ثابتماندن قیمت بنزین از جیب فقرا!
علی سرزعیم، اقتصاددان در روزنامهی شرق نوشت:
«این ایام که بحث افزایش قیمت بنزین مطرح شد، نکات جالبی درباره نحوه مواجهه افکار عمومی و حتی روشنفکران در قبال مسئله بنزین میتوان مشاهده کرد که در ادامه به برخی از آنها اشاره میکنم. این موضوع برای واکاوی اینکه چطور یک سیاست اقتصادی بدیهی در کشور سالها به تعویق میافتد اهمیت زیادی دارد و بهخوبی نشان میدهد منافع عاجل توده مردم و تحلیلهای غلط روشنفکران و نخبگان و ضعف نظام سیاستگزاری چطور دست به دست هم میدهد و موجب میشود گرههای توسعهنیافتگی در ایران باز نشود. اولین واقعیت این است که هم روشنفکران و هم جامعه ایران پیوسته روی این استدلال مانور میدهند که مشکل مصرف بالای بنزین، خودروسازها هستند. در واقع خودروسازها بهدلیل عرضه خودروهایی با میزان مصرف بالا هزینه بالای بنزین را به اقتصاد کشور تحمیل کردهاند. روشنفکران وقتی میخواهند این ایده را در افکار عمومی جا بیندازند، معمولا این قضیه را به گروههای ذینفع خودروساز و قطعهساز ربط میدهند و با مافیاییکردن مسئله درواقع چنین القا میکنند که خیر جامعه قربانی مصالح اقلیتی از آنها شده است، زیرا اگر خودروسازها تعطیل میشدند مردم از خودروهای خارجی باکیفیتتر و کممصرفتر بهرهمند میشدند. در واقع برخی ادعا میکنند دولت اول خودروی کممصرف به جامعه تحویل دهد، بعد قیمت بنزین را افزایش دهد. این نگاه که در بادی امر بسیار جذاب و منطقی به نظر میرسد، مفروضاتی دارد که میتوان درباره برخی از آنها مناقشه کرد. مهمترین فرض این نگاه این است که مصرف بالای بنزین عمدتا ناشی از مصرف بالای خودرو است اما واقعیت آن است که مصرف بالای بنزین تابعی از حداقل دو عامل است: قصد سفر و دیگری مصرف بنزین بهازای هر کیلومتر جابهجایی.
در این نگاه اهمیت قیمت بنزین در ایجاد انگیزه یا کاهش انگیزه برای سفر نادیده گرفته شده و فرض شده حجم سفرها مشخص است و همه سفرهای درون و برونشهری امری ثابت و ضروری است و تنها مسئله اصلی این است که با خودروهای موجود با هر سفر چقدر سوخت مصرف خواهد شد. واقعیت این است که اینگونه نیست و هزینه جابهجایی نقش مهمی در تصمیمگیری برای سفر خواهد داشت. آنچه کشورهای اروپایی را از ترافیک شدید نجات داده است، فقط حملونقل عمومی نیست، بلکه قیمت بالای بنزین است! بله با توجه به مصرف پایین بنزین در خودروهای پیشرفته کشورهای توسعهیافته اگر قیمت بنزین پایین بود آنجا را نیز ترافیک قفل میکرد، ولی نظام سیاستگذاری آنجا با تحمیل هزینه بالای بنزین و اقسام هزینههای مختلف نظیر هزینه بالای پارکینگ، انگیزه سفر درونشهری یا برونشهری با خودرو را بهشدت کاهش میدهد و افراد را به سفرنرفتن، سفر با دوچرخه یا پیاده و سفر با حملونقل عمومی سوق میدهد.
پدیده جالبتر آن است که نخبگان و روشنفکران این دیار همهگونه تحلیل عرضه میکنند تا قیمت بنزین گران نشود؛ برای مثال گفته میشود اگر بنزین گران شود فلان قدر اشتغال از بین میرود و دیگری میگوید اگر بنزین گران شود بهدلیل تشدید کسری بودجه و دامنزدن به انتظارات تورمی یا بالابردن هزینه تمامشده بهمان درصد تورم اضافه خواهد شد. نکته جالب این است که همزمان در رسانهها این گزارش منتشر میشود در سالهای گذشته هزینه واردات بنزین حدود ١٥٠میلیارد دلار بوده است! آنوقت همان افرادی که با گرانشدن قیمت بنزین مخالفت میکردند به این موضوع میپردازند که چه دستهایی از این واردات منتفع شده و چه رانتی متوجه چه کسانی شده است!
نقش برخی مدعیان با این به ظاهر استدلالهایی که علیه افزایش بنزین عرضه میکنند، فقط موجب میشود مقاومت اجتماعی در برابر این اصلاح اقتصادی بیشتر شود و سیاستگذاران را به تردید افکنند. همه میدانیم سیاستمداران به اندازه کافی انگیزه دارند که منافع کوتاهمدت را به منافع بلندمدت ترجیح دهند. فقط کافی است جامعه با مقاومت در برابر سیاستهای اصلاحی و روشنفکران با تئوریزهکردن تداوم سیاستهای غلط گذشته آنها را به تداوم وضع موجود سوق دهند. البته اگر این روند ادامه یابد، دود آن به شکل آلودگی هوا، ترافیک و هرز منابع کشور به چشم خود جامعه و همان روشنفکران خواهد رفت و تأخیر در اصلاحات اقتصادی فقط هزینه اصلاح را بیشتر میکند اما ضرورت آن را منتفی نخواهد کرد. پایین نگهداشتن قیمت بنزین با توجیهاتی چون تورمزایی و فشار آن بر اقشار ضعیف پیوسته کمک کرده تا اقشار برخوردار و تا حدی طبقه پایین از منافع ارزانبودن بنزین بهرهمند شوند. درواقع ائتلافی میان طبقه متوسط و طبقه غنی برای مقاومت اجتماعی در قبال بنزین ایجاد شد که زیان آن فقط متوجه اقشار فقیر شد و متأسفانه روشنفکران نقش تئوریزهکردن این ائتلاف شوم را ایفا کردند. نشان این وضع نیز آن بود که وقتی پروژه نقدیکردن یارانه (که به اشتباه هدفمندکردن نامیده شد) اجرا شد، طبقات فقیر از این کار راضی بودند اما طبقات متوسط و غنی در زمره مخالفان آن قرار گرفتند و آن را با برچسب پوپولیسم محکوم کردند. بماند که اشتباه آقای احمدینژاد در نرخگذاری آن و کسری بودجه این طرح و فشار آن بر منابع عمومی دولت، بهانه کافی در اختیار اقشار برخوردار و متأسفانه دولت قرار داد تا اصل نقدیکردن یارانهها را که اقدامی درست بود، زیر سؤال ببرند. موضوع بنزین بهخوبی نشان میدهد چگونه با کمک روشنفکران ائتلاف مذمومی به زیان طبقه فقیر شکل گرفته و پیوسته تخصیص منابع عمومی به شکل ناعادلانه انجام میشود. این مصداق کافی است که به این فرض هم فکر کنیم که گناه بیعدالتی موجود فقط برعهده حکومت نیست بلکه روشنفکران و دیگر بخشهای جامعه نیز در آن سهیم هستند! در سال ١٣٨٠ که ایران حدود ١٧میلیون خانوار داشت، فقط سه میلیون خودروی شخصی وجود داشت و بهسادگی دیده میشد که اکثر بهرهبرداران از بنزین ارزان اقشار برخوردار بودند، همان استدلالهایی علیه افزایش قیمت بنزین ارائه میشد که امروز میشود. بد نیست اشاره کنیم که امروزه تعداد خودروها به بیش از ١٥میلیون خودرو رسیده و بازهم اقشار فقیر از بنزین ارزان نفع مستقیمی نمیبرند و فقط گذشت زمان اجرای این سیاست درست را بهمراتب سختتر کرده است. کافی است به این سیاست توجه کنیم تا دریابیم که اولا اگرچه در لفظ همه با اصلاح ساختار اقتصادی موافق هستند اما چگونه در مصادیق اختلافنظرها موجب شده که اصلاح ساختار اقتصادی در عمل انجام نشود. ثانیا این تجربه نشان میدهد که با انجامندادن یک سیاست درست اجرای آن در آینده بهمراتب سختتر خواهد شد و گذشت زمان مسئله را منتفی نخواهد کرد. ثالثا این نمونه نشان میدهد که چگونه منافع طبقه متوسط و غنی در پیوندی نامیمون و به زیان اقشار ضعیف با هم ترکیب شده و چگونه مقاومتی اجتماعی علیه هر اقدامی که این منافع را تهدید کند، شکل میگیرد. البته اینجا دیگر نمیتوان گناه بیعدالتی را فقط متوجه ساختار رسمی کرد بلکه نقش جامعه و نخبگان در این اجحاف علیه اقشار ضعیف چشمگیر است.»
انتهای پیام
این تحلیل به غایت غلط و و مشخصا سفارشی است. دولت به مدت 4 سال از افزایش میزان یارانه سرباز زده است علیرغم افزایش 300 تومانی قیمت بنزین، مفهوم آن است دولت بدون آنکه قانون جدیدی در خصوص یارانه وضع شود از افزایش آن خودداری نموده است. خب بگوئیم که مصلحت و اجماع روی توقف افزایش یارانه بوده است، سوال این است افزایش جهشی نقدینگی در کشور چه دلیلی داشته است؟ واقعیت این است که تیم اقتصادی دولت در حد یک حسابدار عمل می کند نمی تواند سیاست گذاری کند و چون نمی تواند سیاستگذاری کند به مراجع نامعلوم و فاقد هویت مراجعه می کند و خروجی آن این می شود.
به طور مشخص دولت اعلام کند با افزایش قیمت بنزین دقیقا چه میزان حجم نقدینگی را کم می کند؟
اینکه جامعه را سالهاست طبقبه طبقه کرده اند و دهک و صدک، همین مملکت را بخاک سیاه نشانده است.