از قوه قضائیه خوب تا قوه قضائیه بد!
عصر ایران نوشت: «محمود احمدینژاد تاکنون دو بار علیه قوه قضائیه، شمشیر را از رو بسته است؛ یک باز زمانی که رئیسجمهور بود و یک بار هم این روزها که دیگر رئیسجمهور ایران نیست.
بار اول زمانی بود که علیاکبر جوانفکر، از یاران حلقه اول او به زندان رفت. پاییز ۱۳۹۱ جوانفکر به اوین رفت و احمدینژاد در حالی که آخرین سال ریاستجمهوریاش را میگذراند، تقاضای بازدید از زندان اوین را مطرح کرد که با مخالفت قوه قضاییه مواجه شد. این مخالفت باعث موضعگیریهای رئیسجمهور وقت علیه رئیس قوه قضاییه شد و البته بعد از مدتی فرونشست.
این روزها بار دیگر، احمدینژاد با ادعای حمایت از حقوق شهروندان ایرانی، علیه قوه قضاییه سخن میگوید. این که سخنان او مقرون به صحت هستند یا خیر، موضوع این بحث نیست بلکه آن چه در این میان جلب توجه میکند، این است که این بار نیز گذر یکی از یاران احمدینژاد به قوه قضاییه افتاده است و دقیقاً بعد از بازداشت حمید بقایی، معاون سابق احمدینژاد، عدالتخواهی رئیسجمهور سابق گل کرده است.
اصلاً فرض را بر این میگذاریم که نقدهای احمدینژاد علیه قوه قضاییه درست هستند. با این فرض آیا نباید پرسید که چرا در تمام سالهایی که رئیسجمهور بود، این حرفها را نمیگفت و نگران نقض حقوق مردم در دادگاهها و زندانها نبود؟
آیا در ۷ سال اول ریاستجمهوری او – از ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۱ – همه چیز گل و بلبل بود تا پاییز ۱۳۹۱ که دوست نزدیکش بازداشت شد؟
بعد از آزادی جوانفکر از زندان هم دوباره مشکلی وجود نداشت تا این که دوست دیگر احمدینژاد به نام حمید بقایی بازداشت شد؟
البته امروز احمدینژاد میتواند بگوید به عنوان یک شهروند عادی از حقوق تضییع شده دوستش دفاع میکند – که اتفاقاً در عالم رفاقت امری پسندیده است – اما در آن ۸ سالی که رئیسجمهور بود یا دست کم در ۷ سال منتهی به بازداشت جوانفکر چرا سکوت کرده بود؟ مگر در آن سالها رئیسجمهور همه مردم ایران نبود؟! و مگر جوانفکر اولین ایرانی بود که محاکمه و راهی اوین میشد؟! قوه قضائیه تا قبل از ورود به پرونده احمدینژاد و دوستانش، خوب بود ولی بعد از آن بد شد؟!
احمدینژاد در مصاحبه اخیر خود از قوه قضاییه انتقاد میکند که چرا به صرف این که بقایی در نقد قوه قضاییه حرفهایی زده، علیه او اعلام جرم شده است؟
این حرف درستی است که نباید به صرف حرف و نقد، افراد را تحت تعقیب قرار داد اما گویا جناب رئیسجمهور سابق فراموش کرده است که دولتش دهها رسانه را دقیقا به همین اتهام تحت تعقیب قرار داد و حتی بعضاً به تعطیلی کشاند که چرا در نقد دولت و دولتمردان او مطلب نوشتهاند؟
شکایتهای دولت او علیه رسانهها آن قدر زیاد بود که بسیار از پروندهها تا پایان دولت دهم مفتوح ماندند تا این که دولت جدید در سال ۱۳۹۲ همه شکایتهای دولت قبلی را پس گرفت.
احمدینژاد هر چند اینک تحت عنوان دفاع از بقایی سخن میگوید و در میان سخنانش گاه مدعی وکالت همه مردم ایران هم میشود (!) ولی واقعیت این است که او در حال فرار به جلو برای تحتالشعاع قرار دادن پروندههای خودش است. اگر زمانی که قوه قضاییه در آذر ۱۳۹۲ احمدینژاد را به عنوان “متهم” به دادگاه احضار کرد و او با بیاعتنایی تمام، به دادگاه نرفت، دستگاه قضایی برخورد قاطع و قانونی با او انجام میداد، اینک امروز شاهد نمایشهایی مانند بستنشینی، فرار به جلو و شخصی کردن پروندههای قضایی و تنزل آن به دعوای خانوادگی با لاریجانیها و … نبودیم.
امید که ماجرای احمدینژاد درسی باشد برای قوه قضاییه تا بداند اگر با دانهدرشتهای متخلف به موقع برخورد قانونی نکند، آنها را از موضع متهم به جایگاه طلبکار خواهند آمد.»
انتهای پیام