کورش کبیر نه کهنه است و نه استخوان پوسیده!
«سیدعطاءالله مهاجرانی» وزیر اسبق ارشاد در یادداشتی دربارهی کوروش کبیر در وبلاگ خود نوشت:
آیت الله شیخ احمد بهشتی نماینده استان فارس در مجلس خبرگان، مطالبی را در باره تاریخ و کورش بیان کردهاند که شایسته توجه، دقت و ارزیابی ست. با ایشان در دوره نخست مجلس شورای اسلامی هم دوره و همکار بودم. با توجه به سابقه گمان نمیکردم که داوری ایشان در باره تاریخ و کوروش از این لون و از جنس شعار و سطحی زدگی که مذهب مختارست باشد. شاید هم این شتابزدگی نشانهای از واقعهای از همان دوره را به همراه داشته است. بین نمایندگان مجلس برای حفظ امنیت و حفاظت کلت رولور توزیع شده بود. برخی نمایندگان حال و حوصله کلاس آموزش اسلحه را نداشتند. یکی از نمایندگان از اهل علم و عبا و عمامه گلولهای در جیب شلوارش شلیک کرده بود! بحمدالله به خیر گذشت. شلوارش در واقع زیر شلواری بود و گشاد و پنهان در زیر عبا. در دفتر هیات رییسه سِنّی بودم که از همان طبقه دوم صدای گلوله برخاست. آقای بهشتی با رولورشان بازی میکردند و یا از سر کنجکاوی وارسی، گلولهای از کنار گوش و بغل عمامهشان شلیک کرده بودند! بحمدالله و المنه این هم به خیر گذشته بود. مشکل از رولور بود که خشابش گردان بود و موقع شلیک به راست میپیچید و شلیک میکرد!
به نظرم آقای بهشتی بار دیگر حسابی به راست پیچیدهاند و به تاریخ ایران و کورش شلیک کردهاند. شلیکی بی اثر و قیاسی شتابزده و غیر موجه. مناسب است بخشی از سخن ایشان را که مورد نظرم هست از خبر ایلنا نقل کنم:
«آیت الله احمد بهشتی در اولین کنگره ملی بزرگداشت آیت الله ملک حسینی نماینده فقید مردم کهگیلویه و بویراحمد در خبرگان رهبری در تالار دانشگاه یاسوج گفت: روحانیون وظیفه سنگینی بردوش دارند و باید بدانند که وظیفه دارند برای مردم موضوع کهنه پرستی و کورش پرستی را تبیین کنند.
وی با بیان اینکه باید تاریخ را در دوره پادشاهان گذشته بهویژه شاهان ساسانی خواند و دید با مردم چگونه رفتار میشد، خاطرنشان کرد: اسلام آمد و مردم را از مصیبتها رها کرد.
نماینده مردم استان فارس در مجلس خبرگان رهبری افزود: اسلام مردم را از بدبختی رهانید اما الان عدهای استخوانهای پوسیده را به دست گرفتهاند.
بهشتی با تاکید براینکه باید تاریخ را خواند و آن را به نحو شایسته برای دیگران تبیین نمود، یادآورشد: باید به مردم گفته شود حکومت شاهنشاهی چه بلایی بر سر ما آورد.
وی با انتقاد از کسانی که به فکر احیاء تاریخ پادشاهان گذشته هستند، تصریح کرد: امروز برخی میگویند کورش این بود و داریوش آن بود اما نمیدانند که استخوانهای پوسیده دیگر به درد نمیخورد.
نماینده مردم استان فارس در مجلس خبرگان رهبری گفت: بروید و درس خواندن بچه کفاش را در شاهنامه فردوسی بخوانید تا بدانید که حکومت ساسانی چه بوده است.»
چند نکته مهم به نظرم میرسد:
یکم: کهنه کدام است و نو کدام؟ با کدام معیار کهنگی و نوی را میسنجیم و ارزیابی میکنیم؟ به عنوان نمونه آیا سقراط و افلاطون و ارسطو کهنهاند و استخوان پوسیده؟ یا اندیشه آنان هنوز هم زنده است و ارزشهایی که بدانها باور داشتند همچنان مورد توجه انسانهاست. آیا کتاب گیتا و اندیشههای بودا کهنه است و استخوان پوسیده؟ واقعیت این است که اگر انسانها در زندگی خود، خود را به ارزشهای ماندگار و انسانی و اخلاقی پیوند بزنند، برای همیشه میمانند. عدالت و آزادی و ایثار و نیک اندیشی و وفا و عشق و خدمت به مردم و حفظ کرامت انسان، اموری نیستند که کهنه شوند و مثل سکه دقیانوس از ارزش و اعتبار بیفتند. سکه طلای نابند که در گذار تاریخ ارزشی بیش از وزن طلایشان پیدا میکنند. دیوانه آن فردی که سکه طلای دوره کورش را ذوب کند تا طلایش را بفروشد.
برای ما ایرانیان و مسلمانان کورش نماد افتخار و سربلندی و هویت است. فقط کافی ست که به کتاب مقدس نگاه کنیم و ستایش بیمانندی که از کورش شده است و او را در حد یک پیامبر ستوده است، ببینیم. این ستایش به تفسیر علامه طباطبایی و پیش از ایشان مولانا ابوالکلام آزاد در سوره کهف نیز ثبت شده است. کورش همان ذوالقرنین است که خداوند او را به عدالت و قدرت و شکوه ستوده است.
دوم: آیه الله بهشتی بر تاریخ دوره ساسانی تاکید کردهاند. این تاریخ ربطی به دوران کورش ندارد. افزون بر آن با استناد به داستان فرزند کفشگر هم نمیتوان در باره یک دوره تاریخی طولانی داوری کرد. آن داستان تناقضی را در ذات خود دارد، آن کدام کفشگر است که میتواند تمام هزینه جنگ ایران و روم را برای سالیان سال بپردازد!؟
قدر کورش کبیر را بدانیم! | سیدعطاءالله مهاجرانی
انصاف نیوز: هشتم آبان ماه سال گذشته، «سیدعطاءالله مهاجرانی»، وزیر اسبق ارشاد دربارهی کوروش کبیر در وبلاگ خود یادداشتی نوشت که منتشر شد و اکنون نیز به همین مناسبت بازنشر میشود:
به مناسبت روز بزرگداشت کورش کبیر، افتخار تاریخ و فرهنگ و سیاست در سرزمین ما و شکوه خرد ناب در جهان، دو فیلم متفاوت از پاسارگاد دیدم. یکی نشانی از بلاهت و دیگری نشانی از حکمت. در فیلم نخست مردم، جمعیتی که تقریبا تمامی جوان هستند و می توانند از نرده های فلزی مانع با پرشی گذر کنند، در محوطه ای دور از مزار کورش ایستاده اند و ماموران حراست از نزدیک شدن آنان جلوگیری می کنند. حتی ماموری با جلیقه خاکی رنگ با جوانی که بلیز سبز پوشیده، گلاویز می شود و به او لگد می زند. عده ای میانداری می کنند تا آن ها را جدا کنند و بعد موج جوانان حرکت می کند و ماموران حراست محو می شوند. این رفتار یعنی ممانعت جوانان از نزدیک شدن به آرامگاه کورش، نشانه ی بلاهت مضاعف است! می بایست استانداری و مراکز فرهنگی فارس خودشان ابتکار عمل را در دست بگیرند و روز کورش را در پاسارگاد با شکوه تمام برگزار کنند. برنامه ی سخنرانی و موسیقی بگذارند. کورش بزرگتر از آن است که بتوان نادیده اش گرفت! مثل کسی که بخواهد خورشید را نبیند و یا انکار کند.
ذمّ خورشید جهان ذمّ خود است
که دو چشمم کور و تاریک و بد است!
کورش کارت شناسایی ملّی ما به عنوان مردم ایران است!
فیلم دوم: جمعیتی در نزدیکی پاسارگاد جمع شده اند و یک هموطن عربِ ایرانی (نه عربِ اهوازی چنان که رسانه های عربی منطقه و العربیه ترویج می کنند) از ایران و کورش سخن می گوید. بر ایرانی بودن خود تاکید می کند و در کنار او کُرد سنندجی و کُرد کرمانشاهی و لُر بختیاری و ترک قشقایی و بلوچ و سیستانی و آذری و…ایستاده اند و نیم حلقه ای را تشکیل داده اند. می گوید ایران وطن ما و کورش پدر ماست! انصاف این است که این سخنان را اگر صدا و سیمای جمهوری اسلامی، اندک خرد سیاسی و فرهنگی داشته باشد می بایست بارها، صد ها بار منتشر کند. به ویژه وقتی آن عربِ ایرانی با صراحت تجزیه طلبان را محکوم می کند.
این دو فیلم نشانه های روشنی است که فرهنگ ملی ما ایرانیان نمی تواند نادیده گرفته شود. عید غدیر با تمام شکوهش نمی تواند جای نوروز را بگیرد هر کدام درست در جای خود هستند. کورش رکن فرهنگ و سیاست و دفاع از آزادی ادیان و اندیشه و دیگر فرهنگ ها در جهان پیش از اسلام است. در کتاب مقدس به ویژه در کتاب عزرا، نام او بیست و سه بار به تصریح و بارها به اشاره مطرح شده است. از او به عنوان مسیحا، به نیکی و با شکوه تمام یاد شده است. به روایت و تفسیر علامه طباطبایی با اشاره به پژوهش مولانا ابوالکلام آزاد، ذوالقرنین در سوره ی کهف، به عنوان یک رهبر الهی، مصداقش کورش است. ما در جهان امروز بیش از همیشه نیازمند افق دید و خرد ناب کورشیم.
نمی شود در کشوری مثل ایران برای کورش که قله افتخار فرهنگ ملی و تاریخی و سیاسی ماست، بزرگداشت برگزار نکرد و اگر هم جوانان به شکل خود انگیخته آمدند با آنان برخورد پلیسی و امنیتی کرد.
انتهای پیام
بریزید بیرون؛ همینجوری جفنگیاتتون رو هی بگید، هی بگید، هی بگید بذارید بدونیم سرتون تو آخور کیاست!
کی نق قول از یادداشتهای فرح و گوگوش می کنید؟! جورج سوروس رو که نقلش رو اجرا کردید.
بگو جونم؛ همینطور بگو رسانه فتنه
سلام-حضرت علی(ع) می فرمایند به گوینده سخن نگاه نکن به خود سخن نگاه کن مرحوم علامه طباطبائی تاکید نکرده حتما کوروش ذوالقرنین می باشد و با توجه به تبلیغات دوران شاه عنوان کرده شاید باشد ضمنا نامبرده و دیگران اگر بطور حتم هم اعلام می کردند باید دلایل آنرا بیان می کردند که نکردند ضمنا مرحوم علامه کامبوزیای سیستانی در پاسخ احمد کسروی تبریزی که هنوان کرده بود شخصیتی در تاریخ به عنوان ذوالقرنین امکان وجود نداشته و به خیال خودش به قرآن جاوید ایراد گرفته بود با انتشار اثر تحقیقی به نام ذوالقرنین یا بزرگترین پادشاه چین ثابت کرده ذوالقرنین همان پادشاه چین می باشد که دیوار چین را شروع به ساخت کرده و یاجوج و ماجوج همان منچوریها ومغول دو قوم اصلی ساکن مغولستان می باشند -حال اگر قرار باشد یک پادشاه دوره باستان مورد ستایش قرار بگیرد باید آن پادشاه امپراطوری ماد باشد که به آشور خونریزترین قدرت دوران باستان حمله کرد پایتخت آنها را به تصرف در آورد و همه ملل دوران باستان به گواهی کلیه منابع تاریخی وی را تمجید کردند نه سلسله ها خامنش که توسط هاخامهای یهود جهت پی گیری اهداف وخیالات خود ایجاد گردید
انصاف، سانسور!! مگر چه حرف اشتباهی در مورد آیت الله یزدی و آن خطبه هایی که با عصبانیت خوانده می شد، زده ام!
نوشتم، که زور رویه اشان است!