خرید تور نوروزی

ایران به جراحی نیاز دارد

/ یادداشت /

«عبدالله شهبازی»، تاریخ‌پژوهی که در مقاطع مختلف با گرفتن مواضع متفاوت خبرساز شده است، در یادداشتی تلگرامی با عنوان « الیگارشی و اصلاحات: ایران به جراحی دارای پشتوانه عمیق فکری نیاز دارد» درباره‌ی انباشت نابرابر ثروت، مخاطرات آن و راهکارهای برون رفت از این مساله، نوشت:

– خلاصه‌ی بحث در یک گروه تلگرامی

آیا با توجه به تجربه‌ی تثبیت نظام سیاسی جدید در ایران، و گذشت قریب به چهار دهه از موجودیت آن، انباشت نابرابر ثروت اجتناب‌پذیر است؟ چه مخاطراتی در این راه وجود دارد؟ چه اشتباهاتی شده و اکنون چه باید کرد؟

در همه جای دنیا روند انباشت ثروت‌های بزرگ تقریباً یکسان بوده است. خاندان‌هایی، در بسیاری موارد از طریق پیوند با حکومت، به ثروت‌های بزرگ رسیدند و پس از گذشت چند نسل و تداوم این ثروت به «آریستوکراسی» تبدیل شدند.

طبعاً نمی‌توان هر دو، سه نسل یک بار انقلاب کرد و بعد از سه، چهار دهه، باز با معضل انباشت ثروت در دست گروهی معدود مواجه شد و کار را از سر گرفت. برای حل این معضل چه راهکاری وجود دارد؟ هم‌اکنون باید چه کرد و مهم‌ترین اولویت‌ها کدامند؟

پدیده‌ای که امروزه شاهد آنیم، یعنی حضور چشمگیر الیگارشی فاسد، و به تعبیر رهبری «طبقه‌ی جدیدی از انسان‌های برخوردار از ثروت‌های بادآورده و دارای امکانات فراوان» (۷ تیر ۱۳۷۶)، تا حدود زیادی در نوعی از سیاست‌گذاری توسعه ریشه دارد که بویژه در دهه‌ی ۱۳۴۰ پایه‌گذاری و اجرا شد و از دهه‌ی ۱۳۷۰ بدون بازنگری و تعمق در بنیان نظری آن مجدداً احیاء و از سر گرفته شد. جهت‌گیری و پیامد این استراتژی توسعه، لاجرم همین است که می‌بینیم: تخلیه‌ی روستاها و از میان رفتن کشاورزی و دامداری و متمرکز شدن بخش عمده‌ی جمعیت در قطب‌های بزرگ جمعیتی بویژه ابرشهرها، با تمامی تبعات فرهنگی آن، ایجاد بازار انبوه مصرف برای کالاهایی مانند اتومبیل مونتاژ، صرف درآمد ناشی از فروش نفت و گاز برای مصارفی که این بازار مصرف بچرخد، مانند احداث پل و مترو و بزرگراه و تونل و غیره، اشاعه‌ی روحیه‌ی مصرفی حتی در اعماق جامعه، از بین رفتن اخلاقیات و فرهنگ سنتی و بومی، پیدایش طبقه‌ای از ثروتمندان بزرگ که از رانت‌های حکومتی برخوردارند و بطور عمده با کانون‌های مالی- تجاری (و طبعاً سیاسی) خارجی پیوند می‌خورند، و غیره.

عدم تأمل و تعمق و نقادی این مسایل مهم و بنیادین، و غرق شدن در بحث‌های چالشی و جنجالی، مثلاً درباره‌ی پوشاک گرانقیمت پسر یا دختر یا نوه و نواده فلان مقام، راه به جایی نمی‌برد. دور باطل است.

در دهه‌های اخیر تحولی بزرگ را در روانشناسی مردم شاهد بوده‌ایم تا بدانجا که «پول» به «مهم‌ترین معیار ارزش‌ها» تبدیل شده، ولی همه چیز این نیست. در عین حال باید توجه کنیم که در سطوح بالایی و میانی و پایینی حاکمیت نیروهای واقعاً مؤمن به آرمان‌های انقلاب حضور دارند و البته از وضع موجود رنج می‌برند. آینده‌ی ایران در گرو سرنوشت این گروه است یعنی باورمندان به آرمان‌های انقلاب که قدرتمند هم هستند ولی نمی‌دانند چه باید بکنند.

از سوی دیگر کانون‌های مافیایی و الیگارشیک قدرت و ثروت، به شدت در حال گسترش است که می‌دانند چه می‌کنند. طبق روال متعارف، این کانون‌ها با کانون‌های بسیار قدرتمند مالی- تجاری (و طبعاً سیاسی) خارجی پیوند خورده‌اند و کارشان به شراکت‌های کلان رسیده است.

حداقل کار این است که این کانون‌ها شناسایی شوند. فلان مقام تأثیرگذار و علاقمند به آرمان‌های انقلاب باید بداند که در ایران چه شبکه‌های مافیایی قدرت و ثروت وجود دارد، چه کسانی هستند، سوابقشان چیست و از کجا آمده‌اند، با کدام کانون‌های خارجی پیوند داشته‌اند یا پیوند خورده‌اند. این شناخت حداقل چیزی است که باید وجود داشته باشد. اگر این شناخت به دست بیاید و واقعاً توانمندی فکری و عزم سیاسی برای «اصلاح» وجود داشته باشد، آنگاه باید برنامه‌ریزی کرد. ایران به جراحی دارای پشتوانه‌ی عمیق فکری و بسیار هوشمندانه و مهندسی‌شده و در عین حال قاطعانه نیاز دارد.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

  1. انباشت داریم تا انباشت ، انباشت این سالها تنها از راه زد و بند و اختلاس صورت گرفته است !

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا