پاسخی به حساسیت برخی رسانه های اصولگرا
چند روز پیش جهان نیوز (و تعدادی دیگر از سایتهای خبری اصولگرا) در خبری با عنوان «هیاهوی رسانهای برای بازداشت متهم امنیتی»، به بازنشر خبر بازداشت سراج الدین میردامادی در انصاف نیوز پرداخت.
در این مطلب آمده بود:
«خبر بازداشت میردامادی به سرعت توسط رسانه های ضدانقلاب منتشر گردید اما جای بسی تاسف است که وب سایتی نزدیک به یکی از نمایندگان اصلاح طلب مجلس در جهت حمایت از این متهم امنیتی به انتشار کامل یادداشت همسر میردامادی بپردازد ، متهمی که در فتنه ۸۸ همراه با دیگر عناصر ضدانقلاب هر گونه اقدامی بر علیه این آب و خاک انجام داده است».
انصاف نیوز نکات زیر را در این باره قابل توجه میداند:
یکم: همانطور که در خبر منتشر شده در جهان آمده، سراج الدین میردامادی «متهم» است، همچنان که خیلی ها به دلالیل مختلفی متهم می شوند از جمله مدیر مسوول جهان نیوز؛ از جمله بسیاری از مدیران و مسوولین کشوری، حتی روسای عالی برخی نهادها. آیا به صرف اینکه کسی متهم باشد، نباید خبر مربوط به او منتشر شود؟ آیا متهمان با یکدیگر فرقی دارند و آنها هم راست و چپ دارند؟
در زمانی که سال گذشته آقای میردامادی به ایران آمد، خبر بازگشت او در جهان نیوز منتشر شد و جملهای از ابراهیم نبوی، طنز نویس مشهور ساکن بلژیک را نیز عینا منتشر کرد. آیا باید به منتشر کننده ایراد گرفته میشد؟
دوم: رسانهها به عنوان یکی از ابزارهای مردسالاری چه وظیفهای در قبال متهمان دارند؟ آیا غیر از این است که میبایست از حقوق قانونی، شرعی و اخلاقی آنها در برابر اجحاف احتمالی دفاع کنند؟
رسانهها که خبرهای رسمی همهی نهادهاو مسوولین را منعکس میکنند و حتی خبرهای مسوولین عالی رتبه را بدون کم و کاست بازتاب میدهند، آیا همین رسانهها در قبال حقوق متهمان و مجرمان وظیفهای ندارند و نباید سخن کسانی را که ابزار قدرتی در اختیار ندارند منتقل کنند؟ آیا این امکان وجود ندارد که همهی پاسخ دهندگان به پرسش بالا، خود روزی در جایگاه متهم و مجرمی قرار بگیرند که صرفا انتظار شنیدن سخن خود را داشته باشند؟
سوم: در سالهای اخیر یکی از ایرادهای رسانههای داخلی این بوده که به خاطر فراهم نکردن فضای «شنیده شدن»، برخی منتقدان را به طرف رسانههای غیر رسمی و یا بیگانهای سوق دادهاند که با همین جذابیتهای فریبنده، در کنار آن سخنان و دیدگاههای خود را به خورد مخاطب ایرانی دادهاند.
آیا بهتر نیست سعی شود تا اگر دردی هم هست در رسانههای داخلی شنیده و منعکس شود تا به راحتی بازار مکارهی رسانههای بیگانه و فضای غیر رسمی گرم نشود؟ آیا رسانههای داخلی با توجه به التزام برای پایبندی به قانون، نمیتوانند موقعیت مورد اعتماد اطلاع رسانی را بازپس بگیرند تا دیگر منبع بخشی از اخبار سیاسی در آن سوی آبها نباشد و بازار شایعات هر از گاهی عرصهی خبری کشور را بر هم نریزد؟
چهارم: دیدگاهی همچنان با ادبیات روزها و ماههای پس از 88 با رقبای خود سخن میگوید در حالی که به نظر میرسید دورهی این ادبیات با انتخابات 24 خرداد 92 تمام شود؛ همچنان که نهادهای مختلف به نفع آیندهی کشور چنین کردهاند، وگرنه چطور کسانی که از سوی بخشی از سیاسیون، متهم به «فتنهگری» آن هم در سطح عالی بودند، در یک توافق ملی امروز وزیر و معاون رییس جمهور هستند؟
پنجم: آیا بهتر نیست که رسانهها به ایجاد فضای گفتگو برای حل و فصل مسایلی بپردازند که سالهاست باعث چند پارگی هایی در جامعه و مانع رشد و توسعهی کشور شدهاند؟
انتهای پیام