خرید تور تابستان

بن بست احمدی نژادیسم

یادداشت «روح الله قاسم زاده» با عنوان «بن بست احمدی نژادیسم» به نقل از کانال تلگرامی «ناصر آملی» در پی می‌آید:

شاید شما هم مطلع شده‌اید که محمود احمدی نژاد و دو سه یار هم قد و قبایی که برایش باقی مانده‌اند، امروز در حرم عبدالعظیم حسنی متحصن شده و دهان به شکوه از خاندان لاریجانی گشوده‌اند.

این برای بار چندم است که جای پاسخ گویی مصائب و معضلات و فسادهای گسترده‌ای که به وجود آورده است، خود را درجایگاه اپوزیسیون قرار می‌دهد و دهان به فحاشی و عربده کشی چاله میدانی می‌کند. کودک نازپرورده دست‌های نامرئی، بدون اشاره به بگیر و ببندهای دوران خود و هزینه‌های فراوانی که برای نظام پدید آورده بود، از نبود آزادی هوار می‌کشد. اما بازی امروز آو را هم باید در کنار سیرک چندماهه‌ی گذشته‌اش گذاشت؟ خیر.

احمدی نژاد که در ایام انتخابات و پس از آن خیز بلندی برای جذب و همراهی طبقه‌ی متوسط، دانشگاهیان، معترضین و روشنفکران برداشته بود، امروز پروژه‌ی پیشین را شکست خورده می‌بیند. دیگر سخن از آزادی اندیشه نمی‌گوید و حتی آنقدر دستپاچه است که خود را تنها دشمن خاندان لاریجانی می‌داند و نه دلسوز و منتقد رویه‌های غلط امروز و دیروز و فردا. آنقدر آشفته است که جملات را اشتباه بیان می‌کند و جمله بندی‌هایش از ساز و کار ساختارمندی بهره نمی‌برند.

گویا مشاورین وسینه چاکانش هم دیگر او را تنها گذاشته‌اند و امروز با مردی دیگر پیمان بسته‌اند؛ شاید پرویز فتاح …

نمایش مسخره‌ی او در حرم عبدالعظیم حسنی که تنها بیست، سی نفر را به خود جذب کرد پایان حیات سیاسی او را نشان می‌دهد. نکته‌ای که هنگام هزینه تراشی‌هایش برای قوه قهریه و دستگاه‌های امنیتی بدان اشاره داشته‌ام.

احمدی نژاد امروز بازی را فهمیده است. دانسته که هرچه داشته از هبه و بذل همانهایی است که امروز او را تمسخر می‌کنند و طردش می‌کنند. یادگرفته که پایگاه مردمی‌اش باد هوایی بیش نبوده و اگر بذل و بخشش‌هایش به همان چند جوان کوتاه قد و گمنامی که در دوران صدارتش به وزارتخانه‌ها رسیدند نبود، همین مجال تنفس و قداره کشی امروزش را هم نداشت.

احمدی نژاد به بن بست رسیده و دستهایش را لا به لای هوارها و کلیپ‌های کودکانه‌اش بالا برده است. درست همانند لحظه‌ای که محمد باقر قالیباف در مناظره‌ی پایانی اردیبهشت امسال غرق در اندوه و عصبانیت لبخند را بر لبش نقاشی کرده بود. هر دو به پایان رسیدند. این سرنوشت محتوم تمام کسانی است که تکیه‌شان جز بر مردم و قانون و پاسخگویی است!

بماند که محمود خان هنوز دلخوش به همین جوک‌های تلگرامی و تیتر چهار کانال کوچک وابسته به جوانفکر و مشایی است؛ چه آنکه همان‌ها هنوز او را در یادها نگاه داشته‌اند.

بنده این نماد خرابکاری و تنش زایی را به اندیشیدن بیشتر و در دست گرفتن سناریوهای عاقلانه‌تر دعوت می‌کنم. شاید بازگشت به خویشتنش بیشتر امروز دست او را بگیرد تا این ژست‌هایی که اصلاً نه به او می‌آید و نه به اسفندیار رحیم مشایی و نه به پسرک معلوم الحالی که زنبیل به دست در کوچه‌ها سرگردان لابی‌های این دوست؛ بقایی را می‌گویم …

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. ……کودک نازپرورده دست‌های نامرئی……‌‌
    مموتی ، ممه رو لولو برد .
    گذشت آن زمان که آن سان گذشت .

    11
    2
    1. کودک؟نامریی؟ووووونه اقای محترم خیلی ها میدانستند این نازپرورده دراب ونمک خوابانده بودندبرای روزیکه میخواستندواین چنان هم نامریی نبودند…….

  2. شومن بازی به خط پایان نزدیک شده است و شومن بازان به تکاپو افتاده اند ولی دیگر از طرف هیچ کس و هیچ نهادی حمایت ندارند، امر بر آنها مشتبه شده بود که حمایت مردمی دارند ولی روز به روز غروب توهماتشان نزدیک و نزدیکتر میشود، الیس الصبح بقریب

  3. کودک؟نامریی؟ووووونه اقای محترم خیلی ها میدانستند این نازپرورده دراب ونمک خوابانده بودندبرای روزیکه میخواستندواین چنان هم نامریی نبودند……

  4. دیگراین احمدی نژادهانستند که به پایان رسیده اندان نامریی هاهم مریی شده اند وهمراه بااو به بن بست رسیده اند به این طبل های توخالی اعتنا نکنید…..

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا