خرید تور تابستان

عالم بی پروا و پرخاشگر / هادی سروش

به گزارش انصاف نیوز به نقل از انتخاب، حجت الاسلام والمسلمین هادی سروش نوشت:
در ردیف واز اظهر مصادیق “عالم سوء” دانشمندی است با عنوان “عالم متهتک ” از آن نام برده شده واین کلمه ی “متهتک” واژه شناخته شده ای در فرهنگ و متون اسلامی می باشد .
این واژه در ضمن حدیثی آمده که از سه معصوم بزرگوار ما یعنی حضرت رسول (ص) و حضرت صادق (ع) به نقل شیعه و سنی آمده است . (1) 
متن حدیث این چنین است :
“قصم ظهری رجلان عالم متهتک و جاهل متنسک فالجاهل متنسک
یغشی الناس بتنسکه و العالم ینفرهم بتهتکه” (2)
یعنی : 
“دو طائفه کمر مرا می شکنند یکی عالم متهتک ودیگری جاهل متنسک که این جاهل باعث فریب مردم و آن عالم عامل انزجار مردمان می شود”
جاهل متنسک 
جاهل متنسک خود موضوع وسیعی است که در این نوشتار بنابر طرح آن نیست و به همین مقدار معنا می شود که شخصی که “ظاهر دینی” دارد ولی این “دین” و “تقدس” او بر اساس جهالت شکل گرفته باشد بدین معنا که دین داری اش فاقد علم و فهم صحیح از متون قطعی “دین” باشد .
که این عده که بارزترین مصداق تاریخی اش “خوارج” بودند ، عامل مهمی هستند در فریب مردمان روزگار خویش .
عالم متهتک کیست ؟
عالم متهتک شخصی است که با بهره مند شدن از یک سری معلومات دینی در زمره عالمان دین قرار گرفته اما دارای شخصیتی “بی پروا” و “حرمت شکن” نسبت به دیگرانی است که آنان را “غیر” خود می داند.
این دسته از “عالمان بی پروا” چنان خطرناک اند که حضرت امام در بیانی دارند :
“آنانیکه اعتقاد به اسلام دارند به داد اسلام برسند … که عالم متهتک چندی نمیگذرد که از این اسلام و نهضت ، مردم را روی گردان می کند ” (3)
و نیز در بیان دیگری گوشزد فرمودند :
“ضرر عالم متهتک بر اسلام از هر کسی برتر است”(4). 
وایشان حضور مستمرانه این طائفه از “علما ء دروغین ” را تا زمان ظهور حضرت مهدی (ع) و بلکه در زمان حضرت ولی عصر (ع) ، یک امر واقعی و جدی می شمارد (5) .
و همین قدر بدانیم که به قول علامه طباطبائی” باید از شرعالم متهتک فقط به خدا پناه برد ” (6). 
چون به تعبیر شهید مطهری “حقیقت عالم متهتک بر جمود و رکود و تاریک اندیشی استوار است”(7) .
قدرت تخریبی عالم متهتک 
امیر المؤمنین (ع) فرمود ” العالم المتهتک ینفربتهتکه ” (8) که “نفر” در اینجا به دو معنا آمده گاهی معنای عامل خروج مردم از دین است (9) و گاهی بمعنای تفرقه افکندن در میان مردم میباشد (10) و این طبیعی است که وقتی مردم یک جامعه ای عالمان خود را باید سمبل علم و تقوی و معرفت باشند می بینند که براحتی و “بی پروائی ” کرده و حرمت افراد را می شکنند از آن شخص بی زار نمی شوند بلکه از “دین” گریزان میشوند .
قدرت تخریبی “عالمان بی پروا” به خروج عده ای از دین الهی محدودنیست بلکه باعث تفرقه و دشمنی بین مؤمنان نیز می شود .
صدرالمتالهین”ره” که توجه به هر دو جهت از اثرات تخریبی این دسته از عالمان دارد می فرماید :
” عالم متهتک از سوئی باعث سستی دین الهی شده و از سوی دیگر افراد را بر معصیت جرأت میبخشد )) (11) 
چون مخاطبان این تدیبون های “عالم نمای حرمت شکن ” از دو طائفه خارج نیست : 
یا مخاطبان از علاقه مندان ایشان است که در نتیجه چون “مراد و عالم و روحانی ” خود اقدام به اهانت و بی حرمتی کرده بر خود واجب می بینند که دست به اقدامات ” اهانت آمیز تری ” بزنند ، 
و یامستمعین این “عالمان متهتک ” افراد عادی جامعه هستند که آسیب واردهبر این عده “بدبینی به دین” خواهد بود .
چه زیبا استاد مطهری فرمودند :
“خسارت وارده از طرف بر عالم متهتک بر همه عالم اسلام است (12) که هم شامل مومنان خوش باور میشود در جهت تقلید بر “اهانت کردن” و نیز کسانی که دارای رگه های بدبینی میباشند در “بد بینی به اصل دیانت” .
لذاست که از این قدرت تخریبی و سوء ، پیامبر (ص) تعبیر فرمود به اینکه “کمر مرا می شکنند ” چون یک وقت کسی گناهی می کند و اثر سوء آن فقط به خود او می رسد و به تعبیر استاد مطهری “یک وقت با یک گناه سبب می شود که راه بر پیامبر بسته نشود و …. خطر از داخل جامعه اسلامی ” (13) دین خدا را تهدید کند .
پس “بی ادبی و اهانت از سوی “عالم بظاهر دینی” نقش کلیدی در ایجاد انحراف در جامعه و نیز در مبانی دینی و اخلاقی مردمان جامعه را بهمراه داشته و با عث القائات مسموم و منحرمانه و انتشار آن در میان همه اقشار می شود .
بررسی علل متهتک بودن برخی ازعالمان 
در این بخش دو دیدگاه مثبت یا منفی را میتوان مطرح کرد که البته هر رو باطل و غیر قابل قبول است .
دیدگاه مثبت در این زمینه که چه انگیزه ای باعث میشود تا یک دانشمند و عالم مذهبی که خود باید چهره ای از ادب و اخلاق باشد متاسفانه روی به” بی پروائی در نسبت دادن “الفاظ زشت ” می کند شاید این توجیه مطرح شود که غرض ایشان “دفاع از دین ” بوده تا بازار افراد منحرف ( از دیدگاه او) از رواج افتاده و نگاه جامعه ازآن افراد موردهتک قرار گرفته بازگردانده شود . 
و دیدگاه دیگر در مورد علت “هتاکی یک دانشور دینی ” به شخص محترم دید منفی و بد بینانه است که برخی از عالمان متهتک اگر روی به حرمت شکنی و اهانت به دیگران نموده و هر اهانتی را روا می دارند به انگیزه”کسب و حفظ قدرت” ، “نان” یا “نام” برای خود فراهم آورند و یا با “هتک دیگری” او را از “نانی” و یا “نامی” که برای خود فراهم آورده انداخته و از مریدان او کاسته و بر مریدان خود بیفزایند . 
که این دید بدبینانه در صورت صحت اتصاف دانشمندی به آن بسیار خطرناک بوده و در بیانی از حضرت امیر (ع) این چنین عالمی را هیزم جهنم معرفی نموده برای سوختن خود و سوزاندن دیگران . (14) پس اگر غرض از”هتک” این نظریه باشد که بطلالش در کمال وضوع است و نیازی به تلاش برای تخطئه و ناصواب بودن دیده نمی شود .
و اما دید و نظر نخست که در یک هاله ای از دید خوش بینانه عرض اندام می کند نیز غیر قابل قبول است، زیرا در فقه و اخلاق اهانت وسب و فحش و نامگذاری منفی برای دیگران حتی برای تقویت ارزشهای دینی یک امر مردود است .
و بقول شهید استاد مطهری:
“مگر میشود بخاطر دین بی دینی کرد ” (15) 
چون نقض غرض بسیار روشنی است .
و اگر “بددهنی” و “اهانت” و”هتک” برای تقویت دین یک امر قابل قبول بوده و هست : پس چگونه است که پیامبر و اهل بیت (ع) چنین چیزی را نه خود اجراء کردند و نه اجازه دادند همراهان خود از چنین حربه ای بهره بگیرند ؟!
اگر برای حفظ دین و تحقیر دشمن میتوان “هتاکی ” کرد چرا در جریان جنگ صفین که برخی از اصحاب امام علی (ع) شروع به “هتک”و”اهانت” نسبت به دشمن کردند حضرت با این خطبه و عبارت آنان را توبیخ فرمود :
من خوش ندارم که شما نسبت به دشمن خود حتی “سب” و “اهانت” کنید (16)؟!” انی اکره ان تکونوا سبابین” آیا میتوان گفت آیه توبیخی ونهی تحریمی “لاتنابزوا بالالقاب” (17) شامل عالمان و خطیبان نمی شود ؟!
جالب اینجاست که در روایتی در ذیل این آیه شریفه از این گروه “هتاک”با عنوان “فسق بعد از ایمان”تعبیر شده و از مصادیق “ظلم” نام برده شده که شاید اشارت به این معنا باشد که چه بسا فردی در جرگه مومنان بوده ولی بواسطه بدهنی و اهانت از جمع اهل ایمان نخراج میشود .
ونقض دیگر آنکه: چرا حضرت امیر (ع) در خطبه معروف و زیبای خود که در مقام نصیحت و ارشاد مؤمنین بود ، فرمود :”…….. الا ان المسلم اخوالمسلم و لا تنابزوا و لاتخاذلوا فان شرائع الدین واحدة و سبیله قاصدة ……” (18) ؟
آفرین بر حضرت صادق (ع) که فرمود : ” لاخیر فی اللقب” (19) که همان “هتک حرمت” است که بوسیله نامگذاری منفی برای دیگران محقق میشود .
از این مبنای متین به یک مطلب دیگر پی میبریم که بدون شک آنانکه کلمه  “باهتوم” رادر حدیث معروف(20) به معنای بهتان زدن به افراد فاسد معنا کردند اشتباه فاحشی نمودند .(21) بلکه “باهتوم” یعنی در استدلال و نظریه پردازی به گونه ای عمل کنید که قدرت برهمن شما آنان را “مات و مبهوت “سازد . (22) 
واقعیت این است که جوهره حیات دین با فطرت آدمی عجین است و فطرت آدمی از اهانت و توهین بی زار بوده و حتما چنین است که یک امر غیر فطری نمیتوان به عنوان ابزاری برای تقویت وحفظ “دین” نقش آفرین باشد همانطوری که در تاریخ اسلام که عده ای بنام خوارج مشی اهانت و بی حرمتی و لعن را در پیش گرفتند به هیچ کجا نرسیده و فقط باعث ضربه جدی به دین شدند که در نهج البلاغه از آنان تعبیر به فتنه خطرناک شده که حضرت امیر(ع) مقابله و پیروزی خود بر اینان را از افتخارات خود میشمرد .(23)
عالمان مؤدب و محترم 
اگر “عالمان دینی” داعیه تبلیغ و ارشاد در دعوت به حق و حقیقت دارند راهش “خشونت زبانی” نیست بلکه راهش را قرآن روشن فرموده :
“ادع الی ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة وجادلهم بالتی هی احسن ” (24) 
پس به تعبیر استاد مطهری :
“ادع باسیف” به این معنا که باید با خشونت همگان را دعوت به خیر و حق کنید چیزی جزء خلط مبحث و سوءاستفاده از منابع دینی نیست (25). 
و سر اینکه “عالم ” باید مؤدب باشد این است که انتقال حقیقت و فضلیت باید بر جان شنونده فرود آید و بدون ادب امکان پذیر نیست لذا در نهج البلاغه امام علی (ع) راه انتقال فقه و علم به دیگری را بدین شکل فرمود که باید پیچیده در ادب باشد و آن عالم و فقیه جلوه ادب و احترام به دیگران باشد:
“ممن ینبغی ان یفقه و یودب و یعلم و یدرب ……….”(26)
پس فقه و فقاهت در کنار ادب آمده است.
ادب گفتاری عنصر اصلی فقاهت
نه تنها دستور قرآن به هر سخنوری به “خوش گوئی ” و “زیبا گوئی” است بلکه در بیان بسیار زیبائی حضرت باقر (ع) یک “فقیه و عالم” را در خوش زبانی و ادب گفتاری او معرفی می کند و غیر از آن اگر باشد از” فقیهان وعالمان مکتب اهل بیت” نمی داند :
” انا لانعد الرجل فقیها عالما حتی یعرف لحن القول” (27)
و جالب این جاست که دربیان دیگری “عالم بی ادب را بعنوان فرد غیرعاقل معرفی می فرماید “(28) . چون فرد عاقل هیچگاه خود و داشته های خود را در معرض خطر نابودی قرار نمی دهد و عالم بی پروا و بی ادب با سبک و شیوه ناپسند خود را در معرض قهر الهی قرار می گیرد .
بی حرمتی وبی ادبی نشانه” دیکتاتوریت”
خطر دیگری که در کمین “عالم متهتک” جا خوش کرده وصف بسیار منزجر کننده ای بنام “دیکتانوریت”است .
امیر المؤمنین (ع) امر فرمود وقتی در مقام سخن به دیگران هستی از خدا بترس(29) و با توجه به آیه” انما یخشی الله من عباده العلماء “(30) به یک نتیجه گیری آسانی دست میابیم که هرشخص به ظاهر “عالم” اگر از خدا پروائی در قضاوت و سخن خود نسبت به دیگران نداشته باشد از جرگه عالمان واقعی خارج است و بلکه بالاتر در جمع عالمان منفی و خسارت دیده و خسارت زننده قرار می گیرد.
همانانیکه امام صادق (ع) فرمود :”برخیروش و سیره شان در گفتار و عمل روش سلاطین و دیکتاتوران است”(31) .
  
و نیز در بیان دیگری روی به سخنوران دینی نموده و فرمود: از عالمان دیکتاتور منش نباشید .(32)
نتیجه : عالم دینی غیر مؤدب از سطح “خطبه و خطابه” تا سطح” فقاهت و مرجعیت ” از دیدگاه عقل ، فطرت، شرع مقدس مردود و منزوی باید باشد .
* استاد حوزه علمیه قم
——————————————-
پی نوشت ها:
(1) مجلسی از پیامبر و شهید ثانی در منیةالمرید از حضرت امیرو ابن ابی جمهوراز امام صادق (ع) نقل کرده اند. ر. ک:بحار 2/111 و نیز 1 /65
(2)غرر الحکم 48 ، شرح نهج البلاغه ابی الحدید20/284 – حضال 1/69 احیاء العلوم 1/452 – میزان الاعمال /136 و……….
(3) صحیفه امام 11/314 
(4) صحیفه امام 17/186 
(5) صحیفه امام 18/410
(6)مهرتابان/ 124 و الشمس الساطعه/123
(7)مجموعه آثار 4/820 
(8) فقیه 4/399 ودر امالی صدوق حدیث 168 ودر امالی طوسی از پیامبر (ص) نقل شده حدیث 521
(9) و (10) قاموس القرآن 1/92 “النفر” اگر با(باء) استعمال شود بمعنای خروج است
(11)شرح اصول کافی ملاصدراء 1/339 
(12)مجموعه آثار 4/820
(13) مجموعه آثار 25/193 
(14) غررالحکم – 240
(15) مجموعه آثار 16/111 
(16) نهج البلاغه خطبه 206 
(17)حجرات/11
(18) بحارالانوار 74/398
(19)الاحتجاج 2/352
(20)کافی 2/375 باب مجالسة اهل المعاصی
(21) المکاسب2/118 – مصباح الفقاهه 1/458 و الدرالمنضود2/148 
(22)الوافی 1/245 و مجموعه آثار 16/102 به بعد 
(23) نهج البلاغه خطبه /92
(24) نحل /125 
(25) مجموعه آثار 16/180 
(26) نهج البلاغه خطبه / 238 
(27)الحیاة 2/241 از بحارالانوار
(28)بحارالانوار 2/137 
(29) نهج البلاغه /حکمت 458 
(30) فاطر /28
(31)الروضة الواعظین /7 از حضال صدوق
(32)بحارالانوار2/41 ازامالی طوسی
انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا