آقای شهاب حسینی! تئاتر را با فستفود مقایسه نکنید
«شکوه مقیمی»، «روزنامه نگار» در یادداشتی در روزنامه «جامعه فردا» نوشت: فایده انتشار برخی از اخبار که شاید ارزش خبریشان چیزی جز چهرهمحوری تولیدکننده آن خبر نیست، چیست؟ آیا مسیری را در حل مشکلات میگشایند یا تنها موجی را در فضای مجازی بهراه میاندازد و بیآنکه آب در دل کسی تکان بخورد، فراموش میشوند؟ بهویژه اگر آن خبر اظهار نظری غیرتخصصی و آرمانگرایانه باشد که دیگر واویلا! عدهای پیرهن عثمانش میکنند که فلان سوپراستار این را گفته و یک نظر غیرتخصصی همینطور اشاعه میکند و جامعهای که به خود زحمت اندیشیدن نمیدهد را بیش از پیش گمراه میکند. از این دست اخبار کم نداریم؛ همین دیروز شهاب حسینی در بازدید از پردیس تئاتر خاوران گفته است: «به ازای هر 5 فستفود یک سالن تئاتر نیاز داریم!» حاصل این نسبت، چند سالن تئاتر میشود؟ آیا تهران گنجایش این تعداد سالن را دارد؟ آقای حسینی این نیاز را فقط در تهران دیده است یا به شهرستانها هم نگاهی انداخته را نمیدانیم، اما پیشنهاد داده: «این پردیس مکانی شود تا امکانی برای گروههای مختلف از کل کشور فراهم شود تا در این مکان به تمرین و اجرا بپردازند.» مگر چند گروه از این کشور پهناور توان تأمین مخارج اسکان خود در تهران را دارند که بیایند در پردیس خاوران تمرین کنند. آن هم تئاتر شهرستان که بهدلیل نبود امکانات و الگویی درست، با نگاهی به جشنوارههای فجر این چندسال، متوجه میشویم که به بد بیراههای رفته است.
میخواهم بگویم فرهنگسازی کاری نیست که با تأسیس یک سالن تئاتر، یا یک کتابفروشی و هر مکان فرهنگی دیگری، به ازای پنج غذاخوری یا پنج لباسفروشی انجام شود. اولاً این نوع نگاه، کالایی کردن بیش از پیش هنر است و بس! ثانیاً فرهنگسازی نیاز به ابزار اولیهای دارد که کشور ما فاقد اکثر آنهاست که مهمترینش تلاش رسانه ملی برای فرهنگسازی است. رادیو و تلویزیون ما وقعی به تئاتر و فرهنگ نمینهد و همه را به سمت مصرفگرایی سوق میدهد، نه تفکر. مسیری که شاید اکثر تئاترهای ما هم این روزها در پیش گرفته و بهجای واداشتن مخاطب به اندیشه، او را تهی، بیهیچ تلنگری، از سالن بدرقه میکنند و تئاتر اصیل و اندیشهزا درحال جان دادن است. بهتر است آقای حسینی به یاد حاشیههایی که در دوماه اجرای خودش پیش آمد بیفتد؛ اجرایی که البته دمدستی و ناموفق از منظر فن و هنر تئاتر و اهالی زبدهاش بود! آدمها میآمدند نمایش ببینند یا شهاب حسینی را؟ بلیتهایش که به قیمت 1میلیون تومان در سایت دیوار قرار گرفتهاند، شاهدی است برای قضاوت اینکه نمایش«اعتراف» برای بالا رفتن فرهنگ و تولید اندیشه بود یا نه؛ آن هم با ادعای نجات تئاتری که شهاب حسینی در نشست خبریاش داشت.
آقای شهاب حسینی! شما که در اندیشه فرهنگسازی هستید، بیایید نگاهتان را واقعبینانهتر کنید، به شرایط اقتصادی آدمهایی که در مناطق جنوب تهران زندگی میکنند، نگاهی بیندازید و پس از آنکه کلاسهایتان با زندهیاد سمندریان یاد میکنید به فکر هزینه یادگیری در این کشور گرانقیمت هم بیفتید. اصلا بیایید خودتان در آن منطقه کلاسی برای آن همه آدم مستعد که به فکر خوراک روحیشان هستید، برگزار کنید. بیایید به اطرافیانتان هم این پیشنهاد را بدهید. کلاسی برای بچههایی که پولشان در حد خوردن فستفود هم نیست. آقای کارگردان! مردم تا سیر نباشند، بهسراغ خوراک روح و روانشان نمیروند؛ آن هم فرهنگ و تئاتری که این روزها در منجلاب چهرهمحوری دستوپا میزند و فریاد هنرمندان دلسوز تئاتر را درآورده است.
این پردیسِ 250 میلیارد تومانی هنوز نتوانسته است جایش را میان اهالی تئاتر باز کند. پردیسی که خیلی از تئاتریها با ایده ساختش به این عظمت در آن منطقه مخالف بودند و پیشنهاد میدادند که بهتر است این 10 سالن در سطح شهر تقس شود؛ اما ماجرا چه بود که شهرداری پایش را در یک کفش کرد و به پیشنهادها و مشورتها گوشهچشمی هم نینداخت و این مکان را هرگونه بود، تأسیس کرد، الله اعلم! یکی از دلایلش هم منطقه پردیس است. این روزها دیگر اطراف تئاترشهر هم امنیت ندارد و رفتوآمد در ساعات شبانه اجرای تئاتر کمی دشوار است. با این حال شاید اجرای تئاتری مثل اعتراف میتوانست رونقی برای آن پردیس ایجاد کند. میخواهم بپرسم آقای حسینی که از ظرفیت فرهنگی این پردیس دم میزنند، چرا اجرای طولانیمدت خودش را به آن پردیس نبرد؟ آقای شهاب حسینی! فرهنگسازی نیاز به اقتصاد دارد و تا زمانی که مردم کشورمان در مراحل ساده زندگی، چون تأمین خوراک، درجا میزنند، امید داشتن به فرهنگسازی، آن هم با هنر تئاتر، آرمانی بیش نیست.
انتهای پیام