مروری بر روزنامه های 7 آذر 96
بی بی سی: روزنامههای امروز صبح تهران، سه شنبه ۷ آذر در گزارش های اصلی خود از قطعی شدن دو سال زندان برای سعید مرتضوی دادستان پیشین، به عنوان همکاری در قتل یکی از قربانیان حوادث سال ۸۸ در کهریزک خبر داده و به اظهارنظر درباره اش پرداخته اند. اعلام باخت کشتی گیر پیروز ایران، برای جلوگیری از برخورد وی با کشتی گیر اسراییلی نیز در گزارش های این روزنامه ها آمده است.
احتمال مذاکره بر سر موشک ها از جمله مطالبی است که در روزنامه های امروز جایی دارد و نظرات مختلفی درباره آن منعکس شده است.
تیتر و عکس مریم مجد. اعتماد
دو سال
محمد مهاجری در مقاله ای در اعتماد که در کنار گزارش اصلی این روزنامه آمده با اشاره به رای دادگاه تجدیدنظر درباره دادستان پیشین تهران نوشته: مرتضوي تنها يك فرد نيست. نماينده يك روش است؛ روشي كه در برههاي از تاريخ سياسي اخير كشورمان، با استناد به قاعده «النصربالرعب» ميخواست شيوه حكمراني خاصي را در جامعه نهادينه كند.
نویسنده اصولگرا مثال زده: در نيمه دوم دهه ٧٠ او در كسوت قاضي دادگاه مطبوعات، اقدام به توقيف روزنامههاي زيادي كرد. از جمله به عنوان نمونه، توقيف نشريات به استناد قانوني كه دهها سال پيش از آن تصويب شده بود و براساس آن «قلم» به موازات دشنه و خنجر، آلت جرم تلقي ميشد، که خوشايند نبود.
مقاله اعتماد به این جا رسیده که: شرايط سياسي دوراني كه مرتضوي در سمت رييس دادگاه مطبوعات و بعد از آن دادستاني تهران فعاليت ميكرد، به او قدرتي فراتر از يك قاضي و دادستان بخشيده بود. احساس مطلقالعنان بودن، تنها مقام عصمت يا نزديك به آن را از خطا بازميدارد. بزرگ كردن او توسط برخي جناحهاي سياسي از او مقامي غيرپاسخگو ساخته بود و همين باعث سقوط او شد برخوردهاي مرتضوي با پرونده جرايم و تخلفاتش، چه در كهريزك، تامين اجتماعي و… تعبير- «قانوندانهاي قانونشكن» را تداعي ميكند.
جرم احمدی نژاد چیست
صادق صدرایی در سرمقاله بهار نوشته: محمود احمدى نژاد، رییس جمهور پرحاشیه سابق، این بار پیکان نقدهایش را به سـمت قوه قضاییه برده و با ژسـت آزادىخواهى منتقد عملکرد دستگاه قضایى شـده است. مسئولان ارشـد قضایی در پاسخ به اعتراضات و انتقـادات او بـا یادآورى عملکرد احمدی نژاد به خصوص بعد از سال ۸۸ واکنش نشان داده اند. از جابجایى بودجه ها و عدم ابلاغ قوانین تا “بوسـه بر گونه مادر چاوز« و »بوسـه بر تابوت یک کافر ملحد”.
به نوشته این مقاله: دولـت احمدى نـژاد که با حمایت عجیب و غریب برخى متنفّذان در سـاختار سیاسى و جریان اصولگرا کار خود را آغاز کرد از همان ابتدا رویه را بر مبناى قانون شـکنى قرار داد و به دلیل مماشـات مجلس و سـایر نهادهاى نظارتـى هر چه از عمر دولتش گذشـت این وجـه منفى از عملکرد آن دولت بیش از پیش خود را نمایان سـاخت. موضوع جابجایى بودجه ها و عدم ابلاغ قوانین از سـوى احمدى نژاد که مورد توجه دادسـتان کل کشـور قرار گرفته است از اصلى ترین موضوعاتى بود که سبب نوعى درهم ریختگى در نظامات تصمیم گیرى کشور و هدررفت منابع شد.
بهار با اشاره به درآمدهای آن هشت سال که بیشترین میزان ممکـن از تاریـخ اکتشـاف نفـت تا امـروز بود پرسیده: آیا تنها احمدى نژاد به دلیل آن عملکرد فاجعه بار مستحق مجازات است؟ یا مىبایست تمام آنان که به شکل بى سابقه و گاه قانون شکنانه اى از او حمایت مى کردند نیز پاسخگو باشند؟ آیا نباید همانطور که یاران نزدیک رییس جمهور سـابق به دادگاه فراخوانده مى شـوند و شـخص احمدىنژاد نیز مورد نقد جدى قرار مى گیرد به سراغ مسئولان نهادهاى نظارتى در آن دوران هم رفت؟
حناق اصولگرایانه
همدلی در مقاله اصلی خود نوشته: احمدینژاد برسرشان آوار شده است. نمیدانند با او چه کنند. بیش از چهار سال است که دولتش تمام شده اما کمتر روزی است که خبری از دوران زمامداری او منتشر نشود. مصادیق فساد و اختلاس است که روزانه رسانهها منتشر میکنند. حالا هم که شروع کرده است به نقد ساختاری قوه قضائیه. اصولگراها دارند تاوان حمایت خود از او را میدهند. او با حمایت آنها آمد. به محض ورود به پاستور هم نیامده همهشان را منکر شد و گفت که رایش از خودش بوده و وامدار هیچکس نیست اما آنها باز هم حمایت کردند. شاید گفتند اشکالی ندارد؛ در پرتو او میتوانیم پست بگیریم!
به نوشته این روزنامه: احمدینژاد تعداد بسیاری از شوراهایعالی را منحل کرد تا بتواند خود راسا تصمیم بگیرد و اصولگرایان باز هم چشم بر عملکرد او بستند. سیاست خارجی ایران را دچار چالش کرد که نتیجهاش شش قطعنامه فصل هفتمی شورای امنیت بود اما اصولگرایان باز هم چشم بر چنین عملکردی بستند. شاید منفعتی در این کار داشتند. شاید هم دست و پایشان بسته بود و باید حمایت میکردند اما هر چه بود، دهان باز نکردند و حمایت کردند و برایش هورا کشیدند.
همدلی در نهایت با نقل قولی از یک روزنامه نگار اصولگرا تاکید کرده که اصولگرایان حناق گرفته اند یادآور شده در دمدمای انتخابات سال ۸۸ جد و جهدی شد که اصولگرایان از احمدینژاد منصرف شوند و شخص دیگری را معرفی کنند. حتی محمد خاتمی را هم مجاب کردند تا اگر اصولگرایان شخص دیگری را معرفی کردند، اصلاحطلبان هم گزینه خود را معرفی نکنند اما اصولگرایی و اصولگرایان بیارادهتر از این بودند که بتوانند خودشان برای خودشان تصمیم بگیرند.
پیکان… دیدی چیکار کردی؟
پوريا عالمي در ستون طنز شرق نوشته: فیلم احمدینژاد و مشایی هم درآمد و آنها چیزهایی در ویدئو گفتند که ما تنهایی موقع شنیدن آن حرفها احساس جرم میکردیم. اما قضیه محمود احمدینژاد چه بود که هشت سال همه پشتش بودند و الان همه پشتش را خالی کردهاند و او از پشت به آنها حمله میکند. از یکی از دلاوران محافظهکاران سؤال کردیم و ایشان فرمایش زیر را فرمودند: نظریه پیکان: استاد نژاداحمددوست: ببینید داستان محمود خیلی ساده است… یکبار یک پیکان که همه بهش میگفتند خودرو ملی و فخر ایرانی و معجزه قرن و از این حرفها… جو گرفتش و پاش را گذاشت روی گاز…
طنزنویس در ادامه افزوده: خلاصه سرعت پیکان که رسید به ٨٠تا، شروع کرد به گیرپاژکردن و سگدستش هم شکست و ترمزش هم خالی کرد… در همین لحظه یک اتوبوس برای اینکه پیکان نزند بهش و جان مردم به خطر نیفتد مجبور شد بگیرد بغل… یک سواری زد روی ترمز… یک نیسان که داشت بار میبرد، از پشت زد به سواری شخصی… کل اتاق سواری شخصی جمع شد و شش متر پرید بالا و افتاد روی یک آمبولانس و مردم تلف شدند… آمبولانس افتاد توی جوب و کمکهای مردمی و بودجه را آب برد… یک موتوری که میخواست به آمبولانس نخورد، پیچید راست و بههمیندلیل ماشین جمعآوری زباله رفت تو گاردریل و خورد به یک ماشین تشریفاتی که معلوم نیست داشت کی را با خودش کجا میبرد… یکسری پیرمرد و پیرزن بختبرگشته که در آسایشگاهی در حوالی این حادثه مشغول استراحت بودند، از ترس سکته کردند و کارشان تمام شد…
ستون طنز شرق به این جا رسیده: بچهها که داشتند از مدرسه برمیگشتند خانه، با دیدن این قضایا و صحنهها فرار مغزها شدند… وقتی همه ماشینها ایستادند سرجاشان و تصادف تمام شد، آقاپلیسه بلندگوی ماشین پلیس را برداشت و توش خطاب به پیکان گفت: پیکان… دیدی چیکار کردی؟ حالا هم به احمدی نژاد باید گفت پیکان دیدی چه کار کردی؟
کارتون مهدی عزیزی. قانون
چرا برای موشک ها باید مذاکره کرد
مرتضی سیمیاری در گزارش اصلی جامعه فردانوشته: برای برداشتن موشکها از روی میز مذاکره باید تن به معامله بدهیم. در ایران دیپلماتها بهخوبی میدانند که عراق متحد استراتژیک همیشگی ایران نخواهد بود و در دوران پس از داعش دردسرهای زیادی برای ایران ایجاد خواهند کرد. عراق شرکای زیادی دارد. تهران تنها متحد استراتژیک آن کشور نیست و آن ها متحدان استراتژیک زیادی دارند. در آنجا ممکن است یک معامله بزرگ سیاسی روی دهد و همه چیز را تغییر دهد.
به نوشته این روزنامه نگار: در سوریه نیز پس از نشست سوچی کمی غبارها کنار رفته است و حسن روحانی به اسد میگوید باید با سایر نیروهای مؤثر در صحنه کنار بیاید. تهران به این نتیجه رسیده است که ممکن است در اولین انتخابات پس از دولت انتقالی اسد از صحنه حذف شود. پس ایران میتواند با این نگاه ایده «اسد یا همه چیز یا هیچ چیز»را کنار بگذارد. در یمن نیز منافع تهران به صورت کامل عیان نیست و میتوان راه مصالحهای ایجاد کرد تا این کشور از بحران جنگ، قحطی و بیماری نجات یابد.یمن برخلاف سوریه و لبنان برای تهران نقطه استراتژیک هم محسوب نمیشود.
نتیجه گیری گزارش جامعه فردا این که: تهران میتواند بهزودی با یک رویکرد دیپلماتیک مبتنی بر منافع ملی برجام موشکی را از روی میز مذاکره بردارد و یا حداقل از تکرار سرنوشت چاه مذاکرات هستهای جلوگیری کند و مانع از شکلگیری تحریمهای ظالمانه شود. نکته مهم آنکه نظم ایجاد شده از رابطه تهران، مسکو و آنکارا میتواند کلید حل بحران خاورمیانه باشد. ابتکار ایجاد شده در این سه کشور نشان داد هیچ موضوعی تا ابد غیرقابل حل نیست.
نوبت مذاکره
همین روزنامه در سرمقاله خود نوشته: بالا ترین غنیمتی که پس از پیروزی در یک جنگ می توان گرفت، شانس مذاکره از موضع بالاست. این حرف اگرنه یک قانون، حداقل چکیده تجربه های بسیار در جامعه بشری است. هنگامی که در عرصه نظامی دســت با را پیدا میکنیــم، زمان به کار انداختن دیپلماسی فرا رسیده است. اما چرا ظریف اینقدر بی تحرک است؟ علت واقعی آن را باید در تلقی اشتباهی یافت که در ما وجود دارد؛ چون جنگها و نبردها را نظامیان به فرجام نیک می رسانند، حق آنهاست که ادامه روند را نیز در کنترل خود بگیرند.
شورای سردبیران جامعه فردا اظهارنظر کرده که: نظامیان نمی توانند نتیجه نبرد سوریه رابه اروپایی ها و آمریکایی ها بفروشــند. شــاید در جایی مثل سوچی و در اواخر آبان باید وزیران دست چپ و راست روحانی نظامی وسیاسی باشند و شانه به شانه او بنشینند،ولی ادامه مسیر را عقلا نباید به دست راست سپرد. درست است که حالا دیگر موقعیتهای تاریخی خطیری مثل جنگ تحمیلی و اصــرار نظامیان برای ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر وجود ندارد که بخواهیم برای تغییر مسیر نظامی به سیاسی، اصرار کنیم، اما به هرحال مذاکره را، حتی اگر برای موشک باشد باید به دست غیرنظامیان سپرد.
این مقاله در نهایت تاکید کرده: در منطقه پرآشوب خاورمیانه، پس از فروکش کردن نسبی درگیری های مسلحانه و تا قبل از روشن شدن آتشی تازه، باید آنچه را در کف است نقد کرد. رقبا باید تــاوان باخت در ســوریه را، در موضع دیگری بدهند. خطای باصــره خواهد بود اگر سوچی را محل و موقعیت گرفتن امتیاز از ایــن ماجرا بدانیم.چک سوریه را باید نزد کدخدای دیگری نقد کرد.
یوسف را نمی فروشیم
سعدالله زراعی در یادداشت روز کیهان به پاسخ گویی میانه روها رفته و در اعلام مخالفت با آنان فاش کرده که: بعضی از داخلیهای مخالف تفکر «مقاومت» که در ضمن صاحب مناصبی هم در کشور هستند در این جلسه و آن جلسه کارشناسی و تصمیمگیری مرتب هشدار میدهند که ایران توان مالی و نظامی بر دوش کشیدن نقش «قدرت هژمون منطقه» را ندارد و باید از آن فاصله بگیرد و سبب تضعیف روابط خود با همسایگان نشود. منظور آنان از «قدرت هژمون»، خود هژمونی نیست بلکه دقیقاً منظورشان این است که این جبههسازی و سنگربندی در مقابل آمریکا و سیاستهای استیلاطلبانه آن و رژیمهای وابسته به آن در منطقه را کنار بگذاریم و فضای میان خود و آنها را به سمت «تفاهم» ببریم.
به نوشته این روزنامه تندرو: به عنوان مثال حدود یک سال پیش یکی از آنان در همایشی که در دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد منطقه را زمین سوخته و سیاستهای ایران را عامل تبدیل منطقه به زمین سوخته معرفی کرد و در نهای.چند روز پیش هم یکی دیگر از آنان که از قضا منصب حساسی هم دارد، گفته بود مسایل منطقه را باید ۷۰ به ۳۰ با دولت سعودی حلوفصل کنیم پیش از آنکه ناگزیر به تن دادن به فرمول ۹۰ به ۱۰ بشویم. پس کاملاً واضح است که آنان وقتی از مضرات قدرت هژمونیک و خطرهای هژمونی ایران در منطقه سخن میگویند دقیقاً منظورشان «مقاومت در برابر غرب» است.
یادداشت روز کیهان در نهایت افزوده: خیلیها درصددند انقلاب اسلامی ایران را تبدیل به پدیدهای داخلی کنند و به عبارتی با شکلگیری «نظام» پایان یافته معرفی نمایند. این چنین رویکردی و بهخصوص نتایجی که از آن بهدست میآید بار خیلیها را سبک و دشواریهای خیلیها را آسان میکند که در صدر چنین فهرستی آمریکا و اسرائیل قرار دارند. درحالی که هیچ «انقلاب واقعی» در مرزهای خود محصور نشده مگر آنکه در فاصله بسیار کوتاهی ازمیان رفته و ضد آن جای آن را گرفته است.
نظم چندجانبهگرا
کیهان برزگر در مقاله ای در شرق از سهمحورشدن حل بحران سوریه نوشته و افزوده: روند این بحران نشان داد که دستیابی به صلح پایدار فقط در طول مذاکرات و نه در ابتدای آن و از طریق همکاری اولیه بازیگران اصلی برای کاهش تدریجی تنش صورت میگیرد. در طول جنگ ششساله سوریه طرحهای ناموفق زیادی از سوی سازمان ملل متحد برای برقراری صلح ارائه شد. یعنی همه کشورها بهتدریج متوجه شدند که پیششرط گذاشتن برای حل بحران برخلاف واقعیتهای میدانی، خود منجر به توقف مذاکرات از همان ابتدا میشود.
نکته دیگری که این استاد روابط بین الملل اشاره می کند ضرورت گسترش دیپلماسی است چرا که: این امر بهویژه در شرایط بعد از توقف جنگ در سوریه و ورود به فاز سیاسی و بازسازی حائزاهمیت زیادی میشود. تجربه منازعات دیگر مثل افغانستان و عراق نشان داده که همکاری همهجانبه و تضمین مراحل صلح از سوی دولتهای درگیر در این بحرانها سرنوشتساز بوده است. کنفرانس سهجانبه سوچی نقطهعطفی در نهادینهکردن اصول فوق و حرکت بهسمت یک نظم چندجانبهگرا در منطقه است.
نتیجه گیری مقاله شرق این که: تداوم صلح و ثبات در سوریه، بهویژه به دلیل اتصال مسائل آن به عراق و لبنان، بیشترین نفع را به ایران در مقایسه با سایر بازیگران میرساند. مهمترین ویژگی هر نظم چندجانبه پذیرش نسبی منافع سایر بازیگران است. ایران باید ارزش افزوده تأمین منافع خود در بحران سوریه را در نهادینهکردن نقش مستقل سیاسی-امنیتی و اقتصادی خود در نظم منطقهای جستوجو کند.
تیتر و عکس صفحه اول بهار
باید ببازی
بهار در گزارش اصلی خود نوشته: کشـتى، تیتر یک رسانه ها شده؛ اما این بار نه به خاطر کسب مدالهاى رنگارنگ در مسابقات المپیک و جهانـى بلکه به دلیل یک باخت؛ به خاطر “علیرضا باید ببازى” از علیرضا کریمى کشتى گیر تیـم ملى که با وجود آنکه تا ثانیه هاى پایانى از حریـف خود پیش بـود براى مواجه نشـدن با حریف اسـرائیل با »دسـتور« تن به شکستى مصلحتى داد. او پیـش از این نیز یکبار دیگر به دلیل عدم رویارویى با حریف اسرائیلى از کسب مدال بازمانده بود.
به نوشته این روزنامه اصلاح طلب: این اتفاق تلخ بار دیگر این پرسش را در محافل ورزشـى، رسانه اى و سیاسى به وجود آورده است که به واقع این سیاست به سود کیست؟ اینکه ورزشکاران ایرانى در برابر حریفانى از رژیم اسـرائیل قرار نمى گیرند در مرحله اول چه کمکى به منافع ملى کشور مى کند و در مرحلـه بعـد تا به حـال چه گشایشى در امور فلسطینیان به وجود آورده است؟ ورزشکاران فلسطینى که ظاهراً ورزشکاران ما در حمایت از آنان با رقبایشـان از اسـرائیل مواجه نمى شـوند در برابـر حریفانى از این رژیـم به میدان مى روند و همین امر باعث آن شـده است که بسیارى چنیـن اقداماتـى از جانـب ایـران را مصـداق همان “کاسه داغتر از آش” بدانند.
بهار در نهایت نوشته: این پرسش نوعى تلنگر است که آیا این مسـیرى کـه در این موضـوع در حوزههایى همچون ورزش، سیاسـت خارجـى و. . . سالهاسـت در پیش گرفته ایم به سرانجام مطلوبى ختم خواهد شد؟ پرسشى که مى توان در این ارتباط از مدافعان چنین سیاسـتى پرسید این است که آیا این قبیل اقدامات توانسته است فقط به اندازه یک قدم به فلسطینیان براى حل معضلى که چندین دهه اسـت با آن دسـت و پنجه نرم مى کنند کمکى کند؟
علیرضا بباز!
سارا غضنفری در گزارشی در جامعه فردا نوشته: هفت بار میپیچد. خودش را رها میکند تا روی تشک فتیلهپیچ شود. مردی که تا چند دقیقه آخر بَرنده بود با فریاد «علیرضا بباز!» خودش را رها میکند تا بازنده شود. با نگاهی سرگردان، حیران و اشکریزان، جلوی دستش را میگیرد تا بالا نیاید، تا داور نگوید برنده واقعی اوست که حالا باید ببازد. این باخت مصلحتی بود و برای رودررو نشدن علیرضا کریمی در دور بعد با نماینده اسراییل.
گزارش این روزنامه با اشاره به موارد دیگری که کشتی گیران ایرانی در مسابقات جهانی به باخت تن داده اند تا مقابل کشتی گیران اسراییلی ظاهر نشوند نوشته: وقتی مربی علیرضا کریمی، کنار تشک فریاد میزند«باید ببازی» انگار پیامی میفرستد که من هم از شما هستم. ولی چرا همین مربی اعلام نمیکند پای جریمه و حذف تیم میایستیم، اما یک ورزشکار سرخورده نشود و همچنین غرور ملی را خدشه دار نکنیم.
نویسنده گزارش معتقدست: اگر به مسئلهای اعتقاد داریم، باید قانونی برایش وضع کرد و پای جریمهاش هم ایستاد. اما فدراسیون کشتی فقط به صدور بیانیه بسنده کرد و حرفی از تحریم نزد. مانند کشورهای هلند، اسپانیا و سوئیس که المپیک ملبورن ۱۹۵۶ را بهدلیل سرکوبی شورش مجارستانیها توسط پیمان ورشو تحریم کردند.
کارتون جواد تکجو. اعتماد
برای خانم مجری روسی
محمدرضا ستوده نامه جمع کثیری از ملت ایران به مجری روسی مراسم قرعهکشی جامجهانی را چنین فرض کرده: به نام خالق زیبایی. سرکار خانم ماریا کوماندنایا. مجری محترم و غیرقابل پخش مراسم قرعهکشی جامجهانی. ما ملت بزرگ، غیور و شریف ایران به استحضار حضرتعالی میرسانیم که قرار است روز جمعه ۱۰ آذر شما را از تلویزیون ما بهطور مستقیم پوشش دهند و پوشش شما با پوشش مستقیم این مراسم ارتباط مستقیم دارد.
در ادامه نامه مردم فهیم و آزاد اندیش و غیرخودخواه ایران به نوشته طنزنویس آمده: به عبارتی هر چه پوشش شما کمتر باشد، مراسم هم کمتر پوشش داده میشود. لذا از شما خواهشمندیم. با توجه به برودت و سرمای فصل زمستان در کشور روسیه برای سلامتی خودتان هم که شده لباس گرم، کلفت و پوشیده بپوشید تا ما درست مثل آدم بفهمیم که با کدام تیمها همگروه میشویم.
طنزنویس جهان صنعت، پاسخ ماریا کوماندنایا را هم چنین تقریر کرده: ملت شریف و عزیز ایران. سلام عجیجای دلم. قدیم گفتن واسه یه بینماز در مسجد رو نمیبندن. حالا چون تلویزیون شما با پوشش من مشکل داره، من نمیتونم لباس پوشیده بپوشم که سانسور نکنن. شما چرا سرنارو از ته میزنین. شما باید این اعتراضو به آقای علی عسکری بکنین که تصاویر رو سانسور نکنه نه اینکه بخواید صورت مساله رو پاک کنین. من همینم.
مجری برنامه در نهایت افزوده: دلیل اینکه به آزادیهای اجتماعی نمیرسین همینه دیگه. به جای اینکه به صداوسیما اعتراض کنین میخواین منم تبدیل کنین به الهام چرخنده. شما ماشالا خودتون این همه ستارخان و مصدق دارین. اینا رو هم من باید یادتون بدم؟ الکی هم دلتونو خوش نکنید. لباسم دکلته قرمزه!
انتهای پیام