهن شهر تبریز در سال های نه چندان دور محفل پرورش بزرگان ایران زمین به شمار می رفت و بسیاری از رجال فرهنگ و هنر و حتی سیاست تاریخ معاصر از این خطه برخاسته اند؛ امروزه گرچه بازهم عده ای خوش خیالانه در باد آن دوران خوابیده اند اما باید اذعان داشت که دیار سرخاب همینک در باتلاقی به نام “فراری دادن نخبگان” دست و پا می زند.
فعلا به روز و هفته نرسیده اما شاید ماهی از سال نباشد که خبر کوچاندن یکی از نخبگان علمی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در این شهر نپیچد و در عوض، کوتوله هایی از جنس ریا و فریبکاری جایشان را نگیرند!
با یک حساب و کتاب می توان به راحتی دریافت خسارت مادی و معنوی فرار نخبگان از فضای رخوت زده ی تبریز که در برهه های اخیر به شدت، شدت یافته تا چه میزان خواهد بود اما به نظر می رسد به تاریخ سپرده شدن “مکتب تبریز” در عرصه های مختلف، کسی را قلقلک نمی دهد بس که بی خیال اند و البته بی اطلاع!
بس که فراری داده اند، هنگام نیاز که می شود، در به در دنبال گزینه می گردند و البته یافت نمی کنند. آنها هم که رفته اند نه پای برگشت دارند و نه اراده اش را؛ چراکه تندی دیده اند و بی مهری و نامهربانی.
با اینحال اما گهگاهی بارقه های امید سوسو می ز ند در این وانفسای بداخلاقی و پژمردگی، به همت مردانی که سر، فراز می کنند و کردارشان بلند می کند نام آذربایجان و ایران را.
مقایسهی نقش استان های دیگر در مدیریت کلان و شماتت کمرنگ شدن نقش بزرگان آذربایجان، در این جامعه به یک اپیدمی تاسف آور بدل شده با این تفاوت که کسی نمی بیند فرهنگ حمایت از یکدیگر را در آنجا و معضل زیرپا کشیدن دیگران را در اینجا…!
اگر نگاهی بیندازیم اجمالی به وضعیت مدیریت کلان – از بخش های دولتی تا مجلس – پتانسیل کمی ندارند استان هایی که در شمالغرب، نام آذربایجان را یدک می کشند اما تاثیرشان در این عرصه، در حد و اندازهی یکی از استان های متوسط کشور نیز نبوده است!
شاید عده ای توپ را به زمین “دیگران” اندازند برای سرپوش گذاشتن بر رفتار و گفتار و کردار نادرست خود اما پرواضح است که نتیجهی خالی کردن زیرپای همدیگر، راهآوردی جز قربانی شدن “منافع کلان” و ارجح شدن منافع گروهی و حتی فردی نمی شود.
فی المثل، برای هماهنگی بین نمایندگان استان های شمالغرب، فراکسیونی در مجلس تشکیل شده که اگر تعداد ۹۰ نفره ی اعضای آن را با تعداد کل نمایندگان حساب و کتاب کنیم می شود تقریبا یک سوم مجلس!
پاسخ به این سئوال که آیا فراکسیون فوق توانسته به اندازهی تعداد اسمی خود در پارلمان کشور نقش آفرینی کند، نیازی به بررسی ندارد اما در مورد دلیل این نقیصه کمتر کسی است که حاضر به پاسخگویی باشد!
در سایه ی همین نبود اتحاد برای منافع مشترک است که راه آهن تبریز- میانه بعد از نزدیک به یک دهه هنوز تمام نشده، اتوبان های تبریز-اهر، تبریز-بازرگان، تبریز- سهند، و دیگر راه هایی که می توانست خونی تازه در رگ های شمالغرب تزیرق کند عقیم مانده، پروژه های نیروگاهی به کندی پیش می روند، وضعیت کارخانجات هم تعریف چندانی ندارد و زخم دریاچه ارومیه هم هر روز وخیم تر میشود!
از تبریز، یک نایب رئیس و یک عضو هیئت رئیسه راهی مهمترین نهاد تصمیم گیری کشور می شود؛ استاندار سابقش، پست کلیدی مهمترین وزارت خانهی دولت را به دست می گیرد و دیگری قائم مقام وزیرش می شود اما تمام این قابلیت ها فرقی به حال پروژه های نیمه تمام و کاستی های آذربایجان نمی کنند!
برای تحلیل و بررسی چرایی این معضلات نیازی به کند و کاو بسیار نیست؛ نبود اتحاد و تخریب همسنگری را در برخی اظهار نظرهای منتشر شدهی اخیر می توان به خوبی مشاهده کرد.
گفته های تند و البته بدون سند و دلیل علیه چهره های سرشناس آذربایجان و تبریز از سوی هم ولایتی های خود به حدی رسیده که تعجب همکاران رسانه ای استان های دیگر را برانگیخته است!
چه بخواهیم و چه نخواهیم امروز در سایه ی حضور برخی نخبگان آذربایجان در مناسب مهم سیاسی است که حرف مردمان این خطه در سطح کلان شنیده می شود؛ حال تخریب آنان از سوی کسانی که خود در برهه های حساس سکاندار امور بوده و در قبال کاستی های زمان خویش، پاسخگوی عملکرد گذشته شان نبوده اند، جای تعجب و البته تاسف دارد.
یکی از اهداف حملات اخیر، مسعود پزشکیان است. او که تنها به پشتوانه آرای مردمی و نیز درایت خویش و نه تکیه بر نسبت های فامیلی به جایگاه مهمی چون نیابت رئیس مجلس شورای اسلامی دست یافته و در این مسیر، از هیچ تلاشی برای حل مشکلات منطقه فروگذار نمی کند، این روزها آماج حملات محافل مختلف از شهر و دیار خود قرار گرفته است!
در این مقال، مجالی برای دفاع از نیست اما اگر با بداخلاقی، پزشکیان ها و دیگر باقیمانده های رجال آذربایجان هم از میدان به در کنیم به غیر از جانشینی کوتوله های فرصت طلب، چه چیز عایدمان خواهد شد؟
درحالیکه رفتار رجال سیاسی از سوی افکار عمومی رصد شده، کردارشان بطور مستقیم در لایه های مختلف جامعه اثر گذاشته و نهادینه می شود، رهآورد رفتارهای مشابه در جامعه به غیر از ترویج بداخلاقی چیزی نخواهد بود.
به راستی، بزرگان و سیاسیون چگونه می توانند از لزوم گسترش فرهنگ دینی و اخلاق اسلامی در جامعه سخن میان آورند درحالی که خود بدان پایبند نیستند؟!
گویا عده ای بدون عبرت از آنچه سالیان اخیر بر تاریخ گذشته، همچنان راه سلف خود را پیش گرفته اند… با توهین و تهمت و افترا، همه را یکی یکی از اتوبوس پیاده می کنند تا پس از چندی، جز خود و اندک یاران مساله دارشان، کسی را دور و بر خویش نبینند!
انتهای پیام
سلام-این نخبه کشی در تبریز علل مختلف دارد مثلا نگاه کنید بعد چندین سال که بدخواهان ریختند و قبر شیخ محمد خیابانی را در قبرستان سرخاب تبریز تخریب کردند و سرانجام برخی از بازماندگانش ودوستدارانش مزار بی را به شهر ری منتقل کردند(کجای دنیا دیده شده قبر یک مبارز را که شوهر عمه رهبر معظم انقلاب هم می باشند بعد چند دهه از گور دربیاورند و به شهری دیگر منتقل کنند) هنوز که هنوز است اجازه نمی دهند دوباره مزار ستارخان وشیخ محمد خیابانی را به تبریز منتقل نمایند لذا نخبه کشی در تبریز دامن مرده ها را هم گرفته