پیشنهاد خاتمی: معلمان حقوق شهروندی را ترویج کنند
سید محمد خاتمی به مناسبت روز و هفته معلم در دیدار با جمعی از معلمان و مربیان از آیتالله مطهری به عنوان نواندیش دینی یاد کرد. رئیسجمهور سابق کشورمان گفت: معلمان و مربیان ما میتوانند بزرگترین نقش را در تدوین و ترویج حقوق شهروندی برای کودکان و نوجوانان ایفا باشند.
به گزارش انصاف نیوز به نقل از سایت دفتر آقای خاتمی، متن کامل این سخنان در این دیدار در پی میآید:
بسم الله الرحمن الرحیم
خیلی خوش آمدید؛ از نظرات خانمها و آقایان خیلی استفاده کردیم البته آن قسمتهایی که راجع به خودم بود را نمیگویم؛ من کوچک همه ملت ایران هستم.
این انقلاب ما به یک معنا انقلاب معلمهاست. خود امام معلم بزرگی بودند قبل از اینکه در عرصه سیاست وارد بشوند و تا آخر هنگامی که در نجف بودند معلمی کردند.
بزرگانی مثل شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید رجایی، شهید باهنر خود رهبری اینها همه معلم بودند انتظار ما این بود که روحیه حاکم بر نظام بر آمده از آن نیز روحیه معلمی باشد و حتی امنیت و توسعه را با روحیه و بینش معلمی تعریف کند. از جمله آنها توسعه و نقشی که آگاهی و مهارت و خودباوری در آن دارد و این همه را از جمله آموزش و پرورش باید تامین کند فضای معلمی فضای امنیتی نیست؛ فضای اخلاق و تربیت است. فضای تعامل استاد با شاگرد و شاگرد با استاد است؛ تعامل برای ارتقای سطح زندگی معنوی و مادی است.
چه خوب بود که ما شاهد این روحیه میبودیم که پیشینیان ما داشتند و انبوهی از معلمان ما چه در جنگ چه بعد از جنگ در عرصه حضور داشتند و کار کردند، میخواستیم و میخواهیم این روحیه حاکم و غالب باشد و چه خوب بود که به عنوان روز معلم و احترام به انها اعلام میشد که ما از فضای تنگ امنیتی عبور کنیم؛ فضایی که فقط یک عده آدمهای درشتگو، اتهامزن، پرادعا در آن میدان دارند و علاوه بر برخوردهایی که درست نیست، نسبت به گروهها و افراد میشود یک عده افرادی که زبانشان زبان ضد معلمی و اخلاق است فضا را آکنده میکنند و طرفی که مورد حمله قرار میگیرد حتی نمیتواند از خودش دفاع بکند. کاش اعلام میشد ما از این فضا عبور کردیم؛ بخصوص بعد از انتخاباتی که شد و مایه قوت و تثبیت نظام بود و نشان داد که خواست عمومی مردم چه بوده است. هنوز هم میگوییم باید از این فضای امنیتی به فضای اخلاقی و سیاسی گذر کنیم که همه بتوانند در خدمت انقلاب و جامعه باشند و ای کاش طوری بود که ما اصلا زندانی نداشتیم البته نمیتوان گفت که اصلا زندانی نباشد، چون بهرحال مجرم وجود دارد، لااقل زندانی سیاسی و عقیدتی و آنهایی که متهم به اتهامات خاص شدند نداشتیم؛ اگر فضا باز شود دلها به هم نزدیکتر میشود و همه در خدمت انقلابی خواهند بود که برایش هزینۀ زیادی دادهایم البته این آرزوی ما بوده که تا به حال عملی نشده است. انتظار بود چنین چیزی انجام شود.
باز هم امیدوارم با تدبر و آیندهنگری به سمتی برویم که دلهایی که به هم نزدیک شده نزدیک به هم بماند، کینهها از بین برود و انسانها در موقعیت خوبی قرار بگیرند، هر کسی حرمت خاص خودش را داشته باشد و بتواند در خدمت جامعه باشد.
اگر من بخواهم شهید مطهری که فقیه و حکیم و دارای اطلاعات عمیق و گسترده بود را خیلی کوتاه تعریف بکنم میتوان عنوان نواندیش دینی را برای ایشان مناسب دانست.
در اینجا حرف و حدیث فراوان است که اصلا روشنفکری دینی داریم و آیا روشنفکری با دین داری جمع میشود یا نه؟ بستگی به این دارد که روشنفکری و دین را چه معنا بکنیم. ممکن است بین آنها تضاد باشد یا نباشد این بستگی به تعریف ما دارد.
در بعضی تعریفها میان روشنفکری و دینداری تضاد است ولی میتوان روشنفکری را بر خلاف آنچه در غرب رخ داد، بگونهای تعریف کرد که با دینداری تضاد نداشته باشد.
ولی تعبیر نواندیشی دینی شاید کمی رساتر باشد البته در اینجا باید ابهام زدایی کرد. ممکن است کسی بگوید دین امر ثابت و پایدار است ولی اندیشه امری سیال و نو شونده، چگونه میتوان این دو را با هم جمع کرد؟
ولی حق اینست که گوهر و جوهر دین امری ثابت و متعالی است اما نسبتی که انسان با دین برقرار میکند امری انسانی است و صاحب اندیشه در زمان و مکان زندگی میکند و طبعا انتظارات از دین به اقتضای زمان و مکان ممکن است متفاوت باشد و نیز پرسشها و نیازهای انسان نو میشود و انسان متدین که به جوهر و گوهر ثابت دین پایبند است با این پرسشها و نیازها به دین رجوع میکند و پاسخ خود را از آن میگیرد.
نواندیشی دینی یعنی دین را آنگونه دیدن که به این پرسشها پاسخ بدهد و این نیازها را برآورده بکند. ما اگر خیال بکنیم پاسخهایی که دیگران در عصرهای خاصی به پرسشها دادهاند ابدی و ثابت است دچار همان مشکل و مسالهای میشویم که غرب و قرون وسطی شد.
آنها اندیشه دینی خودشان را نو نکردند؛ اندیشه رها شد اندیشه در مقابل دین قرار گرفت و چون زمان و تقدیر تاریخ و مشیت الهی ایجاب میکرد که بشر فکر بکند و جلو برود این تصادم سبب شد که دین زیان بکند و از صحنه خارج شود یا بکلی انسان دنیازده بشود و آن گوهر متعالی را از دست بدهد یا حداقل بگوید که دین امری فردی است و انسان در حوزه حیات اجتماعی جز عقل خودبنیاد و اندیشه خاص بشری زمینی هیچ متکایی ندارد و سکولاریته و لائیسیته از اینجا سر بر آورد.
نواندیشی دینی یعنی اینکه دین جاودانه و متعالی میتواند و باید در زمانهای مختلف و مکانها و عرصههای مختلف و اقتضائات مختلف جوابگو باشد. نواندیشی دینی یعنی اندیشه را نو کردن و از دین برای حل مشکلات مدد گرفتن.
در این زمینه شهید مطهری نقش مهمی داشتند. پاسخ بسیاری از پرسشهایی که بود را دادند البته بعد از ایشان و استقرار جمهوری اسلامی هم پرسشها و شرایط و نیازهای تازهای پیدا شده که شهید مطهری اگر امروز بودند حرفهای تازهتر و حرفهای مناسب تری هم داشتند که حلال مشکلات باشد.
متاسفم که گاهی انسان خیال میکند که اصلا اندیشیدن ممنوع است. و این مساله بسیار سختی است. اگر دین را در ظواهر ببینیم آن هم بعضی از ظواهر و باطن دین که راستی و صداقت و اخلاق است، اینها را نادیده انگاشتن، اندیشه و انسان دچار مشکل میشود.شان انقلاب ما که انقلاب فکر، انقلاب معلمی، انقلاب تحلیل و انقلاب تربیت است مورد لطمه قرار میگیرد.
امیدوارم در روز و هفته معلم و به یاد استاد شهید مطهری علاوه بر اهتمام بیشتر به امر تعلیم و تربیت جامعه و معلم و نهاد آموزش و پرورش؛ ما به اندیشه نو دینی و به بسط حقایق زیبایی که در دین هست و مجال دادن به برخورد آراء و افکار که از ان حقیقت روشنتر میشود شاهد وضعیت بهتری باشیم.
دو سه نکته را عرض بکنم که روی آنها فکر کنید و انجام دهید؛ هر معلمی و مربی نه اینکه فقط منتقل کننده اطلاعات به دانشآموز و دانشجو باشد، نسبت به شخصیت، سلوک و رفتار انسان مورد تعلیم و تربیت هم نقش دارد.
یک کارشناس فیزیک وقتی بخواهد کارش را در متن جامعه به عنوان فیزیکدان انجام بدهد با کارشناس فیزیکی که بخواهد فیزیک را در دبیرستان تدریس بکند خیلی با هم تفاوت دارد در عین حالیکه اشتراکاتی در آموزش آنها هست.
معلمی را از مربیگری نمیشود تفکیک کرد؛ پیامبر هم وجه معلمی دارد و هم مربیگری و فقط معلم نیست.
انسان مودب میتواند تربیت کننده و پرورنده انسان مودب باشد و معلم علاوه بر اینکه باید به عنوان مربی خود آموزشدیده و تربیتشده باشد باید بداند که بخواهد و نخواهد کودک و نوجوان تحت تاثیر او قرار میگیرد و غیر مستقیم حالت تربیتی و جهت دهی دارد.
آموزش انتقال بعضی اطلاعات خاص به دانش آموزان است ولی علاوه بر آن آموزش رفتار و سلوک هم مهم است که بخشی از تربیت همین است.
نکتهای را از ارسطو نقل میکنم که البته در سخنان پیشوایان دینی و بزرگان ما نیز هست وقتی ارسطو از فضیلت صحبت میکند و چهار فضیلت اصلی را میگوید که شجاعت؛ عفت، حکمت و عدالت است که فضایل فردی است. ولی علاوه بر آن در کتاب سیاستش از فضیلت شهروندی صحبت میکند فضیلت فردی جای خودش را دارد میگوید شهروند باید فضیلت شهروندی را بیاموزد هم آئین فرمان بری را و نیز فرمان روایی را. البته او چون به جامعهای که در آن طبقه متوسط حاکم است و متاسفانه برده داری را نیز قبول دارد و شهروند را فقط مردان یونانی میداند و حکمروایی و مسئولیت را برای آنان قبول دارد، نسبت به بردگان، زنان و غیریونانیان حقی قائل نیست، حداقل حق شهروندی را ولی امروزه میگوییم همه افراد شهروند هستند و باید صاحب فضیلت شهروندی شوند.
معلم باید هم فضایل فردی و هم فضایل اجتماعی را به دانش آموزان منتقل کند و انسانهایی را تربیت کند با اخلاق، وفادار به عهد، راستگو و صبور؛ انسانی که ظلم نکند و ظلم نپذیرد.
اینها جنبههای تربیتی است که باید مورد توجه باشد و ما باید واقعا بچهها را شهروند خوب تربیت بکنیم به انها بگویند تو صاحب حق هستی و حکومتی که بر تو هست صاحب حد است اولین مساله این است که او را به کرامت ذاتی خودش توجه دهیم و بگوییم این کرامت ذاتی از جمله بصورت حق حاکمیت بر سرنوشت متجلی میشود و تو باید این حق را پاس بداری بدانی و باید بدانی که حکومت متمرکز نماینده نوست و در مقابل تو مسئول است و اگر مسئولیتش را انجام نداد تو میتوانی به او انتقاد و اعتراض کنی و حتی عزل او حق تو است.
و نیز در مقابل حقی که داری، مسئولیت هم داری، مسئولیت رعایت ضوابط اجتماعی رعایت چارچوبی که مورد توافق است. امیرالمومنین میفرماید مقدس نیست امتی که در آن مظلوم حق خود را از ظالم بدون لکنت زبان نتواند بگیرد. یعنی حتی در مقابل حکومت نباید زبان شهروند بگیرد و انتقادت نباید هیچ گونه هزینهای برای او داشته باشد. حضرت امیر میگوید با من این طور رفتار کن. این حق شهروندی است و مسائلی است برای تربیت شهروند در جامعه. بخصوص برای جوامعی که آفت استبدادزدگی در طول تاریخ تا عمق وجودشان نفوذ کرده است طبعا وقتی ما شهروندان صاحب حق شهروندان مسئول داشته باشیم به دنبالش تشکلها و نهادهای لازم بوجود میآید و حکومتها نمیتوانند سوء استفاده بکنند و مجبورند در حد خود بایستند.
تربیت دانش آموزان یعنی تربیت دینی، تربیت اخلاقی، تربیت فضائلهایی انسانی و مقابله با رذایل اخلاقی و تربیت نیروی اجتماعی خوب.
امروز از حقوق شهروندی صحبت میشود؛ معلمان و مربیان ما میتوانند بزرگترین نقش را در تدوین و ترویج حقوق شهروندی برای کودکان و نوجوانان ایفا باشند.
آن کسانی که روی کار میآیند اگر این تربیت درست را داشته باشند خود به خود رفتارشان با مردم و جامعه صحیح است.
نکته دیگر اینکه شما معلمان و مربیان عزیز چکار میتوانید بکنید؟ امروز هنوز در ایران بخش قابل توجهی از فرزندان ما محروم از تحصیل هستند یعنی کسانی که به سن آموزش رسیدهاند بخاطر مسائل اقتصادی کمبودها و مشکلاتی که هست کمبود امکاناتی که دولت دارد از تحصیل یا ادامه تحصیل محروم میشوند اگر نهضت سوادآموزی ما که جای تقدیر هم دارد توجه بیشتری به این امر بکند شایسته است. با امکاناتی که دولت دارد دولت نمیتواند جوابگوی همه کمبودها و مشکلات باشد ولی از اولویتهای دولت میتواند این باشد که در تمام استانها بخصوص محروم آموزشگاههای شبانه روز داشته باشد تا آنهایی که مستحق تعلیم و تربیتند محروم نمانند.
خیرین مدرسه ساز و عزیزانی که دلشان برای ایران میسوزد بیایند جنبشی در مملکت راه بیندازند که در سراسر ایران در مناطق محروم با کمک این خیرین تا آنجایی که دستشان میرسد ایجاد آموزشگاههایی بکنند که خدمات بدهد به این بچهها تا بیسوادهای ما افزایش پیدا نکند و میتوان برای آن برنامه ریزی کرد.
هر کسی در هر استان شناسایی کند ان جاهایی که اینگونه است و کمک برای جذب امکانات از طریق خیرین و ایجاد آموزشگاهها برای کودکان و نوجوانان محروم.
میتوانید برای مدارس غیر انتفاعی نیز برنامه صحیحی ارائه دهید.
نباید انتظار داشت همه کارها را دولت بکند. دولت امکانات کمی دارد نمیتواند بار سنگین را بردارد امیدوارم این جمع بنشینید و امکانات مختلف را جمع کنید و جمعی را زیر پوشش خود قرار دهید.
چه کار خیری بالاتر از اینکه انسانهای مظلوم و محروم دارای سواد بشوند رشد فکری پیدا کنند و خیرین بیایند برنامه ریزی کنند و کار کنند.
در ابتدای این دیدار حاضرین در جلسه به بیان دیدگاهها و نظرات خویش پرداختند:
خداوند به همه انسانها از ابتدای خلقت نعمت تعلیم و تربیت را در اختیار قرار داده است
جامعه امروز ما در همه حوزهها دارای مشکل است اما در حوزه اخلاق مشکل اساسی داریم چون رذایل اخلاقی جایگزین فضائل اخلاقی شده است امروز دروغ و تهمت و چاپلوسی ارزش و صداقت و راستی و پاکی ضد ارزش شده است
این حداقل انتظار معلمان هست که رنسانس اخلاقی در جامعه ایجاد شود و جامعه از این حالت سردرگمی در بیاید
تنها داروی حل مشکلات بشر تعلیم و تربیت است
در دوران خاتمی شاهد این بودیم که ایشان با اخلاق و رفتارشان به نام یک مربی بزرگ در تاریخ ایران نامشان باقی خواهد ماند
از یاد نمیبریم در دانشگاه تهران ایشان گفت هر آنچه به شما گفتم صادقانه گفتم اما حرفهایی بود که نتوانستم بازگو نمایم
تا زمانی که حقوق و کرامت معلمان حفظ نشود آنها نمیتوانند تاثیر مثبت داشته باشند
آقای خاتمی؛ نقش شما را نادیده نمیگیریم اما تا زمانی که اتفاقی در معلمان و نگرشهای ما نیفتد هیچ اتفاقی نمیافتد؛ شما تنهایی نمیتوانید کاری بکنید.
انتهای پیام