نقدی بر سخنان محمد قوچانی
«شمس افرازی» در یادداشتی در روزنامهی «همدلی» در نقد سخنان اخیر «محمد قوچانی» نوشت:
همگان شرایط 8 ساله دولتهای نهم و دهم را به خاطر دارند که متاسفانه بحرانهای دامنگیر جامعه رفتهرفته عمیق و شکاف بین حاکمیت و مردم بیشتر شد و بحران مشروعیت و مقبولیت تا آنجایی پیش رفت که حتی «محسن رضایی» کاندیدای اصولگرای انتخابات ریاست جمهوری در مناظرات تلویزیونی خود اعلام داشت که تا مرز فروپاشی و آستانه فلاکت پیش رفتهایم، لذا همین توالی بحرانها موجب شد که در سال 92 اصلاحطلبان با واقعگرایی در عرصه سیاست و در نبود کاندیدای شاخص که همه ویژگیهای لازم را داشته باشد و برای جلوگیری از عدم تکرار اتفاق 84 با اجماعی منطقی و عقلی به ائتلاف به روحانی تن دادند و این شرایط چنان اضطراری را به وجود آورده بود که بدون مکانیزم ائتلاف این امر صورت پذیرفت، هرچند که برخی از دوستان و فعالان احزاب اصلاحطلب انتظار داشتند به خاطر تمکین و گذشت و انصراف آقای عارف، باید جایگاهی برای ایشان یا سایر فعالان احزاب اصلاحطلب در دولت دیده میشد، ولی این اتفاق نیفتاد، هرچند که در مجموع برآیند کابینه و رفتار آقای روحانی خصوصا در موفقیتهای پرونده هستهای مورد تایید اصلاحطلبان قرار گرفت تا آنکه انتخابات 96 فرا رسید. در این انتخابات مجدداً اصلاحطلبان و بزرگان از «تَکرار»های، سیدمحمد خاتمی تا شورای عالی اصلاحات و شورای هماهنگی احزاب و همه آنهایی که دل در گرو ایران داشتند، مجددا با عقلانیت بر ادامه دولت نرمال مستقر تاکید کردند و از بیم روی کارآمدن یک دولت استثنایی دیگر، خواهان ادامه روند و تداوم بقای حسن روحانی در قدرت شدند و با دل بستن به نرمالیزاسیون، آن را مقدمهای برای رسیدن به دموکراتیزاسیون دانسته و دوباره به رئیس دولت اعتدال، اعتماد و تمام قد از ایشان حمایت کردند.
ولی این روزها در پی ارائه لایحه بودجه 97 به مجلس، بحثهایی در میان موافقان و مخالفان دولت مطرح و برخی از رایدهندگان از جمله برخی فعالان سیاسی اصلاحطلب و فعالان مدنی، هنری و ورزشی اظهار نظرهای متفاوتی داشتند. هرچند برخی دنبال این بودند که وانمود کنند اصلاحطلبان از حمایت روحانی مغبون شدهاند، ولی حقیقت امر این است که اصلاحطلبان نه تنها از حمایت دکتر روحانی مغبون و پشیمان نیستند، بلکه اگر تاریخ به عقب برگردد و در شرایط انتخابات 96 باز هم با افتخار به این انتخاب دست خواهند زد. ولی در عین حمایت، حق طبیعی جریان اصلاحات است که منتقد نیز باشد و این مسئله نافی آن حمایت نیست.
اما آن چیزی که ذهن نویسنده این سطور را به خود مشغول کرده است، مصاحبه آقای «محمد قوچانی» با روزنامه آرمان امروز مورخ یکشنبه 21 آذرماه است که علیرغم همه احترامی که برای ایشان قائل هستم، یادآوری چند نکته را ضروری میدانم.
جناب آقای قوچانی در حمایت از رئیس جمهور تا آنجا پیش میروند که بدون اینکه مصاحبه کننده روزنامه از ایشان خواسته باشد، به مصوبهای استناد میکند که توسط شورای عالی امنیت ملی وقت و با ریاست محمد خاتمی دستور به حصر آیتالله منتظری را صادر میکند بدون آنکه مصاحبه کننده اشارهای به این موضوع داشته باشد، آقای قوچانی، زیرکانه حسن روحانی را در مقام مقایسه با سیدمحمد خاتمی قرار داده و در شرایط نابرابر این مسئله را به ذهن مخاطب میرساند که آقای روحانی در دوره خود دست به چنین اقدامی نزده است! که به لحاظ منطقی یک قیاس معالفارق است.
جناب قوچانی در جای دیگر نیز پیشبینی و عنوان کرده است که اگر به جای آقای رحمانی فضلی آقای تاجزاده وزیر کشور بود و آقایان مصباح و محمد یزدی در انتخابات خبرگان رای نمیآوردند، این شائبه به وجود میآمد که رویکرد آقای تاجزاده در این قضیه دخالت داشته است! درحالی که این مسئله مصداق دقیق تعجیل در قضاوت و به نوعی تخطئه و فرافکنی و پاک کردن صورت مسئله است.
جناب قوچانی ضرورت به کار بردن این جملات در مصاحبه با روزنامهای اصلاحطلب و نه اصولگرا و آن هم بدون اینکه در دام و محاصره سوال کننده زیرک افتاده باشید، چه ضرورتی به بیان این جملات دارد؟!
هرچند مشی آقای قوچانی در چند سال گذشته در انتقاد از نیروهای وجیهالمله و جریانات و گروههایی که حتی تریبونی برای دفاع از انتقادات یک طرفه ایشان نداشته تازگی ندارد، اما اشاره تصریحی و نه تلویحی! قوچانی به مسئله حصر آیتالله منتظری توسط دولت اصلاحات و آن هم در چند روز مانده به سالگرد رحلت آن مرحوم با چه هدفی صورت گرفته است؟ و آیا با این جمله، سیدمحمد خاتمی را در کنار محمود احمدینژاد نشانده است؟! آیا ضرورتی دارد یا رواست که در چنین شرایطی، از سیاستمداری محبوب، مظلوم و بدون تریبون که تنها به خاطر حفظ منافع ملی و نظام با یک کلمه تَکرار میکنم، میلیونها جوان و پیر جهاندیده را به پای صندوقهای رای میآورد و سالها است به خاطر همین محبوبیت از طرف تندروهای جریانی خاص مورد هجمه است این گونه مورد بیمهری قرار گیرد؟!
آیا در حق ایشان که سالهاست تازیانه جاهلان را میخورد و زجر تبعیض میکشد جفا نخواهد بود؟ این مثال آقای قوچانی و نقل حادثه تاریخی کدام درد را از محصورین کاسته و کدام اندوه را از جامعه میزداید؟ ایشان در جای دیگری از مصاحبه خود نیز در خصوص مقایسه وزارت رحمانی فضلی با سیدمصطفی تاجزاده دست به پیشداوری و قضاوت عجولانه زده که نمیدانم با کدام شاهد تاریخی و با تکیه بر کدام رفتار آقای تاجزاده، این استنباط را کرده است که احتمال شایبه را مطرح میکند، آیا ایشان در امانتداری و درایت آقای تاجزاده شکی دارند! و دوران طلایی معاونت سیاسی آقای تاجزاده را که بهار شکوفایی احزاب و تشکلها بود، فراموش کردهاند؟! البته در مصاحبه یاد شده موارد و قیاسهای ناهمگون دیگری نیز وجود دارد، از جمله پیشبینی رقابت بین علی لاریجانی و جهانگیری در 1400که ایشان عنوان میکنند پیروز این رقابت حتما مطلوب اصلاحطلبان خواهد بود و توضیح نمیدهند چطور در این چند سال باقی مانده به 1400 چگونه گفتمان اصلاحات دچار فرو کاست میشود که مطلوبش را در سیمای لاریجانی ببیند یا چگونه علی لاریجانی جهش گفتمانی میکند و میشود مطلوب اصلاحات که در آن صورت اصلا چه نیازی به رقابت با ایشان خواهد بود؟!
انتهای پیام
بالآخره پست گرفتن از واعظي اين نتايج را هم دارد. روزنامه نگاري در سرزمين من نتيجه اش يا عليرضا رجايي مي شود يا محمد قوچاني.
ابراز نظرات اشکالی ندارد، اما در کنار آن روشنگری لازم است. سید اصلاحات ازاین بحث ها زیاد شنیده و دیه است!