خرید تور نوروزی

احمد پورنجاتی: روحانی همان است که قبلا بوده و بعدا خواهد بود

روزنامه اعتماد با احمد پورنجاتی نماینده اسبق مجلس مصاحبه کرده است.

بخشی از این مصاحبه را می خوانید:

با نظر به ماه‌هايي كه از انتخابات و روي كار آمدن دولت دوم آقاي روحاني گذشته شما بين روحاني آبان ماه ٩٦ با روحاني ارديبهشت ٩٦ يعني پيش از انتخابات تفاوتي مي‌بينيد؟

من يك برداشت كلي‌تر دارم. متاسفانه در جامعه ما و در گستره افكار عمومي و حتي خواص به مفهوم كنشگران سياسي و جريان‌هاي فعال در عرصه سياست كشور، هميشه كم و بيش خطاي محاسبه يا اشتباه اندازه‌گيري وجود داشته و دارد. اين خطا يا اشتباه به اين برمي‌گردد كه آدم‌ها و مشخصا سياستمداراني را كه در عرصه سياست كشور نقش‌آفريني مي‌كنند، چه مرحوم آقاي هاشمي و چه آقايان خاتمي يا احمدي‌نژاد، به عنوان يك پديده حداكثر دو‌وجهي مي‌بينند، يعني نه حتي يك حجم بلكه دو خط كه كنار هم زاويه‌اي را تشكيل داده و به اين صورت محاسبه و قضاوت مي‌كنند. مواضع، ديدگاه‌ها، رويكرد‌ها، شعارها و بيان يك شخصيت با عملكردش پس از اينكه در موضع قدرت قرار گرفت، زاويه مي‌سازد. اين زاويه برخي اوقات يك زاويه حاده كوچك و برخي اوقات يك زاويه منفرجه و بزرگ است. ما بايد تامل مجددي كنيم. امروز نه نگاه به پديده‌هاي اجتماعي و واقعيت‌هايي كه در گذر زمان در عرصه‌هاي مختلف اجتماعي و سياسي اتفاق مي‌افتد و نه آدم‌ها اين‌طور نيستند و به هر حال دست‌كم يك منشور هستند. تازه اگر نگوييم كه الان مي‌شود به جاي ابعاد چهار يا شش گانه، ابعاد ده‌ها‌گانه درنظر گرفت. نكته‌اي وجود دارد كه بسيار مهم است. وقتي يك شخصيت را ارزيابي كرده يا مورد توجه قرار مي‌دهيم در عين اينكه ويژگي‌هاي آشكار و پنهان چند وجهي و مقتضيات زمان و مكان را بايد در نظر بگيريم، بي‌ترديد يك مختصات محوري از شخصيت آن فرد را بايد بشناسيم. بايد بدانيم آن ويژگي‌هاي محوري كه به تعبير روانشناس‌ها پيش‌نويس‌هاي كاراكتر فرد است و در اثر روانكاوي بايد معلوم شود كه چه زماني شكل گرفته است، چيست. اگر ويژگي‌هاي فرد را تا حدودي بشناسيم، نه دچار شگفتي مي‌شويم و نه شعف بيجا، حسرت و اندوه ونوستالژي غم‌انگيز از راه باز ماندن. هر كدام از اين ويژگي‌ها را كه اشاره مي‌كنم، نظر به آدم‌هاي خاص در تاريخ معاصر ايران دارم. بسياري از شخصيت‌هاي سياسي دست‌كم از بعد از كودتاي رضا‌خان و آغاز دگرديسي قاجار به پهلوي را تا امروز در ذهن دارم.

از منظر يك اصلاح‌طلب اين موضوع را چگونه در مورد روحاني ارزيابي مي‌كنيد؟

امروز كه در مورد آقاي حسن روحاني صحبت مي‌كنيم در چنين كانتكستي به عنوان يك شخص اظهارنظر مي‌كنم. من تعلق خاطر به روند اصلاح‌طلبي در جامعه ايران دارم و به نوعي به جريان اصلاح‌طلبي كه پس از روند كلي اصلاح‌طلبي در كشور شكل مي‌گيرد و كوچك‌تر از آن است، باور دارم. به عنوان يك شهروند اظهارنظر مي‌كنم كه آن پارامتر‌ها يا عناصر بنيادين شخصيت آقاي حسن روحاني تغيير عمده و اساسي نه تنها نسبت به دوره قبل و نه تنها نسبت به زمان تبليغات انتخابات بلكه حتي نسبت به سال‌هاي ٥٨ و ٥٩ نداشته است. به فكت‌هايي مي‌توان اشاره كرد كه خيال همه راحت شود. بايد بگويم كه آن اشتباه محاسبه و خطا در ارزيابي و گاه عوضي گرفتن يا حتي احساس عوضي گرفتن‌ها از همين جا مي‌آيد.

از نظر من مهم‌ترين ويژگي آقاي روحاني عملگرايي همراه با چشم‌اندازها، افق‌ها و دورنماهاي يك مديريت بر مبناي قاعده بازار است. در قاعده بازار شما ابتدا محاسبه هزينه و فايده مي‌كنيد و براي رسيدن به يك هدف مشخصي كه به هر حال انباشت سرمايه و ارزش افزوده بيشتر است، قدم بر مي‌داريد و در اين راه از روش‌هايي كه حالا در اين مورد مي‌توانيم بگوييم شرافتمندانه و قاعدتا بايد منطبق بر پرنسيب‌هاي پذيرفته‌شده، باشد، فعاليت خود را به پيش مي‌بريد. با اين حال هدف اين نيست كه جهان را نجات دهيد و همه مسائل روي ميز جامعه را لزوما حل و فصل كنيد. هدف اين است كه چيزي به عنوان فعاليت سودبخش براي رسيدن به يك موقعيت را محقق كنيد. افراد مي‌توانند از يك منظر خارج از تعلقات به نظام، آن را نگرشي ماكياولي بدانند. در اين صورت بي‌پرده مي‌گويند كه از هر وسيله‌اي براي اينكه قدرت حاكميت و قدرت دولت و موقعيت دولت محفوظ بماند، استفاده مي‌شود. يعني اگر لازم باشد، تندترين شعارها را مي‌دهد و بعد در عمل با «نشد انجام بدهيم‌ها» و «خواستيم نگذاشتند‌ها» يا «تلاش كرديم بيش از اين نتوانستيم‌ها» و هر چه از اين دست توجيه مي‌شود. مي‌توان چنين تفسيري داشت كه البته من چنين تفسيري را قبول ندارم.

شما از روحاني و ويژگي‌هاي محوري شخصيتي او در اين دوره چه برداشت و پيش‌بيني‌اي داريد؟

از نظر من واقعي‌ترين برداشت با توجه به كانتكست و زمينه‌اي كه روحاني در سال ٩٢ از آن بركشيده شد، اين است كه بايد پيش از او نوعي سكته را در روند كشور ببينيم؛ سكته‌اي كه در فرآيند آغاز شده از دوره اول رياست‌جمهوري آقاي هاشمي و بعد از جنگ كه تاكيدها در عرصه‌هاي عمدتا زيرساختي جامعه در حوزه اقتصاد و حل‌و‌فصل مشكلات معيشتي بود و در دوره آقاي خاتمي با وجود برجسته‌تر شدن كاملا محسوس حوزه‌هاي سياسي و فرهنگي و به خصوص توسعه سياسي، آن فرآيند و بنيان ادامه پيدا كرده بود، پديد آمد. در دولت آقاي احمدي‌نژاد اين فرآيند دچار يك وقفه و سكته تاريخي شد. حالا بعد از پايان دولت احمدي‌نژاد كه آثار و پيامدهايش كم‌و‌بيش وجود دارد، در سال ٩٢ يك پرانتز باز شده است. بايد توجه داشت كه يك اتصال تاريخي به روند گذشته صورت نگرفته است. آقاي روحاني پيوند دوباره همان روندي نيست كه در دوره آقاي احمدي‌نژاد قطع شده بود. در برداشت اوليه مثل اين است كه بگوييم كه يكي از عروق اصلي قلب مسدود شده و فرد سكته كرده است و حالا «باي‌پس» كرده و دوباره راه افتاده است. من چنين برداشتي از دوران رياست‌جمهوري آقاي روحاني ندارم. من معتقدم كه در دوران آقاي احمدي‌نژاد بيمار دچار كلپس شده و سكته كرده در‌ آي سي يو رفت. بعد از بازيابي؛ احيا و فرستادن فرد به بخش‌ دو دوره است؛ اين دو دوره همان دولت‌هاي اول و دوم آقاي روحاني است. يعني مريض سكته كرده و حالا از آي سي يو به بخش آمده و تازه هنوز هم تلو‌تلو مي‌خورد. اين را يادمان نرود كه دولت روحاني پرانتز است. خودش اين را مي‌دانسته. ممكن بود از اين حرف من تفسير سياسي شود اما برداشت من اين بود كه دولت روحاني به عنوان نخستين دولت تك‌دوره‌اي خواهد بود. فقط از سوي جريان‌هاي رقيبش يا جريان‌هاي بازمانده از قبلش چنين چيزي را نمي‌گويم. البته امروز خيلي نام اصولگرا و اصلاح‌طلب و اعتدالگرا به نظر من به كار نمي‌آيد. اگر اين تئوري را بپذيريم كه واقعا فرم محتوا را تعيين مي‌كند چون من خيلي اصالت- ماهيتي نيستم، بنابراين احساس مي‌كنم كه دولت آقاي روحاني يك تنفسگاهي خواهد بود. همه آن را تنفسگاه مي‌دانستند. برداشت خود من هم كه فكر مي‌كنم راه چاره كشور اصلاحات است، اين بود كه دولت آقاي روحاني يك تنفسگاه است. در همان چهار سال بايد روند آي سي يو و بخش مريض را جمع و جور كند و فرصت فراهم شود تا روند اصلاح‌طلبي كم‌‌كم بتواند خودش مستقلا صورت بگيرد.

اين نگاه در ميان ساير جريان‌ها هم حاكم بود؟

حتي اصولگرايان هم فكر مي‌كردند كسي قرار است بيايد كه كشور را از تنگناي مشكلات بيرون بياورد و از آنجايي كه قابليت‌هايي هم، در حوزه سياست خارجي دارد، مسائل را رفع كند و آنها را ادامه دهد اما اين‌بار نه با الگوي آقاي احمدي‌نژاد بلكه با الگويي ديگر مسيرشان را ادامه دهند. اجماع ناگفته‌اي وجود داشت. درست است كه اصلاح‌طلبان به دلايل خاصي اين‌طور عمل نكردند. دليل هم اين بود كه آقاي روحاني كارش ناتمام مانده است. اصلاح‌طلبان شرايط را سنجيدند كه بر‌خلاف پيش‌بيني‌ها و محاسبات‌شان خيلي از مسائلي كه فكر مي‌كردند قاعدتا بايد در دوره اول اتفاق مي‌افتاد، در حوزه سياسي اتفاق نيفتاد. بنابراين از نظر من آقاي روحاني به عنوان يك سياستمدار با تمام اين گوناگوني‌ها و با تمام اين «هر لحظه به رنگي بت عيار درآمد»ها، اين همه زحمت كشيده است. اين همان آقاي روحاني قبل است. آقاي روحاني همان است كه قبل‌تر بوده و بعدا خواهد بود. البته نمي‌خواهم بگويم كه هيچ تغييري نكرده و تاثيري نگذاشته است. افراد كه سنگ نيستند. نمي‌خواهم بگويم در دوره دوم آقاي روحاني نوعي كشيدن ترمز دستي يا حتي شايد نگاه به دنده عقب نمي‌بينيم. اينها وجود دارد و گلايه‌ها سر جاي خود هستند اما نكته مهم اين است كه اگر كسي احساس فريب خوردگي يا اغواي سياسي كند، بدون اينكه بخواهم راجع به كسي از موضع دفاع حمايت كنم يا قضاوت خاصي داشته باشم، مي‌گويم كه شما معيار اندازه‌گيري‌ات را يك بار بررسي كن شايد ترازويت خراب است. اگر چنين تلقي داريم در گذشته درست اندازه نگرفته بوديم. كسي كه احساس فريب‌خوردگي دارد اين بسته‌اي كه به نام روحاني انتخاب كرده را درست اندازه نگرفته و كم و كيفش را درست نشناخته بوده است. همه سخنان و گفته‌ها اظهارنظر‌هايش هم در اين بستر بايد ارزيابي كرد. از نظر من روحاني همان روحاني است و با همين روش البته در اشل‌هاي كوچك‌تر خوشبختانه از بعد از انقلاب ردپاي همين شخصيت با همين رويكرد در بزنگاه‌هاي مهمي در مقياس خاص آن پديده و سوژه، اثر سازنده و تاثيرگذار و مهمي داشته است.

اگر گستره احساس ياس بيش از امروز بشود، آيا پايگاه و بدنه اجتماعي جريان اصلاحات را به مخاطره نمي‌اندازد؟

مشكل جريان اصلاحات اين است كه پايگاه اجتماعي دارد اما سازمان اجتماعي ندارد. يكي از بنيادي‌ترين كاستي‌هاي جرياني كه به نام اصلاحات شناخته مي‌شود و از يك طيف‌بندي گسترده و گوناگوني هم برخوردار است، اين است كه پايگاه اجتماعي دارد اما سازمان اجتماعي ندارد. طيف بندي‌اي كه در آخرين نمودش يعني انتخاب آقاي وزير علوم مي‌توان ديد. با اينكه بخشي از جريان اصلاح‌طلبي از اين انتخاب دفاع مي‌كند كه اتفاقا جريان آكادميك و استخوان‌داري است، بخش ديگري از آن نيز به عنوان يك خيانت و سازش سياسي و معامله سياسي ياد مي‌كند. دليل اين كاستي اين است كه حزب و گروه گسترده ندارد چون نمي‌گذارند پا بگيرد. اينها درست است اما از آن مهم‌تر اين است كه جريان اصلاحات كه تبارش به جريان چپ خط امامي مي‌رسد و هم از سال ٧٦ به بعد به عنوان يك جريان با اين نام متولد شده، معتاد يك شرايط حضور در قدرت براي حفظ موجوديت شده است. هميشه ديدگاه من اين بوده كه ملازمه بين بقاي يك جريان با حضورش در قدرت به خصوص براي يك جريان پيشرو كه مي‌خواهد تغيير و تحول معناداري را در جامعه به وجود بياورد، يك پاشنه آشيل است. بنابراين اينكه اشاره مي‌كنيم كه آيا باعث ضربه خوردن به پايگاه اجتماعي جريان اصلاح‌طلب مي‌شود يا نه، از اين منظر بايد پاسخ داد. از يك منظر خوشبختانه چون خواست اصلاح‌طلبي فراتر از جريان اصلاح‌طلب در جامعه است، اين خواست اينقدر دروني و بنيادين است كه در يك تحليل حتي شايد خيلي حرف من مضحك به نظر برسد. اينكه به نظر من حتي رويكرد انتخابات ٨٤ و بخشي از انتخاب آقاي احمدي‌نژاد را برخاسته از مطالبه اصلاح‌طلبي مي‌دانم. نه از وجه سياسي اصلاح‌طلبي بلكه از وجه دگرگون‌سازي بسياري از روندهاي جاافتاده در نظام اين انتخاب صورت گرفته است. واقعا هر كسي بشنود مي‌گويد اين حرف خنده‌دار است و بپرسند كه آيا مردم به احمدي‌نژاد از موضع اصلاح‌طلبي راي داده‌اند. من نمي‌گويم همگان اما اين ماده مستعدي كه باعث مي‌شود در انتخابات مجلس در سال ٩٤ و بعد از آن شوراي شهر و حتي در جنوب تهران به اصلاح‌طلبان راي دهند، بخشي از پايگاه اجتماعي احمدي‌نژاد است. همه‌اش به خاطر اين نيست كه احمدي‌نژاد از نظام فاصله گرفته و به آن پشت كرده است، برخي جنبه اعتقادي آنچناني ندارند اما احساس كردند كه تحولي كه مي‌خواستند در دوره احمدي‌نژاد اتفاق بيفتد، رخ نداده است. فساد ١٠ برابر شد درحالي كه او آمده بود فساد را از بين ببرد. همان‌ها قبلش به خاتمي راي داده بودند. ٧٠ درصد راي خاتمي از همين‌جا آمده بود. بعد از پايان دولت خاتمي در مواجهه خاتمي و احمدي‌نژاد، دوباره به كسي برگشتند كه مي‌خواهد اصلاحات مدنظر آنها را عمل كند. ما بر آن لايه‌ها نامي نمي‌خواهيم بگذاريم اما به هر حال سياست خيلي براي‌شان اصل نيست. بنابراين حتما اگر با نگاه نادرست و اشتباه محاسبه ارزيابي شود، به پايگاه اصلاح‌طلبان ضربه مي‌زند. كمااينكه مي‌بينيم دميدن در فضاي واگرايي و نااميدي و احساس باخت از راي به روحاني، اشتباه مكرر است. به فرض اينكه اينها درست هم باشد. تكرار همان خطاي محاسبه است.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا