خرید تور نوروزی

«افشا می کنم» امثال بقایی، دیگر خریداری ندارد

روزنامه اعتماد نوشت: حمید بقایی، دولتمرد حبس کشیده احمدی‌نژادی، دیروز با زنبیلی قرمز و پلاستیکی به دادگاه رفت. با جوانفکر چند عکس یادگاری گرفت و درنهایت با عصبانیت زیاد از دادگاه خارج شد. او در میان جمعیتی موبایل به دست نطق غرایی در مورد بی‌گناهی خود ایراد کرد، رییس سه قوه را متهم کرد و خطاب به جمعیت گفت: مردم من تا آخر خواهم ایستاد.

زنبيل قرمز او شامل دفاعياتش در برابر اتهام «تصرف غيرمجاز، اختلاس و تباني در معاملات دولتي» و گم كردن دو ميليون يورويي است كه به گفته آقاي اژه‌اي دست ايشان بوده و حالا معلوم نيست كجاست.

آنچه در دادگاه گذشته بر ما معلوم نيست، اما حرف آقاي بقايي را كه مي‌گويد جرات نمي‌كنند دادگاه را علني برگزار كنند همه شنيده‌ايم. نامه محمود احمدي‌نژاد در دفاع از او هنوز در خاطرمان هست؛ نامه‌اي كه دادستان تهران آن را «توهين‌آميز و كذب» دانست و در آن «به گونه‌اي ادعا شده بود كه گويا اين متهم را در زندان هارون‌الرشيد يا گوانتانامو نگه داشته‌اند.» . اما با ديدن اين نمايش‌ها و فريادها و انتقادها يك سوال اساسي در ذهن ما جان مي‌گيرد. دليل مماشات با اين نحله سياسي در ايران كه اصولگرايان نام جريان انحرافي را برايش انتخاب كرده‌اند، چيست؟ اينها كه در انتخابات رياست‌جمهوري جلوي چشم مردم راي باطله به صندوق مي‌اندازند، ٨ سال فعاليت‌شان در قوه مجريه هنوز در هاله‌اي از ابهام قرار دارد و از هر تريبوني هم كه به دست مي‌آورند آنچنان درباره سيستم سياسي ايران حرف مي‌زنند كه مخالفان نظام هم شگفت‌زده مي‌شوند چرا از نهايت رأفت و تساهل و تسامح برخوردارند؟

برخي از مفسران جواب اين سوال را جمله «من افشا خواهم كرد» مي‌دانند كه هرازگاهي از زبان اين افراد شنيده مي‌شود؛ در اختيار داشتن ناگفته‌هايي كه جلوگيري از بازگو كردن آنها، حريم امني براي اعضاي اين حلقه فراهم كرده است به‌گونه‌اي كه جرايم‌شان با مجازات‌شان بي‌تناسب به نظر مي‌رسد. صد لقمه مي‌خورند كه مي‌ غلام است آن را، اما كسي هم كاري با آنها ندارد. درحالي كه در ميان اصلاح‌طلبان افرادي بوده‌اند كه به دليل گفتن حرف‌هايي كمتر از اينها مضيقه‌هايي سخت‌تر را تحمل كرده‌اند.

اهرم فشاري به نام «افشاي ناگفته‌ها» نخستين بار نيست كه مطرح مي‌شود، هميشه چهره‌هاي سياسي بنا به مسووليت‌ها و سمت‌هايي كه در اين ٣٨ سال داشته‌اند با موارد مگويي مواجه بودند كه فكر مي‌كنند دانستن آن موارد براي آنها مصونيت مي‌آورد.

واقعيت اين است كه نظام اكنون در دهه چهارم عمرش چنان بحران‌هايي را از سر گذرانده كه افشاگري‌هاي افرادي متهم به انواع اختلاس و فساد مالي توان زيادي براي آشفته كردنش ندارد. اگر آنها با چنين اتهاماتي روبه‌رو نبودند، به پاك‌دستي و مهرورزي و عدالت التزام عملي داشتند، شايد قصه فرق مي‌كرد اما در حال حاضر گفتن «من افشا مي‌كنم» و «من منتشر خواهم كرد» نه كسي را در حكومت نگران مي‌كند نه در ميان مردم خريداري دارد.

پاسخ ديگري هم مي‌توان به چرايي عدم برخورد با اين حلقه داد و آن اين است كه اهميت اين گروه سياسي آنقدر زياد نيست كه نظام هزينه اپوزيسيون كردن آنها را بپردازد. منظور از اهميت سياسي چيست؟ تئوري كه بتوان حول آن گفتماني را تشكيل داد، تئوريسين‌هايي كه قادر به مفصل‌بندي تفكر خاصي باشند و بدنه اجتماعي كه حاضر باشد براي آن فكر و ايده‌ها هزينه بپردازد.

اين حلقه كدام‌يك را دارد؟ تئوري فكري كه از كوروش تا امام زمان را شامل شود يا مبتني بر «ما درختيم» و «منتظر بهاريم» باشد توانايي تبديل شدن به يك گفتمان سياسي را ندارد.

عدالتي كه مبتني بر صدقه دادن از كيسه بيت‌المال باشد و نهايتا به پس گرفتن همان پول‌ها از طريق اعلام شماره‌حساب منتهي شود هر چه باشد نامش عدالت نيست. تجربه رد صلاحيت چهره‌هاي برجسته اين جريان در انتخابات رياست‌جمهوري و بي‌تاثير بودن اين رد صلاحيت‌ها بر روند انتخابات نشان داد كه بدنه اجتماعي فرودست مشتاق و محتاج يارانه، برايش فرقي نمي‌كرد كه اين كلمه را از زبان چه كسي مي‌شنود.

اعتصاب غذا، اصرار بر رفتن به سلول انفرادي، رفتن به در زندان اوين و استقبال از بقايي مانند يك قهرمان سياسي، گفتن حرف‌هاي عسس لطفا با من برخورد كن، خبرهاي نامعتبري كه هرازگاهي از جو امنيتي درب منزل اين افراد منتشر مي‌شود همه تلاش‌هاي نافرجامي بوده كه نشان مي‌دهد مزاري كه آنها بر سرش گريه مي‌كنند، فاقد مرده است. وقتي گروهي استعداد حضورشان در لطيفه‌ها بيش از فايده‌شان در عرصه سياست باشد چرا بايد زحمت بيهوده كشيد و به آنها اعتباري را داد كه فاقدش  هستند.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا