ناصرخان فراتر از میادین ورزشی؛ رازهای اسطوره مستطیل سبز
به گزارش انصاف نیوز، روزنامه ی ایران در گزارشی نوشت: «گلبرگ مغرور» عنوان کتابی است که به زندگی و زمانه ناصر حجازی میپردازد. مردی که حالا تبدیل به یک اسطوره شده است. نماد پاکی که تن به بده بستان ها و آلودگیهای ایام نداد.نگارش و تدوین این کتاب را فرید مرادی به عهده داشت و انتشارات راویان مهر آن را به تازگی چاپ و منتشر کرد.«فرید مرادی» متولد 1333 بروجرد، دکترای فیزیولوژی دارد. مدرس دانشگاه تهران و تربیت مدرس بود و از دهه 60 کار تدریس را رها کرد و وارد حوزه دیگر فرهنگ یعنی چاپ و نشر شد و حدود 20 عنوان کتاب اعم از تألیف و تصحیح در کارنامهاش دارد. «کلیات بیدل دهلوی»، «عالم آرای عباسی» و «دیوان اقبال لاهوری» را تصحیح کرد و کتاب «تاریخ چاپ و نشر کتاب فارسی» را تألیف کرد که توسط اتحادیه ناشران در دست چاپ است. «قلم و قدرت» و «تصویرگران و طراحان جلد کتاب»، «اعلان، آگهی و فهرست انتشارات»، «خاطرات نشر و ناشران» و «نخبه کتابهای فارسی» از دیگر تألیفهای اوست.
آقای مرادی، در حوزه تألیف و تصحیح تاکنون چند عنوان کتاب منتشر کردهاید؟
حدود 20 عنوان کتاب شامل آثار تألیفی و تصحیح آثار دارم که کتاب «تاریخ چاپ و نشر کتاب فارسی» را سالها پیش نوشتهام و برای چاپ در اختیار اتحادیه ناشران گذاشتهام. در دوره هیأت مدیره قبلی قرارداد چاپ این کتاب بسته شد و کتاب را تحویل دادم. اما در دوره هیأت مدیره جدید که یکی – دو ماه آینده مدیریت این دوره هم به پایان میرسد چاپ کتابم دچار دستانداز شد و با برخورد سلیقهای از اولویت چاپ خارج شد. بهانههای مختلفی آوردند. چندبار مراجعه کردم کتاب را پس بگیرم، اما با معاذیر ناروشن همچنان کتاب را بلاتکلیف حبس کردهاند. نه چاپ میکنند و نه پس میدهند. این کتاب بیاغراق حاصل 20 سال زحمت و پژوهش من است. کتابی در 3500 صفحه از نخستین جرقههای چاپ و نشر کتاب فارسی در دنیا و در ایران تا انقلاب بهمن 57.
در این زمینه کار دیگری هم تألیف کردهاید؟
برای یک ناشر فرانسوی کتابی راجع به نشر فارسی تألیف کردهام که در دو بخش تدوین شده است. بخش اول مروری بر تمام مسائل مبتلا به نشر ایران است و بخش دوم شامل نشر کتاب فارسی در ایران است که عمدتاً به بعد از انقلاب میپردازم. این کتاب هم در فرانسه هم به فارسی و هم به فرانسوی چاپ شده است و به زبان انگلیسی هم بزودی منتشر میشود. غیر از این کلیات بیدل دهلوی را دارم که دو جلد آن شامل غزلیات بیدل توسط انتشارات زوار چاپ شده است. سه جلد دیگر هم آماده است که به دلیل هزینه چاپ و نشر و گرانی کاغذ چاپ آن به تأخیر افتاد. یک جلد از این مجموعه رباعیات و یک جلد شرح زندگی و مکاتبات و نثرهای بیدل است و یک جلد هم قصاید و مثنویهایش.
از مجموعه کتابهای تاریخ چاپ و نشر فارسی گویا کتابهای دیگری هم فراهم آوردید؟
بله. از این مجموعه چند عنوان کتاب آماده کردهام که هنوز به مرحله چاپ نرسیده ولی بزودی تدارک چاپ و انتشار آنها فراهم میشود.
کتابهای این مجموعه یکی «قلم وقدرت» است این کتاب درواقع برخورد دولتها پس از ورود صنعت چاپ و نشر در ایران و با نشر کتاب و اهل قلم است. کتاب دیگر «تصویرگران و طراحان جلد کتاب» است. از نخستین کسانی که شروع به تصویرسازی کتاب کردهاند از چه زمانی طراحی جلد وارد نشر ایران شد و چه کسانی طراحان جلد کتاب در ایران بودند. جلد دیگری هست به نام «اعلان، آگهی و فهرست انتشارات» که در واقع شامل تاریخچه اعلان و آگهی و فهرستسازی از آغاز تا امروز میشود. جلد بعدی «خاطرات نشر و ناشران» است که دربرگیرنده خاطراتی از نویسندگان، ناشران و اهل قلم میشود. راجع به نشر کتاب و حوادثی است که بر نشر کتاب رفته است.
کتاب دیگر به نام «نخبه کتابهای فارسی» است که سرگذشت 100عنوان کتابی است که به طور محدود و معدود طی دورههای مختلف چاپ شدهاند و امروز در دسترس نیستند و به طور کل نایابند.
از زمان چاپ سنگی تا زمان ورود ماشین چاپ به کشور این دسته از کتابها در تیراژ 50 یا 100 نسخه منتشر شدند و دیگر هرگز تجدیدچاپ نشدند، سرنوشت این دسته از کتابها شبیه سرنوشت برخی از کتابهایی است که امروز دارد رقم میخورد. متأسفانه امروز هم برخی کتابها به سمت تیراژهای 100 و 200 نسخه میل کردهاند.
آقای مرادی جدیدترین کتابی که منتشر کردهاید، «گلبرگ مغرور» درباره زندگی و زمانه ناصر حجازی است. شما که ورزشی نویس نبودید چه شد که…
مدیر انتشارات «راویان مهر» که از دوستان ماست روزی به دفترم آمد و گفت، میخواهم کتابی راجع به ناصر حجازی چاپ کنم. من گفتم اگر کتابی روشمند و مستند باشد، با توجه به این که حجازی فراتر از میدانهای ورزشی محبوبیت دارد و شخصیتی کاریزماتیک و ملی دارد، میتواند کتابی پرفروش شود. چند وقت که گذشت، آقای جعفریه با یک پوشه در بغل وارد شد و گفت، این مطالب مربوط به حجازی است و دست شما را میبوسد.
ابتدا شوکه شدم. این که زندگی و سوانح مردی را تدوین کنی که حالا تبدیل به یک اسطوره شده کار کوچکی نیست. هرچه طفره رفتم و بهانه آوردم که نه ورزشینویس هستم و نه تعلق خاطری به باشگاه استقلال، ایشان نپذیرفتند و گفتند این کار فقط از تو برمیآید و باید انجام بدهی. ناگزیر این مسئولیت به عهده من گذاشته شد و مجبور شدم بروم اطلاعات جمع آوری کنم. که حجازی چه جور شخصیتی بود و زندگیاش چگونه میگذشت؟
تصویری که شما از حجازی قبلاً در ذهن داشتید، با این حجازی که زندگینامهاش را تألیف و تدوین کردید، چه تفاوتهایی دارد؟ آیا دید شما نسبت به او تغییر کرده است؟
دو مسأله را در جریان تدوین این کتاب کشف کردم که برایم جالب بود. در دورانی که ساکن خیابان بهار بودیم، من جوان بودم و مرتب به ورزشگاه امجدیه میرفتم و حجازی را مرتب میدیدم. زمانی که برای باشگاه تاج بازی میکرد، خب آن موقع چهره محبوب و رسانهای بود و خبرساز. عکس و تفصیلاتش در نشریههای ورزشی و حتی مجلات زرد فراوان چاپ میشد. منتها چیزی که برای من جذاب بود، موضعگیریهایش نسبت به مسائل مبتلا به ورزش ایران بود. این دیدگاهها به نظرم بسیار جسورانه و در عین حال صادقانه بود. این موضعگیریها انتقادی، بلکه نظریاتی مبتنی بر واقعیت جامعه ورزش و آلودگیهایی میشد که خیلی به آن توجه نمیکردند. مثلاً نکتههایی مثل حضور مدیران غیرورزشی در رأس باشگاهها یا بازیکن سالاری، ورود پولهای کلان و غیرعادی به فوتبال قبل از آن که تبدیل به سندرمی شود که امروز کالبد فوتبال را فلج کرده، حجازی با رشادت پیامد این بیماریها را در ورزش کشور مطرح میکرد و حاضر به سکوت نبود. اینها برای من از زبان حجازی جالب بود. ضمن این که آدم صریح و صادقی بود. جذابیت دیگر حجازی برای من آراستگیاش بود. ورزشکاری به تمام معنا منضبط و آراسته بود.
با مطالعه این کتاب آیا در نگرش هواداران حجازی نسبت به او تغییری ایجاد میشود؟
قطعاً این اتفاق میافتد. برای این که بسیاری از ناگفتهها در مورد حجازی در این کتاب آمده، اطلاعات و اخباری در این کتاب آمده که دیگران شاید از آن خبر ندارند و آنچه در دوران بیماری بر او گذشت، آنچه باعث کنار گذاشتن او از تیم ملی و فعالیتهای ورزشیاش شد، جفاهایی که بر او روا داشتند، نادیده گرفتن او، کنار گذاشتن نابهنگام او از تیم ملی کشور با قانون عجیب و غریب و من درآوردی، شانس حضور در باشگاه منچستر یونایتد را از او گرفتند با سختگیری و تعصب بیجا، در شرایطی که در ایران امکان کار و فعالیت را از او دریغ کردند، به هند و مراکش مهاجرت کرد و متحمل سختیهای فراوان شد.
در بخشی از متن کتاب مطرح کردید بسیاری از ناگفتهها و نکتههای پنهان از زندگی حجازی در این کتاب وجود دارد.
تصویری روشن و واقعی از تمام وجوه زندگی و شخصیت ناصر حجازی را در این کتاب میبینید. مطمئناً بسیاری از هواداران حجازی با مطالعه این کتاب به عمق شخصیت این اسطوره پی میبرند و شناخت عمیقتر و بیشتری نسبت به او پیدا میکنند.
خانواده حجازی در جریان تألیف و تدوین کتاب چه کمکی به شما کردند؟
بنده برای همسر زندهیاد حجازی – خانم شفیعی – احترام بسیار قائلم. به همین دلیل زندگی با افراد سرشناس و چهرههای مشهور در عرصه ورزش، هنر، سینما و… خیلی دشوار است. همسر حجازی صبورانه و بردبارانه در تمام این سالهای سخت در کنار حجازی ماند و زندگیاش را سر و سامان داد و در تربیت فرزندانش از هیچ تلاشی فروگذار نکرد. سؤالهایی درباره حجازی از ایشان داشتم که صادقانه پاسخ گفت و برای من در تألیف این کتاب راهگشا بود. اطلاعات جدیدی گرفتم که به من کمک کرد در روشن شدن چهره ناصر حجازی تا شناخت بیشتری از او پیدا کنم.
فصلی از کتاب را به روایت خانواده حجازی اختصاص دادهاید.
بله. یک فصل از این کتاب تحت عنوان «به روایت خانواده و نزدیکان» تمام اعضای خانوادهاش دیدگاههای خودشان را نسبت به او ابراز کردهاند. آتیلا و آتوسا فرزندان حجازی، دامادش و عروسش راجع به او حرف زدند. این کتاب فصول مختلفی دارد. هرکدام از دوستانش نظرهای خودشان را مطرح کردند و از خاطراتی که با او داشتند، تعریف کردند. هواداران و همدورههایش هرکدام از منظری حجازی را معرفی کردند، ورزشکاران و هنرمندان هرکسی به شکلی اطلاعاتی که از حجازی داشت و دیدگاههایی که نسبت به او پیدا کرده بود، عنوان کرد. ویژگیهای اخلاقی منحصر به فردی داشت. غرور مخصوص خودش را داشت، وقتی در اوج بیماری یک روز به امجدیه میرود، هنگام بالارفتن از پلهها تصویر دردناکی از مردی در ذهن تداعی میشود که روزی برای حراست از دروازه تیم 30 بار این پلهها را طی میکرد تا بدنش را گرم کند و حالا برای بالا رفتن از چهارپله عاجز است. این تصویر دردناکی است از انسانی که در چنین سن و سالی زمینگیر شده بود. حجازی سن و سال چندانی نداشت و میتوانست سالهای سال در ایران دوام آورد و مربیگری کند و سختیهای زیادی بر او تحمیل شد. ابنالوقت نبود، از آن دسته انسانهایی نبود که نان را به نرخ روز میخورند. به همین خاطر نادیده گرفته شد.
آیا افرادی بودند که مایل باشید از او مطلبی، مقالهای و خاطرهای در ارتباط با حجازی بگیرید اما بنا به دلایلی این اتفاق نیفتاده باشد؟
حتماً همینطور است. منتها من زمان محدودی برای تدوین این کتاب داشتم. خانوادهاش اصرار داشتند، کتاب زودتر آماده شود، ناشرش هم. ضمن اینکه من هم دسترسی به آرشیوهای ورزشی و افراد مختلف و ورزشکاران همدوره حجازی نداشتم. قاعدتاً این کتاب میتوانست پیراستهتر و پربارتر از این هم باشد و اطلاعات بیشتری را در دل خود جای بدهد. دلم میخواست اگر یادداشتی، مطلبی از خود زندهیاد حجازی وجود دارد، به دستم برسد تا در این کتاب از آنها استفاده کنم که به دلیل ضیق وقت این امکان فراهم نشد. به هر حال کاری که کردم، در واقع ادای دینی است به یک چهره نهتنها ورزشی، بلکه ملی.
باشگاه استقلال در این زمینه هیچ کمکی نکرد؟ آیا درخواستی داشتید که رد کرده باشند؟
مطلقاً. دلیل نداشت که از باشگاه درخواست داشته باشم. باشگاه استقلال به نظرم حرمت حجازی را هم چندان حفظ نکرد. من به سراغ مدیران باشگاه نرفتم اگرچه دیدگاه بسیاری از اعضای باشگاه و بازیکنان و… در این کتاب راجع به حجازی هست. ولی انتظار داشتیم باشگاه پیشقدم میشد و برای این کتاب مراسم رونمایی آبرومندی میگرفت. باید مبلغ کتاب باشند. به هر حال حجازی اسطوره و نماد باشگاه استقلال بوده، بزرگداشت این قهرمانان، بزرگداشت پاکی و روح و فرهنگ ایرانی است، بزرگداشت باشگاه استقلال است.
آیا امکان دارد در چاپهای بعدی این کتاب را کاملتر کنید؟
حتماً این کار امکانپذیر است. به نظر من اگر خانواده حجازی یا سایت ناصر حجازی همکاری بیشتری کنند، کسانی که اطلاعات جدید و مسائل ناگفتهای چه در داخل کشور چه در خارج از کشور از حجازی دارند، این اطلاعات را در اختیار ناشر بگذارند، میتوان تغییراتی در این کتاب اعمال کرد و با ویرایش جدیدتری به بازار عرضه کرد.
بازتاب چاپ این کتاب طی این یکی- دو ماه چطور بود؟
متأسفانه گلهای از ناشر کتاب دارم. این است که وقتی کتاب منتشر شد مرا در جریان قرار ندادند، خبر نداشتم و به زحمت توانستم چند نسخه از آنها بگیرم، با وجود درخواستم که چند نسخه میخواستم برای روزنامهنگاران و دوستان بفرستم که دیدگاههای آنها را بگیرم، هنوز اقدامی صورت نگرفته است. امیدوارم کتاب خوب معرفی و توزیع شود و هر کسی اطلاعاتی از حجازی دارد به دست ناشر برساند.
انتهای پیام