به بهانه نکوداشت استاد «خسرو احتشامی»
«سعید بیابانکی» شاعر و ترانه سرا در یادداشتی تلگرامی درباره «خسرو احتشامی» نوشت: از نخستین سالهای آشنایی من با جهان شعر نزدیک سی سال می گذرد. آن روزها به شوق شعر به همه انجمن ها و شب شعرها و جراید و کتابها و جنگ های شعر سرک می کشیدم. دنبال شعری بودم که شعر روزگار من باشد. مرا با زبان و فضایی متفاوت آشنا کند. مرا که تشنه شعر بودم سیراب کند. تا به طوراتفاقی جنگ ارزشمند (از پنجره های زندگانی) را دیدم. کاری ارزشمند به کوشش محمد عظیمی. شاید غزلهای همان کتاب بود که مرا به جهان مدرن و تازه غزل امروز رساند. و در آن کتاب برای نخستین بار چند غزل از خسرو احتشامی هونهگانی خواندم با این مطلع ها :
بر لب چشمه سر شب به شتاب آمده بود
کوزه بر دوش پی بردن آب آمده بود
*
تو آن گلی که به مرداب خواب می رویی
گیاه عشق منی در سراب می رویی
*
در غزل فریاد عالمگیر پنهان کرده ام
دامن نیزار سبزم شیر پنهان کرده ام
زبان استوار، ترکیبات رنگین و فضای مدرن و تازه این غزل ها جان مشتاق مرا مشتاق تر کرد. تا این که یکی دو سال بعد هم غزل قصیده ای در مدح حضرت زهرا (س) خواندم با این مطلع :
این آستان که هست فلک سایه افکنش
خورشید شبنمی است به گلبرگ گلشنش
تا آین شاه بیت که :
تا کعبه را ز سنگ کرامت نیفکند
از چشم روزگار نهان است مدفنش …
هر روز شوق من به خواندن غزلی از خسرو مضاعف میشد. دستیابی به غزلهای او دشوار بود. نه کتاب چاپ شده ای داشت نه در مطبوعات حضور فعالی از او دیده میشد. تا این که نخستین دیدار ما به واسطه شاعر سوخته دل زنده یاد اصغر خاسته به ثمر رسید. خسرو را برای نخستین بار دیدم در قامت شاعری بزرگ و در ردای شخصیتی فرهیخته و به راستی او جهانی بود بنشسته در گوشه ای. آن سالها سالهای دانشجویی من بود. خسرو در دانشگاه علوم پزشکی اصفهان ادبیات فارسی تدریس میکرد. با گروهی از شاعران دانشجو بنا گذاشتیم سر کلاس او حاضر شویم. او به گرمی ما را پذیرفت. در کلاس فرصت شعرخوانی به ما داد. کلی ما را تشویق و حمایت کرد. بعدها که انجمن کمال به همت او و شاعران اصفهان در مدرسه چهارباغ راه افتاد- و البته دولت مستعجل بود -هم با ما بود و بعدها در جلسات شعر خوانی حوزه هنری.
من دامن این مرد بزرگ را تا امروز رها نکرده ام. همواره از او آموخته ام. از غزل های فوق العاده او لذت برده ام. خوشه چین خرمن فضل او بودها م و از خاکساری او همواره تلاش کرده ام خاکساری بیاموزم.
غزلهای خسرو مجموعه ای است رنگین از عشق ها و امیدها از خرده فرهنگ ها از فرهنگ ایلیاتی و بومی از باورهای دینی و از رشادتهای جوانان این مرز و بوم. غزل خسرو به هیچ شاعری شباهت ندارد. به خودش می ماند. غزل خسرو یکی از بهترین نماینده های غزل پس از نیماست نام او در کنار غزلسرایان پس از نیما که اندیشه های نیما را در غزل ریختند نامی است درخشان. همین که بزرگانی چون شفیعی کدکنی، ایرج افشار، موسوی گرمارودی، حسین منزوی، محمدعلی بهمنی، محمد حقوقی و دیگر صاحبان اندیشه و تغزل او را ستوده اند برای مانایی شعر او کافی است.
خسرو احتشامی هونه گانی در کنار شاعری به تحقیق و پژوهش نیر همت گمارده و هیچ ماه و سالی از خواندن و نوشتن باز نمانده است. کتابهای ارجمندی چون: از مضراب تا محراب، باغهای چوبی، مجری معانی، غزل بانو، در کوچه باغ زلف تنها بخشی از کتاب های ارزشمند او در حوزه تحقیق ادبی است.
از خدای منان سپاسگزارم که این شاعرخلاق و این انسان فاضل را سر راه من قرار داد و مسیر مرا به سمت زندگی با کلمات چرخاند و تقدیرم را هم نشینی با شاعران بزرگ ایران زمین رقم زد. امید که این استاد ارجمند همواره بسراید و بنویسد و بنگارد و عاشقان را از چشمه ذوق و دانش خود سیراب کند.
انتهای پیام