مه آفرید امیرخسروی که بود؟
مَه آفرید امیرخسروی، متهم اصلی پرونده فساد بزرگ اقتصادی معروف به اختلاس 3000 میلیاردی، صبح امروز (شنبه 3 خرداد 93) در تهران اعدام شد.
سایت دادسرای عمومی و انقلاب تهران صبح امروز(شنبه) اعلام کرد: حکم محکومیت به اعدام محکومعلیه زندانی مهآفرید امیرخسروی فرزند منصور، که از بابت افساد فیالارض از طریق شرکت در اخلال در نظام اقتصادی کشور با تبانی و فساد در شبکه بانکی و توسل به روشهای متقلبانه و مجرمانه و اخذ میلیاردها تومان وجوه غیرقانونی و شرکت در پولشویی و پرداخت رشوه، به اعدام محکوم و حکم صادره در دیوان عالی کشور تأیید شده بود، سحرگاه روز شنبه، سوم خردادماه 1393 در محل زندان اوین اجرا گردید.
به گزارش انصاف نیوز، برخی گزارش های پراکنده درباره ی او برای اطلاع خوانندگان در پی می آید:
مَه آفرید امیرخسروی کیست؟
مَه آفرید امیرخسروی اهل رودبار گیلان که با نام امیرمنصور آریا نیز از وی نامبرده شده، در شهریور ۱۳۹۰ به اختلاس چند هزار میلیارد تومانی (۲۸۰۰ یا ۳۰۰۰ میلیارد تومان ) متهم شد، که گفته میشود بزرگترین اختلاس تاریخ ایران بوده است ابتدای فعالیت «مه آفرید امیرخسروی» با اداره کردن گاوداری به همراه برادرانش در سالهای ۱۳۸۴ و ۱۳۸۵ بوده است. وی که تا سال ۱۳۷۲ نیز در خدمت سربازی بوده، این واحد دامداری را با استفاده از طرح های زود بازده بنیان گذاری کرده بود. ادامه فعالیت های ایشان با سوء استفاده نسبت به این وام ها همراه بود و باعث شد که به فساد مالی روی آورد. همچنین سرمایه آغازین «شرکت توسعه سرمایه گذاری امیر منصور آریا» در ۲۸ خردادماه ۱۳۸۵ برابر با ۵۰ میلیون تومان بوده که بر اساس صورتجلسه هیئت مدیره همین شرکت در تاریخ ۳۰/۱۱/۱۳۸۷ به ۲۰ میلیارد تومان افزایش پیدا کرده است. شرکت توسعه سرمایه گذاری امیر منصور آریا در سال ۸۹ در راستای اجرای اصل ۴۴ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در اقداماتی مشکوک توانست ۹۴٫۹۶ درصد از سهام ماشین سازی لرستان، ۹۵٫۲ درصد از سهام گروه صنعتی فولاد ایران، ۹۵ درصد از سهام مهندسی خط و ابنیه فنی راه آهن (تراورس) و ۳۹٫۵ درصد از سهام فولاد اکسین خوزستان را خریداری نماید.
برخی از شرکت های زیر مجموعه ای «توسعه سرمایه گذاری امیرمنصور آریا» چنین می باشند:
توسعه سرمایه گذاری امیر منصور آریا
شرکت پخش امیرمنصور ایرانیان
گروه صنعتی شیشه مارلیک گیلان
گروه ملی صنعتی فولاد ایران
صنعت آب معدنی داماش گیلان
گروه صنعتی نمونه منصور گیلان
شرکت مشاوره و مدیریت تدبیر منصور
سامانه های برنامه ریزی منابع کرانه
باشگاه ورزشی داماش ایرانیان
بانک آریا
شفاف شیمی پلاست
صنایع غذایی دریاچه گهر لرستان
آهن و فولاد لوشان
شرکت پی سنگ گستر
شرکت گردشگری و جهانگردی ستاره درخشان درفک
سبک سازان لوشان
ماشین سازی لرستان
معدن شکافان تهران
داماش ترابر ایرانیان
خدمات کشاورزی میثاق گیلان
صنایع غذایی ترچین طبخ ایرانیان
نوآوران صنعت الکترونیک
تجارت گستران منصور
شرکت آریا سنگ زرین ایرانیان
سیمان فاراب شمال
مهندسین مشاور مدیریت پردازش زمان
شرکت خدمات خط و ابنیه فنی
شرکت نوآوران صنعت الکترونیک قم
شرکت تراورس
مروارید درخشان آریا
شرکت گسترش منیزیم آریا
شرکت فولاد اکسین خوزستان
شرکت حمل و نقل جاده ای داخلی کالای ایمن ترابر آریا
بیمه طرح ایرانیان
ستارگان امیر منصور
برادران امیرخسروی با نام های مه آفرید، مهرگان، مسعود و مردآویج نفرات اصلی تشکیل دهنده این گروه می باشند.همچنین همسران چهار برادر فوق به ترتیب با نام های سارا خسروی، طوبی عبدالله زاده سیاهکلی، فرشیده تحویل دار اکبری و ثریا افسردیر در فعالیت های اقتصادی و به ویژه مالکیت سهام شرکت ها شرکت داشته اند و از اینرو دارایی های این افراد از سوی قوه قضاییه کشور ضبط و توقیف شده است.مهرگان امیرخسروی و همسرش طوبی عبدالله زاده سیاهکلی از تابستان گذشته در شهر مونترال کانادا بسر می برند و امید به اقامت دایم در این کشور را داشتند که اداره مهاجرت کانادا درخواست اقامت این زوج را نپذیرفته است.مه آفرید در اواخر سال ۱۳۸۹ موافقت بانک مرکزی برای تاسیس بانکی با نام «بانک آریا» را جلب و در اسفند همان سال اقدام به پذیره نویسی و سپس انتشار آگهی استخدام کارمند نمود. اما در مرداد سال ۱۳۹۰ بانک مرکزی مجوز فعالیت بانک را باطل کرد.یکی دیگر از اتهامات علیه ایشان استفاده از تسهیلات ۴۰۰ میلیارد تومانی از بانک ملی است که ارایه این تسهیلات بدون وجود هیچ سند و وثیقه گذاری انجام گرفته است. این مبلغ جدای از اختلاس بواسطه گشایش ال سی میباشد.
۲۳۰ هکتار زمین در کیش و صدها هکتار زمین در کاشانک تهران با قیمت ۱۶ ریال برای هر متر مربع در اختیار ایشان قرار گرفته است.درباره ادعای « نابغه بودن » مه آفرید خسروی ،نماینده دادستان و ناظر شناسایی شرکت های صوری و کاغذی تاسیس شده توسط گروه آریا، در جریان جلسات دادگاه اختلاس بزرگ،گفته بود که او با معدل ۴۲ / ۱۰ از دبیرستان فارغ التحصیل شده است. به گفته نماینده دادستان مه آفرید امیر خسروی در رشته مهندسی عمران دانشگاه آزاد واحد زنجان پذیرفته میشود و پس از گذراندن ۶ ترم با معدل ۲۳ / ۶ اخراج میشود.با این حال مه آفرید امیرخسروی در جریان دفاعیات خود در جواب نماینده دادستان پاسخ داده بود: «آقای نماینده دادستان حرفهایی از معدل ۱۰ دیپلم من به میان آورد در حالی که اگر فرض کنیم من از نظر ذهنی کند ذهن باشم حاضرم با بزرگترین دکترای اقتصاد ایران بحث و چالش کنم. حاضرم در یک اتاق دربسته تحت الحفظ باشم و پس از تنها ۴ سال ۴ شرکت خریداری شده را به سوددهی برسانم بدون آنکه یک ریال به من پول بدهید.»امیرخسروی در دوازدهمین جلسه دادگاه گفته بود: فرض کنید که من را اعدام کردید. آیا مملکت اصلاح میشود؟ کسانی که پشت نظام پنهان شده اند چه میشوند؟ این آقایان که در این پرونده همکاری داشته اند؟
«مهآفرید» هم میخواست رئیسجمهور شود!
اردیبهشت 92:
برای خیلی ها سوال است که مهآفرید خسروی کیست؟ این ثروت را از کجا آورده است؟ چگونه پولدار شد و از چه راهی رفت؟ پول چرا برایش بدقدم بود؟
مهآفرید امیرخسروی متولد سال 1348 است، وی اهل روستای ناش گیلان است، روستایی که با تاسیس شرکت آب معدنی داماش نامش را بر سر زبانها انداخت. با معدل 42 / 10 دیپلم گرفت و نتوانست تحصیلات دانشگاهیاش را در رشته عمران دانشگاه زنجان به پایان برساند. پس از شش ترم با معدل 23 . 6 از دانشگاه اخراج شد. این تنها رشته دانشگاهی نبود که قبول شد،پرستاری و مدیریت هم در کارنامه قبولیاش هست اما به گفته همسرش هیچ وقت، فرصت کافی برای تحصیلات دانشگاهی نداشت.
هر چند درباره نابغه بودن وی صحبت فراوان شده است اما نماینده دادستان درباره کندذهنیاش صحبت کرده است.وی در دفاعیاتش در پاسخ به اتهام کندذهن بودن گفت: “آقای نماینده دادستان حرفهایی از معدل ۱۰ دیپلم من به میان آورد در حالی که اگر فرض کنیم من از نظر ذهنی کندذهن باشم حاضرم با بزرگترین دکترای اقتصاد ایران بحث و چالش کنم. حاضرم در یک اتاق دربسته تحت الحفظ باشم و پس از تنها ۴ سال ۴ شرکت خریداری شده را به سوددهی برسانم بدون آنکه یک ریال به من پول بدهید.امیرخسروی در دوازدهمین جلسه دادگاه گفته بود: «فرض کنید که من را اعدام کردید. آیا مملکت اصلاح میشود؟ کسانی که پشت نظام پنهان شدهاند چه میشوند؟ این آقایان که در این پرونده همکاری داشتهاند؟»
برای اولین بار همسر مهآفرید خسروی پای سوالات ما نشست و با حوصله بیش از دو ساعت در خانهای در یکی از خیابانهای خلوت شمال تهران که متعلق به پدرش است، در یک روز بهاری، ماجرای زندگی 18 ساله خود با مهآفرید را شرح داد. او که روزگاری همسر یکی از پولدارترینهای جهان بود این روزها با مشکل مالی دست و پنجه نرم میکند و میگوید من نمیتوانم با ماهی 5 . 2 میلیون تومان حقوقی که برایم تعیین کردهاند زندگی کنم.
مشکلات شدید مالی دارم و برای ثبت نام فرزندانم در مدرسه نیز نمیدانم چه کنم. در حین صحبتهایش اما مدام میگوید که آرزویش داشتن زندگی متوسط بود.میگوید ممکن است کسی حرفهای من را درک نکند اما قدر آرامش زندگیتان را بدانید که پول برای من هیچ آرامشی به ارمغان نیاورد. او میگوید یک هفته قبل از دستگیری دلش میشکند نفرین میکند. میشود مصداق این شعر که «خانمانسوز بود آتش آهی گاهی، نالهای میشکند پشت سپاهی گاهی.» مشروح مصاحبه ما با خانم سارا خسروی که نسبت فامیلی نیز با مهآفریددارد را پیش رو دارید.
قانون با این مقدمه مصاحبه همسر مهآفرید امیرخسروی را منتشر کرده که بخشهایی از آن در ادامه میآید:
موضوع مشکلات مالیتان را به مه آفرید امیرخسروی منتقل کردهاید؟
بله، موضوع را منتقل کردهام و گفته ام در چه شرایط سختی زندگی میکنیم.
واقعا شرایطتتان سخت است؟
بله، واقعا سخت است. ما منزل مسکونی از خودمان نداشتیم.در حقیقت مستاجر بودیم و بعد از این اتفاقات در منزلی که متعلق به پدرم است، ساکن شدهام.
همسر شما که بسیار پولدار بود، چرا یک واحد مسکونی لوکس خریداری نکرد؟
نمیدانم. مهآفرید کلا آدمیبود که درباره کارهایش زیاد توضیح نمیداد.
خب حالا پیشنهاد وی برای حل مشکل مالیتان چیست؟
مهآفرید میگوید لوازم خانه را بفروش اما از لوازم خانه ما صورتبرداری شده است و من اجازه فروش آنها را ندارم.به او میگویم هم قبول نمیکند. میگه وقتی گشنهای چکار باید بکنی؟
آقای مهآفرید در دادگاه گفته که هزینه ماهانه شما 25 میلیون تومان است، با 25 میلیون تومان در ماه چکار میکردید؟
خب این حرف را از روی لجبازی گفته. برای این که کسانی که میخواهند حقوق ما را تعیین کنند، در جریان باشند. من این همه هزینه نداشتم. در واقع من اصلا پولی نداشتم.شیوه ما این طور بود که هر چیزی که میخواستم خریداری کنم را میخریدم و پولش را از طریق هماهنگ کردن با منشیاش برایم میفرستاد.
حالا نگفتید با 25 میلیون تومان چه میکردید؟
هزینه من اینقدرها نبود.میدانید اصلا این خرجها از کجا درآمد.منشی پولی که برای من میفرستاد را در دفتر یادداشت میکرد. خب یک بار من خانه را تعمیر کرده بودم.در آنجا نوشته شده بود 20 میلیون تومان برای خانم خسروی. هزینه مدرسه بچهها بود اما به نام من نوشته شده بود. چیزی برای خانه میخریدم، به نام من یادداشت شده بود.امروز اگر از کسی بپرسند، فکر میکند من دائم در حال خرید و گردش و پول خرج کردن بودم اما واقعیت این نبود. من زندگی تجملی عجیب و غریبی نداشتم. اصلا شوهرم به تجملات اعتقادی نداشت و سعی میکرد تظاهرات بیرونی نداشته باشد.
اما انگار خدمتکار فیلیپینی و آشپز مالزیایی در خانه داشتید؟
خدمتکار فیلیپینی بله،6 ماه ما یک غلطی کردیم. اما من هیچ وقت آشپز نداشتم. اصلا آشپزی را به دست کسی نمیسپارم.
ماجرای خدمتکاران فیلیپینی چه بود؟
من فقط یک خدمتکار داشتم. علتش هم این بود که بچه کوچک داشتم و باید به امور بچه بزرگم هم میرسیدم. خب همه میگفتند تو که امکاناتش را داری کمک بگیر. من هر پرستار ایرانی را استخدام کردم اذیتم کرد.یا از خانهمان دزدی میکردند یا وظیفهشان را خوب انجام نمیدادند.من هم شنیدم شرکتی هست که از فیلیپین پرستار استخدام میکند، این کار را کردم و چنین ماجرایی رقم خورد.اتفاقا همان ماههای آخر قبل از دستگیری این اتفاق افتاد و وقتی از دادستانی به خانه ما آمدند این خدمتکار را دیده بودند و آن طور توی بوق و کرنا کردند.
حالا که اصرار به کار کردن دارید، اگر بخواهید کار کنید، چقدر حقوق برایتان کافی است؟
نمیدانم. با حقوق کارمندی که نمیشودروزگارم بگذرد. اما به کار طراحی داخلی علاقه دارم یا اینکه با کسی شریک باشم و فعالیتی راه بیندازم. همسرم در برآوردی که به دادستانی برای تعیین حقوق داده گفته است 6 میلیون تومان در ماه برای ما لازم است و من فکر میکنم این مبلغ کافی باشه.
شرایط زندگی شما در طول این 8- 7 سال اخیر که وضعیت اقتصادی آقای خسروی تغییر کرد، چگونه شد؟
زندگی ما در طول این 18 سال اصلا تفاوت فاحشی نداشت. همیشه خوب پول خرج میکرد و سعی میکرد نیازهای خانواده را برآورده کند. اصلا اهل حساب و کتاب کردن زیاد نبود. همیشه هم برای کارمندان و کارگرانش خرج میکرد و الا اینطور نبود که ما از پایین یک دفعه به بالا رسیده باشیم.
اینکه در یک زیرزمین زندگی میکردید.
اصلا در زیرزمین نبود. طبقه همکف بود و اتفاقا خانه بزرگی بود که متراژ آن بیش از صد متر بود.خیلی بزرگ بود.من میخواستم کرج نزدیک پدر و مادرم زندگی کنم به همین خاطر تنها خانهای که توانستیم آن نزدیکیها پیدا کنیم همین خانه بود وگرنه زیرزمین و جای محقری نبود.
به هر حال افزایش قدرت مالی بر زندگی شما تاثیر گذاشت.
شاید در زندگی کاریاش تغییر فراوانی ایجاد کرد اما در زندگی شخصی ما زیاد این تفاوت محسوس نبود. او در زندگی شخصی اصلا اهل ریخت و پاش نبود.
با هم سفر میرفتید؟
خیلی کم. همین 3-2 سال پیش برایش پاسپورت گرفتم. ما یک بار هنگ کنگ رفتیم. حالا همه میروند اما برای ما این همه سر و صدا شد و یک بار هم فرانسه و سوییس رفتیم. توی سفر هم دائما با تلفن صحبت میکرد. بیشترین هزینه ما همین پول موبایل بود که برای کارهایش میداد.اصلا دائم به کار فکر میکرد.
ماجرای سفر هنگ کنگ نبود که سروصدا کرد، جواهراتی که در آن سفر خریدید سروصدا کرد؟
خب باید در این مورد در تلویزیون صحبت بشه؟
حالا اصل مسئله جواهر 6 میلیارد تومانی چه بود؟
اتفاقا من هم وقتی شنیدم شک کردم که این جواهر را برای چه کسی خریده اما اصلا اینطور نبود. بعد هم زیرنویس تلویزیون زدند که جواهر نبوده و بدلی بوده. خودش هم گفت من این را نخریدم برای خودشون گفتند.
اما برای شما مثلا جواهرات میلیاردی خریده بود؟
اینها همه مربوط به همین دو سال آخر است. خودم هم تعجب میکردم که چطور شوهر من که اصلا اهل خریدن این چیزها برای من نبود، این کارها را میکرد.او بیشتر برای دیگران خرج میکرد تا برای ما.
اگر بخواهید شخصیتش را توصیف کنید، چه میگویید؟
آدم ساکت و تودار و محکم. اصلا حسود نبود. دوست داشت همه چیز از طرف خودش برای دیگران برود. چشمداشتی به کسی نداشت. باور نمیکنید وقتی ما از شمال میآمدیم یک خانواده کنار جاده بودند، سوارشان میکرد.میگفت گناه دارند. به هر چیزی میخواست میرسید. مثلا کارآفرینی آرزویش بود.به آرزویش هم رسید اما نمیدانم چرا اینطور شد؟ استرسهای زیادی داشت. مثلا شبها غالبا بیخواب میشد. ساعت دو، سه بلند میشد و راه میرفت. آن قدر راه میرفت تا صبح بشه و از خونه بیرون بزنه. صبحها با اینکه راننده جلوی درخانه منتظرش بود، کتش را برمیداشت و پیاده میرفت سر خیابان و تاکسی میگرفت تا برود سرکار. یک استرس دائمیهمراهش بود.
کلا درباره اهدافش صحبت میکرد ؟ مثلا میگفت چه آرزویی دارد؟
بله، خیلی موقعها میگفت آرزو دارم بروم جنوب شهر توی یک خانه حوضدار زندگی کنیم همیشه دنبال ساده زندگی کردن بود. توی خونه هم همین بود.حتی زندگی توی روستا رو دوست داشت.هرگز دنبال پول نبود. میگفت اگر من رئیس جمهور بودم این کار را میکردم.
دوست داشت رئیس جمهور بشود؟
خیلی. اما من با سیاسی شدنش خیلی مبارزه میکردم.
اما انگار سیاسی شده بود؟
دیگه فکر میکنم سیاسیاش کردند.
پس اصلا دعوا نکردید؟
چرا. همان روزهای آخر، قبل از دستگیری بود که دعوایمان شد. من بعد از هشت – نه ماه تصمیم گرفتم که با مامانم و دوستش برویم لواسان. مهآفرید اونجا یک ویلا داشت. البته من هیچ کجا نمیرفتم، نه شرکت و نه جاهایی که داشت ولی آن روز مهمان دعوت کردم و راه افتادیم. توی راه بودیم که زنگ زد و گفت برگردید بچه داداشم داره میره اونجا. فکر کنید این همه امکانات بود اما برای ما نبود.همه اون امکانات برای دیگران بود. یک روز زن و بچهاش نتوانستند از اون ویلا استفاده کنند. همش فکر میکردم من توی این زندگی چه حقی دارم؟هیچی نباید داشته باشم؟ ما از وسط راه برگشتیم و من خیلی پیش مامانم و دوستش شرمنده شدم. اون شب خیلی ناراحت بودم ودعوامون شد. یادمه زدم وسط سینهام و گفتم انشاا… همه پولهات را خدا ازت بگیره. اون هم یادش نرفته.من واقعا دلم شکست. خودش هم ناراحت شد از این موضوع و هنوز هم میگه. بهش میگفتم چرا برای ما ارزش قائل نیستی. چرا همه را به ما ترجیح میدی؟
شما 11 روزی در بازداشت بودید، بیشتر در چه موردی از شما سؤال میکردند؟
درباره طلا. من طلاهایم را نزد دوستم گذاشته بودم، دایم از من میپرسیدند چرا پولشویی کردی و طلاها را از خانه خارج کردهای. خب گفتم من سفر بودم و خانهام امن نبود.عکسهای طلاهایی را به من نشان میدادند و میگفتند اینها کجاست؟ من اصلا آن طلا و جواهرات را ندیده بودم. من حتی طلاهای عروسیام را هم دادم. اشتباه کردم چون اگر طلاهایم بودند الان میفروختم و مشکلاتم را حل میکردم.
ماجرای انتقال طلاها به بعد از دستگیری برمیگردد؟
بله البته دوستم در جریان بازداشت شوهر من نبود.من هیچ چیز غیر از اینها نداشتم البته تیرماه یک آپارتمان در رشت شوهرم به نامم کرده بود که مرداد دستگیر شد. سندش هم دست خودشان است. اصلا ماشینها را هم همان سال آخر به من دادند. بعدا شوهرم گفت به خاطر عذاب وجدانی که داشت بابت زن دوم میخواسته این ها را به من بده. من خودم تعجب کردم. چون شوهرم اصلا آدمینبود که اینقدر به من مال و اموال بدهد.من هم این متقاضی نبودم. من شوهرم را به خاطر خودش دوست داشتم. دنبال پولش نبودم. خجالت میکشیدم بگم به من این را بده و اون را بده.من اصلا آدمینبودم که بخواهم توی چشم باشم. میگفتند تو که امکانات داری چرا فلان ماشین را سوار نمیشی. چرا خانه به نامت نمیکنی؟ میگفتم خوشم نمیاد زیاد تو چشم باشم.چیزهایی که داشتم را هم نمیانداختم برای همین میگویم بدلیهای من را بردن چون من خیلی بدلی میانداختم.خانواده متوسطی هم داشتم. فکر میکردم چرا باید دل بقیه را بسوزانم ؟ به این و آن فخر بفروشم. اگر از بقیه بپرسید میگویند من چطور آدمیبودم. اصلا وقتی این ماجراها پیش آمد میگفتند وای چقدر شما پولدار بودید، پس چرا هیچی نمیگفتید ؟
چطور از دستگیری مهآفرید خسروی مطلع شدید؟
من ایران نبودم. با بچهها دوبی بودم که مادرم تماس گرفت و گفت که همسرت دستگیر شده.
واکنش شما چه بود؟
من اصلا تصور نمیکردم مشکل خیلی جدی باشد. فکر میکردم یک سوء تفاهم است که سریع حل میشود اما وقتی بعد از پنج ماه برای اولین بار به ما ملاقات دادند و دیدم با چشمبند آوردنش خیلی تعجب کردم و فهمیدم قضیه حسابی جدی است.خودش هم وقتی با ما تماس گرفت گفت هیچ چیزی نیست و حل میشود اما پرونده که اقتصادی بود، ناگهان سیاسی شد. اصلا نمیدانم چی شد؟
شاید برای مردم عادی اطلاع از اینکه پرونده ای با این حد و اندازه، به بزرگی 3 هزار میلیارد تومان وجود دارد، شوک آفرین بود. خود ما هم در روزنامه وقتی برای اولین بار این اعداد و ارقام را شنیدیم دائم می گفتیم با سه هزار میلیارد تومان چه کارهایی می شد انجام داد.
حالا دوست دارم بدانم اولین بار که اعداد و ارقام پرونده را شنیدید چه حسی بهتون دست داد؟ اینکه بزرگی پرونده سه هزار میلیارد تومان است؟
تعجب کردم و گفتم وای یعنی شوهر من این قدر قدرت داره. البته رقم سه هزار میلیارد تومان غلو بود. موضوع سر 1800 میلیارد تومان بود.
در ملاقاتها راجع به چه موضوعاتی صحبت میکنید؟
وقت ملاقات ما بسیار محدود است. من دوسال است کاملا از شوهرم جدا هستم. با درخواستم برای ملاقات خصوصی هم موافقت نکرده اند. نمیدانم مسئولان خبری دارند از این وضعیت یا نه. در این 30 دقیقه تا از من بپرسد چکار میکنی و از بچهها، وقت تمام میشود.مهآفرید فقط به من میگوید مراقب بچهها باش.نگران نباشید. من هم همین حرفها را میزنم که درست میشود و آزاد میشوی.دیگر با حضور چند مراقب وقتی برای صحبت باقی نمیماند.
بعد از صدور حکم اعدام مهآفرید را دیدهاید؟
بله.
چه حالی دارد؟
دائم میگوید شما به فکر خودتان باشید. من مریضم شاید در خیابان هم راه میرفتم میافتادم و میمردم. میگوید هر چی خدا بخواهد همان میشود.
اگر بخواهید آخرین حرفتان را به مهآفرید بزنید چه میگویید؟
میگویم تو انسان بسیار خوبی بودی، درست رفتار میکردی اما شوهر خوبی نبودی و اگر فرصت دوبارهای یافتی به خانواده هم اهمیت بده.
نظر شما درباره پول چیست؟
یک چیز خیلی کثیف. فقط باعث دوری آدمها میشود.
پاسختان کلیشهای نیست؟
نه. کسی نمیتواند حال من را درک کند. پول واقعا برای من آرامش و خوشبختی نیاورد. شاید آسایش بیاورد اما آرامش هرگز. پول فقط باعث میشد توقع همه از ما زیاد شود. دائم فامیل و دوستان زنگ میزدند که به ما پول قرض بدهید به بچه ما کار بدهید. ما اگر یک ساعت پیش هم بودیم هم باید دائم درباره مشکلات دیگران حرف میزدیم.خودش هم هی میگفت به فلانی بگو بیاید این کارش را انجام بدهیم یا فلان کار را راه بیندازیم.
الان رفتار آنها با شما چگونه است؟
همه آنها که تا دیروز دنبال ما بودند، امروز ترکمان کردهاند و فقط خودمان ماندهایم. واقعا این ضربالمثل را درک میکنم که میگوید «دنبال بند کیفتم، تا پول داری رفیقتم.»
از خودش پرسیدهاید که آیا از راهی که رفته پشیمان است؟
میگوید من در مسیری افتاده بودم که باید تا تهش میرفتم. میگه نمیدانم چی شد؟ میگوید اگر بیرون بیایم بازهم کار میکنم، کارآفرینی میکنم.او عاشق کار کردن است. حتی به او گفتم تو که حدس میزدی اینطور شود چرا فرار نکردی. چرا از ایران نرفتی؟ میگوید من اشتباهی نکردهام که فرار کنم.
الان از وضعیت اموال همسرتان اطلاع دارید؟
فکر کنم هر چه زحمت کشیده بود بر باد رفت. تا جایی که میدانم خیلی از کارخانهها تعطیل شده وفروخته شده است.
فکر میکنید عاقبت این پرونده چه شود؟
من خودم را برای همه چیز آماده کردهام. ما مشیت خدا را نمیدانیم. من معتقدم بدون اینکه خدا بخواهد برگ از درخت نمیافتد. انگاراصلا میدانستم که چنین حکمیمیدهند. بعضی مواقع فکر میکنم شاید اگر بمیرد برایش بهتر باشد. به هر حال باید دید مشیت خدا چیست. خودش هم من و بچهها را آماده کرد.میگفت شما باید به فکر خودتان باشید.من خودم را به خدا سپردهام.
یازدهمین جلسه رسیدگی به پرونده فساد بزرگ مالی؛
مه آفرید” کدام وزیر را با اسم کوچک صدا می کرد؟
اردیبهشت 91:
یازدهمین جلسه رسیدگی به پرونده فساد بزرگ مالی در شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی تهران به ریاست قاضی سراج 31 اردیبهشت 91 برگزار شد.
در جلسه صبح این دادگاه در ابتدا قاضی سراج رسمیت جلسه را با حکم ویژه آیتالله آملی لاریجانی اعلام کرد و از منشی دادگاه خواست تا مواد 129، 188 و 192 قانون آیین دادرسی کیفری مبنی بر ضرورت حفظ نظم جلسه دادگاه و ممنوعیت انتشار هویت متهمان را قرائت کند.
در ادامه قاضی سراج از رضا نجفی ـ نماینده دادستان ـ خواست تا در جایگاه حاضر شود و کیفرخواست “ب.ب” را قرائت کند.
نماینده دادستان نیز در جایگاه قرار گرفت و متن کیفرخواست صادره علیه “ب. ب” مدیرعامل شرکت تجارت گستران منصور وابسته به گروه امیرمنصور آریا را قرائت کرد.
به گزارش انصاف نیوز به نقل از ایسنا، «ب.ب» مدیرعامل شرکت تجارت گستران منصور وابسته به گروه امیرمنصور آریا متهم است به معاونت در اخلال در نظام اقتصادی، معاونت در تحصیل مال از طریق نامشروع، معاونت در پولشویی و عواید حاصل از جرم از طریق تحصیل بزه.
فریادهای مادر مدیر عامل شرکت «تجارت گستران منصور» در دادگاه!
قاضی سراج به موارد اتهامی «ب-ب» مدیرعامل شرکت تجارت گستران منصور که اتهاماتش معاونت در اخلال در نظام اقتصادی کشور، معاونت در تسهیل مال از طریق نامشروع، معاونت در پولشویی عواید حاصل از جرم از است رسیدگی کرد.
این متهم پس از اظهارات قاضی سراج در جایگاه حاضر شد و گفت: من این اتهامات را قبول ندارم. قاضی سراج گفت: با توجه به اتهامات از خود دفاع کنید.
«ب.ب» اظهار کرد: من مدیرعامل سابق شرکت تجارت گستران منصور بودم و حدود 20 سال در شرکت های دولتی و نیمه دولتی بازرگانی فعالیت داشتم. برادر وسطی من سالها قبل با «مهآفرید» همکلاس بود و از این طریق با او آشنا شدم و از مردادماه سال 88 در شرکت پخش امیرمنصور ایرانیان به عنوان رییس هیات مدیره مشغول به کار شدم و تا اواخر سال 88 درگیر ساماندهی کار پخش بودم.
وی ادامه داد: کار اصلی شرکت تجارت گستران از سال 88 شروع شد و خانم «ح.ع» چند سال قبل از من منشی امیرخسروی بود و بخشی از فروش برونملی از طریق خانم «ع» انجام میشد.
ب.ب، افزود: امیرخسروی دو سیاست کلی برای همه شرکتها تعیین کرد، اول خرید متمرکز و دوم خزانه متمرکز. به جزء خریدهای شمش، آهن اسفنجی و قراضه در شرکت تجارت گستران خرید دیگری انجام نمیشد.
قاضی سراج در خصوص اتهام متهم در زمینه معاونت در تحصیل مال نامشروع به مبلغ 15 میلیارد سهام متهم، همسرش و دو دختر وی در تأسیس بانک آریا اشاره کرد که متهم در جواب گفت ما برای تأسیس بانک آریا هیچ آوردهای نداشتیم و در این زمینه اشتباه کردم اما معنی آن تحصیل مال نامشروع نیست زیرا وکالت بلاعزل دادم که پولها در اختیار من نباشد. از من برای بانک رزومه خواستند و دو ماه بعد گفتند که وزارت اطلاعات سوابق شما را تأیید کرده است بعدا متوجه شدم که پول به حسابم واریز شده و من با اطمینان به وزارت اطلاعات و بانک مرکزی که دستگاههای نظارتی بودند وارد این کار شدم ولی گویا همه خواب بودند.
وی ادامه داد: حدود 60 مهندس فنی داشتیم که خرید کل گروه را انجام میدادند که البته این موضوع معایبی هم داشت که پروسه زمانی آن را طولانی میکرد اما نظر گروه این بود که تمرکزی خرید شود.
وی ادامه داد: خانم «ز» هیچگاه کارمند من نبوده اما این مطلب بیان شده که او کارمند تجارت گستران است. همچنین خانم «الف» حدس زده و براساس یکسری از حدسیات او من متهم شدم و زیرا خانم «الف» گفته مصوبات السیها پیش خانم «ح» بوده، پس بنابراین من باید در جریان باشم در حالی که السیها مصوبه نداشته و این میشود دلیل اتهام بنده.
«ب.ب» ادامه داد: هیچ السیهای سوری در بخش خارجی صادر نشده و همه آنها السیهای واقعی است و من در جریان السیهای داخلی نبودم و کیفرخواست بنده براساس اظهارات خانم «الف» است و من به اندازه یک کلمه در این رابطه هیچ دستوری ندادم.
این متهم درباره اتهامش در پولشویی گفت: اگر بحث دیسکانت شدن السیهاست، من در جریان نبودم ولی اگر منظور این است که از این پول استفاده شده و من پولشویی کردهام من از منشاء آن خبر نداشتهام و من کار خرید را انجام میدادم.
قاضی سراج پرسید: آیا هزار میلیارد تومان به شرکت واریز شده است؟
متهم پاسخ داد: من اطلاع نداشتهام و اولین مرتبه است که این مطلب را میشنوم و از من سوال میشود.
وی ادامه داد: براساس همان سیاست، شرکت تجارت گستران 150 تا 180 میلیارد تومان کالا آورد و پولش به حساب آریا ریخته شد و من از آریا طلبکار هستم، زیرا آریا خرد خرد به من پول داده و من خرج کردم در حالی که کل اموال من یک میلیارد تومان است.
وی ادامه داد: من از تجارت گستران طلب دارم و 50 میلیون تومان از برون ملی خرید کردهام در واقع من داشتم طلبهایم را از آریا میگرفتم و اصلا نمیدانستم منشاء پولها کجاست و به عنوان مدیرعامل من تابع دستورات هیات مدیره هستم.
«ب.ب» در خصوص اتهام دیگرش که معاونت در تسهیل مال نامشروع بود، اظهار کرد: من چه مال نامشروعی را تسهیل کردم؟
قاضی سراج گفت: 10 میلیارد از سهام بانک آریا به نام شما 4 میلیارد به نام همسرتان و 20 میلیارد به نام دخترهایتان است آیا اینها را قبول داری؟
متهم گفت: اگر این پولها رد گم کنی باشد، پولشویی است اما من این را به عنوان تسهیل مال قبول ندارم. حتی من از این مبلغ که به حساب من ریخته شده اطلاعی نداشتم و به عنوان متهم اینجا هستم در حالی که متهمهای اصلی خواب هستند.
قاضی سراج گفت: خواب نیستند بلکه در کانادا هستند.
وی ادامه داد: خانم «ح» بیان کرده که من روزی سه بار به دیدن مهآفرید میرفتم، به خاطر این دیدارها هفت ماه است در زندان هستم. الان نیز با مهآفرید هم سلولی هستم پس حتما باید اعدام شوم. من روزی 3 با مهآفرید دیدار نداشتهام.
قاضی سراج گفت: چند شب گذشته یک هارد دیسک از خانم شما کشف شده که چهار هزار و 500 اطلاعات در آن هارد بوده آیا آن را قبول دارید؟
متهم گفت: بله. آن اطلاعات، اطلاعات خاصی نبوده بلکه اطلاعات مربوط به شرکت و واقعی است.
قاضی ادامه داد: همچنین از پدرتان یک کولهپشتی پر از مدارک کشف شده است.
در این هنگام مادر «ب.ب» بدون اجازه دادگاه با عصبانیت و با صدای بلند فریاد زد: کولهپشتی نبوده بلکه یک پاکت بیشتر نبوده است.
متهم ادامه داد: من در جریان نیستم و او مال پدرم است.
قاضی گفت: شما گفتید که چرا جلسات اینقدر طولانی شده بلکه علت این عوامل هستند و ممکن است هربار چیزی جهت روند پیگیری این پرونده کشف شود.
مادر «ب.ب» باردیگر با عصبانیت در وسط دادگاه فریاد کشید و دادگاه را ترک کرد و فریاد میزد، این دادگاه فرمایشی است.
قاضی سراج از «ب.ب» خواست که مادرش را آرام کند و به داخل دادگاه بیاورد اما مادر «ب.ب» در بیرون از محوطه دادگاه به دلیل توهینهایی که به نماینده دادستان میکرد توسط ماموران از محوطه دادگاه دور شد.
ریاحی خطاب به دادگاه: نگذاریم شرکتهای خارجی از بازداشت مهآفرید سوءاستفاده کنند
قاضی ناصر سراج از وکیل مدافع «ب.ب» ـ مدیر عامل شرکت تجارتگستران منصور ـ خواست که در جایگاه قرار گیرد و به دفاع از موکل خود بپردازد.
غلامعلی ریاحی با حضور در جایگاه خطاب به قاضی سراج گفت: آقای «ب.ب» دارای یک کاراکتر منظم اداری است و نوع عملکردش در شرکت تجارتگستران مشخص بوده است. «ع.ح»، «ج.الف»، «ز»، «گ» و «ش» موضوعاتی را نسبت به «ب.ب» بیان کردند که در پروسه السیها مطلع بوده است؛ در حالی که باید بگویم موکل بنده هیچ نقشی در گشایش بدون مجوز السیها نداشته است.
وی با اشاره به موضوع السیها و پرداخت رشوه که دو رکن اصلی این پرونده است، اظهار کرد: این دو رکن اصلی نیز زیرمجموعههایی دارد؛ به عنوان مثال در صدور چکها افراد امضاهایی را میزدند اما «ب.ب» در هیچ کدام از این دو حوزه نبوده است. اشتباهی شده مبنی بر اینکه خانم «م.ز» به دلیل اینکه زیرمجموعه تجارتگستران بوده بنابراین آقای «ب.ب» هم به عنوان مدیرعامل در این زمینه نقش داشته است؛ در صورتی که این تصور اشتباه است و نمیتوان گفت که چون «م.ز» در جریان گشایش السیها ذیمدخل بوده بنابراین آقای «ب.ب» هم در این زمینه ذیمدخل بوده است.
وکیل مدافع «ب.ب» خاطرنشان کرد: خانم «ج.الف» تنها خزانهدار چک و سفته نبوده بلکه از او در جریان این اقدامات به عنوان مخزن اسرار استفاده شده است و در مورد هر چیزی یادداشتبرداری میکردند. باید معلوم شود که اظهارات خانم «ج.الف» در مورد «ب.ب» صحت دارد یا خیر.
ریاحی ادامه داد: خانم «ع.ح» در مورد السیهای بدون مجوز نقش داشته اما این دلیل که چون خانم «ع.ح» در تشکیلات «ب.ب» در تجارتگستران مشغول به کار بوده بنابراین آقای «ب.ب» هم باید این موضوع را میدانسته اشتباه است.
وکیل مدافع «ب.ب» اظهار کرد: یکی از روشهای کاری آقای مهآفرید خسروی این بوده که با زیرمجموعهها ارتباط مستقیم برقرار میکرده است. باید گفت که خانم «ع.ح» از آن دسته کارمندان بوده که قبل از آقای «ب.ب» سابقه کار با آقای مهآفرید خسروی را داشته است.
ریاحی در ادامه تاکید کرد: از ریاست محترم دادگاه تقاضا دارم که یک مواجهه یا تحقیق مجدد در مورد خانمها «ع.ح»، «ز» و «ج.الف» صورت گیرد و «ب.ب» نیز مورد بازجویی در مورد 75 میلیون یورو یا 100 میلیون دلار که برای خرید تجهیزات به فروشندگان خارجی پرداخت شده و در حدود 150 دلار دیگر که جزو قراردادهاست و باید پرداخت شود و باید گفت در واقع تجارت خارجی است و زمانی که طرف خارجی متوجه شود که قضیه پیگیری نمیشود امکان دارد که این 200 میلیون دلار به انحای مختلف در مراجع بینالمللی مالکیتشان ثبت شود، مورد بازجویی مجدد قرار گیرد. بنابراین تقاضا دارم که در این زمینه کاری انجام دهیم که شرکتهای خارجی نتوانند با سوءاستفاده از بازداشت مهآفرید خسروی تعهداتشان را در مورد ایران انجام ندهند.
ریاحی در ادامه، لایحهای را نسبت به اتهام موکلش در زمینه معاونت در اخلال در نظام اقتصادی قرائت کرد.
وی همچنین نامهای را که تعدادی از پزشکان در مورد «ب.ب» نوشته بودند و تقاضا کرده بودند که وی به جمعشان بازگردد چرا که یکی از مدیران تجهیزات پزشکی است، قرائت کرد.
ریاحی با بیان اینکه مهآفرید خسروی آدم بیهوشی نیست و در واقع فردی را در راس امور گذاشته که توانایی انجام کارهای لازم را در بخش تولیدی و خدماتی داشته است.
وی در ادامه با اشاره به اتهامات موکلش مبنی بر اخلال در نظام اقتصادی، تحصیل مال از طریق نامشروع و معاونت در پولشویی عواید حاصل از جرم، صدور حکم برائت موکلش را خواستار شد و گفت: موکل بنده در هیچگونه از این مسائل جایگاهی ندارد و هیچ نقشی در گشایش السیهای فاقد مجوز نداشته است.
ریاحی افزود: دلیل اینکه میگویم موکلم بیاطلاع است این است که پس از بازداشت خسروی وی پرسنل زیرمجموعه را فرا خوانده و دستورات لازم را برای جلوگیری از فروپاشی شرکت تجارتگستران صادر کرده است. زمانی که پرسنل مرخص شدهاند، خانم «ح» از «ب.ب» پرسیده که آیا حال که آقای خسروی در ارتباط با السیها بازداشت شده ممکن است که برای من هم مشکلی پیش آید؟ «ب.ب» از خانم «ع.ح» پرسیده مگر شما از السیها اطلاعی داشتید؟ این دلیل محکمی است مبنی بر اینکه موکل بنده از این امر بیاطلاع بوده است.
وکیل مدافع «ب.ب» در ادامه خواست که در مورد اتهام رشاء و ارتشاء موکلش صحبت کند که در این هنگام قاضی سراج به وی گفت: رشوه به موکل شما تفهیم نشده است. در این قسمت باید بگویم که آقای «ب.ب» واقعا پاکدست بوده است.
ریاحی در ادامه در رابطه با حقوق موکلش که در حدود هشت میلیون تومان بوده نیز صحبت کرد و گفت: در این بخش باید بگویم که رقم 8 میلیون، رقم بالایی است اما در بخش خصوصی این مبالغ پرداخت میشود. حقوق «ب.ب» حتی در قبال خدمتش هم نامناسب بوده و موکلم حتی بابت حقوقش طلبکار است و میخواهد شکایت کند.
قاضی سراج در واکنش به اظهارات ریاحی گفت: بله، ایشان حقوق خود را با حقوق وکلا مقایسه کرده است.
ریاحی در پایان خواستار آزادی موکلش شد.
در ادامه این جلسه، فراهانی ـ نماینده دادستان تهران ـ در جایگاه قرار گرفت و گفت: آقای «ب.ب» در صحبتهای خود اشاره داشتند دلیلی را بیاورید که بنده امضا کردهام. باید بگوییم اگر ما دلیلی داشته باشیم قطعا جرم ایشان به عنوان مشارکت مطرح بود ولی در حاضر اتهام معاونت به ایشان تفهیم شده یعنی ایشان زمینه را برای این امر فراهم کرده است.
وی ادامه داد: آقای «ب.ب» کارمند سادهای نبوده بلکه مدیر عامل شرکت تجارتگستران بوده و فردی متخصص، کاردان و امین بوده است. چگونه ممکن است که این همه السی با رقم بالای بیش از یک هزار میلیارد تومان گشایش شده اما ایشان حتی یک بار هم نپرسیده که مصوبه این امر کجاست؟ بنابراین شما میدانستید که قضیه چیست.
فراهانی با بیان اینکه یکی از ارکان گروه آریا شرکت تجارتگستران بوده است، یادآور شد: آقای «ب.ب» و همسرش از سهامداران اصلی بانک آریا هستند و به همراه دو برادرش جزو افراد اصلی شرکت و مدیران مهآفرید بودهاند. حتی پدر ایشان در اختفای برخی اسناد و مدارک نقش داشته و به صورت خانوادگی با مهآفرید خسروی ائتلاف داشتهاند زیرا مهآفرید خسروی آقای «ب.ب» را موسس بانک آریا میکند و 10 میلیارد نیز به نام وی کرده است.
وی تاکید کرد: بحث یک، دو یا سه میلیارد نیست بلکه شرکت در دو سال اخیر از لحاظ درآمدی حالت انفجاری پیدا کرده است.
فراهانی در پایان گفـت: «ع.ح» در جریان دو جلسه بازجویی گفته است که آقای «ب.ب» از سال 87 تا 89 از وجود السیهای ارزی و ریالی خبری نداشته است اما از سال 89 در جریان امور قرار داشته و به او در خصوص السیهای ارزی و ریالی گزارش داده میشده است.
«ب.ب» در آخرین دفاعیات: اتهامات را قبول ندارم/ بارها استعفا دادم
مدیر عامل شرکت «تجارتگستران منصور» آخرین دفاعیات خود را ارائه کرد.
«ب.ب» پس از اظهارات دادستان در جایگاه حاضر شد و در آخرین دفاعیات خود گفت: قسم میخورم که من به اندازه یک نقطه در جریان LCهای داخلی نبودم و در مورد LCهای خارجی نیز خودم چند بار به مهآفرید اعتراض کردم، حتی در نوروز 89 نیز چندین بار استعفا دادم زیرا از من خواسته بودند حقوق چند کارمند را زیاد کنم اما قبول نکردم.
وی ادامه داد: در مورد ساختمان بانکها که به اسم چکهای من خریداری شده بود، اینطور نبوده است، بلکه تنها میز و صندلی از حساب من خریداری شده بود، زیرا گفته بودند باید یکی از اعضاء با پولش این وسایل را خریداری کند به همین دلیل از دسته چک من استفاده شد.
“ب.ب” در پایان گفت: هر حکمی که دادگاه بدهد، من تابع آن هستم.
در ادامه اظهارات متهم، وکیل او غلامعلی ریاحی در جایگاه حاضر شد و به ادامه دفاع از موکل خود پرداخت و گفت: علمی که در قانون تشکیل دادگاههای عمومی مطرح است این است که قاضی تحقیق دادسرا با علم خود قائل به مجرمیت باشد.
وی ادامه داد: در مورد موضوع بانک آریا 19 یا 20 واحد ساختمانی توسط متهم دیگر پرونده خریداری شده و ربطی به موکل من ندارد، همچنین از وجوهی که به حساب فرزند و همسر ایشان ریخته اطلاعی نداشته است. همچنین طول بازداشت وی به دلیل نقش عمده خریدها بوده و در مورد LCهای خارجی موکل من نقشی نداشته است.
ریاحی ادامه داد: در مورد موضوع شرکت ایسترن استار که روابطی با مهآفرید دارد، جای خود دارد.
قاضی گفت: LCهای خارجی پولش به حسابهای خارجی ریخته میشود نه داخلی.
وکیل مدافع ادامه داد: گروه امیرمنصور از کانالهای غیرقانونی از این طریق استفاده میکردند و اینکه “ب.ب” باید از کارهای خانم “ح” اطلاع داشت اینگونه نیست.
وی در پایان گفت: امیدوارم دادگاه در مورد وی نهایت لطف را ایراد کند.
امضاء کنندهی السیها: بیگناهم فقط امضاء کردهام/ وکیل متهم: موکلم قربانی این فساد است
قاضی سراج به تفهیم موارد اتهامی «د.م» معاون سابق بانک صادرات شعبه گروه ملی اهواز با عناوین اتهامی، شرکت در اخلال در نظام اقتصادی کشور، معاونت در تسهیل مال از طریق نامشروع، عدم وصول وجوه به نفع دولت و موضوع 103 فقره گشایش اعتبارات اسنادی که کارمزد آن وصول نشده است، پرداخت.
پس از اظهارات قاضی سراج متهم در جایگاه حاضر شد و در دفاع از خود گفت: من این اتهامات را قبول ندارم. «د.م» ادامه داد: کار در شعبهها تقسیم شده بود و تمام کار السیها را خود آقای «ک» انجام میداد، همچنین تمام شعبهها السی صادر نمیکردند.
وی ادامه داد: من مشغله کاریم در بانکها بسیار زیاد بود و السیهایی که امضاء میکردم بدون توجه کارشان انجام میشد و تنها به دلیل اطمینانی که به مافوق خود داشتم این امضاها را انجام میدادم و این امضاءها اگاهانه نبوده است.
قاضی سراج گفت: آیا قبول داری که کسی که چیزی را امضاء میکند مسوول آن است؟
متهم پاسخ داد: بله
«د.م» ادامه داد:من هیچ پولی از هیچ کس نگرفتهام و اگر ثابت شود که من دروغ میگویم شما هر حکمی که خواستید اعمال کنید.
وی در پایان دفاعیات خود گفت: من با حسن نیت این کارها را انجام دادم و هیچ قصد و نیتی نبوده و تنها به دلیل اعتمادی که به مافوق خود داشتم این امضاءها را انجام میدادم.
در ادامه جلسه وکیل «د.م» در جایگاه قرار گرفت و به دفاع از موکل خود پرداخت و گفت: در کیفرخواستی که قرائت شد اگر توجه کرده باشید مختصرترین کیفرخواستی بود که در این پرونده وجود داشت، بنابراین وقتی دلایل کم باشد کیفرخواست نیز مختصر است.
سیدیزدالله طاهرینسب ادامه داد: موکل من دارای 20 سال کار در بانک است و جزو خانوادهای است که به نظام جمهوری اسلامی خدمت کرده و دو برادر وی به شهادت رسیدهاند.
وی ادامه داد: بیان شد که موکل من تصدیقنامه و السیهایی را امضا کرده و آیا اینکه این امضاءها از روی آگاهی بوده یا خیر؟ باید گفت خیر این امضاءها به دلیل اطمینان به مافوق خود بوده است.
این وکیل ادامه داد: بعد دیگر اتهام موکل من تبانی است در حالی که تبانی به معنی هم فکری دو یا چند نفر است اما سوالی که اینجا مطرح می شود این است که موکل من با چه کسی تبانی کرده است.
قاضی سراج گفت: امضاءها که تبانی نمیخواهد اینکه نتیجه امضاءها چه چیز بوده است مهم است.
وکیل مدافع ادامه داد: من چیزی که با اعتقاداتم در تضاد نباشد قبول میکنم