از اعتراض حسین زمان به معضلات تا 15 سال ممنوعالکاری
زبان «حسین زمان» صریح است، حتی در نقد تلویحی هنرمندان ساکت. این خواننده که سالهاست ممنوع شده است، میگوید: «اگر کسی به معظلی اعتراض کرد که برانداز نیست، نمیخواهد که رژیم را سرنگون کند، نمیخواهد که اطلاعات به بیگانه بدهد، نمیخواهد که جاسوسی کند، اما این برچسبها را به هر کسی که قصد برخورد با معضلات جامعه را دارد میچسبانند. من با تعریف خودم که ذکر کردم، لازم میدانم که هر هنرمندی به آنچه که به ضرر مردم است معترض باشد، حالا هر اسمی میخواهید بر روی آن بگذارید؛ سیاسی یا هر چیز دیگری».
«حسین زمان» در گفت و گویی تفصیلی در دفتر انصاف نیوز دربارهی دوران ممنوع الفعالیت شدن و شرایطی که در این دوران داشته است سخن گفت، همچنین دربارهی برخی موضوعاتی که امروز در حوزهی موسیقی مطرح میشود. این خوانندهی پاپ ممنوع الکار به انصاف نیوز گفت: این وظیفهی هنرمند است که در قبال مسایل و معضلات جامعه واکنش نشان دهد. من به بسیاری از اتفاقاتی که در کشور افتاده است و آن اتفاقات را درست نمی دانستم یا مغایر حقوق بشر یا مغایر آزادیهای فردی و یا مغایر ارزشهای هنری میدانستم، اعتراض کردم. خیلی با صراحت میگویم، هیچ کس تا به الان این شهامت حداقلی را هم نداشته است که بگوید ما به تو مجوز نمیدهیم؛ به این دلایل به هرجا مراجعه کردم کسی جواب روشنی نمیدهد.
مشروح این مصاحبه را در ادامه میخوانید؛ فیلم کامل آن را نیز میتوانید در این [لینک] ببینید.
خبرنگار انصاف نیوز: آقای زمان، شما سابقهی فعالیتهای انقلابی و بازداشت ساواک در قبل از انقلاب را در کارنامه دارید و در زمان جنگ نیز با وجود تحصیل در خارج از کشور، این موقعیت طلایی را رها کردید و به جبهه رفتید؛ آیا امروز همچنان این روحیهی جهادی و بسیجی، با وجود برخوردهای صورت گرفته، در شما زنده است؟
حسین زمان: میتواند زنده نباشد؟ اگر زنده نباشد یعنی من زنده نیستم، برای این که ما با این زنده بودیم و زندگی کردهایم. حال اسمش را هرچه میخواهید بگذارید؛ روحیهی جهادی یا بسیجی، من اسم خاصی برای آن نمیگذارم، اما این وظیفهی تک تک ما است که در قبال مسایل مربوط به مملکت و وطنمان حساس باشیم. هرزمان دیگری که کشور من به ناحق توسط هرکسی مورد حمله قرار بگیرد، من بازهم در میدان هستم.
پساز بازگشت از جبهه برای راهاندازی موسیقی پاپ دست به کار شدید. فکر میکنید چه ارتباطی میان جنگ و موسیقی وجود دارد؟
شاید صرفا بهخاطر ارتباط منطقی میان جنگ و موسیقی من وارد عرصهی حرفهای موسیقی نشدم. من اعتقادم بر این بوده است که در دوران نوجوانی هنر میتواند یک قدرتی به انسان بدهد که بر اساس آن قدرت، انسان میتواند واقعیتهای زندگی را آنطور که باید و شاید به زبانی زیبا بیان کند. شاید این انگیزه از همه چیز بیشتر باعث شد تا من وارد هنر شوم.
جنگ شاید به تنهایی انگیزهای برای ورود من به عرصهی هنر نبود، اما چون فکر میکردم هنر میتواند برای آگاهی دادن و روشنگری در جامعه کمک کند و از آنجا که من نیز، خود را در قبال این روشنگری و آگاهیبخشی مسوول میدانستم، در نتیجه به هنر علاقمند شدم و بر اساس این اعتقاد آنرا دنبال کردم تا بتوانم از هنر برای آگاهی بخشی به جامعه استفاده کنم.
چند سال است که ممنوع الفعالیت هستید؟
فکر میکنم 15 سال است که ممنوعالفعالیت هستم. من فرصت زیادی برای حضور در عرصهی هنر نداشتم. سال 75 وارد این عرصه شدم و به شکل حرفهای آن را دنبال کردم؛ حدود سالهای 80 یا 81 بود که ممنوعالفعالیت شدم و میتوان گفت تقریبا 6 سال فرصت حضور در این عرصه را به شکل حرفهای داشتم.
در این سالها که ممنوعالفعالیت هستم نیز میدان را خالی نکردم و خودم فعالیت میکنم، اما امکان انتشار آلبوم و یا اجرای زنده را بصورت مجوزدار ندارم. 15 سال پیش این اجازه را از من گرفتند.
# بله، من جرمهای بسیاری مرتکب شدم!
# چرا صداوسیما ساز هنرمندان را پشت گلدان پنهان میکند؟
علت ممنوعالفعالیت شدنتان چیست؟
هیچ خلافی انجام ندادم. اگر حقیقت قضیه را بخواهید، میگویم هیچ علتی نداشته است. من هیچ کار خلافی مرتکب نشدم که بهخاطر آن بخواهند مانع فعالیت من شوند، اما اگر حرف زدن و اظهار نظر کردن دربارهی برخی معضلات جامعه و معترض شدن به اینها در لباس یک هنرمند جرم است؛ بله، من جرمهای بسیاری مرتکب شدم. این وظیفهی هنرمند است که در قبال مسایل و معضلات جامعه واکنش نشان دهد. من به بسیاری از اتفاقاتی که در کشور رخ داده است و آن اتفاقات را درست نمیدانستم یا مغایر با حقوق بشر یا مغایر با آزادیهای فردی و یا مغایر با ارزشهای هنری میدانستم، اعتراض کردم.
برای مثال فرض کنید مانند امروز که حمایت از برخی شخصیتهای سیاسی جرم است، من زمانی به عنوان یک هنرمند از آقای خاتمی حمایت کردم، اما همان زمان هم که آقای خاتمی ممنوعالتصویر نبود و این محدودیتهای امروز را نداشت، برای برخی از مسوولان قابل قبول نبود که من بخواهم از چنین شخصیتی حمایت کنم.
برخی اتفاقاتی که من نسبت به آنها واکنش نشان میدادم، برخی از این اتفاقات در صدا و سیما رخ میداد و من اعتراض میکردم که چرا صدا و سیما ارزش کار هنرمندان را نمیداند؟ چرا به هنر احترام نمیگذارد؟ چرا ساز هنرمندان را پشت گلدان پنهان میکند؟ و به خاطر این اعتراض مورد سرزنش قرار میگرفتم یا برخی اوقات به خاطر همین تفکر من را به صداوسیما دعوت نمیکردند و بعدها این محدودیتها اضافه شد. بطور کلی موضعگیریهای سیاسی من، البته سیاسی نه به آن مفهوم اعتراضی، بلکه موضعگیریهایی که یک هنرمند باید در جامعه داشته باشد، همگی موجب شد که بعضیها خوششان نیاید.
# آقای لاریجانی رسما نامه زد که زمان ممنوع!
در زمان ریاست آقای لاریجانی در صدا و سیما ممنوع الفعالیت شدید؟ علت ممنوع الفعالیت شدنتان در رسانهی ملی چه بود؟
بله، ممنوع الپخش شدن آثار من از زمان آقای لاریجانی شروع شد. آقای لاریجانی رسما نامه زد که هیچکدام از شبکههای رادیو و تلویزیون حق پخش آثار من را ندارند. من این نامه را به چشم خودم دیدم که در آن اعلام کرده بودند که هیچیک از آثار من نباید پخش شود. باید از خود آقای لاریجانی پرسید که دلیل این کار چه بوده است؟ من که متوجه نمیشوم.
در زمان آقای لاریجانی بسیار به صداوسیما نقد میکردید و نسبت به نوع برخورد با ساز در رسانهی ملی و همانطور که گفتید پشت گلدان پنهان کردن ساز در این رسانه انتقاد میکردید. میدانستید که این نوع محدودیتها به رییس صداوسیما ارتباطی ندارد و مراجع، چندین سال است که نسبت به این موضوع حساس هستند؛ با این که میدانستید که این انتقادات موجب ممنوعالفعالیتی شما در صداوسیما میشود، پس چرا نقد کردید؟
رییس صداوسیما باید خودش تصمیم بگیرد. به نظر بنده تا حدی دست رییس سازمان صداوسیما باز است و میتواند در مواقعی خودش تصمیم بگیرد. به نظر من اینها صرفا دستور علمای حوزهی علمیه یا افرادی در این سطح نبوده است، بلکه خود افراد مجری در صداوسیما هم به نظرم تا حد زیادی بر این باور بودند و این محدودیتها را قبول داشتند که اجازه دادند در سازمان مربوطهشان بطور وسیع و به این شکل چنین محدودیتهایی پیاده شود.
بر این باور هستم که اگر من رییس صداوسیما هستم، نباید بنشینم که دیگران برای من تصمیم گرفته و تعیین تکلیف کنند. من باید در آن چارچوبی که حق دارم، کار کنم و برای خوشایند دیگران تصمیم نگیرم. به نظرم بعضی از اقداماتی که صورت میگیرد زیاده روی است و میشود در برخی مواقع این محدودیتها اعمال نشود؛ بیشتر این اقدامات برای خوش خدمتی بوده است.
با وجود چنین محدودیتهایی ولی همچنان نقد کردید و ممنوعالفعالیت شدید؟
من هیچوقت به اینکه صلاح من چیست، توجه نکردم. اگر میخواستم به این توجه کنم که امروز موقعیتم چه از لحاظ هنری و چه از لحاظ فعالیتهای کاری و اجتماعی خیلی بهتر از این بود. اما همواره خودم را مقید به یک چارچوب، عقیده، آرمان و افکاری میدانستم که سعی کردم به آنها عمل کنم. اگر چه میدانستم مخالفتهای من با صداوسیما به ضرر خودم تمام میشود، اما به عاقبت خودم نگاه نکردم و وظیفهی خود را انجام دادم . من به این فکر نکردم که به من نگین میدهند یا نه.
# روایت زمان از مراجعه به حراست وزارت ارشاد
آقای زمان، لطفا با صراحت بفرمایید در دوران ممنوعالکاری، موانع و سنگاندازیهای شما از چه کانالها و چه افرادی بوده است؟
هیچ جواب روشنی وجود ندارد. خیلی با صراحت میگویم، هیچکس تا به الان این شهامت حداقلی را هم نداشته است که بگوید ما به تو مجوز نمیدهیم، به این دلایل؛ به هرجا مراجعه کردم کسی جواب روشنی نمیدهد.
آخرین جواب نسبتا روشنی که گرفتم، اواخر سال گذشته بود که به حراست وزارت ارشاد مراجعه کردم و مسوول حراست وزارت ارشاد به من گفت که «از دست ما خارج است، این ما نیستیم که نمیخواهیم به شما مجوز بدهیم، از بیرون به ما میگویند که این کار را بکنید»؛ اول نگفتند که این بیرون چه کسی است، اما یک جلسه بعد دوباره من را به فرد دیگری ارجاع دادند و گفتند این فرد از عناصر وزارت ارشاد نیست و از وزارت اطلاعات است.
گفتند که این فرد قرار است با شما صحبت کند و در مورد شما تصمیم بگیرد. از این عملکرد میتوان فهمید که ارگانی که احتمالا مانع فعالیتهای من بوده است وزارت اطلاعات است، در غیر این صورت دلیلی نداشته که نمایندهی وزارت اطلاعات بنا به گفتهی مسوول حراست وزارت ارشاد با من مصاحبه کند و تصمیم بگیرند که آیا من اجازهی فعالیت دارم یا نه؟ البته این مصاحبه در قسمتهایی بیشتر به بازجویی شباهت داشت.
# احضار نشدم، اما تهدید شدم
آیا تا به الان احضار شدهاید؟
نخیر، در این دوران ممنوعالفعالیتی احضار نشدم، اما تهدید شدم. یکی دو بار با من تماس گرفتند که چرا این کارهایی که تولید میکنید در تلویزیون آن طرف پخش میشود یا در شبکههای اجتماعی میگذارید؟ حق ندارید این کار را انجام دهید. تهدیدهایی از این قبیل بوده است که من هم توجه نکردم.
این تهدیدها از طرف چه کسانی بوده است؟
نمیدانم، یک نفر تماس گرفته بود. اصلا نمیدانم، یک شخصیت واقعی است یا مربوط به ارگان خاصی است، اما به هر حال این اتفاق افتاده است.
# میگفتند هنرمند نباید مصاحبهی سیاسی کند
در دوران ممنوعالفعالیتی، آیا به شما گفته شده است که دقیقا فلان حرف را بزنید یا فلان حرف را نزنید؟
بله، اوایل که لغو مجوزهایم برای اجرای کنسرتها را پیگیری میکردم چندبار به وزارت ارشاد مراجعه کردم، از مسوولان وزارت ارشاد به من گفتند که «شما چرا فقط اجرای زنده میروید؟ چرا کنسرت میدهید؟ چرا فقط نمیخوانید؟ چرا میان کنسرتهایتان حرف میزنید؟»، گفتم یعنی چه؟ بالاخره من زمانی که بر روی صحنه هستم بلافاصله که نمیتوانم شروع کنم و بخوانم، حتما یک مقدمهای دارد؛ علاوه بر این، منظور من از برگزاری کنسرت یک کار ارزشمند فرهنگی و هنری است.
من تنها برای اینکه مردم بیایند و دو ساعت وقت بگذارند و به ترانهی من گوش بدهند و بروند، کنسرت برگزار نمیکنم. اگرچه این هم خوب است؛ اما من چیزی بیشتر از اینرا طلب میکنم. در کنسرتهای قبلی خودم سعی میکردم هر ترانهای که میخوانم ابتدا و انتهای ترانهام یک پیام اجتماعی برای مردم داشته باشم. برای مثال گاهی صحبتی چند دقیقهای دربارهی آن ترانه انجام میدادم و پیام خودم را میرساندم، اما از این کار خوششان نمیآمد و میگفتند که خواننده وظیفهاش این است که برود روی صحنه و بخواند و خداحافظی کند و بیاید. از این قبیل نصیحتها به من میکردند.
البته به غیر از اجرای زنده، موارد دیگری نیز بود؛ برای مثال میگفتند که این وظیفهی هنرمند نیست که در مسایل سیاسی دخالت کند. هنرمند نباید مصاحبهی سیاسی کند بلکه تنها باید کار هنری داشته باشد. از این قبیل نصایح نیز بود که البته کاملا مغایر با اهداف و آرمانهای من بود.
به نظر میرسد عموم مردم با اینکه یک هنرمند سیاسی باشد، موافق نیستند. برای مثال «امین حیایی» یا «اکبر عبدی» با بازی در فیلم «اخراجیها» از طرفدارانشان کاسته شد. حال این نگاه سیاسی در عرصهی موسیقی را چگونه میبینید؟
تعریف من از سیاست با آنچیزی که رایج است، متفاوت است. امروزه فعالیت سیاسی اینگونه تعریف میشود که هر کسی که مخالف با نظام حاکم حرف بزند، آدم سیاسی است و یا حرف سیاسی میزند! من این تعریف را برای خود ندارم، من میگویم هر انسانی موظف است در قبال واقعیتهای جامعه فکر کند و برای اصلاح آنچه که ممکن است برا جامعه ضرر داشته باشد کار کند.
در این میان وظیفهی هنرمندان جدیتر است، زیرا هنرمندان به واسطهی اعتبار مردم در این جایگاه قرار گرفتند؛ بنابراین وظیفهی هنرمندان نسبت به اقشار عادی جامعه بیشتر است، زیرا هنرمندان هر آنچه دارند از مردم دارند. این وظیفه حکم میکند که من نسبت به مشکلات مردم حساس شوم و نسبت به اتفاقاتی که برای مردم میافتد نیز حساس باشم.
اگر ظلمی در مورد مردم جاری میشود، من حساسیت نشان میدهم و اگر مسالهای در جامعه باعث ضایع شدن حق شود وظیفهی من هنرمند است که عکس العمل نشان دهم. من به عنوان هنرمند باید به مسوولانی که بیتوجهی میکنند، تذکر بدهم. هنرمند در قالب اثر هنری که تولید میکند، خواه یک نمایش تئاتر یا یک فیلم سینمایی یا یک ترانه؛ باید به افرادی که به وظایف خود عمل نمیکنند، تلنگر بزند.
برخی نام این نحوهی برخورد و این نوع فعالیت هنری را سیاسی گذاشتهاند. به هر حال شما زمانی که به معضلات اجتماعی اشاره میکنید، قطعا به عواملی که آن معضل را بهوجود آوردهاند نیز اعتراض میکنید. نمیشود که هر اعتراضی را یک فعالیت سیاسی آن هم به این مفهومی که رایج است، نامید.
اگر کسی به معظلی اعتراض کرد که برانداز نیست، نمیخواهد که رژیم را سرنگون کند، نمیخواهد که اطلاعات به بیگانه بدهد، نمیخواهد که جاسوسی کند، اما این برچسبها را به هر کسی که قصد برخورد با معضلات جامعه را دارد میچسبانند. من با تعریف خودم که ذکر کردم، لازم میدانم که هر هنرمندی به آنچه که به ضرر مردم است معترض باشد، حالا هر اسمی میخواهید بر روی آن بگذارید؛ سیاسی یا هر چیز دیگری.
خیلیها معتقدند استاد «شجریان» با اقداماتی که انجام داد، به نوعی مردم را از هنر خود محروم کرد. تا چه انداره با این حرف موافقید؟ آیا قرار است شما هم همین رویه را داشته باشید؟
به نظر بنده هنرمندانهترین کار استاد شجریان این بود که با بیان واقعیتها و مخالفت با بعضی از کارها که در جامعه جاری بود، وظیفهی هنری خود را انجام داد، اگر غیر از این انجام میداد، استاد شجریان، استاد شجریان نبود. این صحیح است که استاد شجریان از بعضی فعالیتهای هنری خود و ارتباط برقرار کردن با مردم محروم شد، اما به نظر بنده بهترین خدمتی که برای مردم میتوانست انجام دهد، همین آگاهی دادن بود. بعضی اوقات با نگفتن یا نخواندن است که میتوان مطالب را در جامعه بسط داد، حتما که بنده نباید بخوانم. من سالهای سال نخواندهام، اما فکر میکنم با همین نخواندن و غیبت، من نیز به مردم آگاهی دادم.
# الان دیگر میخواهند چه کار کنند؟
برای افرادی مانند کروبی، موسوی و رهنورد که به نوعی مناصبی داشتند، رفتارهای متفاوتشان تحمل نشد. با توجه به این موارد شما تا کجا ادامه خواهید داد؟
من تا جاییکه وظیفه دارم، ادامه خواهم داد. هیچچیزی مانع من نیست و من نیز هیچچیزی را مانع خود نمیبینم که بخواهد جلوی انجام وظایفم را بگیرد. فراتر از ممنوعالفعالیت کردن من، هرکاری که بخواهند میتوانند انجام دهند و مشکلی نیست، همانطور که تا به الان نیز انجام دادند.
در این دوران تنها فعالیتهای هنری بنده ممنوع نشد، بلکه من 28 سال در دانشگاه بصورت حقالتدریسی، تدریس میکردم؛ از تقریبا 5 سال گذشته جلوی تدریس بنده را نیز گرفتهاند؛ بنابه دلایل خیلی واهی و من را از کلاس هم خارج کردند. الان نه اجازهی تدریس و نه اجازهی فعالیت هنری دارم، منبع درآمد من نیز همین دو فعالیت بود.
درآمد من بیشتر از راه تدریس و آموزش بود که جلوی آن را هم گرفتند و به لحاظ معیشیتی تا جایی که میتوانستند به من ضربه زدند، الان دیگر میخواهند چه کار کنند؟ من الان از چه بترسم یا نگران چه چیزی باشم؟ نهایت این است که از هستی ساقط میشوم و جان آدم را میگیرند، من برای آنهم آمادهام و خیلی مشکلی ندارم.
چند وقت است که از دانشگاه اخراج شدید؟
من از دانشگاه اخراج نشدم. از سال 81 تا سال 92 آخرین جایی که تدریس میکردم پردیس بین الملل دانشگاه شریف در کیش بود که عضو هیات علمی و معاون طرح و برنامهی آنجا بودم. با روی کار آمدن دولت آقای احمدینژاد رییس دانشگاه شریف و رییس پردیس تغییر پیدا کردند و تیم جدیدی که آمد از همان ابتدا نمیتوانست امثال من را تحمل کند.
افکار من را میدانستند و با خط فکری من آشنا بودند، به همین دلیل سنگاندازی کردند تا من خودم دست از کار بکشم و من نیز این کار را کردم. اولین کاری که کردم پست معاونت را بخشیدم و بعد از دو ترمی که تدریس کردم بالاخره به بهانههای مختلف عذرم را خواستند و گفتند که ما جایی برای شما در اینجا نداریم، به این صورت من را از آن عرصه جدا کردند، نه اینکه بخواهند حکم اخراج به من بدهند، تمام تلاش خود را کردند که من دیگر نتوانم در آنجا ادامه دهم و نتیجه نیز این شد که امروز میبینید، چند سال است که نتوانستهام تدریس کنم.
# دعای کمیل را بهصورت آهنگین و در دستگاه خواندم
در آن زمانها مداحی و دعای کمیل می خواندید، هنوز هم فکر می کنید که به مداحی و دعای کمیل نیاز است؟
من آدم مذهبی هستم، مذهبی به آن مفهوم که معتقد به دین اسلام و مسلمان هستم و به اعتقادات خود نیز پایبندم. برخلاف خیلی از افراد که متاسفانه مخفی میکنند، من مخفی نمیکنم و افتخار میکنم که فرد مذهبی و مسلمان معتقدی هستم. تقریبا سال 76 بود و من تازه فعالیت خود را آغاز کرده بودم، به این باور رسیدم که میشود از هنر و به خصوص هنر موسیقی، برای تبیین برخی ارزشهای دینی استفاده کرد.
برای بسیاری عجیب بود که چگونه میشود از هنر موسیقی برای تبیین ارزشهای اسلامی استفاده کرد. من این کار را در عمل انجام دادم. بنده دعای کمیل را بسیار دوست دارم و در یک منطقه در شرق تهران این کار را با دعای کمیل آغاز کردم، دعای کمیل را بهصورت آهنگین و در دستگاه خواندم که برای جوانان بسیار جذاب بود. من جلسهی دعای کمیل اول خود را با 20 نفر آغاز کردم و بعد از گذشت 6 ماه نزیک سه تا چهار هزار نفر برای شرکت در مراسم میآمدند که اکثرا نیز قشر جوان و نوجوان بودند.
# به عنوان یک فرد طرفدار آقای خاتمی مغضوب بودم
آیا مخالفتی با این کار صورت گرفت؟
تقریبا یک سال این برنامه ادامه پیدا کرد و زمانی که در سال 76 آقای خاتمی به ریاست جمهوری رسیده بود، بعد از یک سال آمدند و آنجا را بستند. گفتند که اینجا افرادی میآیند که افکار مخالف با ولایت دارند و با این برچسبها آنجا را تعطیل کردند. من با این انگیزهای که گفتم، این تجربه را داشتم و بسیار خوب جواب گرفتم، اما گویا حتی این را نیز برنمیتابند که کسی پیدا شود و با زبان هنر سعی کند برخی ارزشهای دینی را در جامعه اشاعه دهد؛ حتی این هم برایشان قابل قبول نیست.
در آن زمان نیز باز به دلایلی که نامش را دلایل سیاسی میگذاشتند جلوی فعالیت من را گرفتند؛ شاید بیشترین انگیزه نیز بهخاطر حمایت بنده از آقای خاتمی بود. من به عنوان یک فرد طرفدار آقای خاتمی مغضوب بودم و برای همین هم اجازه ندادند که فعالیت من ادامه پیدا کند، اما خود مسوولین بعدها به این نتیجه رسیدند که موسیقی بسیار طرفدار دارد و بهخاطر همین باوری که پیدا کردند، در یک مقطع چه بلایی بر سر موسیقی آوردند.
زمانی که متوجه شدند موسیقی طرفداران بسیاری دارد و قابل حذف نیست و موسیقی را نمیتوانند از بین ببرند، به این نتیجه رسیدند که چه اشکالی دارد از موسیقی برای منافع و تفکرات خودمان استفاده کنیم؛ به همین دلیل از افرادی از قشر هنرمندان که حاضرند زیر بلیطشان عمل کنند، استفاده کردند تا بتوانند عقاید و افکار خود را سوار بر هنر موسیقی در جامعه القا کنند.
# دیدگاه حتی خودم در اوایل انقلاب خیلی متعادل نبود
قبلا در اظهارات خودتان اشاره کرده بودید که موسیقی در ایران قربانی است. دقیقا قربانی چه چیزی است؟
علت اینکه از ابتدای تشکیل نظام جمهوری اسلامی با موسیقی مخالفت میشد در مقاطع مختلف، متفاوت بود. اوایل از دیدگاه بسیاری از مسوولان نظام و حتی مردم عادی موسیقی صرفا یک هنر طاغوتی بود، زیرا دیدگاههای بسیاری از افراد حتی خود من در اوایل انقلاب خیلی متعادل نبود و برخوردها به نوعی بود که موسیقی باید بهطور کامل حذف شود و این اتفاق نیز افتاد.
بعد از مدتی دیدند که بدون موسیقی هیچکاری نمی توان انجام داد، بهخصوص در عرصههای فرهنگی و در زمان جنگ برای تهییج مردم، در قالب سرودهای انقلابی، از موسیقی بهره گرفته شد و سرودههای انقلابی جای خود را پیدا کرد. پس از اتمام جنگ این احساس بهوجود آمد که جوانان دوباره به همان موسیقی دههی پنجاه برمیگردند و نوار کاست، فیلم ویدیو و… جایگزین میشود. به این نقطه رسیدند که به هیچ عنوان نمیتوان جلوی این هنر ایستاد و آن را حذف کرد، از طرفی نیز نمیشود تا ابد در قالب سرودهای انقلابی این هنر را حفظ کرد.
به این ترتیب در همین سالهای 75 یا 76، ما چند نفر احساس کردیم باید به گونهای به داد هنر موسیقی رسید. من به موسیقی پاپ بسیار علاقه داشتم و با آقای «شهبازیان» در مرکز موسیقی صداوسیما آشنا شدیم. بنده به همراه «محمد اصفهانی»، «علیرضا عصار»، «خشایار اعتمادی» و بعدها «شادمهر عقیلی»، رفتیم و بسیار مخلصانه با ایشان صحبت کردیم که به گونهای به داد این هنر برسیم و موسیقی را سامان دهیم.
آقای شهبازیان استقبال کرد و نتیجهی اینکار اولین سری آلبومهای «کوچ عاشقانه»ی علیرضا عصار، «حسرت» محمد اصفهانی و «شب دلتنگی» بنده و چند آلبوم به این صورت بود که در سال 76 منتشر شدند. این یک حرکت بسیار خوبی بود که صورت گرفت و مردم دیدند موسیقی فاخر و ارزشمندی در عرصهی پاپ در حال عرضه است و نظر مردم جلب شد. اولین آلبومهای موسیقی که آن زمان منتشر شد برای اولین بار در موسیقی کشور به تیراژ 600 هزار تا یک میلیون رسید. به یاد دارم که آلبوم «دهاتی» شادمهر عقیلی حدود یک میلیون فروش رفت و بینظیر بود.
این به حدی بود که آلبومهای اساتید موسیقی سنتی ما در آن زمان به 70 یا 80 هزار نسخه میرسید و این آمار و ارقام خودش یک انفجار بود و سروصدای آن به گوش خیلیها رسید که موسیقی پاپ آرام آرام ذهن مردم را مشغول میکند. این روند طبیعی و خوبی که آغاز شده بود متاسفانه دو یا سه سال بیشتر ادامه پیدا نکرد و یکدفعه پای عوامل اطلاعاتی و امنیتی نیز وارد عرصهی موسیقی شد.
# میخواستند افسار موسیقی را به دست بگیرند
یک شرکت موسیقی تاسیس شد که در جهت تولید آلبومهای موسیقی فعالیت میکرد و عناصر آن وابسته به ارگانهای اطلاعاتی و امنیتی بودند، با این هدف که، حالا که موسیقی را نمیتوان حذف کرد و به این اندازه از موسیقی پاپ استقبال شده است، به تعبیر خودشان میخواستند افسار موسیقی را به دست بگیرند. میگفتند با این کار میتوانیم هر زمان که خواستیم فتیلهی آن را بالا یا پایین بکشیم و هر کسی را خواستیم بالا ببریم یا حذف کنیم، با این دیدگاه آمدند. میگفتند حالا با این همه استقبال از موسیقی، پس ما باید متکفل آن باشیم نه جای دیگری.
با این انگیزه به میدان آمدند و همه چیز را خراب کردند. شاید بیارزشترین آثاری که در آن زمان در عرصهی موسیقی پاپ عرضه شده که اصلا مسیر حرکت اولیه را منحرف کرد، آثاری بود که همینها تولید کردند و احساس میکردند که هرطوری شده باید نظرها را به سمت خود جلب کنند؛ بنابراین به شکل ناهنجاری شروع به تولید موسیقی کردند. دلم نمیخواهد از خوانندههایی که در آن زمان بازی خوردند و آثاری را تحتنظر اینها انجام دادند، نام ببرم. جشنوارههای موسیقی پاپ را در آن اوایل این افراد برگزار میکردند و حتی در وزارت ارشاد نفوذ داشتند و بعضی اوقات به راحتی میتوانستند مجوز بگیرند.
این حرکت ناموزون و نادرست، هر آنچه را که ما رشته بودیم پنبه کرد و مسیر واقعی کار از دست همه خارج شد؛ هر سال که به جلوتر آمدیم موسیقی پاپ سیر نزولی خود را پیدا کرد، بهخصوص امروز اگر به آثار موسیقی که تولید میشود توجه کنید، آثار فاخر و ارزشمند موسیقی خیلی کم شده است و بالعکس، آثاری که قابل دفاع نیستند و ارزش هنری ندارند، بسیار افزایش پیدا کرده است. ما به لحاظ کمی بسیار پیشرفت کرده ایم، اما به لحاظ کیفی بسیار نزول کردهایم.
علت آنکه من گفتم که موسیقی قربانی شده است، این است که موسیقی آلت دست قرار گرفته است؛ موسیقی پاپ چون آلت دست قرار گرفت این بلا سرش آمده است و هیچ کسی نیز به داد موسیقی پاپ نمیرسد. نه خانهی موسیقی و نه وزارت ارشاد، پیگیر تغییر این وضعیت نیستند و خود را در این موضوع مسوول نمیدانند. امروز موسیقی پاپ رها شده است و هر کسی میآید و کاری با این موسیقی انجام میدهد.
# چارچوب ممیزی، «خوشایند بعضیها» است
ممیزی در حوزهی موسیقی چیست؟ آیا تعریف مشخصی برای ممیزی داریم؟ آیا در دنیا نیز ممیزی وجود دارد؟
نخیر، ما در دنیا چیزی به اسم ممیزی، آنهم به این شکل، نداریم. ممیزی همان اتفاقی است که برای فیلم و سینما افتاده است؛ بهطوری که با هزینه فیلمی ساخته میشود و در آخر باید چهار، پنج نفر دربارهی آن فیلم نظر بدهند که این فیلم امکان پخش دارد یا خیر.
علت آنکه میگویم ممیزی حساب و کتاب درستی ندارد این است که یک چارچوب در ممیزی تعریف شده است که آن چارچوب «خوشایند بعضیها» است. اگر یک اثر هنری در این چارچوب خوشایند بعضیها قرار بگیرد، مجوز میگیرد و اگر قرار نگیرد، مجوز نمیگیرد.
درمورد موسیقی نیز به این صورت است، ممیزیهای ما حساب و کتاب ندارد و بسیاری از آثاری که امروز مجوز میگیرند را من بهعنوان کسی که در عرصهی هنر موسیقی فعالیت داشتهام، چه به لحاظ کلامی و چه به لحاظ موسیقی و چه به لحاظ صدای خوانندهای که آن را میخواند، وجاهت هنری آنها را تایید نمیکنم، اما مجوز گرفتهاند. من به یاد دارم که در زمان ما جور دیگری غش کرده بودند، برای مثال در آن دوران به ترانهها تنها به این دلیل که از کلمهی «آغوش»، «عشق» یا «بوسه» استفاده شده بود، مجوز نمیدادند؛ حتی دربارهی عبارت «بوسه بر دستان مادر» نیز حساس بودند.
همهی این موارد سلیقهای بودند. امروز سلیقهها به گونهای دیگر تغییر کردهاند و بسیای از آثاری که در صداوسیما پخش میشود، زمانی موکدا ممنوعالپخش بودند، اما امروز به راحتی پخش میشوند. هیچ منطقی پشت این ممیزیها نیست و سلیقهای است؛ امروز نیز بهخصوص صداوسیما، فقط برای بهرهبرداریهای سیاسی و صنفی از موسیقی استفاده میکند.
زمان انتخابات یا زمانی که میخواهند نظرها را به موضوعی جلب کنند، همه چیز آزاد است و هر نوع موسیقی پخش میشود، اما اگر یک زمانی بخواهند دولت یا مسوولان را زیر سوال ببرند به حدی محدودیت اعمال میکنند که احساس خفقان ایجاد شود. اینها شگردهایی است که متاسفانه انجام میدهند.
امروز در سطح شهر ما شاهد نوعی جدید از موسیقی، به نام موسیقی خیابانی هستیم. این نوع موسیقی را چقدر قبول دارید؟ فکر می کنید به رشد موسیقی کشور و در کنار آن بهبود اوضاع روحی و روانی جامعه کمک میکند؟
به نظر بنده کار قشنگی است و من نکتهی منفی در این عمل نمیبینم. اینکه شما میبینید تعدادی هنرمند که فرصت یا امکان بروز هنر خود را ندارند و در خیابان یا مترو، این فرصت حداقل یک مقدار فراهم شده است تا برای عرضهی هنر خود استفاده کنند و برخی نیز از کنار این کار درآمدی کسب کنند که اشکالی ندارد. به نظر من کار بسیار خوبی است و من خودم بارها و بارها کنار خیابان دیدهام که جوانهای ما اینکار را انجام میدهند؛ لذت بردهام و گاهی اوقات میایستم و تماشا میکنم.
# شهرت پس از حضور با پارتی در خندوانه و دورهمی!
شما به عنوان یک کارشناس در حوزهی موسیقی ایدهای برای ساماندهی، حمایت و گسترش این نوع موسیقی دارید؟
امروزه کار حرفهای کردن در حوزهی موسیقی و تولید آثار موسیقی بسیار هزینهبر است و هرکسی از عهدهی مخارج آن بر نمیآید. امروز کسانی میتوانند در این عرصه موفق شوند که متاسفانه یا پول بسیار زیادی داشته باشند یا پارتی، اگر این دو عامل را داشته باشند، میتوانند خود را مطرح کنند.
اگر پارتی داشته باشند که اثر آنها را در صداوسیما پخش کند و یا تیتراژ چند سریال این اثر را پخش کند، شهرت پیدا میکنند، یا چندبار در برنامهی «خندوانه» و «دورهمی» شرکت میکنند و از این راه شهرت پیدا میکنند، همهی اینها به این بستگی دارد که چقدر رابطه، پارتی و پول دارند.
تعداد بسیار کمی هستند که بطور کاملا تصادفی میتوانند خود را مطرح کنند. مواردی داشتیم که اثر خود را در شبکههای اجتماعی عرضه کردند، مردم پسندیدند و اینها توانستند خود را مطرح کنند، اما این بسیار بهندرت اتفاق میافتد. کسانی که راه میانبر پول، پارتی و رابطه را میروند موفق میشوند، اما برای بقیه هیچ راه دیگری نیست.
دولتی اگر قصد حمایت دارد، اولین کاری که باید انجام دهد این است که جایگاه موسیقی را در این کشور تعریف کند. موسیقی در کشور ما هنوز جایگاه مشخص و تعریف شدهای ندارد. دولت باید حرمت موسیقی را حفظ کند و اجازهی بیحرمتی به موسیقی را ندهد، اجازه ندهد اساتید موسیقی ما به این راحتی مورد توهین و اهانت قرار گیرند، اجازه ندهد هنرمندان ما را در صداوسیما با قایم کردن پشت گلدان به تمسخر بگیرند، اینها کارهایی است که باید صورت بگیرد تا جایگاه موسیقی تثبیت شود.
# کارهای «یاس» ارزشمند و خوب است
نظر شما دربارهی موسیقی زیرزمینی چیست؟
تجربه نشان داده است که هر جایی اختناق و فشار بی مورد بوده، در کنار آن رشد، نمو و تعالی هم بوده است. همیشه اختناق و فشار، تاثیر منفی ندارد؛ زمانیکه دست و پای جوانان را میبندید و به آنها اجازهی فعالیت هنری علنی و آشکار نمیدهید، بالاخره یک جایی برای این کار پیدا میکنند؛ حالا اسم آن زیرزمین باشد یا پستوی خانه یا جای دیگر.
کسیکه عاشق کارش باشد آنرا انجام میدهد، اما چون در خفا و تحت فشار اینکار را انجام میدهد، ارزش کار خود را بیشتر از دیگران میداند و بیشتر برای آن وقت و انرژِی میگذارد. بسیاری از این گروهها که ابتدا به اسم زیرزمینی کار خود را آغاز کردند، بعدها آثار ارزشمند و خوبی را ارائه کردند. برای مثال در عرصهی موسیقی رپ فردی مانند «یاس» را داریم که کارهای ارزشمند و خوبی را انجام داده است در حالی که همهی اینها یک زمانی به عنوان هنرمندان زیرزمینی مطرح بودند.
# تتلو حواسش را بیشتر جمع کند که فریب نخورد
نظرتان درباره آقای «تتلو» چیست؟
بهنظرم جلوی فعالیت هیچکسی را نباید گرفت، مگر آنکه فعالیت آن فرد خارج از حیطهی ادب و حیثیت یک جامعه باشد. ما از آزادی هنرمندان دفاع میکنیم، اما قطعا فحاشی را در چارچوب یک فعالیت هنری نمیتوانیم بپذیریم؛ زیرا این هنر مخاطب عام دارد و نمیتوانیم بپذیریم هر کلام و حرفی را به اسم یک فعالیت هنری بزنیم.
من با برخورد چماقی نیز مخالفم، اگر یک هنرمند در جایی خطا و اشتباهی را انجام داد، نباید یک دفعه بر او خراب شویم، هرگونه حقی را از او بگیریم و اجازهی کار به او ندهیم. کسی نمیتواند منکر شود که آقای تتلو فردی است که یک فعالیت موسیقی را دنبال کرده و برای آن وقت گذاشته است.
علت اینکه امروز 4 یا 5 میلیون نفر به عنوان طرفدار ایشان مطرح میشوند، یعنی او توانسته است بالاخره یک کاری را انجام دهد. باز هم این به آن مفهوم نیست که همهی کارهای او وجاهت هنری دارد، من همهی کارهای آقای تتلو را تایید نمیکنم. به نظرم دربارهی موضعگیریهای سیاسی و اجتماعی اخیر نیز، ایشان به هیچوجه نباید وارد این عرصهها میشد، بازی میخورد، توسط سیاسیون به بازی گرفته میشد و فریب میخورد؛ این اتفاق متاسفانه برای او افتاد و امیدوارم حواسش را بیشتر جمع کند و فریب سیاسون را نخورد که آنها فقط هدفشان بهرهبرداری به نفع خودشان است.
در مجموع به نظر بنده حتی امثال آقای تتلو را باید در عرصهی هنری پذیرفت و در کنارشان بود، نباید اینها را رها کرد و تنها گذاشت. من این رفتارها را قبول ندارم، اگرچه من با برخی رفتارهای سیاسی و عقاید ایشان مشکل دارم و این فقط مختص ایشان نیست و بسیاری از هنرمندان طراز اول کشور هستند که رفتارهای فردی و اجتماعی آنها نیز مورد تایید بنده نیست، اما با برخوردهای خصمانه نیز موافق نیستم. امروز یک عدهای تصمیم گرفتند ایشان را سرکوب کنند و عدهای نیز بدون تامل به حمایت میپردازند، من با هر دوی اینها موافق نیستم.
# آیا اجرای کنسرت گناه است؟
# داستان برگزاری اولین کنسرت در اصفهان
آیا فکر میکنید اگر فضای برگزاری کنسرت در شهری مانند مشهد باز شود به طبع ممکن است شهروندان شهر قم نیز وارد گود مطالبات دراینباره شوند و این در حالی است که اغلب مراجع در این شهر مذهبی سکونت دارند. در خارج از کشور نیز برخی شهرها مانند واتیکان، به عنوان شهرهای مذهبی شناخته میشوند و محدودیتهایی دارند. نظر شما چیست؟
قم یا مشهد به لحاظ اینکه آرامگاه ائمهی ما هستند و بهخاطر حضور چنین بناهایی، از دیدگاه افراد مذهبی جامعه، مقدس محسوب میشوند و به هرحال باید به این شهرها احترام گذاشت؛ اما سوال این است که آیا اجرای کنسرت موسیقی گناه محسوب میشود؟ کار خلاف شرع محسوب میشود؟
اگر اجرای کنسرت گناه و کار خلاف شرع است، نباید در شهر مشهد، با مجوز، یک گناه صورت بگیرد. از نگاه بنده چون اجرای یک کنسرت نه کار خلاف شرع است و نه گناه و معصیت به حساب میآید، پس فرقی ندارد که در تهران باشد یا قم یا مشهد؛ وقتی کنسرت یک کار خلاف شرع و عرف نیست، به چه دلیل نباید اجرا شود؟
دلایل این افراد برای ممنوعیت کنسرت قابل قبول نیست. به یاد دارم که اولین کنسرت موسیقی پاپ در اصفهان را من برگزار کردم، آن زمان یک روحانی به نام «کاوه» در اصفهان بود که در مقابل سینما قدس اصفهان با یکسری از دوستانشان نشسته بودند و میگفتند که اگر من پای خود را به آن جا بگذارم مرا میکشند. نیروی انتظامی نیز من را در هتل بازداست کرده بود که به آنجا نروم که مرا نکشند.
من از در پشتی هتل فرار کردم و خودم را به سینما قدس اصفهان رساندم. آقای کاوه و دوستانشان که من را دیدند، شروع کردند از ارزشها، اسلام و انقلاب گفتند. زمانی که خودم را به آنها معرفی کردم گفتم که اگر بحث رزمندهها است، بنابر سن و سال شما، من فکر نمیکنم هیچکدام از شما سابقهی جبههتان بیشتر از من باشد. اگر بحث انقلاب و فعالیتهای انقلابی است که من، هم قبل از انقلاب و هم بعد از انقلاب، انقلابی بودم، بنابراین صحبت بیاحترامی به این موارد مذهبی نیست، زیرا من خودم به همهی اینها اعتقاد داشتم و صحبت کردم و آنها را قانع کردم که اجرای موسیقی هیچ لطمهای به این ارزشها نمیزند و اولین کنسرت در اصفهان برگزار شد. به نظر بنده چون کنسرت کار خلاف و غیرشرعی نیست، در هر جایی میتواند برگزار شود و منافاتی ندارد که اصفهان، قم یا مشهد باشد.
امروزه گروههای موسیقی بهوجود آمده که موسیقی تلفیقی اجرا میکنند و بدون ساز و با وسایل موجود مانند تخته و در و… آهنگی میسازند که ترانه به آهنگ نمیخورد یا مانند رپ و… اینها مجوز نمیگیرند، زیرا در وزارت ارشاد این موسیقی را فالش میدانند. تا چه حد موسیقی تلفیقی و امروزی را فالش میدانید که مردم نباید بشنوند؟
نبایدی وجود ندارد، ما نمیتوانیم برای کسی تکلیف تعیین کنیم که حاصل کار شما را کسی نباید بشنود. این بایدها و نبایدها به اختیار افراد باز میگردد. اگر کاری به اسم یک اثر هنری موسیقی آن استانداردهای لازم را نداشته باشد و از چارچوب هنر موسیقی خارج باشد، این ضرر را میتواند داشته باشد که گوش مخاطب خود را به یک کار غیرهنری آلوده میکند و در این صورت تشخیص کار هنری از کار غیر هنری برای آن افراد سخت میشود. به نظر بنده اشاعهی بیهنری به نام هنر کار خوبی نیست، اما باز هم نمیتوان مانع این کار شد.
چه چارچوبهایی باید رعایت شود تا آن اثر هنری شود؟
هنر و موسیقی یک تعریف دارد، موسیقی یک هنر کاملا کلاسیک و تعریف شده است و الفبا دارد. برای مثال یک طنزپرداز برای یک نمایش یا فیلم، طنز میسازد و یک زمانی هم کسی به نام طنز، مسایل خارج از اخلاق جامعه را اشاعه میدهد که این دیگر نام نمایش طنز نمیگیرد و این نامش هنر نیست. در مورد موسیقی نیز چنین است و حتما باید آن الفبا، چارچوب و کلاس رعایت شود.
# در مورد موسیقی، لفظ مبتذل را بکار نمیبرم
برخی معتقدند که موسیقی در ذات خود نمیتواند مبتذل باشد، ممکن است کلامی که در موسیقی استفاده میشود، مبتذل باشد، اما خود موسیقی مبتذل نیست. برخی دیگر معتقدند که موسیقی که موجب رقص میشود مبتذل است. تعریف شما از موسیقی مبتذل چیست؟ آیا موسیقی مبتذل وجود دارد؟
من برای موسیقی تعریفی به عنوان ابتذال ندارم. همانطور که گفتید برای کلام میتوان مبتذل را تعریف کرد و کلامی که خارج از اخلاق و انسانیت باشد و شنیدن آن در مخاطب حالتی مشمئز کننده و بد را ایجاد کند، مبتذل است. در مورد موسیقی این موضوع قدری سلیقهای است. برای کلام نمیتوان سلیقه قایل شد، زیرا حرف بد، بد است؛ اما در مورد موسیقی، من خودم لفظ مبتذل را بکار نمیبرم ولی اینکه موسیقی به لحاظ تاثیرگذاری میتواند سطوح مختلف داشته باشد را میپذیرم.
شما میتوانید یک موسیقی را بشنوید که هیچ تاثیری بر روی شما نداشته باشد؛ نه موجب شادی و نه موجب غم و نه موجب تهییج شما شود. این موسیقی را من دوست ندارم و اسم این را هم مبتذل نمیگذارم، اما موسیقی بیتاثیر است که فایدهای هم ندارد.
با این تعریف میتوان به موسیقی که موجب رقص میشود هم مجوز بدهیم، چرا این اتفاق نمیافتد؟
ابتدا باید تکلیف خودمان را با رقص مشخص کنیم. اینجا مشکل موسیقی نیست، اگر شما توانستید مشکل رقص را برطرف کنید و اسم حرکات موزون را از فرهنگ لغات حذف کنید و بسیار با صراحت بگویید «رقص»، و اگر بتوانیم بپذیریم که رقص کار خلاف و مسالهداری نیست، آن زمان موسیقی که بتواند حالت رقص را ایجاد کند هم میتواند موسیقی خوبی باشد؛ زیرا در آن زمان این موسیقی به کمک یک کار خوبی آمده است نه کار بد. ابتدا باید تکلیف رقص مشخص شود که رقص یعنی چه؟ و کدام یک از انواع رقص مقبول است و کدام نیست، که من در این موضوع تخصص ندارم.
# هیچ مشکلی با شنیدن صدای زنان ندارم
اخیرا کلیپی منتشر شده است که خانم «علینژاد» در کنار آقای خاتمی آوازی میخواند و آقای خاتمی نیز دست میزند و تایید میکند. بحث صدای زنان در موسیقی قرار است به کجا برسد؟
من تا به الان هیچ کدام از علما را ندیدهام که بتوانند یک پاسخ روشن و واضح بدهند که آیا شنیدن صدای زن به تنهایی و در قالب یک ترانه اشکال دارد یا خیر؟ دلیل مشخص و واضحی برای این موضوع ندیدم، اما من از نظر شخص خودم هیچ مشکلی با شنیدن صدای زنان ندارم.
گفت و گو از روزبه توکلی، خبرنگار انصاف نیوز
انتهای پیام
زمان خاتمی […] ممنوع الکار شده
جالبه که حسین زمان نظامی چون اصلاح طلبه با نظامی بودنش مشکلی ندارید ولی اگر یک نظامی علیه اصلاح طلبان صحبت کنه داد و بیداد راه می اندازید که قانون اساسی نابود شد و نظامی ها شیپور جنگ علیه اصلاح طلبان را نواخته اند
با همه احترامی که برای حسین زمان عزیز قائلم ولی معتقدم یه طرفه نباید رفت قاضی. باید یه صندلی هم برای طرف مقابل در نظر گرفت. بهرحال اون طرف هم ادله ای داره. ممنونم
با احترام کامل به آقای حسین زمان میخوام بدونم هنوز هم با وضعیت موجودی که در سال ۹۹ از برکت تدبیر و امید داریم سر اعتقادشون هستند، آیا تکرار ۹۶ اشتباه محض نبود؟