قاتلان دموکراسی
«قادر باستانی». «مدرس علوم ارتباطات اجتماعی» در یادداشتی در روزنامه شرق:
اخبار جعلی یا ساختگی در اینترنت، حیات دموکراسیها را تهدید میکند. حجم رو به افزایش اخبار دستکاریشده و اثرات آن در افکار عمومی و همچنین در نتایج انتخابات، نظامهای دموکراتیک را در شرایط خاصی قرار داده است و اگر چارهای اندیشیده نشود و مبارزهای جدی با این پدیده فناورانه صورت نگیرد، مخاطرات بزرگتری در انتظار دموکراسی خواهد بود. رسانههای اجتماعی، اگرچه نفوذ فزایندهای در آرایش جدید رسانهای یافتهاند، اما برجستهشدن پدیده «اخبار ساختگی» و تأثیرش در فضای اجتماعی و سیاسی کشورهای مختلف، اهمیت اعتبار منبع و اعتماد مخاطبان به محتوای این رسانهها را در مرکز توجه قرار داده است. اخیرا بنیاد وارگاس در برزیل، مطالعه جالبی درباره خطرات احتمالی اخبار ساختگی بر دموکراسی انجام داده و نتایج مهمی گرفته است. در این مطالعه مشخص شده است که برخی نهادها یا افراد، از روباتها و بدافزارها، برای تولید اخبار ساختگی، با هدف اثرگذاری بر افکار عمومی، از طریق ارسال و تکثیر پیامها در رسانههای اجتماعی، در مقیاس وسیع استفاده میکنند.
طبق این مطالعه، در یک انتخابات بررسیشده، ٢٠ درصد از تعاملات توییتری با این روباتها انجام شده و در یک انتخابات دیگر، به ازای هر کاربر واقعی، پنج کاربر دروغین وجود داشتند که با روبات برنامهریزیشده فعال بودند و بیش از ١٠درصد بحثها را تولید کردهاند. شوربختانه مبارزه با این روباتها که اخبار ساختگی را در حجم وسیع انتشار میدهند، تاکنون موفق نبوده است و آنها توانستهاند در موفقیتهای مختلف، بهویژه در کشورهای نودموکراسی، تأثیرگذار باشند.
پروپاگاندای غلط
اخبار ساختگی یا فِیکنیوز، پروپاگاندای مبتنیبر اطلاعات غلط یا حُقه است که در بستر رسانههای اجتماعی انتشار مییابد. هدف خبر ساختگی، گمراهکردن مخاطب، به منظور آسیبرساندن به اشخاص حقیقی یا حقوقی برای کسب منفعت مالی یا سیاسی است که اغلب با برانگیختن هیجان، اغراق و یا انتخاب تیتر قلابی برای جلب توجه، تولید و منتشر میشود. اخبار ساختگی، پتانسیل آن را دارد که اعتماد شهروندان را در گفتمان دموکراتیک تضعیف کند یا اطمینان آنها را در نظام دموکراتیک، از طریق ایجاد شرایط عدم قطعیت، از بین ببرد که نتیجه آن رشد قطبیت سیاسی در جامعه خواهد بود. سوگیری شناختی، برای مخاطبان رسانهها جذابیت طبیعی دارد و اخبار جعلی، طوری طراحی میشود که با همین جذابیت، نظر مخاطبان را به خود جلب کند؛ بنابراین اثراتی منفی در پی دارد. از آنجا که دموکراسی، واجد ارزش اخلاقی ذاتی و منحصربهفرد است و همچنین چاره عملی برای مقابله با اخبار ساختگی وجود دارد، بنابراین وظیفه اخلاقی حاکمیت اقتضا میکند که علیه گسترش و نفوذ اخبار ساختگی در رسانههای اجتماعی، بهنحوی مؤثر وارد مبارزه شود. فرانسیس فوکویاما، فیلسوف آمریکایی، معتقد است که مردم حاضرند هر خبری را باور کنند و اهمیتی به صحت آن نمیدهند. از طرف دیگر، نهادها همیشه در کنترل نخبگان بودهاند که با حضور اینترنت، این نهادها و کنترل آنها دچار ضعف شده است. به عقیده فوکویاما، شاید دموکراسیها، بدون میزانی از کنترل نخبگان نمیتوانند عملکرد مناسبی داشته باشند، اما جواب قطعی را باید منتظر ماند و در سالهای پیش رو دید.
بحران اعتماد در رسانههای اجتماعی
از زمان پیدایش اینترنت، «اعتماد» در این عرصه، بهعنوان عاملی کلیدی به رسمیت شناخته شده است. در شرایط گوناگون، شکلگیری روابط در رسانههای اجتماعی، میتواند با چالش اعتماد روبهرو شود. این چالش میتواند برپایه انگارههای فرهنگی یا برخاسته از سازوکارهای بهکارگرفته فناوری اطلاعات باشد. رسانه اجتماعی ویژگیهایی دارد که آن را از رسانههای دیگر مانند تلویزیون، روزنامه و اخبار آنلاین متمایز میکند. منبع اطلاعات در رسانههای اجتماعی، متفاوت است، چرا که هر شخصی صرفا با داشتن یک حساب کاربری معتبر و دسترسی به اینترنت، میتواند اطلاعات را بارگذاری کند. همچنین اطلاعات موجود در رسانههای اجتماعی، هیچ فرایند سردبیری یا تأیید برای اطمینان از کیفیت اطلاعات قبل از رسیدن به مخاطب عام را طی نمیکند. رسانههای اجتماعی، برخلاف رسانههای دیگر، دارای عملکردهایی هستند که از تعاملات فوری اجتماعی پشتیبانی میکنند. این تفاوتها ممکن است بر روند فرایند اعتماد به رسانههای اجتماعی تأثیرگذار باشد.
از دیگرسو، در جهان امروز شناسایی و مقابله با انتشار اخبار ساختگی، چالشی مهم برای مؤسسات خبری است. روزنامهنگاران حرفهای، مراقب اعتبار خبر هستند و اخبار معتبر و نامعتبر را جدا میکنند؛ کاری که حرفهای و کاملا متفاوت با سانسور است، اما این بحث وجود دارد که این وظیفه روزنامهنگاران است یا مخاطبان رسانهها هم دراینباره وظیفه دارند. برخی کارشناسان ارتباطات معتقدند، این وظیفه را نباید از دوش روزنامهنگار برداریم و بر دوش مخاطب بگذاریم، زیرا در هیچ کجای دنیا، مخاطب حوصله حضور ذهن و گاه توانایی تشخیص اخبار درست و ساختگی از یکدیگر را ندارد. این پدیده در ایران بسیار پررنگتر است، چون آنچنان رسانهها یکدست و شبیه هم بودهاند که به مردم، تفاوتی بین رسانه معتبر و غیرمعتبر داده نشده است. در سمت دیگر، کارشناسانی هستند که مخاطبان را توانمندتر از گذشته ارزیابی میکنند و معتقدند که در رسانههای جدید، ارتباط تعاملی باعث شده است، مخاطب مفهوم گذشته خود را از دست بدهد و رسانهها و دولتمردان باید جدیت بیشتری در ارتقای سواد رسانهای جامعه داشته باشند و از سنین پایه، آنها را با اطلاعات معتبر و نامعتبر و نحوه تشخیص آنها آشنا کنند. در سطح بینالمللی هم اقداماتی در حال انجام است.
ادعا ميشود که انتخابات رياستجمهوري آمريکا در سال ٢٠١٦ ميلادي، تحت تأثير پروپاگانداي ضدکلينتون بوده که توسط روسيه ايجاد شده و در رسانههاي اجتماعي انتشار يافته بود. مسئولان شبکه فيسبوک، – بزرگترين رسانه اجتماعي- يک کمپين سهروزه براي هشداردادن به کاربران ١٤ کشور جهان، در مورد بهاشتراکگذاري محتوا، بدون داشتن منشأ آن ترتيب دادند. دولت آلمان هم پيشنويس قانوني، مبني بر جريمه ٥٠ ميليونيورويي براي شرکتهايي که از حذف اکاذيب و مطالب نفرتپراکن در سايتهاي اينترنتي خودداري ميکنند، تصويب کرد. گوگل نيز يک برچسب «بررسي محدود واقعيت»، براي اطلاع کاربران درباره نتايج جستوجو در سايت خود بهروزرساني کرده است.
ماهيت غيررسمي رسانههاي اجتماعي باعث شده است ميان منابع خبري رسمي و منابع خبري شخصي، تضاد ايجاد شود و مخاطبان را سردرگم کند و ريسک جوامع انساني را بهويژه در شرايط بحران، بالا ببرد. اين موضوع در امنيت جامعه نقش بسزايي دارد. مردم رسانههاي اجتماعي را به عنوان يک منبع اطلاعات در موقعيتهاي بحراني، به طور فزايندهاي مورد استفاده قرار ميدهند. با اين حال، اطلاعات ساختگي در رسانههاي اجتماعي وجود دارد و اعتماد به محتواي ساختگي، نهتنها موجب تصميمگيريهاي اشتباه از سوی کاربران ميشود، بلکه ميتواند تأثير مهلکي بر جامعه داشته باشد. علاوه بر اين، حدود يک ميليارد و ٩٠٠ ميليون نفر- بيش از يکچهارم جمعيت جهان – به طور فعال از رسانههاي اجتماعي استفاده ميکنند.
اخبار ساختگي، عمدا مخاطب را گمراه ميکند و فريب ميدهد. در خبر ساختگي، غالبا تيترهاي چشمنواز يا گزارشهاي خبري کاملا جعلي به کار ميگيرند تا خوانندگان مطلب را افزايش دهند، تعداد اشتراکگذاري آنلاين را بالا ببرند و ميزان کليک مطلب در اينترنت را بيشتر کنند. در مورد آخري، خبر را به شکل مطالب «محرک کليک» درميآورند که فارغ از درستي خبر، سود تبليغاتي از اين فعاليت ببرند. همچنين اخبار جعلي، پوشش رسانههاي جدي را تضعيف و پوشش خبرهاي مهم را براي روزنامهنگاران مشکل ميکند.
در دانشگاه استنفورد آمريکا، نرمافزاري توسعه داده شده که قادر است با دستکاري چهرهها در ويدئو، حالات چهره فرد ديگري را به آن منتقل کند. در اين روش، فردي با وبکم صحبت ميکند و نرمافزار، حالات چهره او را مستقيم به تصاوير چهره فرد ديگري در ويدئوي اصلي منتقل ميکند. گروه پژوهشي دانشگاه استنفورد، با استفاده از اين نرمافزار، ويدئوهايي از جورج دبليو بوش، ولاديمير پوتين و دونالد ترامپ را دستکاري و مانند عروسک خيمهشببازي، همان چيزي که مدنظرشان بود، بر چهره آنها پديدار کردند. چنين تکنولوژيهايي هنوز به تکامل نرسيدهاند. هنوز صداها اندکي روباتي هستند و حالات صورت، تا حدودي غيرطبيعي جلوه ميکنند، اما با گذر زمان، آنها قادر خواهند بود که تصوير و صداي فرد را کاملا طبيعي بازسازي کنند تا جايي که تشخيص ساختگيبودنش براي انسان بسيار دشوار شود. آشناكردن مخاطبان با اين شگردهاي جديد، مهارت آنها را در کشف اطلاعات و اخبار ساختگي، بيشتر خواهد کرد.
در حال حاضر اعتماد عمومي به رسانهها با گسترش اخبار ساختگي در رسانههاي اجتماعي دچار فرسايش شده است و با ورود اين دست تکنولوژيها، اهميت موشکافي در هر محتوايي که به نظر واقعي ميرسد، دوچندان ميشود. با درنظرگرفتن سختگيري رسانههاي معتبر، شايد اين دست محتواها از زير دست آنها بيرون نرود، اما در اين ميان، تکليف مطالبي که در رسانههاي اجتماعي منتشر ميشوند و يا از طريق روبات، به ميزان بسيار زياد تکثير ميشود، چه خواهد بود؛ مطالبي که شايد فاجعهاي سياسي به وجود آورد. حال در اينجا اطلاعاتي درباره محتواي ساختگي ارائه ميشود.
١٠ نوع محتواي ساختگي
– پروپاگاندا يا تبليغات سياسي: اين نوع از محتواي جعلي، براي اثرگذاري بر نگرش، ارزشها و دانش مردم، توسط دولتها يا احزاب، توليد و منتشر ميشود. هدف از اين نوع اخبار، ايجاد فضاي مثبت براي خود يا حمله به رقيبان و تضعيف آنهاست که البته ميتواند مفيد يا مضر واقع شود.
– مرا کليک کن يا محرک کليک: چنين محتوايي با عبارات گمراهکننده و چشمنواز، در پي آن است که مخاطب فقط آن را کليک کند تا بازديد کاربر بيشتر شود تا بتواند آگهي بيشتري بگيرد و درآمد خود را افزايش دهد.
– حمايت از محتواي خاص: در چنين محتوايي، براي برجستهکردن يک مطلب خاص، مانند سرمقاله يک روزنامه، خبر ساختگي توليد و پخش ميشود تا نظر مخاطبان بدان جلب شود.
– شوخي و سرگرمي: گاهي هدف توليدکننده محتواي ساختگي، صرفا شوخي و سرگرمي است. مثلا خبر مرگ يک هنرمند معروف را منتشر ميکنند تا هم کليک مطالب را بالا ببرند و هم براي خود فضاي سرگرمي و خنده را فراهم کنند.
– اشتباه تحريريه: گاهي سازمانهاي خبري معتبر اشتباه ميکنند و محتواي جعلي را به صورت ناخواسته توليد ميکنند که در رسانههاي اجتماعي بهسرعت تکثير ميشود.
– پارتيزان: محتواي ايدئولوژيک، شامل تفسير سوگيرانه رويدادها با زبان احساسي و پُرشور است که در ضمن ادعاي بيطرفي دارد.
– تئوري توطئه: در اين نوع از محتوا، سعي بر اين است واقعيتهاي پيچيده را درهم آميزند و بر اساس نظر خود آن را به عنوان يک توطئه قلمداد کنند و شواهدي که توطئه را رد ميکند، به عنوان اثبات بيشتر توطئه در نظر گرفته شوند و نظر کارشناسان و مقامات را رد کنند.
– شبهعلوم: اين مطالب در تضاد با نظر کارشناسان فن است و مواردي همچون درمانهاي معجزهآسا، ادعاهاي نادرست مثل انکار واکسيناسيون و اثرات تغييرات آب و هوايي و نظاير آن توليد و پخش ميشود.
– اطلاعات غلط: اين مطالب، شامل ترکيبي از محتواي درست، نادرست يا تقريبا نادرست است. از تلفيق اين اطلاعات، محتوايي توليد ميشود تا مخاطب را گمراه کند.
– دروغ محض: محتواي دروغ، کاملا ساختگي است و به طور عمدي براي هدف مشخصي توليد و منتشر شده است. بسياري از کانالهاي ارتباطي که اطلاعات دروغ منتشر ميکنند، عمر کوتاهي دارند و بعد از تعطيلي، با يک اسم ديگر دوباره ظاهر ميشوند. از اطلاعات دروغ براي تخريب و از ميدان بهدرکردن رقيب تجاري يا رقيب سياسي، بازاريابي چريکي، برند تقلبي، کسب درآمد آگهي، نفوذ سياسي يا هر هدف مخرب ديگري استفاده ميشود.
راهکارهايي براي مبارزه با محتواي ساختگي
بايد گفت، هر اقدامي براي مبارزه با محتواي جعلي در رسانههاي اجتماعي، از سوي دولتمردان، قانونگذاران، دستگاههاي انتظامي، امنيتي و قضائي، شرکتهاي بزرگ نرمافزاري، دانشگاهها و مراکز پژوهشي، روزنامهنگاران، صاحبان کانالهاي ارتباطي و البته مخاطبان، مغتنم است و بايد با جديت دنبال شود. در اينجا مواردي براي مزيد اطلاع خوانندگان ارجمند ارائه ميشود:
١- مردم سعي کنند اطلاعات خود را از رسانههاي معتبر دريافت كنند. رسانههاي معتبر، رسانههايي هستند که براي انتشار يک مطلب، پروتکل مشخصي دارند؛ يعني قبل از انتشار مطلب، براي اطمينان از صحت محتوا، چند منبع بايد آن مطلب را تأييد کنند. اغلب مؤسسات رسانهاي بينالمللي، چنين پروتکلهايي را با حساسيت اجرا ميکنند و اغلب، صحت خبر را فداي سرعت انتشار نميکنند.
٢- براي انتشار يک محتواي ساختگي، نياز به آمادهبودن فضاي اجتماعي در جامعه، براي دريافت اينگونه اخبار وجود دارد. سياست رسانهاي در کشور ما، بهويژه نحوه فعاليت خبري سازمان صداوسيما و محدوديتهاي رسانههاي بزرگ و رسمي، به نحوي است که مردم براي شنيدن اخبار ساختگي، آمادگي خوبي دارند؛ اين مشکل با توسعه رسانههاي موبايلي صدچندان شده است. متوليان امر لازم است، جوانب جامعهشناختي، روانشناختي و ارتباطي اين معضل را بهدرستي کاوش کنند و برابر توصيههاي پژوهشگران مستقل، برنامهريزي کنند. هرگونه تعلل و سهلانگاري در اين امر، آسيبهاي جدي به فرهنگ عمومي، رسانهها و البته عامه مردم وارد خواهد کرد.
٣- متوليان آموزشوپرورش و آموزش عالي، به دانشآموزان و دانشجويان ياد دهند، موقع دريافت يک محتواي خبري، شش سؤال از خود بپرسند؛ چه کسي توليدکننده اين محتوا بوده است؟ چگونه اين محتوا را توليد کرده است؟ هدف او از توليد اين محتوا چه بوده؟ کي اين محتوا توليد شده است؟ اين محتوا چه کاستيهايي دارد؟ پس از مطالعه محتوا چه بايد کرد؟
٤- مخاطبان آگاه باشند، در يک محتواي خبري، منابع خبري مستقل بر منابع غيرمستقل ارجحيت دارند. خبري که چند منبع دارد، بهتر از خبري است که فقط از يک منبع اعلام شده است. منابعي که امکان اعتبارسنجي محتوا را فراهم ميکنند، ارجحيت دارند. منابع داراي نام و عنوان، نسبتبه منابع ناشناخته اولويت دارند. منابع آگاه نيز نسبت به منابع ناآگاه ارجحيت دارند.
٥- متوليان سياستگذاري رسانهاي کشور، بايد ترتيبي اتخاذ کنند که هزينه توليد و انتشار محتواي ساختگي بالا برود. براي اين کار نياز به يک بررسي حقوقي و تقنيني است که در عين حفظ و توسعه آزاديهاي رسانهاي و حمايت صريح از روزنامهنگاران، با خلافکاران يقهسفيدي که فضاي رسانههاي جديد را مستعد فعاليتهاي مخرب خود ديدهاند، برخورد جدي شود.
٦- متوليان فضاي مجازي در دولت، امکان بهرهگيري از روباتهاي برنامهريزيشده براي فعاليت در رسانههاي اجتماعي و توليد محتواي ساختگي يا کاربر ساختگي را رصد کنند و راهکار قانوني براي مبارزه با آن را ارائه دهند. درحالحاضر، فروش آزادانه مخاطب براي کانالهاي خبري، استخدام افراد براي کليک مطلب، تهيه و فروش روبات نرمافزاري براي بازديد سايت و کانال و نظاير آن، نشان ميدهد، فضاي موجود، متأسفانه يله و رها براي خلافکاران است.
٧- دموکراسي و مردمسالاري، بزرگترين دستاوردي است که مردم ايران، بيش از يک قرن، از زمان مشروطيت، براي ايجاد و پايداري آن مبارزه کردهاند. اکنون توليد محتواي جعلي، کاربر جعلي، نظرسنجي جعلي و کانال جعلي، عضو جعلي، کليک جعلي و کامنت جعلي، از طريق فريب افکار عمومي، اين دموکراسي را تهديد ميکند. آن را جدي بگيريم و نگذاريم کار از کار بگذرد. «سرِ چشمه شايد گرفتن به بيل؛ چو پر شد، نشايد گذشتن به پيل».
طبق این مطالعه، در یک انتخابات بررسیشده، ٢٠ درصد از تعاملات توییتری با این روباتها انجام شده و در یک انتخابات دیگر، به ازای هر کاربر واقعی، پنج کاربر دروغین وجود داشتند که با روبات برنامهریزیشده فعال بودند و بیش از ١٠درصد بحثها را تولید کردهاند. شوربختانه مبارزه با این روباتها که اخبار ساختگی را در حجم وسیع انتشار میدهند، تاکنون موفق نبوده است و آنها توانستهاند در موفقیتهای مختلف، بهویژه در کشورهای نودموکراسی، تأثیرگذار باشند.
پروپاگاندای غلط
اخبار ساختگی یا فِیکنیوز، پروپاگاندای مبتنیبر اطلاعات غلط یا حُقه است که در بستر رسانههای اجتماعی انتشار مییابد. هدف خبر ساختگی، گمراهکردن مخاطب، به منظور آسیبرساندن به اشخاص حقیقی یا حقوقی برای کسب منفعت مالی یا سیاسی است که اغلب با برانگیختن هیجان، اغراق و یا انتخاب تیتر قلابی برای جلب توجه، تولید و منتشر میشود. اخبار ساختگی، پتانسیل آن را دارد که اعتماد شهروندان را در گفتمان دموکراتیک تضعیف کند یا اطمینان آنها را در نظام دموکراتیک، از طریق ایجاد شرایط عدم قطعیت، از بین ببرد که نتیجه آن رشد قطبیت سیاسی در جامعه خواهد بود. سوگیری شناختی، برای مخاطبان رسانهها جذابیت طبیعی دارد و اخبار جعلی، طوری طراحی میشود که با همین جذابیت، نظر مخاطبان را به خود جلب کند؛ بنابراین اثراتی منفی در پی دارد. از آنجا که دموکراسی، واجد ارزش اخلاقی ذاتی و منحصربهفرد است و همچنین چاره عملی برای مقابله با اخبار ساختگی وجود دارد، بنابراین وظیفه اخلاقی حاکمیت اقتضا میکند که علیه گسترش و نفوذ اخبار ساختگی در رسانههای اجتماعی، بهنحوی مؤثر وارد مبارزه شود. فرانسیس فوکویاما، فیلسوف آمریکایی، معتقد است که مردم حاضرند هر خبری را باور کنند و اهمیتی به صحت آن نمیدهند. از طرف دیگر، نهادها همیشه در کنترل نخبگان بودهاند که با حضور اینترنت، این نهادها و کنترل آنها دچار ضعف شده است. به عقیده فوکویاما، شاید دموکراسیها، بدون میزانی از کنترل نخبگان نمیتوانند عملکرد مناسبی داشته باشند، اما جواب قطعی را باید منتظر ماند و در سالهای پیش رو دید.
بحران اعتماد در رسانههای اجتماعی
از زمان پیدایش اینترنت، «اعتماد» در این عرصه، بهعنوان عاملی کلیدی به رسمیت شناخته شده است. در شرایط گوناگون، شکلگیری روابط در رسانههای اجتماعی، میتواند با چالش اعتماد روبهرو شود. این چالش میتواند برپایه انگارههای فرهنگی یا برخاسته از سازوکارهای بهکارگرفته فناوری اطلاعات باشد. رسانه اجتماعی ویژگیهایی دارد که آن را از رسانههای دیگر مانند تلویزیون، روزنامه و اخبار آنلاین متمایز میکند. منبع اطلاعات در رسانههای اجتماعی، متفاوت است، چرا که هر شخصی صرفا با داشتن یک حساب کاربری معتبر و دسترسی به اینترنت، میتواند اطلاعات را بارگذاری کند. همچنین اطلاعات موجود در رسانههای اجتماعی، هیچ فرایند سردبیری یا تأیید برای اطمینان از کیفیت اطلاعات قبل از رسیدن به مخاطب عام را طی نمیکند. رسانههای اجتماعی، برخلاف رسانههای دیگر، دارای عملکردهایی هستند که از تعاملات فوری اجتماعی پشتیبانی میکنند. این تفاوتها ممکن است بر روند فرایند اعتماد به رسانههای اجتماعی تأثیرگذار باشد.
از دیگرسو، در جهان امروز شناسایی و مقابله با انتشار اخبار ساختگی، چالشی مهم برای مؤسسات خبری است. روزنامهنگاران حرفهای، مراقب اعتبار خبر هستند و اخبار معتبر و نامعتبر را جدا میکنند؛ کاری که حرفهای و کاملا متفاوت با سانسور است، اما این بحث وجود دارد که این وظیفه روزنامهنگاران است یا مخاطبان رسانهها هم دراینباره وظیفه دارند. برخی کارشناسان ارتباطات معتقدند، این وظیفه را نباید از دوش روزنامهنگار برداریم و بر دوش مخاطب بگذاریم، زیرا در هیچ کجای دنیا، مخاطب حوصله حضور ذهن و گاه توانایی تشخیص اخبار درست و ساختگی از یکدیگر را ندارد. این پدیده در ایران بسیار پررنگتر است، چون آنچنان رسانهها یکدست و شبیه هم بودهاند که به مردم، تفاوتی بین رسانه معتبر و غیرمعتبر داده نشده است. در سمت دیگر، کارشناسانی هستند که مخاطبان را توانمندتر از گذشته ارزیابی میکنند و معتقدند که در رسانههای جدید، ارتباط تعاملی باعث شده است، مخاطب مفهوم گذشته خود را از دست بدهد و رسانهها و دولتمردان باید جدیت بیشتری در ارتقای سواد رسانهای جامعه داشته باشند و از سنین پایه، آنها را با اطلاعات معتبر و نامعتبر و نحوه تشخیص آنها آشنا کنند. در سطح بینالمللی هم اقداماتی در حال انجام است.
ادعا ميشود که انتخابات رياستجمهوري آمريکا در سال ٢٠١٦ ميلادي، تحت تأثير پروپاگانداي ضدکلينتون بوده که توسط روسيه ايجاد شده و در رسانههاي اجتماعي انتشار يافته بود. مسئولان شبکه فيسبوک، – بزرگترين رسانه اجتماعي- يک کمپين سهروزه براي هشداردادن به کاربران ١٤ کشور جهان، در مورد بهاشتراکگذاري محتوا، بدون داشتن منشأ آن ترتيب دادند. دولت آلمان هم پيشنويس قانوني، مبني بر جريمه ٥٠ ميليونيورويي براي شرکتهايي که از حذف اکاذيب و مطالب نفرتپراکن در سايتهاي اينترنتي خودداري ميکنند، تصويب کرد. گوگل نيز يک برچسب «بررسي محدود واقعيت»، براي اطلاع کاربران درباره نتايج جستوجو در سايت خود بهروزرساني کرده است.
ماهيت غيررسمي رسانههاي اجتماعي باعث شده است ميان منابع خبري رسمي و منابع خبري شخصي، تضاد ايجاد شود و مخاطبان را سردرگم کند و ريسک جوامع انساني را بهويژه در شرايط بحران، بالا ببرد. اين موضوع در امنيت جامعه نقش بسزايي دارد. مردم رسانههاي اجتماعي را به عنوان يک منبع اطلاعات در موقعيتهاي بحراني، به طور فزايندهاي مورد استفاده قرار ميدهند. با اين حال، اطلاعات ساختگي در رسانههاي اجتماعي وجود دارد و اعتماد به محتواي ساختگي، نهتنها موجب تصميمگيريهاي اشتباه از سوی کاربران ميشود، بلکه ميتواند تأثير مهلکي بر جامعه داشته باشد. علاوه بر اين، حدود يک ميليارد و ٩٠٠ ميليون نفر- بيش از يکچهارم جمعيت جهان – به طور فعال از رسانههاي اجتماعي استفاده ميکنند.
اخبار ساختگي، عمدا مخاطب را گمراه ميکند و فريب ميدهد. در خبر ساختگي، غالبا تيترهاي چشمنواز يا گزارشهاي خبري کاملا جعلي به کار ميگيرند تا خوانندگان مطلب را افزايش دهند، تعداد اشتراکگذاري آنلاين را بالا ببرند و ميزان کليک مطلب در اينترنت را بيشتر کنند. در مورد آخري، خبر را به شکل مطالب «محرک کليک» درميآورند که فارغ از درستي خبر، سود تبليغاتي از اين فعاليت ببرند. همچنين اخبار جعلي، پوشش رسانههاي جدي را تضعيف و پوشش خبرهاي مهم را براي روزنامهنگاران مشکل ميکند.
در دانشگاه استنفورد آمريکا، نرمافزاري توسعه داده شده که قادر است با دستکاري چهرهها در ويدئو، حالات چهره فرد ديگري را به آن منتقل کند. در اين روش، فردي با وبکم صحبت ميکند و نرمافزار، حالات چهره او را مستقيم به تصاوير چهره فرد ديگري در ويدئوي اصلي منتقل ميکند. گروه پژوهشي دانشگاه استنفورد، با استفاده از اين نرمافزار، ويدئوهايي از جورج دبليو بوش، ولاديمير پوتين و دونالد ترامپ را دستکاري و مانند عروسک خيمهشببازي، همان چيزي که مدنظرشان بود، بر چهره آنها پديدار کردند. چنين تکنولوژيهايي هنوز به تکامل نرسيدهاند. هنوز صداها اندکي روباتي هستند و حالات صورت، تا حدودي غيرطبيعي جلوه ميکنند، اما با گذر زمان، آنها قادر خواهند بود که تصوير و صداي فرد را کاملا طبيعي بازسازي کنند تا جايي که تشخيص ساختگيبودنش براي انسان بسيار دشوار شود. آشناكردن مخاطبان با اين شگردهاي جديد، مهارت آنها را در کشف اطلاعات و اخبار ساختگي، بيشتر خواهد کرد.
در حال حاضر اعتماد عمومي به رسانهها با گسترش اخبار ساختگي در رسانههاي اجتماعي دچار فرسايش شده است و با ورود اين دست تکنولوژيها، اهميت موشکافي در هر محتوايي که به نظر واقعي ميرسد، دوچندان ميشود. با درنظرگرفتن سختگيري رسانههاي معتبر، شايد اين دست محتواها از زير دست آنها بيرون نرود، اما در اين ميان، تکليف مطالبي که در رسانههاي اجتماعي منتشر ميشوند و يا از طريق روبات، به ميزان بسيار زياد تکثير ميشود، چه خواهد بود؛ مطالبي که شايد فاجعهاي سياسي به وجود آورد. حال در اينجا اطلاعاتي درباره محتواي ساختگي ارائه ميشود.
١٠ نوع محتواي ساختگي
– پروپاگاندا يا تبليغات سياسي: اين نوع از محتواي جعلي، براي اثرگذاري بر نگرش، ارزشها و دانش مردم، توسط دولتها يا احزاب، توليد و منتشر ميشود. هدف از اين نوع اخبار، ايجاد فضاي مثبت براي خود يا حمله به رقيبان و تضعيف آنهاست که البته ميتواند مفيد يا مضر واقع شود.
– مرا کليک کن يا محرک کليک: چنين محتوايي با عبارات گمراهکننده و چشمنواز، در پي آن است که مخاطب فقط آن را کليک کند تا بازديد کاربر بيشتر شود تا بتواند آگهي بيشتري بگيرد و درآمد خود را افزايش دهد.
– حمايت از محتواي خاص: در چنين محتوايي، براي برجستهکردن يک مطلب خاص، مانند سرمقاله يک روزنامه، خبر ساختگي توليد و پخش ميشود تا نظر مخاطبان بدان جلب شود.
– شوخي و سرگرمي: گاهي هدف توليدکننده محتواي ساختگي، صرفا شوخي و سرگرمي است. مثلا خبر مرگ يک هنرمند معروف را منتشر ميکنند تا هم کليک مطالب را بالا ببرند و هم براي خود فضاي سرگرمي و خنده را فراهم کنند.
– اشتباه تحريريه: گاهي سازمانهاي خبري معتبر اشتباه ميکنند و محتواي جعلي را به صورت ناخواسته توليد ميکنند که در رسانههاي اجتماعي بهسرعت تکثير ميشود.
– پارتيزان: محتواي ايدئولوژيک، شامل تفسير سوگيرانه رويدادها با زبان احساسي و پُرشور است که در ضمن ادعاي بيطرفي دارد.
– تئوري توطئه: در اين نوع از محتوا، سعي بر اين است واقعيتهاي پيچيده را درهم آميزند و بر اساس نظر خود آن را به عنوان يک توطئه قلمداد کنند و شواهدي که توطئه را رد ميکند، به عنوان اثبات بيشتر توطئه در نظر گرفته شوند و نظر کارشناسان و مقامات را رد کنند.
– شبهعلوم: اين مطالب در تضاد با نظر کارشناسان فن است و مواردي همچون درمانهاي معجزهآسا، ادعاهاي نادرست مثل انکار واکسيناسيون و اثرات تغييرات آب و هوايي و نظاير آن توليد و پخش ميشود.
– اطلاعات غلط: اين مطالب، شامل ترکيبي از محتواي درست، نادرست يا تقريبا نادرست است. از تلفيق اين اطلاعات، محتوايي توليد ميشود تا مخاطب را گمراه کند.
– دروغ محض: محتواي دروغ، کاملا ساختگي است و به طور عمدي براي هدف مشخصي توليد و منتشر شده است. بسياري از کانالهاي ارتباطي که اطلاعات دروغ منتشر ميکنند، عمر کوتاهي دارند و بعد از تعطيلي، با يک اسم ديگر دوباره ظاهر ميشوند. از اطلاعات دروغ براي تخريب و از ميدان بهدرکردن رقيب تجاري يا رقيب سياسي، بازاريابي چريکي، برند تقلبي، کسب درآمد آگهي، نفوذ سياسي يا هر هدف مخرب ديگري استفاده ميشود.
راهکارهايي براي مبارزه با محتواي ساختگي
بايد گفت، هر اقدامي براي مبارزه با محتواي جعلي در رسانههاي اجتماعي، از سوي دولتمردان، قانونگذاران، دستگاههاي انتظامي، امنيتي و قضائي، شرکتهاي بزرگ نرمافزاري، دانشگاهها و مراکز پژوهشي، روزنامهنگاران، صاحبان کانالهاي ارتباطي و البته مخاطبان، مغتنم است و بايد با جديت دنبال شود. در اينجا مواردي براي مزيد اطلاع خوانندگان ارجمند ارائه ميشود:
١- مردم سعي کنند اطلاعات خود را از رسانههاي معتبر دريافت كنند. رسانههاي معتبر، رسانههايي هستند که براي انتشار يک مطلب، پروتکل مشخصي دارند؛ يعني قبل از انتشار مطلب، براي اطمينان از صحت محتوا، چند منبع بايد آن مطلب را تأييد کنند. اغلب مؤسسات رسانهاي بينالمللي، چنين پروتکلهايي را با حساسيت اجرا ميکنند و اغلب، صحت خبر را فداي سرعت انتشار نميکنند.
٢- براي انتشار يک محتواي ساختگي، نياز به آمادهبودن فضاي اجتماعي در جامعه، براي دريافت اينگونه اخبار وجود دارد. سياست رسانهاي در کشور ما، بهويژه نحوه فعاليت خبري سازمان صداوسيما و محدوديتهاي رسانههاي بزرگ و رسمي، به نحوي است که مردم براي شنيدن اخبار ساختگي، آمادگي خوبي دارند؛ اين مشکل با توسعه رسانههاي موبايلي صدچندان شده است. متوليان امر لازم است، جوانب جامعهشناختي، روانشناختي و ارتباطي اين معضل را بهدرستي کاوش کنند و برابر توصيههاي پژوهشگران مستقل، برنامهريزي کنند. هرگونه تعلل و سهلانگاري در اين امر، آسيبهاي جدي به فرهنگ عمومي، رسانهها و البته عامه مردم وارد خواهد کرد.
٣- متوليان آموزشوپرورش و آموزش عالي، به دانشآموزان و دانشجويان ياد دهند، موقع دريافت يک محتواي خبري، شش سؤال از خود بپرسند؛ چه کسي توليدکننده اين محتوا بوده است؟ چگونه اين محتوا را توليد کرده است؟ هدف او از توليد اين محتوا چه بوده؟ کي اين محتوا توليد شده است؟ اين محتوا چه کاستيهايي دارد؟ پس از مطالعه محتوا چه بايد کرد؟
٤- مخاطبان آگاه باشند، در يک محتواي خبري، منابع خبري مستقل بر منابع غيرمستقل ارجحيت دارند. خبري که چند منبع دارد، بهتر از خبري است که فقط از يک منبع اعلام شده است. منابعي که امکان اعتبارسنجي محتوا را فراهم ميکنند، ارجحيت دارند. منابع داراي نام و عنوان، نسبتبه منابع ناشناخته اولويت دارند. منابع آگاه نيز نسبت به منابع ناآگاه ارجحيت دارند.
٥- متوليان سياستگذاري رسانهاي کشور، بايد ترتيبي اتخاذ کنند که هزينه توليد و انتشار محتواي ساختگي بالا برود. براي اين کار نياز به يک بررسي حقوقي و تقنيني است که در عين حفظ و توسعه آزاديهاي رسانهاي و حمايت صريح از روزنامهنگاران، با خلافکاران يقهسفيدي که فضاي رسانههاي جديد را مستعد فعاليتهاي مخرب خود ديدهاند، برخورد جدي شود.
٦- متوليان فضاي مجازي در دولت، امکان بهرهگيري از روباتهاي برنامهريزيشده براي فعاليت در رسانههاي اجتماعي و توليد محتواي ساختگي يا کاربر ساختگي را رصد کنند و راهکار قانوني براي مبارزه با آن را ارائه دهند. درحالحاضر، فروش آزادانه مخاطب براي کانالهاي خبري، استخدام افراد براي کليک مطلب، تهيه و فروش روبات نرمافزاري براي بازديد سايت و کانال و نظاير آن، نشان ميدهد، فضاي موجود، متأسفانه يله و رها براي خلافکاران است.
٧- دموکراسي و مردمسالاري، بزرگترين دستاوردي است که مردم ايران، بيش از يک قرن، از زمان مشروطيت، براي ايجاد و پايداري آن مبارزه کردهاند. اکنون توليد محتواي جعلي، کاربر جعلي، نظرسنجي جعلي و کانال جعلي، عضو جعلي، کليک جعلي و کامنت جعلي، از طريق فريب افکار عمومي، اين دموکراسي را تهديد ميکند. آن را جدي بگيريم و نگذاريم کار از کار بگذرد. «سرِ چشمه شايد گرفتن به بيل؛ چو پر شد، نشايد گذشتن به پيل».
انتهای پیام